خواندن داستانهای و جزئیات زندگی ائمه(ع)،محبت ما به آنها را افزایش میدهد. اما از امام زمان(ع) که همیشه غائب بودهاند، مطالب زیادی نقل نشده. در عوض، باید از قدرت «تفکر» بیشتر استفاده کنیم!
شاید به اعتبار فرمایش امام رضا (ع) است که میفرماید از اول دهۀ محرم حزن و اندوه در چهرۀ پدرم دیده میشد و حالت عزادار به خود میگرفتند. در روایت آمده است که امام رضا(ع) فرمودند: هنگامی که ماه محرم شروع میشد، دیگر کسی پدرم را خندان نمیدید و هر روز ناراحتی او بیشتر میشد تا روز دهم محرم...
امام باقر(ع) میفرماید: من دربرابر کارهایى از غلام و خانودهام صبر میکنم که از حنظل تلختر است؛ زیرا انسان به واسطۀ صبرش به مقام روزهدارِ شب زنده دار و مرتبۀ شهیدى که در رکاب محمد(ص) شمشیر زده باشد، دست مییابد! (ثوابالاعمال/198) حالا برخی افراد نازپرورده، وارد عرصه شدهاند و اسم خود را مؤمن هم میگذارند، ولی حاضر نیستند اذیت هیچ مؤمنی را تحمل کنند! لذا خودشان را خلاص میکنند و اصلاً با همدیگر کار نمیکنند.
چون صلۀ رحم، ارتباط گرفتن با کسانی است که مجبوری با آنها ارتباط داشته باشی، نه ارتباط با کسانی که خودت انتخاب کردهای که کار خودت را آسان کنی؛ رشد آنجاست! رشد در ارتباط داشتن با کسانی است که با تو جور در نمیآیند، ولی تو ارتباط میگیری و همکاری میکنی و در این ارتباط باید خیلی چیزها را تحمل کنی تا رشد کنی.
ما کجا باید رشد کنیم؟! ما کجا آدم شویم؟ در کجا شاخصهای آدمیّت را درک کنیم؟ حیف نیست از اوج معنویت باز بمانیم؟! خُب مسأله این است که «تکی نمیشود در اوج معنویت قرار گرفت و حتماً باید یک جمعی باشد» ولی این جمع کجاست؟ من در میان کدام جمع رشد کنم؟ بسیج، مسجد، حوزه و هیئت، حضور تشکیلاتی در جمعهای مدعیان ولایتمداری حضرت است که بهترین فرصت رشد ماست.
بعضیها برای «زندگیِ چراگاهی و بیتفاوت به همدیگر» چه کلاسی قائلند! بعضیها به مسجد میروند ولی به سیاه و سفید مسجد و مردم مسجد کاری ندارند. فقط میرود نمازش را میخواند و برمیگردد؛ نه به کسی کاری دارد، و نه با کسی ارتباط میگیرد. درحالی که ما باید با هم کار کنیم! رشد ما در این است.