این خداست نه پسرخالهات!
خاطره ای از جبهه و نماز خواندن خاص یک رفیق/ پناهیان: با خودم کلنجار میرفتم که خدایا چکار کنم؟ بگویم؟ نگویم؟

خاطره ای از جبهه و نماز خواندن خاص یک رفیق/ پناهیان: با خودم کلنجار میرفتم که خدایا چکار کنم؟ بگویم؟ نگویم؟
حسرت، گذشتۀ انسان را نابود میکند و یأس، آینده را از بین می برد. شکر گذشته را زنده میکند و امید آینده را؛ با شکر گذشته و امید به لطف خدا در آینده حیات مضاعف نصیب انسان میشود

ما 24ساعته داریم با خدا پینگ پنگ بازی میکنیم؛ ببین توپ را کجای میز میاندازد؟ تو آنجا ضعف داری/ چطوری در جریان محاسبۀ نفس، صدای خدا را میشنوی؟ انگار خدا دارد میگوید: «دیدی امروز چهکار کردی؟ امروز من اینرا از تو پرسیدم؛ دوباره این امتحانِ را از تو گرفتم...»

درست است که محبت زوری نمیشود، امّا ادب که زوری میشود!
ادب در برابر پروردگار، باور انسان را به خدا زیاد میکند. رعایت آداب عبادت، یعنی ادب کردن در برابر پروردگار. ادب محبت میآورد و تکبّر که امالرذائل است را از بین میبرد.

اصلیترین بُعد وجود انسان گرایشهای او هستند؛ اصلاً «منِ» ما در همینجا قرار دارد. گرایشها بر اندیشه و رفتار انسان تسلط دارند. منتها اگر میبینید که اینقدر بر علم و عمل، تأکید شده برای این است که راه نفوذ ما به قلب، همین دو تا هستند. وقتی میگوییم «یک کسی به معرفت نفس رسیده» یعنی فهمیده چه میخواهد. یعنی فهمیده که کدام خواسته در وجودش اصیل و عمیقتر است...