آرزویی واقعیتبخش
کافی است دائماً از خدا تمنّای تقرب داشته باشیم، همین تمنّا زمینۀ تقرّب را فراهم خواهد کرد و توفیق انجام عبادت و طاعت را افزایش خواهد داد.
کافی است دائماً از خدا تمنّای تقرب داشته باشیم، همین تمنّا زمینۀ تقرّب را فراهم خواهد کرد و توفیق انجام عبادت و طاعت را افزایش خواهد داد.

شاید ما بدجوری دین را تعریف میکنیم، بدجوری معنویت را تعریف میکنیم. دینگریزی درست میشود با درسهای دینی ما! با این ادبیات ما! ادبیات دینی ما مربوط به دوران غربت است. میخواستیم اثبات کنیم حقّانیت خودمان را. این معارف سوءتفاهم ایجاد میکند! چرا؟ چون مال سؤالهای این زمان نیست. مال مخاطبان این زمان هم نیست. کمتر کارکردگرایانه دین را تعریف کردهایم.
گفتیم که خوف کلید رابطۀ عاشقانه با خداست، و خود خوف هم ثمرۀ باور کردن عظمت خداست. حالا عظمت خدا را چطور باور کنیم؟
خدا برای اینکه تأثیر کلام اولیاء خودش را به بالاترین حد برساند، آنها را بسیار عاطفی و علاقمند به بندگان خود آفریده است. اگر ما به محبت اولیاء خدا به خودمان پی ببریم، دیگر از تنهایی بیرون خواهیم آمد و از قدرت روحی بالایی برخوردار خواهیم شد و وجودمان سرشار از عاطفه خواهد شد.
حداقل اثر نماز جدا شدن از دنیاست و حداکثر اثر آن اتصال به خداست. اثر حداقلی را خودش به ما میدهد مانند کودکی که او را به زور از اسباببازیهایش جدا کنند، ولی حداکثر اثر آن به خود ما بستگی دارد که چقدر از آن اسباببازیها دل بکنیم. اگر تجربۀ اتصال به خدا را پیدا کنی، عاشق نماز میشوی.
اگر ما در هر امتحانی سربلند بیرون بیاییم، شاید دیگر آن امتحان تکرار نشود و سختیهای آن به پایان برسد. باید غرض خدا از هر امتحانی را درک کنیم و به سمت تحقق آن حرکت کنیم تا دوران آن امتحان به پایان برسد. هر یک از دشواریهای زندگی، رشدی را میخواهند که تا به آن نرسیم، رهایمان نمیکنند.
خدا معشوقی است که یک لحظه غفلت عاشق از خود را بر نمیتابد. چون در نهایت حسن و زیبایی است و نمیخواهد عاشق خود را بیبهره از خود ببیند. چون عاشقِ عاشقی کردن بندگان خود است. چون اگر بندگانش عاشقی نکنند قساوت قلب پیدا خواهند کرد که منشأ همۀ بیماریهاست.
1- خوف، کلید رابطۀ عاشقانه با خدا!
2- خوف از خدا؛ ثمرۀ باور کردن عظمت خدا