کلیپ صوتی | سربازان گمنام امام حسین(ع)
شناسنامه:
- تولید: بیان معنوی
- مدت زمان: 01:59
- منبع: هنر و حماسه یک جلسه پنجم محرم 88
مدت: |دریافت با کیفیت: [پایین(1MB) | متوسط(2MB) | خوب(5MB)]
متن:
فرمود حبیب! تو و جمعی از یارانت خانمهایتان هم آوردید، بچههایتان هم آوردید. گفت بله آقا. فرمود اینها فردا توی معرکه اینجا چهکار میکنند؟ بده یک کسی را مأمور کن زن و بچهات را بردارد ببرد توی قبیلهای که این نزدیکیها هست بروند. آمد، به خانمش گفت خانم من، آقا فرمودند که شما بروید. من وسائلی را آماده میکنم شما توی تاریکی شب بروید. خانمِ حبیب بن مظاهر گفت حبیب تو برای چی اینجایی؟ گفت من برای پسر فاطمه. گفت خب ما هم برای دختر فاطمه! زینب به ما احتیاج دارد! یک مشت سرباز گمنام هستند در کربلا خانمهایی که تازیانههای زینب را میخوردند. هر جا میرفتند دور زینب را میگرفتند. دختر امیرالمؤمنین است امانت است بین ما! دست مریزاد! سند سخن من کجاست؟ وقتی که زینب کبری آمد توی مجلس عبیدالله بن زیاد یک شکوهی داشت. این شکوه از کجا پدید آمد؟ غیر از شخصیت خودِ زینب کبری لابد این خانمها محافظ دورش را گرفتند. خانمِ من، بانوی من، فاطمۀ ما است! اگر فاطمه نیست زینب هست. به حدی که عبیدالله توجهاش جلب شد گفت این خانم با شکوه کیست این وسط دورش را گرفتند؟! گفتند دختر امیرالمؤمنین. اینها آن غریبهایی هستند که خوبها هم نمیشناسندشان. اینها را کسی تا حالا برایشان سینه نزده. از اینها یاد کنیم!
ارسال نظر
لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید