در برنامه "دیروز، امروز، فردا" مطرح شد:
مقام معظم رهبری، شخصیت اول تاثیرگذار در خاورمیانه
- در گفتگو با: برنامه زنده تلویزیونی "دیروز، امروز، فردا"
- زمان: 1389/11/15
- انعکاس در: فارس
- پی دی اف: A5 | A4
- اینفوگرافیک: پیشنهاد دهید
- صوت: دانلود | بشنوید
- کلیپ صوتی: پیشنهاد دهید
حجتالاسلام علیرضا پناهیان در برنامه «دیروز، امروز، فردا» به بیان مطالبی در مورد سیره رهبری حضرت آیت الله خامنهای پرداخت که گزیده و اهم مطالب مذکور بدین شرح است:
چرا طیف گستردۀ مخالفان جدی مقام معظم رهبری با انتصاب ایشان به رهبری مخالفت نکردند؟/ هیچ کس کوچکترین نقطة ضعفی از ایشان سراغ نداشت
- مقام معظم رهبری در طیف بندی سیاسی آن زمان مغضوب بسیاری از دستاندرکاران دولت بودند. در خاطرات برخی افراد معتبر که مثلا بنا بوده در آن دولت، وزیر دفاع شود، نقل شده که وقتی آقای موسوی، رئیس دولت آن زمان، از ایشان پرسیده بودند که اگر مشکلی بین من و رئیس جمهور ـ که آن زمان مقام معظم رهبری بودند ـ پیش بیاید، شما طرف چه کسی را میگیرید؟ آن آقا فرمودند که طرف رئیس جمهور میروم، ایشان هم پروندة تعیین وزیر را برای ایشان میبندد. خط مقام معظم رهبری، خطی متفاوت با خط گروهی بود که دولت دستشان بود، و برخی جاها نفوذ بالایی داشتند، و اکثریت مجلس را هم داشتند. این را خیلی ها میدانستند.
- مقام معظم رهبری وقتی به رهبری رسیدند، گروههای مخالف ایشان، موقع انتخاب ایشان شمشیرکشی نکردند. کسانی که مخالف آقا بودند در آن زمان به نوعی سکوت دچار شده بودند. چرا؟ به دلیل اینکه آنها هم به برجستگیها و امتیازات شخصیت مقام معظم رهبری اذعان داشتند. آنها هم هیچ نکتة منفی از ایشان نداشتند که بخواهند رو کنند و بصورت جدی با رهبری ایشان مخالفت کنند. مقام معظم رهبری ضمن اینکه خط روشن خودشان را داشتند و با آنها مخالف بودند، دو ویژگی برجسته داشتند: 1. اول اینکه صبر و بردباری فوق العاده ایشان در آن ده سال موجب شده بود که مخالفین ایشان هم رهبری ایشان را بتوانند تحمل کنند، لذا شمشیر نکشیدند و این صحنه برای خیلیها جالب بود. 2. ویژگی دوم این بود که آقا در تمام مدتی که در متن حوادث و وسط ماجراها بودند و آدم «دیکته ننوشتهای» نبودند، اما با این وجود هیچ کس کوچکترین نقطة ضعفی از ایشان سراغ نداشت. گروهی که لیست بلندی دارند، و در مجلس و دولت کار دستشان بود، صددرصد مخالف ایشان بودند، ولی بزرگواری ایشان را قبول داشتند و هیچ نقطه ضعفی را هم از ایشان در دست نداشتند. ایشان در چنین شرایطی به رهبری برگزیده شدند.
- ایشان بعد از رهبری هم این بزرگواریها را ادامه دادند و برای همة کسانی که در دوران ریاست جمهوری مخالف ایشان بودند پیغام فرستادند که «الان تمام آن مخالفتها را فراموش میکنیم، بیایید با هم کار کنیم» و بر این امر اصرار هم داشتند. آنها که به نوعی خودشان را منزوی میدیدند، آقا اصرار فرمودند که به صحنه بیایند.
مقام معظم رهبری را باید ولایتپذیرترین عنصر نظام در دوران حیات امام(ره) دانست/ شاید ایشان پاداش ولایتپذیری فوقالعاده خودشان را دریافت کردند که به عنوان «رهبر» انتخاب شدند
- مقام معظم رهبری که در این موقعیت قرار گرفتند، شایستگی فردی بالایی داشتند که واقعاً بینظیر است. مهمترین دلیل بر این مطلب را تشخیص حضرت امام(ره) میدانم. وقتی که امام در بین آن همه شخصیت، بدون یکبار تردید و بدون اینکه حتی یکبار جایگزین دیگری ذکر کنند، ایشان را نشانه میگیرند، نشاندهندة این است که مقام معظم رهبری، قبل از اینکه به رهبری برسند، ویژگیها و امتیازات فردی برجستهای داشتهاند. طبیعی است که نور ولایت و معنویت بعد از امر ولایت، بیشتر میشود.
- علاوه بر این شایستگیهای فردی مقام معظم رهبری، یکی از نکتههای مهمی که شایستگی ایشان را افزایش داد و این موقعیت را خدا به ایشان داد، این بود که ایشان شاید «ولایت پذیرترین عنصر نظام جمهوری اسلامی ایران» بودند. ایشان باتوجه به همة اختلاف نظرشان با خیلی از جریاناتی که کار دستشان بود، بیشترین ولایتپذیری را در ایشان میشد دید، نه آنهایی که به اقتضای موقعیت کار دستشان بود. خیلی سعی میکردند ایشان را منزوی کنند، اما با اینکه تریبون امام جمعه تهران و رئیسجمهوری دستشان بود و خیلی میتوانست جریانسازی کند، ولی کوچکترین تنشی در کشور ایجاد نکردند.
- رفتار رییس جمهور محترم آن دوران باید از جهت ولایت پذیری مورد مطالعه قرار گیرد. بدین صورت که فارغ از رهبری بعدی ایشان و فارغ از سابقة قبلی ایشان، رفتار ایشان به عنوان یک رئیس جمهور در مقابل ولی فقیهای به نام حضرت امام(ره) باید مورد مطالعه قرار گیرد، و از سوی دیگر، در همین مقطع رفتار دیگران در ولایت پذیری نیز مورد مطالعه قرار گیرد. شاید ایشان پاداش ولایتپذیری فوقالعاده خودشان را دریافت کردند که به عنوان «رهبر» انتخاب شدند.
ولایتپذیری حوزه نسبت به امر ولایت را، باید در امثال آیتالله گلپایگانی دید، نه در امثال برخی که نامه سرگشاده مینویسند
- شاید حوزه علمیه مشهد، سختگیرتر از حوزه علمیه قم بود. اما وقتی ایشان به عنوان طلبة تحصیلکردة قم به مشهد میروند، علمای مشهد با وجود سختگیریهای حوزه علمیه مشهد، معتبرترین مسجد مشهد مقدس را به ایشان میدهند، که آرزوی خیلی از فضلای مشهد بود که در آن موقعیت قرار گیرند.این نشان از ویژگیهای برجستۀ ایشان دارد.
- اینکه ایشان طلبة درسخواندة حوزوی و استاد مبرز، و یک فاضل اندیشمند و ارجمند است، بر همه مسجل بود. همه میدانستند مقام معظم رهبری اگر به جای اینکه در کار اجرایی وقت میگذاشت، برای کارهای حوزوی وقت میگذاشت، از خیلی ها جلوتر بود. علمای حوزه و فضلای جامعه مدرسین میدانستند اینکه ایشان مرجع تقلید نیست، به خاطر این است که بساط درس و بحث را رها کرده، و مجاهدانه در خدمت انقلاب قرار گرفته است. آشنایی با قوت اجتهاد ایشان بود که سبب شد هیچ مخالفت جدّی برای رهبری ایشان برانگیخته نشود.
- بعد از اینکه مسئولیت رهبری به عهده مقام معظم رهبری قرار گرفت، حضرت آیتالله گلپایگانی به مقام معظم رهبری پیغام میدهند که «اگر ما در کشور مشکلی ببینیم، به عنوان یک مومن و یک مرجع تقلید و یکی از نخبگان جامعه که در قبال جامعه احساس مسئولیت میکنند، برای یکبار به شما عرض میکنیم. اگر برای بار دومین بار از جانب ما به شما پیغام رسید، از الان تکذیب میکنیم، چون برای دومین بار نیاز نداریم بگوییم. میدانیم اگر میشد این مشکل برطرف شود، شما برطرف کرده بودید. اگر شما شنیدید که ما این مشکل را که به شما گفتیم جای دیگری هم نشستهایم و گفتهایم، از الان تکذیب میکنیم. چون لازم نیست که ما این را جای دیگری بگوییم.»
- ولایت پذیری یک مرجع تقلید نسبت به مقام معظم رهبری را ببینید. این امر هم نشان دهنده آن باطن معنوی و معرفتی حوزه نسبت به امر ولایت است، هم درس آموز است برای خیلی ها که حالا نامه سرگشاده مینویسند یا صورتهای دیگری از تعامل با ولایت را انتخاب میکنند.
مخالفان مقام معظم رهبری در مواجهه با سعة صدر ایشان به تدریج خودشان را در این بیست سال خراب کردهاند
- مقام معظم رهبری اینقدر با سعه صدر برخورد کردند و میدان دادند، تا اینکه کسانی که با ایشان مخالفت میکردند، یکبهیک هر کدام به دلایلی در طول تاریخ بیست ساله، خودشان را خراب کردهاند. یکی از مسئولین منصوب حضرت امام(ره)، مخالفتهایش از همان زمان شروع شده بود. بعداً هم پستهای متعددی در دولتهای مختلف به عهده گرفت. مقام معظم رهبری با سعه صدر به او که یکی از مخالفین سرسخت خودش است میدان داد و در میدانهایی که او داشت هیچ مانعی برایش ایجاد نکرد. اول هم او را صدا زد که باید بیایی و فعالیت کنی. اما ایشان کم کم خودش را خراب کرد. کارش به جایی کشید که در دادگاه از اسرائیل دفاع میکرد. این بخش از دادگاه ایشان تلویزیون پخش شد. به عنوان روحانی میگفت که «مگر ما کاسة داغتر از آش شدهایم؟! مردم فلسطین، اسرائیل را قبول کردهاند و ما قبول نمیکنیم؟!» (در حالیکه کمی بعد انتفاضۀ مردم فلسطین آغاز شد و معلوم شد تصورهای واهی در مورد عقبنشینی ملت فلسطین تخیلی بیش نبوده است.)
- کسانی که بر مخالفتشان باقی ماندند، آنها هم به دلایل دیگری خودشان خودشان را حذف کردند و الا سعۀ صدر مقام معظم رهبری همچنان ادامه داشت. این شبیه سیره حضرت امام(ره) بود که وقتی خیلیها را آوردند و به حکم مسلمان بودن حتی به جریانهای لیبرالی میدان دادند، و اینها کشور را عملاً به سمت تجزیه میبردند. و زمانی که عجزشان از اداره کشور که نشان داده شد، خودبهخود حذف شدند. حذفی که دیگر بازگشت پذیر نبود. این سعه صدر مقام معظم رهبری نیز باید بررسی شود. در عرصة سیاسی شباهتهای زیادی در رفتار و سلوک میان مقام معظم رهبری و حضرت امام(ره) میتوان پیدا کرد. این مطلب نیاز به مطالعة جدی دارد.
مقام معظم رهبری کماکان در محاصرة سیاسی رسانههای بیگانه هستند
- الان شخصیت اول تاثیر گذار در خاورمیانه مقام معظم رهبری است. شخصیتهای تاثیر گذار جدی مستقل، یکی حضرت آیتالله سیستانی هستند، یکی آقای سیدحسن نصرالله، روحانی جلیل القدری که الان قهرمان جهان عرب به حساب میآیند. همة مردم منطقه این را میدانند که بقیه سیاستبازان حرفهای خاورمیانه وجاهت چندانی ندارند. این دو بزرگوار هم که ارادتشان را به مقام معظم رهبری نشان دادهاند. به گونهای که حضرت آیتالله سیستانی حتی در سخنان خود با سیاسیون عراق، آنها را به تبعیت از رهنمودهای مقام معظم رهبری توصیه میکنند.
- اینکه قدرتمندترین شخص خاورمیانه امروز مقام معظم رهبری است، در حالی است که ایشان از زمانی که به رهبری انتخاب شدند در محاصره سیاسی و خبری رسانههای بیگانه هستند و این محاصره هنوز هم شکسته نشده است. ایشان از نظر سیاسی و در اخبار به هیچ وجه انعکاس پیدا نمیکنند. علتش هم این است که غربی ها متوجه شدند که دربارة امام اشتباه کردند. امام را خودشان مطرح کردند، و دیگر نتوانستند جمعش کنند. آنها عکسهایی از اخم امام را انعکاس دادند که بگویند ببینید چه رهبر خشنی است! اما دیدند که کار برعکس شد و امام(ره) در تمام دلها نشست. هر اقدامی که برای خرابکردن امام(ره) انجام دادند به محبوبیت بیشتر امام ختم شد. لذا گفتند رهبر بعدی را اصلا مطرح نکنید. چون هر جوری بخواهیم نمیتوانیم او را خراب کنیم.
- یک دلیل برای صحت این سخن این است که در این چند سال اخیر خیلی از مردم منطقه آقای احمدی نژاد را بیشتر از مقام معظم رهبری میشناسند.(به عنوان مثال در برخوردهای ایام حج این مطلب دیده میشود) البته مردم عوام اینگونهاند وگرنه نخبگان میدانند قصه چیست. این به خاطر آن محاصرهای است که انجام دادهاند.
- رسانه باید بخشی از وظایف را در این زمینه به عهده بگیرد. مقام معظم رهبری خیلی متواضع هستند و به شدت هم دربارة اینکه در مورد ایشان تبلیغ شود سختگیر هستند. یکی از دوستان ما که الان از فضلای حوزه هستند، کتابی دربارة خاطرات مقام معظم رهبری، و خاطرات اجدادشان و سلسله اسناد ایشان که به چه امامزادگان معتبری منسوب هستند و ...، تهیه کرده بود. روزی به مقام معظم رهبری گفت «آقا من مشغول نوشتن سرگذشت شما هستم. چند تا اطلاعات نیاز دارم تا ...» آقا آن چنان با غضب برخورد کرد که من آنجا میترسیدم. مقام معظم رهبری خودشان تواضع دارند و اجازة تبلیغ برای خودشان را نمیدهند، اما فکر نمیکنم که رسانه هم باید به جای مقام معظم رهبری تواضع کند و از ایشان حرفی نزند! رسانه خصوصا در بعد بین المللی باید این خلاء را پر کند. مردم تشنه هستند. همین مردم مصر تشنه هستند، تشنة یک رهبری خوب.
- ببینید گرایشهای مردم به آقای سید حسن نصراله چقدر است؟ اما ایشان در صحنهای که بعضی از تلویزیونها هم پخش کردند دست مقام معظم رهبری را میبوسد. از ایشان پرسیدند شما که خودت رهبر سیاسی هستی، چرا خم شدی تا دست آقا را ببوسی؟ گفت «میخواهم آدرس بدهم». داشتن یک رهبر خوب، نیاز مردم جهان است.
جداشدن برخی افراد، ریشه در اشتباهات سابق آنها دارد/چه کسانی صدام را خالدبن ولید میدانستند و طرفدار حمله به کویت بودند؟!/ چه کسانی طرفدار مذاکره با طالبان بودند؟!
- بحث جداشدن بعضی آدمها از مسیر ولایت، بحثی شعاری، احساسی و یا حتی اعتقادی نیست. این افراد اشتباهاتی داشتهاند که میتوان اشتباهاتشان را پیدا کرد. مردم میتوانند ببینند که جریانهایی که بعدها با مقام معظم رهبری و نظام فاصلةشان بیشتر شد، چه اشتباهاتی داشتهاند.
- وقتی صدام به کویت حمله کرد و اعلام کرد من میخواهم با آمریکا بجنگم و ...، چه کسانی گفتند «صدام، خالدبنولید شده و باید به او کمک کنیم»؟ و بعد مقام معظم رهبری جلوی اینها را گرفت.
- در یکی از دولتهای قبلی به خاطر محرومیتهای فراوان و خطر شورشهای اجتماعی، عدهای میگفتند «باید برویم برای پلیس، باتوم و سپر بخریم که زمانی که جنوب شهریها در اثر سیاستهای اقتصادی ما شورش میکنند بتوانیم آنها را کنترل کنیم.» اسناد اینها هست. آقا آن زمان تاکید میکردند که باید به دنبال تحقق عدالت اجتماعی باشیم و باید به محرومین رسیدگی شود.
- اگر کسی خواست ببیند رهبر ما کجاها جلوی اشتباهات چه کسانی را گرفته، باید این موارد را فهرست کند تا بفهمد که اینهایی که این اشتباهات را کردند، دارای چه خطوطی هستند.
- زمان طالبان در افغانستان، کدام روزنامه ها اصرار داشتند که ما باید ارتباط دیپلماتیک خودمان را با طالبان برقرار کنیم، و آقا محکم ایستادند و اجازه ندادند دچار این اشتباه استراتژیک شویم؟ اگر ما با صدام یا طالبان همدست شده بودیم، بعدا که امریکا به منطقه میآمد، ما را با هم میزد. البته او به سادگی علیه ما نمیتواند اقدام کند، منتها در آن شلوغی میتوانست ضربههایی به ما وارد کند.
- آن جایی که خیلی ها میگفتند تا جایی که میتوانیم جنگ بین «راست و چپ» راه میاندازیم، همان موقع آقا میفرمودند «این حرفها را کنار بگذارید» و به جای آن جنبش نرم افزاری و نهضت تولید علم را مطرح کردند.
- زمانی عدهای دنبال این بودند که دانشجویان را سراغ لاطائلات بفرستند و مسائلی مثل موسیقی را در دانشگاهها ترویج میدادند. آقا محکم ایستادند که «خدا لعنت کند، کسانی را که میخواهند دانشجو را غیر سیاسی کنند.» اینها محورهایش در تاریخ کاملا مشخص است. چه کسانی چه رفتارهایی کردند وآاقا کجا مقابل آنها ایستادند. لذا وقتی گفته میشود «جریانهای غیرولایی» یا «جریانهای ضد ولایی» رفتارهای خاصی دارند، میشود این رفتارها را در هر مقطعی بیان کرد تا تصور نشود که این بحثها شعاری است.
جوانها عاشق الگوهایی هستند، که در عین الگو بودن رهبرشان نیز باشد
- این روحیه استقلال که برای هر رهبری لازم است تا به سادگی تحت تاثیر این و آن قرار نگیرد، در مقام معظم رهبری هم هست. در خاطراتی که از ایشان نقل شده، آمده است که گفتهاند: «من از اول طلبگی سعی داشتم خودم مستقلا به درک بسیاری از معارف نایل شوم. وقتی آن همه توصیفات را در مورد امیرالمومنین شنیدم، تصمیم گرفتم خودم شخصا مطالعه کنم و به عظمت شخصیتی امیرالمومنین(ع) پی ببرم. کارهایم را تعطیل کردم و مدتی مطالعه سنگینی در مورد زندگی امیرالمومین و کلمات حضرت انجام دادم و به عظمت شخصیتی ایشان پی بردم.» این روحیه اگر در طلبة جوانی باشد و ادامه پیدا کند، به استقلال لازمی که رهبر باید داشته باشد خواهد رسید.
- جوانهای ما دنبال الگو میگردند، و عشق میورزند به اینکه الگوی آنها همان رهبرشان باشد. اتفاقی که زمان امام(ره) افتاد، و اتفاقی که الان برای جوانهای هوشمند ما دارد میافتد. ما باید ویژگیهای مقام معظم رهبری را تبیین کنیم، نه برای تبلیغ ایشان ـ که ایشان نیاز به تبلیغات ندارد ـ بلکه برای اینکه به الگو نیاز داریم.
ارسال نظر
لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید