طرف نمایشگاه ماشین دارد؛ ماشینهای آخرین مدل! بعد شما هر روز میروی در مغازۀ او میگویی: «آقا کبریت داری؟» او هم برای اینکه کار شما را راه بیندازد، میرود چندتا کبریت میخَرد و میگذارد آنجا کنار ماشینها و بنزها. وقتی آمدی...
تصور کنید یک کسی دارد برای کنکور درس میخواند...حالا او با اکراه، مشغول درس خواندن شود و هر چند دقیقه یکبار مُشتی روی کتابهایش بکوبد و با ناراحتی بگوید: «این درس خواندن هم که تمام نمیشود؟!» آیا دانشمند مفیدی خواهد شد؟ بعضیها با زندگی خودشان همینطوری برخورد میکنند. انگار ناراحت هستند که خدا آنها را در بستر این زندگی آفریده است!