کلیپ تصویری | تو را به نامردی کشتند حسین(ع) ...
شناسنامه
تولید: بیان معنوی
زمان: 04:48
منبع: عاشورا
دریافت با کیفیت (پایین(14مگابایت) | متوسط(64مگابایت) | بالا(86مگابایت) | صوت)
- آپارات | یوتیوب
متن:
اباعبدالله الحسین اینقدر جنگید تا خودش را رساند به شطّ فرات. رفت داخل آب. به اسباش گفت بنوش آب، من میدانم تو تشنهای. اسب سرش را پایین نمیبرد. میگویند ادب اسب نجیب تا صاحبش مشغول آب خوردن نشود، آن مشغول آب خوردن نمیشود. یک بیانی دارد از اباعبدالله الحسین که نقل کردند که امام حسین فرمود اسب من، هم تو تشنهای هم من، من میدانم تشنهات است. ولی نخورد. بعد برای اینکه فکر کند صاحبش دارد آب میخورد، اباعبدالله الحسین دستش را برد زیر آب آورد بالا که این اسب هم مشغول بشود آب بخورد که بداند الآن یک لحظهای استراحت جنگی داری آبَت را بخور. دیگر اسب حسین نمیکِشد. تا دستش را برد زیر آب آورد بالا، یک تیر زبان به قلب حسین زدند. گفت حسین وایستادی خوش میگذرانی آب میخوری خیامت را بهش حمله کردند! اباعبدالله الحسین آب را روی آب ریخت، جنگ نمایانی کرد. اینجا سپاه برای اولین بار بین او و خیمه حائل شدند. جنگی کرد حسین تار و مارشان کرد! خودش را به خیام رساند.
فرمود حالا رسیدم به خیمه بگذار لباسم هم عوض کنم. زخمهایم هم بعضیهایش را ببندم بروم. نامردی حسینِ ما را زدند! «لاإله إلّاالله!» عمر سعد ملعون برگشت گفت تا وقتی حسین مشغول خودش است مشغول خانوادهاش است تیربارانش کنید، بیاید بیرون تار و مارمان میکند. چندهزار تیرانداز به سوی خیمهگاه درحالیکه این زن و بچه دور حسین هستند شروع کردند تیراندازیکردن. امام حسین برگشت به سمت دشمن، نامردها به من بزنید! چرا به بچهها تیراندازی میکنید؟ بچهها شیون میکردند لای این خیمهها میرفتند پاهایشان گیر میکرد به طنابها زمین میخوردند. تیراندازها به سوی حسین نشانه گرفتند، بدنش مثل خارپشت پر از تیر شد. جنگ نمایانی کرد. شیون بهپا شده بود. برگشت دیگر این دفعه نرفت توی بچهها، از بالای اسب شروع کرد با اینها حرفزدن.
صدا زد اهلبیت من! خانمها، دخترها، بچهها، کوچولوها! مصیبتهای بزرگ در انتظارتان است صبر کنید ها! بیطاقت نشوید! یکوقت شکایت نکنید! پیروزی با شماست، دشمن شما نابود خواهد شد. تحمّل کنید چند روز بیشتر نخواهد بود. فرمود حرفی نزنید که از قدر شما بکاهد. اما جزئیات را توضیح نداده بودی حسین! چهکار نکنند مثلاً از قدرشان کاسته نشود؟ امام زینالعابدین میفرماید تا یکی از بچهها گریه میکرد برای پدرش حسین، میآمدند با چوب نیزه به سرش میزدند تا ساکت بشود.
راحت گریه کن! داد بزن. کسی شما را میزند؟ خانمها که دارند شیون میکنند، گریۀشان آمد چند دقیقه گریه نکنند ببینند میشود؟! گلودرد نمیگیرد آدم؟ دق نمیکند آدم؟!
ارسال نظر
لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید