کلیپ صوتی | داستان اثر زیارت حسین(ع) روی یک چاقوکش(طیب)
شناسنامه:
- تولید: کاربر 291*
- مدت زمان: 00:03:28
- مرجع: نگاهی به آثار عزاداری اباعبدالله الحسین(ع)/ ج2
مدت: |دریافت با کیفیت: [پایین(0.5MB) | متوسط(2MB) | خوب(3MB)]
متن:
یکی از علماء تهران داستان طیب را اینجوری برای من تعریف میکرد. میفرمود که برادرش رفت پیش حضرت آیتالله خوانساری بزرگ. گفت آقا این داداش من چاقوکش شده، اهل همهچی شده، وضعش خراب است، ما توی خانوادۀمان اینجوری نداشتیم! آقا جان نصیحتاش کن. ایشان فرمود اینجور که تو میگویی با نصیحت من هم درست نمیشود، من نمیتوانم. اینجوری شده حالا دیگر او مشخصاتش را کاملتر گفته بوده. نمیشود، من نمیتوانم. میگوید آقا جان بالاخره ما چهکارش کنیم؟ نمیشود که! بیاوریم یکبار پیش شما نصیحت کن. ایشان میگوید پیش من نمیخواهد بیاوری. ببرش یکبار کربلا، حاضر است بیاید کربلا؟ ببین کنار قبر حسین گریه میکند یا نه؟ اگر گریه کرد، معلوم میشود یک نوری تویش هست بیاور من باهاش صحبت کنم.
میگوید بهش گفتم داداش برویم کربلا؟ اولش غُر زد و نه و اینها و؛ گفتم بیا برویم هم فال است هم تماشا بالاخره زیارت است دیگر من دارم میروم تو هم بیا. گفت باشد میآیم. آمد با ما تا آنجا هم آمدیم توی عالم خودش بود. لوتیمنشی خودش و همان عالم خودش. آنجا رسیدیم کربلا تا ساکها را توی مسافرخانه گذاشتیم گفتم برویم همینجوری حرم امام حسین امام حسین میپذیرد. خسته و غبارآلود میپذیرد. دمِ در حرم حسین ایستادیم گفتم وایستا اذن دخول بخوانم. «أأدخُلُ یا مولای أأدخُلُ یا اباعبدالله!» دیدم آرامآرام دانهدانه دارد اشک میریزد. وارد حرم اباعبدالله الحسین شدیم صدای گریهاش بلند بود، کنار ضریح رسیدیم مثل یک مادر بچهمرده داشت میریخت و ضجّه میزد.
همانجا بهش گفتم که ببین! بیا به اربابت حسین قول بده دیگر دست به قمه نزنی. همانجا قمهاش را ازش گرفتم. داستان گذشت برگشتیم، محرم رسید، زیر یکی از این علمهایی که علمکشها اصلاً همهاش نوچۀ این بودند. یکی از این کسانی که باهاش خردهحساب داشت سال بعد، این را یکی از علماء خوب تهران داستانهایی که شاهد بوده برای من میگفت؛ میگفتش که آمد یکی یک چاقو کشید به شکم طیب، خردهحساب باهاش داشت. همه آمدند علم را ازش گرفتند و آن یارو را هم گرفتند و گفتند الآن این خوبی اینجا به پا خواهد کرد! دستش را به شکمش گرفته بود یک نگاه به او کرد، گفت برو به اربابم حسین قول دادم. برو. دیگر دست به قمه نزد.
حسین میتواند آدم را کمک کند در مبارزه با هوای نفس. حسین به ما ثابت میکند لذت در قهقهۀ خنده نیست؛ در هقهق گریه است برای مصیبت حسین. ببین!
ارسال نظر
لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید