روشنفکری(6)
تئوریهای روشنفکر ترسو
روشنفکر اگر ترسو باشد ترس را تئوریزه میکند و تنها محدودیتها را میبیند. ولی اگر شجاع باشد با روشنبینی راهی برای رفع موانع پیدا خواهد کرد
روشنفکر اگر ترسو باشد ترس را تئوریزه میکند و تنها محدودیتها را میبیند. ولی اگر شجاع باشد با روشنبینی راهی برای رفع موانع پیدا خواهد کرد
موقع عصبانیت فرزندانتان را تنبیه یا موعظه نکنید، چون او تصور میکند شما دارید عصبانیت خود را ارضاء میکنید؛ نه آنکه از یک حقیقت با ارزش سخن میگویید و در مقابل عصبانیت شما، بیشتر به دنبال فرار کردن از تنبیه است تا تنبّه یافتن.
کسانی که اولیاء خدا را عمیقاً دوست دارند از ذکرشان واقعاً لذت میبرند و مهمترین آرزویشان دیدن آنها و با آنها بودن است و خوشبختترین آدمهای روی زمینند. چون هر چه دیگران به مرگ نزدیک میشوند از دوستداشتنیهایشان فاصله میگیرند و افسرده میشوند، ولی آنها به دوستداشتنیهایشان نزدیکتر میشوند.
تفکر مانند قدم زدن است، باید ببینی در کجا و در چه هوایی قدم میزنی؛ و به سوی کدام هدف قدم بر میداری. بعضیها هنگام قدم زدن به سوی هیچ محبوبی نمیروند، فقط دور میزنند. بعضیها در گلستان قدم بر میدارند، ولی بعضیها در سنگلاخ راه میروند. برنامۀ قدم زدن تو در چه هوایی و به سوی کیست؟
روشنفکرنما خیالپردازی است که از علم تنها با اصطلاحات آن آشنا است ولی از تفکر منطقی و عقلانی برخوردار نیست و معمولاً نمیتواند واقعبین باشد.
انسان میتواند هر روز دریافت تازهای و عمیقتری از خود پیدا کند و نفس خود را بهتر بشناسد به شرط آنکه خود را محاسبه کند. اما اکثر آدمها خود را نمیشناسند چون از خود حساب نمیکشند؛ مثلاً از خود نمیپرسند هرکاری را چرا انجام دادهاند. محاسبۀ نفس یکی از مهمترین راههای معرفت نفس است.
مهمترین ویژگی یک روشنفکر، آزاداندیشی است. روشنفکر اهل نقد عالمانه و مهمتر از آن نقدپذیر است و مرعوب اسامی بزرگ در جهان اندیشه و علم نمیشود.
قلم، شبیه قاشق نیست! بدون قاشق هم میشود غذا خورد، اما بدون قلم نمیتوان از حیات کامل برخوردار بود. یا باید بخوانی و یا باید بنویسی و الا اهل قلم نخواهی بود و اهلیت حیات نخواهی داشت. خدا قلم را آفرید و خود بهترین استفاده را از آن کرد و سرمشقی برای بهره بردن از قلم قرار دارد.
سحر، هنگام بیداری است و سرآغاز زندگی. اگر بیداری خود را از سحر آغاز نکنیم در طول روز با تمام وجود زنده نخواهیم بود و در بیداری هم شبیه خواب، تمام مَشاعرمان کار نمیکند. سحر هنگام اندیشیدن است و اگر اولیای خدا در سحر گریه میکنند، این اشک نتیجۀ اندیشههایشان است.
خدا مهربانتر از آن است که با چند گناه بنده خود را دور بیندازد. ولی شیطان دائماً در حال ناامید کردن انسان است. یک آدم گنهکار اگر احساس میکند خدا دیگر به او نگاه نمیکند، باید بداند این ناامیدی القاء همان شیطانی است که او را وادار به گناه کرده؛ پس نباید به احساس منفی خود اعتنا کند.