در گفتگو با مجله روحانی در قاب سینما صورت گرفت:
واکاوی تئوری و عملی نسبت روحانیت و سینما
- در گفتگو با: نشریه روحانی در قاب سینما
- انعکاس در:
- پی دی اف: A5 | A4
- اینفوگرافیک: پیشنهاد دهید
فکر میکنم از اینجا شروع کنیم؛ تأثیرگذاری سینما بر زندگی مردم را چگونه ارزیابی میکنید و آیا میتوانیم از سینما در جهت ترویج زندگی دینی استفاده کنیم؟
اساساً سینما به عنوان یک ابزار ارتباطی یا حتی یک صنعت سرگرمکننده در فرهنگسازی و سبک زندگی آدمها خیلی تأثیر دارد. در مقام مقایسه ممکن است نیاز به بحثهای دقیقتری باشد، ولی به عنوان یک عامل اثرگذار میتوان از آن یاد کرد. خصوصاً اگر سینما را اضافه کنیم به رسانه، یعنی در قاب تلویزیون هم بخواهیم این سینما را مشاهده کنیم. البته عوامل دیگری هستند که گاهی اوقات مؤثرتر از سینما عمل میکنند. از جمله واقعیتها و حوادثی که در زندگی روزمره ما پیش میآیند یا حتی در زندگی جوامع مختلف توسط قدرتها و سیاستمداران طراحی و اجرا میشوند. منتها اخیراً پدیدهای که به وضوح دیده میشود، هماهنگی سینما و همراهی سینما و رسانه است با برنامهریزی قدرتها برای اداره جوامع بشری. که این پدیده نو است و دیگر سینما را از حالت صرف سرگرمی خارج کرده و گویی اتاق فکرهایی برای اینکه جریان سلطه را تسهیل کنند، فیلمسازی و برنامهسازی میکنند و آنها را در معرض دید دیگران قرار میدهند. به این ترتیب سینما به یک پدیدۀ فوقالعاده سیاسی، امنیتی و فرهنگی آن هم در موضوعات بسیار استراتژیک که قدرتها طالب هستند، تبدیل شده است.
خب در چنین فضایی میشو نقش سینما را حتی مؤثرتر از سینما به عنوان یک ابزار فینفسه رسانهای یا فرهنگی تلقی کرد. در حال حاضر سینما ابزار حاکمیتی برای حکومتهای بزرگ هم شده. اما اینکه سینما را میتوان در خدمت بهبود زندگی دینی مردم هم قرار داد؛ بله مسلماً میشود این کار را کرد. پیامبر اسلام میفرمایند: «کونوا دعاه الناس بغیر السنتکم»، مردم را تنها با زبان خود دعوت نکنید، بلکه بهتر از زبان این است که مردم را با عمل دعوت به دین کنید. سینما محل نمایش عمل است، لذا میتواند از گفتار مؤثرتر باشد. الآن اگر شما بخواهید با آدمهای خوب نشست و برخورد کنید، خب به سختی میتوانید این آدمهای خوب را پیدا کنید یا به سختی میتوانید از نزدیک با آنها ارتباط برقرار کنید؛ آدمهای بسیار زیادی که گرایشات معنوی دارند. مگر چقدر میشود آدمهای خیلی خوب را پیدا کرد و از نزدیک با آنها ارتباط برقرار کرد! ضمن اینکه برخی از این آدم های خوب، بعضی از این اولیای خدا در زمانهای دور میزیستند و الآن دست ما از آنها کوتاه است.
سینما میتواند مشاهدۀ رفتار آنها را برای همه آدمها تسهیل کند و آن اثر فطری عمیقش را بگذارد. پس سینما میتواند به عنوان یک منبر موعظهگر و به عنوان یک منبر تبلیغ و ترویج دین، استفاده شود؛ حتی گاهی اوقات مؤثرتر از منبر و کتاب و آموزشهایی که با کلمه و کلام بیشتر سروکار دارند. الآن به معلمها و مبلغین هم گفته میشود که شما وقتی که از منبر پایین آمدید، رفتارتان با مردم است که تأثیرگذار خواهد شد. خب این رفتار محل نمایشش سینماست. اگرچه در یک فیلم سینمایی باشد که مردم بدانند این سینما یا این فیلم ساختۀ ذهن کارگردان و فیلمنامهنویس است. ولی وقتی به واقعیت و فطرت نزدیک باشد، تأثیر بسیار بالایی دارد. حتی تأثیرگذاری سینما اگر سینمایی باشد که از حقیقت پردهبرداری کند، بیشتر خواهد بود نسبت به وقتی که خلاف واقع یا خلاف حقیقت قدم بردارد. چون اینجا شما یک پایگاهی به نام فطرت برای پذیرش پیامتان دارید. آنجا برای اینکه پیام غلط خودتان را به وسیلۀ سینما منتقلم کنید، باید خیلی بزک و تزیینش کنید. پس سینما پایگاهی برای بهبود رفتار دینی مردم هم میتواند باشد، حتی مؤثرتر از وقتی که سینما در خدمت اهدافی غیر از این قرار میگیرد.
هویت سرگرمیساز بودن سینما منافاتی با این هدف ندارد؟
سرگرمکننده بودن سینما هیچ مغایرتی با اهداف عالی که میشود برای سینما تصور کرد، ندارد. چون کسانی که به معنویت علاقمند هستند، غرق مطالعۀ قرآن و ذکر و ادعیۀ میشوند، در واقع سرگرم شدهاند. سرگرمی که خود فریاد نمیزند حتماً میبایست ابزار من مبتذل باشد. سرگرم بودن یعنی غرق چیزی بودن. وقتی کسی غیر ذکر خداست، سرگرم خداست و وقتی شما با سینما دارید کسی را سرگرم میکنید، به ذکر خدا و اندیشیدن دربارۀ حیات جاودانه و اندیشیدن دربارۀ دردهای مردم، حتماً او را سرگرم میکنید. و این چه اشکالی دارد؟ لذا ما از مفهوم سرگرمی نهتنها هیچ پرهیز و واهمهای نداریم، بلکه از آن استقبال میکنیم. تعبیر امام سجاد(ع) در اینباره خیلی زیباست. ایشان میفرمایند: «استغفرک من کل ذلت بغیر لذت ذکرک.» من از هر لذتی به غیر از لذت ذکر تو استغفار میکنم. اینطور نیست که بفرمایند من از هر لذتی به غیر از ذکر تو استغفار میکنم. یعنی در ذکر تو ذلت نیست، ولی خب من از باب معرفت و عقلانیت و مطالب دیگر به ذکر تو میپردازم و از لذتها پرهیز میکنم. نه میفرمایند در ذکر تو هم ذلت هست. و من استغفار میکنم از لذت غیر از ذکر تو! ما از سرگرمی پوچ، از سرگرمی مبتذل استغفار میکنیم و پناه میبریم به سرگرمیهای خوب و برتر! یک سخنرانی هم باید سرگرمکننده باشد! وقتی سخنرانی دارد مفهومی کاملاً نظری را پیرامون مفاهیم بسیار عارفانه دینی بیان میکند، باید سرگرمکننده باشد. شما میتوانید مطالبی را دربارۀ تقوا، دربارۀ خود خداوند متعال، به گونهای سرگرمکننده بگویید، بدون اینکه از داستان استفاده کنید. اما فن بیان شما چینش کلام شما و ترتیب مطالب و درگیری مخاطب با این مطالب یا ایجاد مسئلهای که برای مخاطب ایجاد میکنید و پاسخ آن مسئله، باید به گونهای باشد که مخاطب به دشت سرگرم بشود. سرگرمی فینفسه بد نیست.
اگر قرار باشد ما زندگی دینی را به معنای واقعی کلام و حداکثری برای مردم به تصویر بکشیم، قطعاً یک جزء مهم این تصویرسازی حضور روحانی است. یعنی تصویری از روحانیون، میتوانیم تصویر زندگی دینی را در سینما به تصویر بکشیم و از روحانیون استفاده نکنیم؟ یا نه، الزاماً حضور روحانیون در فیلمهایمان را داشته باشیم که بتوانیم زندگی دینی درست در جوامع مختلف را به درستی به تصویر بکشیم؟
اولاً روحانیت یکی از مشاغلی است که درجامعۀ ما هست. البته من نمیخواهم با کلمۀ شغل شأن روحانی را پایین بیاورم. همچنان که یک معلم که عشق به معلمی دارد و قداست معلمی را میشناسد، میگوید این شغل نیست، فراتر از یک شغل است، یک طلبه و یک روحانی هم ممکن است همین را بگوید. ولی بالاخره شأن شغل را هم اگر پایین ندانیم و آن را انجام وظیفه یا رسالت یا نوع مأموریتی که فرد برای خودش انتخاب میکند، ترجمه کنیم، یکی از مشاغلی است که در جامعۀ ما هست. اولاً حضور مشاغل مختلف در سینما اجتنابناپذیر است و دلیلی هم وجودندارد که کسی مانع شود که آقا این چند شغل و این صنف و این نوع مأموریت برای خدمت به انسانها، در تاریخ معاصر تأثیرگذاری بسیاری والایی در جامعۀ ما داشته، به عنوان یک واقعیت محوری و انکارناپذیر باید به آن توجه شود. پس قطعاً وقتی شما میخواهید از یک جامعۀ دینی یا حتی از یک جامعۀ غیردینی سخن بگویید، گاهی اوقات مسیرتان به مسجد و محراب و منبر خواهد خورد و باید از کنار یک روحانی عبور کنید. از این بالاتر گاهی اوقات برخی از داستانهایی که میخواهند به تصویر کشیده شوند، قطعاتی از جورچین این داستان یک روحانی است. و باید طبیعتاً با حضور خود آن روحانی و با حضور لباسش داستان و فیلمنامه شکل بگیرد و به تصویر کشیده شود. پس هم اجتنابناپذیر است، هم مفید و هم گاهی ضروری.
این حضور روحانی و بازی در نقش روحانی چه باید و نبایدهایی میبایست داشته باشد؟
طبیعتاً ما حرمت هر صنفی را باید رعایت کنیم. باید به کارکرد آن صنف در جامعه نگاه نیم و متناسب با آن به تصویرپردازی و ارائۀ نمونهها اقدام کنیم. مثلاً کارکرد یک پزشک در جامعه چیست؟
مردم باید احساس امنیت کنند و دردهای پنهان خودشان را با پزشک در میان بگذارند. وقتی شما در چند فیلم تصویری از پزشکان ارائه دهید که مردم احساس ناامنی کنند، آنوقت بر بیماران در جامعه، علاوه بر بیماری، یک رنج ناامنی هم نسبت به پزشکان تحمیل خواهد شد و چهبسا هزینههای گزاف دیگری را هم بر آنها تحمیل کنید. مثلاً شما میخواهید نشان بدهید پزشکان اکثراً به نفع منافع مادی خودشان بیماران را مثله میکنند و اعمال جراحی غالباً بر این منوال است. خب در این صورت حتی اگر نگاه انتقادی نسبت به برخی از پزشکان باشد، باز هم، به عموم پزشکان جفا شده و در جامعه هم یک ناامنی ایجاد میکند. آنوقت زندگی کردن در این جامعه سخت خواهد بود. یا در مورد قاضیان، آنها هم به هر حال مثل بقیۀ مردم در جامعه زندگی میکنند و تافتۀ جدا بافتهای نیستند. ولی مسند قضاوت مسندی است هیبت میخواهد. حرمت ویژه میخواهد. اگر پزشک باید مأمن مردم و مهربان باشد، قاضی هم باید هیبت و صلابت خودش را داشته باشد. شما اگر در چند فیلم القایی داشته باشید در جامعه که تهنشینی در ذهن مخاطب ایجاد شود که قضات همه پشت پرده همه چیز را میبندند، یا هیبت آنها را بکاهید به واسطۀ انواع طنزها و جرئت دزدان نسبت به قاضیان را در جامعه افزایش بدهید، خب، نگاهتان هم اگر نگاه انتقادی یا خیرخواهانه بوده باشد و به واسطۀ این بیان صرفاً انتقاد خودتان را بیان کرده باشید، کار اشتباه است.
خب ببینید روحانی کارکردش یا جایگاهش در جامعه چه باید باشد؟ روحانی به عنوان یک عنصر موعظهگر، به عنوان یک راهنما... باید یک قداست نسبتی داشته باشد نه قداست مطلق. قداست مطلق که برای اولیای خداست و وقتی که ما در خانه چهارده معصوم هم میرویم، در زیارت جامعه آخرش میگوییم که اگر آمدیم در خانۀ شما، به این دلیل است که شما نزدیکتر از بقیۀ مردم به خدا هستید. اگر کسی نزدیکتر بود، میرفتیم در خانۀ آنها. بله، ولی اولیای خدا به واسطۀ اینکه به خدا نزدیکتر هستند، قداستی بالاخره پیدا میکنند. کما اینکه معلمین هم قداستی در مرتبۀ خودشان پیدا میکنند به واسطۀ شغل شریفی که دارند و حقی که به گردن دیگران پیدا میکنند. کما اینکه پدر و مادر حرمت ویژهای دارند. خب روحانی هم اگر بخواهد نشان داده شود، باید در نظر گرفته شود که روحانی در جامعه چه جایگاهی دارد. من جایی میخواندم که به گل آقا، آقای کیومرث صابری که خدا رحمتشان کند، گفته بودند که شما کاریکاتور آخوندها را نمیکشید؟ گفته بود که: در فرهنگ ما همیشه وقتی یک روحانی وارد جایی میشود، میگویند که آقا آمد! آدم از آقای فرهنگ جامعۀ خودش کاریکاتور نمیکشد. نه اینکه اینها صنفی هستند که جدا بافته هستند و تافتۀ جدا هستند، بلکه شما هر آدم مستعد و علاقهمندی که پیدا کردید، میتوانید بفرستید توی این صنف. اینها که باند مخصوص نیستند. هر کسی ناراحت است که چرا روحانی قداست دارد، خب برود روحانی بشود. هر کسی ناراحت است که قاضی چرا باید قداست داشته باشد و بسیاری از اوقات حتی باید محافظ داشته باشد، خب برود قاضی بشود و پروندههای بزرگ بگیرد و خدمت کند. چندتا محافظ هم برایش میگذارند. هر کسی ناراحت است که چرا باید یک نمایندۀ مجلس اینقدر تصمیمساز و تصمیمگیر و تأثیرگذار باشد، خب برود خودش نماینده بشود. اینطور نیست که ما یک قبیله را به نام خودمان کنیم مثل قوم بنیاسرائیل و برتری بدهیم بر بقیه. ولی این جایگاه در برخی زمینهها برتریشان باید حفظ بشود. همانطور که یک نیروی امنیتی و انتظامی حرمت دارد و شما اگر نیروهای امنیتی را، حرمتهای مخصوصشان را، صلابتشان را، دقت نظرشان را کاهش بدهید و آنها را در نظر مردم تنبل و بیحال نشان دهید، چه القایی میشود؟ اصلاً کارکردش در جامعه از بین میرود. هر چند واقعیتش خلاف این باشد. روحانی همه همینطور، وقتی آمد در قاب سینما باید کارکردهای اجتماعیاش در نظر گرفته بشود و اوصافی که باید داشته باشد تا مأموریتش را بهتر انجام بدهد، حتی اگر آن اوصاف را نداشته باشد، تقویت کنیم و به او القا کنیم که تو این هستی و مردم از تو این را انتظار دارند.
اگر دیگران به سفارش امام علی(ع) باید یک مقداری کنترل کنند که زیاد مزاح نکنند، از تو انتظار دارند که تو بیشتر از دیگران این را رعایت کنی و کمتر مزاح بکنی. امام علی(ع) فرمودند آدم با مزاح سبک میشود. همه از یک شخصیت معنوی انتظار دارند که او کمتر از دیگران مزاح کند و مضحکه دیگران قرار نگیرد. آن ویژگیهایی که یک روحانی باید داشته باشد تا مأموریتش را خوب انجام بدهد، در قاب سینما به آن ویژگیها احترام بگذاریم. کما اینکه دربارۀ مشاغل دیگر هم باید حتماً همین رعایتها را انجام بدهیم.
اگر بخواهیم مصداقی دربارۀ بعضی از مسائل صحبت کنیم، در سال گذشته فیلمهای آتشکار، لطفاً مزاحم نشوید، اخلاقتو خب کن، طلا و مس و یه حبه قند، پنجتا فیلمی بود که اکران شد و در آن حضور روحانی وجود داشت. در سالهای گذشته هم فیلمهای زیادی اکران شده بود که حالا یک سری از آنها تلویزیونی بود. از شخصیت مدرس گرفته تا فیلمهای سینمایی مثل مارمولک و زیر نور ماه. به خاطر این فیلمها بحثهای مربوط به روحانی خیلی به چالش کشیده شد. میتوان چند فیلم را که زاویۀ دیدشان مثبت و بهتر بود، به عنوان الگو انتخاب کرد یا نکات مثبتش را به عنوان الگو معرفی کرد. قطعاً هر کدامشان نکات منفی نیز خواهند داشت. اگر به نکات منفی بپردازیم، باعث جبههگیری میشود. نکات مثبت را یعنی از هر فیلمی که صلاح میدانید، مطرح بفرمایید.
بله، بالاخره خوب از آب درآوردن هر کاراکتری خصوصاً شخصیتی که جایگاه ویژهای در جامعه دارد، کار دشواری نیست. مخصوصاً برخی از این شخصیتها از پیچیدگیهای خاصی برخوردارند. مثل یک روحانی که از او هم صلابت خاصی انتظاری میرود و هم تواضع و مهربانی خاص. هم علم و درایت انتظار میرود، هم تعامل خوب با عوام. بالاخره یک جمع اضداد است. در ارتباط با این شخصیت مثل برخی شخصیتهای دیگر، ممکن است به تصویر کشیدنشان دشوار باشد. و طبیعی است که سینمای ما به سختی بتواند کاراکتر یک روحانی را خوب از آب دربیاورد. مخصوصاً اگر جامعۀ ما غالباً چشمشان را به امام گشودهاند. حالا اگر بناست به کاراکتر یک روحانی در قاب سینما بپردازیم، حتماً باید این قلهها را رعایت کنیم. بنده تصور میکنم در سینمای ما و در قاب تصویر حالا چه تلویزیون و چه سینما هنوز روحانی به خوبی جا نیفتاده و نمونۀ خوبی از یک روحانی به خوبی ارائه نشده است. حداقل در اندازههای خوبی که باید مطرح باشد، به قله نزدیک نشدیم. گاهی از اوقات تصاویر خوبی از یک روحانی ارائه شده و روحانیونی را که در قله نبودند یا ویژگیهای بسیار ساده و کمتأثیر یک روحانی را که خودش در قله بوده به تصویر کشیدیم. اما احساس میشود سینمای ما نتوانسته قلهها را به تصویر بکشد. این وضعیت در سینمای ما هست منتها گاهی از اوقات بیضرر بوده. گاهی هم این نمایش حداقلی یا متوسطی از روحانی پرضرر بوده است یعنی شاید خیلیها دوست نداشته باشند حتی در قاب سینما به شخص روحانی اهانت بکنند. ولی طوری بدون مراعا بسیاری از جوانب روحانی را در قاب سینما در میان تصاویرشان قرار دادند که اصلاً مضحکه عام و خاص شد یا القای غلطی از شخصیت یک روحانی و رسالت و مأموریت او به جامعه داده است. هیچ ایرادی ندارد در قاب سینما ما روحانی را که به او انتقاد هم داریم ببینیم. ولی مهم این است که جمعبندی که در اندیشه و احساس مخاطب پدید میآید، چیست؟ وقتی مثلاً در سه فیلم یا در چند فیلم متوالی از یک مجموعهای از فیلمسازان دیده میشود که مسئول حوزه شخصیت منفی است و شخصیت مثبت یکی از دهها طلبه است، خب به مرور زمان به مخاطب این القا میشود که بعضی از روحانیون خوباند، ولی سازمان روحانیت خوب نیست. شما میتوانید بگویید که ما یک شخص بد نشان دادیم و یک شخص خوب. ولی خب مردم میپرسند که آن شخص بد چرا همیشه مسئول حوزه است و آن شخص خوب همیشه در میان حوزه تنهاست. این یک تکنیک برای انتقال پیام است، ضمن اینکه چون یک روحانی خوب هم مطرح میشود، کسی دیگر به شما مستقیماً حمله سنگینی نخواهد کرد. و حتی از یک طلبۀ خوب تقدیر میشود. ولی به طور ناخواسته این القا در مخاطب پدید میشود. ولی به طور ناخواسته این القا در مخاطب پدید میآید که جامعه و جریان و سازمان روحانیت سازمان مطلوب و دلچسبی نیست و فقط بعضیهایشان خوب در میآیند. این نگاهی است که خیلیها که با روحانیون به طور کلی زیاد خوب نیستند، القا میکنند. البته ایرادی ندارد که ما انتقادی به سازمان روحانیت داشته باشیم. اتفاقاً این انتقادها سازنده هم هست. روحانیون هم در جامعه مثل بقیۀ مردم از محصولات رسانهای استفاده میکنند و میتوانند حتی تحتتأثیر قرار بگیرند. اگر الگوهای خوب هم نشان داده شود، حتی تحتتأثیر هم قرار خواهند گرفت. بنده بارها عرض کردم برای اینکه نحوۀ سلوک و رفتار ائمه محترم جماعت در مساجد بهبود پیدا کند و سطح علمی و کارآیی آنها ارتقا پیدا کند، چارهای نیست جز اینکه سریالها و فیلمهایی ساخته شود و نمونههایی در آن فیلم ارائه شود که مردم خودبهخود سطح انتظارشان از فیلم ارائه روحانیون برود بالا. آن روحانی محترم مسجد هم دیگر امامت مسجد را کار فرعی خودش تلقی نخواهد کرد و بیشتر متوجه میشود که واقعاً مسئولیت سنگینی دارد. اداره معنوی محل به عهدۀ اوست. او پدر معنوی محله است و واقعاً باید برای جایگاه و شأن خودش وقت بگذارد. دیگر نمیرود شغل دیگری بگیرد که آن شغل اینقدر پُر دردسر باشد که فقط گاهی به مسجد سر بزند و نمازش را آنجا بخواند و یک سلام و علی سطحی کند و برود. باید این مسائل در فیلم نشان داده شود. اگر در این فیلم به صورت الگو یک امام جماعت خوب، طی یک داستان قوی و نه یک پردازش شعاری و سطحی و غیرمؤثر و غیرجذاب نشان داده شود، خودبهخود بیان انتقادی هم هست نسبت به بسیاری از روحانیونی که در مسجد پیدایشان نمیشود. درست است؟ ولی میشود همین انتقاد را به گونهای انجام داد که همۀ روحانیون مساجد مورد سوءظن قرار بگیرند. یا متأسفانه بعضیها در قاب سینما از روحانی استفادهای نابجا میکنند که آن هم در عرصۀ طنز است! شما میدانید مقدسات خیلی شعلۀ طنز را شعلهورتر میکنمد، زیرا تضاد یکی از عوامل طنز است. یعنی تعارضها و نشان دادن اموری که تعجب برانگیز باشد. خصوصاً اگر یک وجه ماجرا مقدسات باشند و یک طرف ماجرا آدمهای محترمی باشند آن هم در جامعۀ دینی ما. اگر یک آدم محترم با یک آدم مقدس در کنارش یک حادثه متعارض و متضادتر قرار بگیرد، شلیک خنده در سینما ایجاد میکند. درست است؟ این را همۀ فیلمسازان میدانند، کار خودشان را در جذاب کردن فیلم اینگونه آسان میکنند. شما کافی است یک روحانی را کنار خیابان نشان بدهید که دارد مثلاً اشاره میکند به تاکسی. خب این صحنه میتواند جوری باشد که مردم از صمیمیت و سادگی این روحانی که برای تاکسی ایستاده و مثل آدمهای دیگر تاکسی را صدا میزند، لذت ببرند و ارتباطشان با یک روحانی زیادتر بشود. حالا شما دقیقاً کنار این روحانی یک خانم مانتویی را بگذارید. نتیجه و جمعبندی این تصویر در آن داستان این میشود که ایشان دارد به آن خانم اشاره میکند و بعد این تاکسی جلوی روحانی نمیایستد و خانم را سوار میکند. خب جای این روحانی هم شخص دیگری باشد، اینقدر خندهدار نمیشود. ولی وقتی یک روحانی بود با یک خانم غیرمحجبه، این صحنه غیرمحترمانه تعارضشان آشکار است، بدون اینکه هنر زیادی به خرج داده شود. بالاخره شلیک خنده بالا میرود. بعضیها شاید سوءنیت هم دارند، ولی بالاخره این اتفاق زیاد افتاده و به نظر من اتفاق خوبی نبوده و یک نوع سوءاستفاده از مقدسات است.
من اینگونه فهمیدم که شما نظرتان این است که روحانی شخصیت مقدس است یا شخصیت محترم.
یک روحانی شخصیت محترمی است، ولی قداست خودش را هم دارد. البته قداست آن مطلق نیست، ولی لباس او که وسیلهای برای تبلیغ دین است، قداست پیدا میکند. کما اینکه معلم هم محترم است،ولی معلم هم نسبت به خودش قداست پیدا میکند و بالاخره معلم قرآن نسبت به دیگر رشتهها یک قداست بیشتری در ذهن دانشآموز به جای میگذارد. ما نباید به خاطر دیگر معلمها قداست معلم قرآن را در نظر نگیریم. به نفع جامعه است، به نفع معلم ریاضی هم هست. به نفع دانشآموز که به معلم قرآن حتی اگر روحانی هم نباشد یک قداست قائل باشد. پزشک هم عامل امنیت است، ولی نیروی امنیتی به صورت ویژه مسئول امنیت است. شما اگر نشان دادید که مأمور امنیتی توانایی حفظ امنیت را ندارد، دیگر مشارکت دیگران در تأمین امنیت هم کاهش پیدا میکند.
من نمیخواهم بگویم قداست مخصوص روحانی است. ولی میخواهم بگویم که این قداست مطلق هم هست. دیگر مشاغل به تناسب خودشان قداست دارند. از آن طرف نه روحانی قداستش مطلق است و نه دیگر مشاغل. حتی میشود در سینما انتقاد هم کرد، ولی وقتی که خ روجی را نگاه میکنیم و تأثیری که در نهایت روی مخاطب گذاشته، گاهی از اوقات میبینیم که این نکات رعایت نمیشوند.
جنس رفتار بعضی از روحانیون متأسفانه طوری شده که یا طوری دیده شده که دور هستند از فضای زندگی عمومی مردم. و این دور بودن را بعضیها نسبت میدهند به تفاوت لباسشان و بعضیها نسبت میدهند به تفاوت گفتههایشان و بعضی نسبت میدهند به تخصصی بودن شغلشان. همۀ اینها فضایی ایجاد کرده است که روحانی از زندگی دور میشود. اهالی سینما خیلی وقتها میگویند ما میخواهیم زندگی مردم را به روحانیون نزدیک کنیم و داریم خدمت میکنیم و این نزدیک بودن خواستۀ اولیا و پیغمبران است. آنها هم بین مردم و با مردم بودند و لباسشان مثل آنها بود. مثل آنها غذا میخوردند و در میان جمع از دیگران متمایز نبودند. روحانی چرا متفاوت است. ما از طنز استفاده میکنیم که بتوانیم آنها را به مردم نزدیک کنیم. نگاه تمسخرآمیز نداریم. حالا فرض بگیریم که طنز مقولهای باشد که در واقع آنها دارند از آن استفادۀ مثبت میکنند. به نظر من هم نگاهشان این نیست و بعضاً نگاهشان منفی هم هست، اما کمی کار سخت میشود وقتی ما یک تقدس نسبی داریم و باید به این تقدس نسبی پایبند باشیم و در عین حال یک وظیفه داریم و آن وظیفه نزدیک کردن مردم به روحانیت است. این تقدس نسبی مانع میشود. چگونه میشود این مشکل را برطرف کرد؟
مسلماً این هدف، هدف خوب و مبارکی است که ما بخواهیم از سینما برای نزدیک کردن هر چه بیشتر مردم و روحانیون استفاده کنیم. مردم به طور طبیعی با روحانی بیشتر تماس میگیرند. روحانیت یکی از مشاغلی است که بیشترین ارتباط را با بدنۀ جامعه دارد. من نمیدانم چقدر ضرورت دارد که این موضوع را تمام دغدغه خودمان قرار بدهیم که ما میخواهیم مردم و روحانیون را به یکدیگر نزدیک کنیم. خب همین الآن نزدیک هستند. ولی هر کسی این دغدغه را دارد، باز هم دغدغه محترمی است. هر چه بیشتر این نزدیکی فراهم شود بهتر است، اما به چه قیمتی؟ شما میتوانید یک روحانی را کنار خیابان وادارید رفتاری شبیه رقص بکند و این به عنوان یک علامت در ذهن مردم ثبت شود و هر کسی آن صحنه را دید، بهانهاش برای حرف زدن با او تکهای است که از آن فیلم گرفته است. درست است؟ خب مسلماً روش درستی نیست. اما میتوانیم در یک فیلم طنز از روحانی استفاده کنیم، در یک فیلم شاد، و روحانی را به همۀ قداست و احترامی که دارد، در صحنههای شاد نشان بدهیم. ولی یک وقت میبینید کسی به یک روحانی تکه انداخته است، آن هم از نوع سبک و جلف و بعد این تکه سر زبانها بیفتد و موجبات وهن روحانیت فراهم شود. ولی گاهی نشان میدهید یک روحانی از سر هوشمندی مطلب طنزی که رفیقش میگوید ضمن اینکه از نظر طنز جایگاه بسیار ویژهای دارد و سرشار از حکمت است، نه آن روحانی سبک میشود و نه مخاطب از طنز محروم میماند. یا اگر کسی میخواهد یک تکه پرارزش یا جذاب یا طنز به روحانی بگوید و از باب تمسخر نباشد، اشکالی ندارد. ما میتوانیم در تمام این فیلمهایی که با طنز یک جورهایی بیاحترامی کرده، با اندکی تغییر خیلی ساده کاری کنیم که ذرهای از طنز آن فیلم کاسته نشود و از احترام و قداست روحانی نیز کم نشود، بلکه افزوده هم بشود. قداست روحانی با اینکه ما یک فیلم شاد بسازیم تعارض ن دارد. این به نحوۀ اجرای وابستگی دارد. ما مزاحهایی را از ائمۀ خدا داریم و در منبرها نقل میکنیم. خب آن مزاحها هیچ کدام باعث سبک شدن ائمۀ خدا نمیشود. در منبر هم همینطور است. یک روحانی هست که بالای منبر جوری صحبت میکند که مردم شاد میشوند و از وقار خودش هم انصافاً کاسته نمیشود. حالا چرا ما طنز و شوخی را سرشار از توهین قرار بدهیم و تحقیر کنیم و شخصیتها را خراب کنیم. وقتی کسی نمیتواند بدون تمسخر کردن و تحقیر کردن و تقلیل دادن شوخی کند، طبعاً این آدم شوخ هر جایی باشد، زخمی به دیگران خواهد زد. بحث بودن روحانی یا عدم حضور روحانی در یک صحنه سرشار از طنز نیست. مثلاً شما نگاه میکنید که در یک فیلم طنز، فیلمساز یا فیلمنامهنویس در این فیلم یک نفر آدم عاقل دارد، ولی بقیۀ مردم مسخرهاند. ولی فیلم دیگری هست که همۀ شخصیتها به یک نفر میخندند. باید بخندند تا غرورش شکسته شود. باید به او بخندید تا رفتارش را اصلاح کند و همۀ مردم در آنجا عاقلاند. خب فیلم اول را کی میسازد؟ کسی که از کل جامعه ناراحت است. فیلم دوم را کی میسازد؟ کسی که از بعضی عناصر در جامعه ناراحت است و میگوید این باید اصلاح بشود. مردم هم بد نیستند. ما باید ببینیم این طنزی که ساختیم و روحانی هم در آن طنز حضور دارد، ناشی از چیست؟ آیا ناشی از ناراحتی این فرد از قداست روحانی است؟ چون بعضیها زورشان میآید که یک روحانی مقدس باشد. همانطور که ممکن است بعضیها زورشان بیاید دیگری زیاد پول بگیرد. بعضی زورشان بیاید زیاد به سلامتی یک خلبان رسیدگی شود. بعضیها زورشان میآید که چرا کسی که در شرکت نفت در بیابانها کار میکند، حقوق بیشتری داشته باشد. آنوقت یک فیلمساز اینجوری در فیلمش چهرۀ بدی از آنها میسازد. البته در جامعۀ ما اگر کسی قداست دارد، نتیجۀ درست رفتار کردن خیلی روحانیون خوبی بوده است که کنار مردم بودهاند. اگر حرمتم و قداستی دارند، مرهون کلمات اهل بیت هستند که در میان مردم بیان کردهاند. کما اینکه بازیگرها اگر شهرتی دارند، مرهون بازیهای خودشان است. اگر خوب بازی کنند، خوب بین مردم زندگی کنند، شهرت و محبوبیت پیدا میکنند. حالا این قداستی که بعضی از روحانیون خوب و ناب دارند، چرا باید شکسته شود؟
چقدر موافقید با این نظریه که بعضی از دوستان میگویند که ما چون شناختی متناسب از روحانیون نداریم. فیلمی که از روحانیون میسازیم، مثل واقعیت روحانی در نمیآید. بعضیها میگویند پس خود روحانی بیاید تولید کنندۀ فیلم شود، سناریو بنویسد، کارگردان شود، بازی کند.
بنده به طور اساسی این کارها را ضروری نمیبینم. بلکه بهتر است روحانیون حرفهایشان را به هنرمندان بزنند. این شاید طبیعیترین راه برای روحانیون و سینما باشد. ولی برخی روحانیون هستند که استعداد سینماگری دارند. چه منعی وجود دارد؟ میتوانند فیلمنامهنویس بشوند. باز این ترجیح دارد به اینکه بروند کارگردان بشوند یا بعضیها هستند واقعاً میتوانند کارگردان بشوند. چه معنی دارد؟ بروند کارگردان بشوند. ولی حالا یک طلبه هست استعداد بازیگری هم دارد. به نظر منم منعی ندارد، ضمن اینکه بنده تشویق نمیکنم طلبه بازیگر بشود، لااقل میتواند برای نقش روحانی خوب بازی کند بقیۀ جاها هم مردم میبینند که دارد کار خودش را انجام میدهد، اینقدر هم خوب بازی کرده که هیچکس به او نمیگوید کار سبکی انجام دادی. دقت فرمودید؟ طبیعتاً هر نقشی را بازی نخواهد کرد. حضور روحانی در عرصۀ سینما لااقل به عنوان کارشناس یک امر ضروری است. لااقل به عنوان عامل تأثیرگذار بر نگرشهای سینماگران. میشود توصیه کرد بسیاری از سینماگران درس طلبگی هم بخوانند، با طلبهها نشست و برخاست هم بکنند و این فضا را از نزدیک لمس کنند و معارف دینی را از طریق این فرصتها دریافت کنند.
سفارش، توقع و نگاه شما نسبت به این جشنواره چیست؟
اینکه باید دربارۀ حضور روحانی در قاب سینما و تلویزیون گفتگو کرد، یک کار بسیار ضروری است، چون این گفتگوها موجب میشود که اندیشه و دانش در این زمینه رشد بکند و ما بتوانیم به راههایی برسیم که این حضور را پربرکتتر بکنم. هم برای سینما، هم برای روحانیت و هم برای جامعه. بالاخره هم سینما به دنبال رونق است و هم روحانیون به دنبال انجام بهتر رسالتشان. حوزههای علمیه چرا مخالفت داشته باشند، بلکه بسیار موافق خواهند بود. یک منبر آنها، یک تأثیرگذاری رفتاری آنها در قاب سینما تکثیر شده و میلیونها نفر میتوانند رفتار مؤثر یک طلبه بر دیگران را ببینند خب ثمرۀ حوزههای علمی همین است. در حوزههای علمیه باید در اینباره گفتگو شود تا کار به سلیقه و ذوق شخصی بی بندوبار کشیده نشود. باید پرسید آیا ما میتوانیم به راههایی برسیم که اثر یک فیلم را در مخاطبین به صورت عالمانهتری بررسی کنیم؟ تا فیلمساز نگوید من دنبال این اثر نبودم و به این ترتیب خودش را از نقد معاف کند. تا نقاد هم هر اثری را به یک فیلم نچسباند و آن فیلم را متهم کند. باید به نقاد گفت شما با چه ملاکی میگویی این اثر منفی را داشته یا این اثر مثبت را در مخاطب داشته. همباید به فیلمساز گفت که شما دربارۀ اثری که در مخاطب داشته متعهدی و نمیتوانی از خودت رفع مسئولیت کنی، آن هم به خاطر نیت صادقانۀ خودت. خب ما برایم اینکه منتقدان و فیلمسازان را به یک ضابطههایی برسانیم، به چنین جلسات و تولید دانش لازم نیاز داریم. من امیدوارم چنین همایشی مقدمهای باشد برای تولید دانش؛ دانشی که شیوۀ بررسی اثر یک فیلم را در مخاطبان برای ما روشن کند تا هم منتقدان ضابطهمند انتقاد کنند و نقد و بررسی کنند و هم فیلمسازان ضابطهمند فیلم بسازنند.
ارسال نظر
لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید