نیاز انسان به قرآن
قرآن یک قطعۀ نورانی، از جایگاهی بالاتر از بهشت است و از نزد خود خداوند متعال به دست ما رسیده است. ما مانند نیاز یک نوزاد به شیر مادر، هر ساعت به بهره بردن از نور قرآن نیازمندیم.
قرآن یک قطعۀ نورانی، از جایگاهی بالاتر از بهشت است و از نزد خود خداوند متعال به دست ما رسیده است. ما مانند نیاز یک نوزاد به شیر مادر، هر ساعت به بهره بردن از نور قرآن نیازمندیم.
آن کسی زندگی بهتری دارد که علاقۀ شدیدتری دارد. ممکن است بپرسید: علاقه نسبت به چه چیزی؟ پاسخ میدهیم: به هر چیزی که بشود به آن شدیدترین علاقه را داشت. و ما ادعا میکنیم که: دین به شما چیزی را معرفی میکند که بتوانی واقعاً به آن عشق بورزی و شدیدترین علاقه را پیدا کنی، چیزی که بتوانی به آن برسی، چیزی که عشق تو به آن افول نکند، چیزی که هر چه به آن نزدیکتر شوی، با آن عاشقانهتر ارتباط برقرار خواهی کرد.
حداقل توبه این است که احساس کنی جهالت کردی و به خودت ضربه زدی و علیه خودت اقدام کردی؛ بعد پشیمان شده باشی و از خدا تقاضای کمک کنی که تو را از منجلابی که در آن افتادهای نجات دهد.
بنیاسرائیل چقدر پسرهایشان سر بریده شد و چقدر بدبختی کشیدند؟! همۀ این زحمات را سامری آمد به هوا داد! حالا میدانید سامری امت پیغمبر(ص) که بود؟ سامری امت پیغمبر(ص) کسی بود که امیرالمؤمنین(ع) صریحاً در قنوت نمازش او را لعن میکرد...
حالا فاطمۀ زهرا(س) تنها شده است. بعد از چند روز از رحلت حضرت خدیجۀ کبری(س) دُور پیغمبر میگشت و اشک میریخت و صدا میزد: « أَبَتِ أَیْنَ أُمِّی؛ بابا! مادرم کجاست»؟
زندگی یعنی فرایندی که موجب شکوفا شدن استعدادهای انسان میشود. هرکسی تو را به کشف قدرتهای درونی خودت وادار نکرد و مدام تو را به بیرون ارجاع داد، در واقع به تو خیانت کرده و فریبت داده است. باید بروی و آن قدرتهای درونی خودت را پیدا کنی؛ آنوقت زندهتر خواهی شد.
تصور کنید یک کسی دارد برای کنکور درس میخواند...حالا او با اکراه، مشغول درس خواندن شود و هر چند دقیقه یکبار مُشتی روی کتابهایش بکوبد و با ناراحتی بگوید: «این درس خواندن هم که تمام نمیشود؟!» آیا دانشمند مفیدی خواهد شد؟ بعضیها با زندگی خودشان همینطوری برخورد میکنند. انگار ناراحت هستند که خدا آنها را در بستر این زندگی آفریده است!
بنده یک پیشنهاد جدی و اساسی دارم؛ اینکه بیایید مشکلات معنوی، اخلاقی و روحی و روانی خودمان را بررسی کنیم، و همۀ این مشکلات را با درک حقیقت حیات، با درک معنای زندگی و با درک تعریف دقیق زندگی حل کنیم. بنده تصور میکنم اگر آدم بخواهد مشکلات خودش را با معاد حل کند، ولی قبل از آن مشکلاتش را با درک همین حیات دنیایی حل نکرده باشد، کارش دشوار است.