رفقا! جبهۀ مقاومت را دارند بمباران میکنند، دارند نابود میکنند، با تمام نیرو آمدهاند جلو! کار روی زمین خیلی مانده، به کمک ما فوقالعاده احتیاج است! کارگردان صحنه هم خودِ خداست! او دارد برای سربازهای جبهۀ خودش «رسته» تعیین میکند؛ تو تکتیرانداز باش، تو بیا توپخانه، تو بیا پشتیبانی، تو برو فرهنگی...
...اینها از همۀ زناکارها، چاقوکشها، شرابخورها، عرقخورها، دروغگوها و بداخلاقها بدتر هستند! رذالت اینها حد و حصر ندارد!
انسانهای خوب رنج میکشند، انسانهای بد هم رنج میکشند. رنج انسانهای خوب، قابل تحمل و شیرین و لذتبخش است، در قیامت هم نتایج خوبی دارد. اما رنج انسانهای بد، قابل تحمل نیست و در قیامت هم دستشان خالی است.
خیلیها حاضرند آدمهای خوبی بشوند؛ ولی با فرماندهی هوای نفس خودشان! یعنی میگویند: «من میروم انتخاب میکنم و آن خوبیای که خودم میپسندم را برمیدارم» عین ابلیس! ابلیس هم همینطوری بود.
ما به مقدار امیدمان درِ خانۀ خداوند متعال میرویم نه به مقدار گناهانمان؛ نه به مقدار نیازمان؛ نه به مقدار اضطرارمان. ما امیدمان به خدا چقدر است؟ «یا من ارجوه لکلّ خیر». واقعاً؟!...