کلیپ صوتی | پاسخ همۀ نیازها ما
شناسنامه:
- تولید: بیان معنوی
- مدت زمان: 04:24
- لینک تلگرامی: اینجا
- صوت مرجع: ریشه های ولایت پذیری و ولایت گریزی/ ج8
مدت: | دریافت با کیفیت: [پایین(1MB) | متوسط(2MB) | خوب(4MB)]
متن:
من میخواهم خدایا به خود تو برسم. خودت را میخواهم، حتی نه بهشتت را. میگوید من خانه میخواهم. خانه میخواهی؟ خانه میخواهی یعنی خدا میخواهی. میگوید حاج آقا این حرفها چیه؟ خدا جای خودش، فعلاً خانه میخواهیم. خانه برای چی میخواهی؟ خب آدم باید راحت باشد یا نه؟ خب پس راحتی میخواهی خانه نمیخواهی. دیدی؟ خودت مقور آمدی. خب بله دیگر، بدون خانه که نمیشود. حالا اگر شد چی؟ آخر چهجوری میشود؟ مثلاً من چک بکشم ماهی ده میلیون تومان تا آخر عمرت. راحت شدی؟ حاج آقا والّا. میخواهی راحت باشی دیگر. حالا بیا من پول اجارهات را میدهم برو راحت باش! راست میگوید ها! پس تو خانه نمیخواستی دیدی؟ چی میخواستی؟ راحتی. راحتی من یک راهش گفتم چک. یک راه دیگر اگر یک کمی معرفت و شعور و اینها و ایمان و اینها مثلاً به تو دادم کلاً با وجود حضرت حق یک احساس راحتیای کردی که از خانه گذشتی چی؟ راحتی حقیقی، نهایی، اصیل، دائمی، لذتبخش، اساسی، با تقرّب به خداوند متعال پیش میآید. پس تو خدا میخواهی. گفتی خانه میخواهم در واقع خدا میخواستی.
دین برنامهای است برای به خدا رسیدن. دین برنامهای برای انجام یک سلسله رفتارهای خوب نیست! رفتارهای خوب پیش میآید در این راه. دین برنامهای برای خوب شدن هم نیست! خوب شدن چیه؟ چه مقولهای است؟ از کجا شما آوردی؟! پدر مردم را درآورده به خاطر تکبّر و عُجبی که به خاطر خوب شدن پیدا میکند!
تو بنا بود از این همه نماز خواندن به من برسی. مَنَ باخ! من را نگاه کن، نمازت را چرا نگاه میکنی؟ میخواهی برای خودت رفتار خوب بکنی؟ نشستی آنها را، آنها را هم داری میشماری آره؟ بعد هی غرور و تکبّر خودت را میبری بالا که چهار تا رفتار خوب کردی؟ من کِی از تو رفتار خوب خواستم؟ دین کجا خواسته شما خوب بشوی؟! دین خواسته هدف اصلیاش این بوده، تو باید به خدا برسی!
آنوقت کسی هدف را ول کند، هدف را ول کند که تقرّب الیالله است، بچسبد به این ادا اطوار وسطش. نماز میخواند نمازش به کمرش میزند. آقا شما خودتان دارید این حرف را سر هر نماز میزنید. اگر شما یک چیز دیگر میگویید به من بگویید توضیح بدهیم. مگر این علما دین را به ما یاد دادند نگفتند هر کاری میکنی باید چی باشد؟ قربةً الی الله. نه قربة الی الخوب شدن. بَه بَه بَه! از خودم راضی شدم الحمدلله، از خودم راضی شدم. کار کردم رو خودم. الآن دیگر راضی هستم از خودم. خاک بر سرت.
ساختنش برای چسبیدن به خدا. خدای ناتمام، خدای، خدای خدا. بعد بدبخت کعبۀ آمالش این است که خودش از خودش راضی باشد. قربةً الی الله رضایت نفسی. چقدر خندهدار میشود در مقابل قربة الی الله. تا مقرّب نشدی آرام نگیر! نه رو کارت حساب کن نه رو خودت حساب کن. مگر تو بناست از خودت راضی باشی؟
حاج آقا اگر مقرّب شده باشیم، بعد غرور ما را بگیرد از این تقرّب چی؟ میگوید آقا من میدانی که، اصلاً کلّی الآن کار کردیم، کوبیدیم آمدیم جلو. آدم مقرّب بشود به مقرّب شدنش بعد مغرور میشود؟ تو بعد از تقرّب فقط یک چیز میشوی، بیشترش را میخواهم. میمیرم اگر به من نگاه نکنی. دیگر تمام هستی تو توجه به او میشود. تو مقرّب بشوی مغرور میشوی؟ کسی مقرّب بشود که مغرور، اتفاقاً مغرور شد علامت این است که مقرّب نشده. هنوز مناش هست، هنوز خاک بر سرش. هنوز تکان نخورده. مقرّب بشوی مغرور نمیشوی.
من میخواهم خدایا به خود تو برسم. خدایا تو خودت پاسخ همۀ نیازهای نهفته و نگفتۀ من هستی. ای الهی فدای آنی که این نیازهایش را میبیند، میفهمد. ای الهی فدای آنی که این نیازهایش را متوجه میشود. من میخواهم خدایا به خود تو برسم.
ارسال نظر
لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید