اولویت در جامعۀ اسلامی بیش از آنکه مقابله با کفر باشد، مواجهه با نفاق است. اسلام طی دو دهه از کفر عبور کرد ولی هزار و چهارصد سال است که هنوز درگیر ماجرای نفاق است. اگر بتوانیم انواع چهرهها و جلوههای نفاق را بشناسیم و رسوایشان کنیم، ظهور بسیار نزدیک خواهد بود.
هنر بیش از اینکه به درد شهوت بخورد، به درد شهود میخورد. هنر بیش از اینکه فرش را نقاشی کند، نقشی از عرش در خود دارد. کسی که هنر را در خدمت امور پست زندگی انسان قرار میدهد، آن را از جایگاه اصلیاش عاریت گرفته و در جای دیگری که هنر کمترین تناسب را با آن دارد، مصرف کرده است.
ما نمیتوانیم کاری کنیم که دیگر در دنیا رنج نبریم اما میتوانیم رنج خود را کمتر کنیم. برای اینکه رنج خود را کاهش دهیم اولاً باید معصیت نکنیم ثانیاً باید ظرفیت خود را بالا ببریم و اهل صبر باشیم. آغاز صبر و ظرفیت این است که بدانیم دنیا محل رنج است و نمیشود رنج را از زندگی دنیا حذف کرد.
وقتی دلت برای یک کار خوب تنگ میشود، حتماً به سراغ آن کار خوب برو و انجامش بده. اما وقتی دلت برای یک کار بد تنگ شد آن را به تأخیر بینداز و سعی کن از زیر حرف دلت فرار کنی. این مهمترین رمز موفقیت در تعالی روح و مبارزه با هوای نفس است. هوسهای خوب دل ما الهامات الهی هستند.
اینکه ما مهربانی را تحسین میکنیم خوب است، به شرطی که بیش از آنکه دوست داشته باشیم مهربانی ببینیم، به دیگران مهربان باشیم. اینکه ما تواضع را تحسین میکنیم خوب است، به شرطی که بیش از آنکه دوست داشته باشیم تواضع ببینیم به دیگران تواضع کنیم؛ و الا ما درکی از مهربانی و تواضع نداریم.
محبت به اولیاء خدا و به طور مشخص به ائمۀ معصومین(ع)، علامت تواضع ذاتی انسان و دوری او از خودخواهی است. کسی که به اولیاء خدا بیتوجه باشد، این بیتوجهی میتواند علامت تکبر و یا حب نفس شدید او باشد. انسان اگر متواضع باشد و خودخواه نباشد، دلیلی ندارد به اولیاء خدا محبت شدید پیدا نکند.
نظم و ادب دو مورد از مهمترین وجوه تقوا و شاید مهمترین راه مبارزه با هوای نفس هستند. ادب نوعی نظم در رفتار و گفتار به حساب میآید. گاهی ممکن است رفتار خوبی داشته باشی ولی مؤدب نباشی، ولی اگر دائما چیزهایی را رعایت کردی با ادب خواهی بود. ادب یعنی هر زمان هر کاری که دلت خواست انجام ندهی.
فردا روزی است که از امروز نگران و منتظر ماست. مبادا به استقبالش نرویم و از امروز برایش برنامهریزی نکرده باشیم. ما برای فردا برنامهریزی میکنیم ولی شاید دست تقدیر برنامۀ ما را تغییر دهد؛ این مهم نیست چون موجب رشد ما خواهد شد ولی بیبرنامه بودن خیلی بد است.
مهمترین سرمایۀ ما دل ماست و علاقههای ما، مهمترین داراییهای ما هستند. باید ببینیم این سرمایه را کجا خرج میکنیم. باید این اصلیترین دارایی خود را جایی سرمایهگذاری کنیم که لااقل ضرر نکنیم. اگر چیزی را دوست داشته باشیم که ارزشش را نداشته باشد، خودمان را ارزان فروختهایم.