کلیپ تصویری | یک روایت متفاوت از داستان یوسف پیامبر
شناسنامه
تولید: بیان معنوی
زمان: 02:32
منبع: برای نزدیک شدن به خدا
دریافت با کیفیت (پایین(4مگابایت) | متوسط(15مگابایت) | بالا(30مگابایت) | صوت)
- آپارات | یوتیوب
متن:
راز داستان حضرت یوسف که احسن القصص است، عشق زلیخا به یوسف نیست؛ از این عشقها در دنیا زیاد اتفاق میافتد. چهجور چیزی که این همه تکرار میشود احسن القصص باشد؟ شما قبول میکنید؟
رازش این نبود که یوسف گناه نکرد! گناه نکردههای در چنین صحنههایی فراوان بودند در طول تاریخ! راز داستان یوسف این بود که یعقوب پیامبری بود، امام یوسف بود، اینقدر بهخاطر پاکی یوسف عاشق او بود که در دوریاش آنقدر گریه کرد که نابینا شد. پیراهن یوسف را به سمت یعقوب حرکت دادند گفت بوی یوسفم میآید! پیراهن او را به چشم گذاشت، چشمانش بینا شد. خدای من! یعنی یک امام مأموم خود را اینقدر عاشق میشود؟ یوسف باشد چرا نه؟
امیرالمؤمنین یکی از اصحابش را دید در نماز جمعه بعد فرمود شما وایستا. حالش خوب نبود سرما خورده بود چی بود. آقا فرمود چهات است؟ گفت یک کمی تب دارم آقا. آقا دیگر نتوانست طاقت بیاورد. فرمود میدانید وقتی شما مریض میشوید ما مریض میشویم به خاطر شما؟ گفت آقا فقط دربارۀ ما اینجوری هستید؟ فرمود نه، نسبت به همۀ دوستان ما. و الآن امامزمان جای او نشسته. امامِ شما به شما عشق خواهد ورزید. آنچنان که یعقوب به یوسف عاشق بود.
باور میکنید شما میتوانید معشوق حضرت ولیعصر بشوید؟ آقا صبح به عشق شما چشم باز بکند. یک کمی کسالت پیدا کنی آقا نگرانت میشود. میدانی میتوانی به اینجا برسی؟
ارسال نظر
لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید