تمام داستان زندگی انسان در دوست داشتن خلاصه میشود. چیزهایی را دوست داریم که نداریم و به دنبال به دست آوردنشان هستیم، و چیزهایی را دوست نداریم که مجبور به تحملشان هستیم. باید قبل از آنکه بخواهیم به دنبال دوستداشتنیها باشیم، تکلیف خودمان را با نحوۀ علاقهمند شدنمان روشن کنیم.
اگر دل را رها کنی، بیدلیل علاقه پیدا میکند و مقدارش را هم نمیتواند کنترل کند. اگر دل را رها کنی بیدلیل تنفر پیدا میکند و مقدارش را هم نمیتواند کنترل کند. باید دل را مهار کرد و الا با تمام صفای باطن، دچار هرزگی خواهد شد. دل مهار بشود، صفای بیشتری پیدا میکند و لذت بیشتری به آدم خواهد داد.
انسان بدون ارتباط با دیگران نمیتواند زندگی درستی داشته باشد و خیلی وقتها به خاطر همین ارتباط با دیگران زندگیاش خراب میشود. بیشترین امتحانات الهی در متن همین رابطهها شکل میگیرد و عامل سقوط یا صعود انسان میشود. اگر بنا بود کلاً با کسی رابطه نداشته باشیم، راحت تر بود ولی راحتی در دنیا وجود ندارد.