۹۲/۰۸/۳۰ چاپ ایمیل و پی دی اف
دانشگاه امام صادق(ع) | تعیین‌کننده‌ترین عامل در مقدّرات بشر-7

خدا اجازه نداده سخن درست را طوری بیان کنیم که قدرت انتخاب از مردم گرفته شود/ یک دستگاه تربیتی درست، هم مالک‌اشتر درست می‌کند،و هم ممکن است از آن شمر بیرون بیاید/ گاهی امتحان «ما فی الضّمیر» انسان را ظاهر می‌کند تا تقویت شود

پناهیان:  اسلام به ما اجازه نمی‌دهد همان‌طوری که غربی‌ها با تبلیغات سنگین خودشان آدم‌ها را به نفع ابلیس و به نفع بی‌دینی مسخ می‌کنند ما هم با تبلیغات دینی بسیار سنگین، مردم را مسخ کرده و به سمت دینداری ببریم، چون در اینجا اصلاً مسخ کردن غلط است. اگر بشود حقیقت را طوری به مردم نشان داد که همه مات و مبهوت شوند و بپذیرند، ما نباید این کار را انجام دهیم، چون باید مردم امتحان شوند و الا خدا خودش همه را هدایت می‌کرد. بنابراین ما اجازۀ تبلیغات دینی مسحور کننده‌ای که مردم را سحر کرده و تسلیم خدا کند، نداریم.

حجت الاسلام علیرضا پناهیان به مدت ده شب در دانشگاه امام صادق(ع) با موضوع: «تعیین‌کننده‌ترین عامل در مقدّرات بشر» سخنرانی می‌کند. این سخنرانی هر روز ساعت «شش و ده دقیقه» صبح از شبکه دوم سیما پخش می‌شود. بخش‌هایی از هفتمین جلسه این سخنرانی را در ادامه می‌خوانید:

دین تلخی ندارد؛ این ذات زندگی دنیاست که تلخی‌هایی در آن هست/ مقدّرات الهی، هم تلخی دارند هم شیرینی ولی اصل بر تلخی است   

  • ممکن است در بحث امتحان به ظاهر تلخی‌هایی دیده شود که البته این تلخی‌ها ناشی از واقعیتِ حیات دنیا است. چون بالاخره در دنیا واقعیت‌های تلخی وجود دارد که اتفاقاً دین می‌آید و تا حدّی انسان را از این تلخی‌ها نجات می‌دهد اما متاسفانه خیلی‌ها بنا ندارند این تلخی‌ها را صریحاً به زبان جاری کنند. نباید از سخن گفتن دربارۀ تلخیِ واقعیت‌های عینی که در دنیا ما را احاطه کرده‌اند پرهیز کنیم تا مبادا کسی از دین زده شود. چون واقعیت این است که خودِ دین تلخی ندارد بلکه این ذات حیات دنیاست که در آن تلخی‌هایی وجود دارد و خداوند متعال بر این تلخی‌ها تصریح فرموده است: «ما انسان را در رنج آفریده‌ایم؛ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی‏ کَبَدٍ»(بلد/4)
  • اگر به قرآن کریم نگاه کنید، می‌بینید که اصل در حیات بشر بر همین تلخی‌هاست. مقدّرات الهی، هم تلخی دارند هم شیرینی؛ اما اصل بر تلخی است. امتحان هم چیزی از همین قبیل است. امتحان‌های الهی نیز دو وجه دارند، خداوند گاهی با نعمت دادن، ما را امتحان می‌کند و گاهی با نقمت دادن امتحان می‌کند.
  • خداوند می‌فرماید «همراه سختی و دشواری، آسانی هم هست؛ فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً»(انشراح/5) در آیۀ بعدی دوباره تأکید می‌فرماید: «با سختی، آسودگی هم هست؛ إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا»(انشراح/6) انگار اصل بر سختی است و بعد در کنار این سختی، آسودگی هم هست. عبارت‌های قرآن کریم در این‌باره بسیار روشن هستند و ما باید خیلی واضح صحبت کنیم. نباید فکر کنیم که قرآن کریم کلمات تلخی دارد که ما برای جذب مردم به دین نباید آنها را با مردم در میان بگذاریم و نباید از آن تلخی‌ها حرف بزنیم.
  • امیرالمؤمنین(ع) در آغاز نامۀ 31 نهج‌البلاغه جوانش را مورد خطاب قرار می‌دهند و واقعیت‌ها و سختی‌های زندگی را صراحتاً بیان می‌فرماید (این نامه در واقع اولین سند مکتوب آموزشی و تربیتی ما است که امیرالمؤمنین(ع) شخصاً وقت گذاشته‌اند و آن را برای نسل‌های بعدی نوشته‌اند. این در واقع سند انتقال دین به جوانان است) حضرت در ابتدای نامه، چهارده خصلت برای دورۀ جوانی ذکر می‌فرماید که غالب این خصلت‌ها بار منفی داشته و از تلخی‌های زندگی حکایت می‌کند. ایشان در آغاز می‌فرماید: «مِنَ الْوَالِدِ الْفَانِ ... إِلَى الْمَوْلُودِ الْمُؤَمِّلِ مَا لَا یُدْرِکُ، السَّالِکِ سَبِیلَ مَنْ قَدْ هَلَکَ، غَرَضِ الْأَسْقَامِ وَ رَهِینَةِ الْأَیَّامِ وَ رَمِیَّةِ الْمَصَائِبِ»(نهج البلاغه/نامه31) یعنی این نامه از پدرى فانى به فرزندى است که به آرزوهای خود نخواهد رسید، روندۀ راه مردگان است، در دنیا هدف بیمارى‏ها و در تیررس بلاها و مصائب قرار دارد...

این یک تصور عامیانه از دین است که نمازخوان شدن مشکلات را برطرف کند

  • عبارت‌های امیرالمؤمنین(ع) در توصیف سختی‌های زندگی کاملاً صریح است! حضرت هیچ‌وقت برای جذب جوان به دین - نعوذبالله - به او دروغ نمی‌گوید بلکه واقعیت را می‌گوید که دنیا جای رسیدن به آرزوها نیست، دنیا محل امتحان پس دادن است و در مقدّرات تو سختی‌هایی وجود دارد که این سختی‌ها و تلخی‌ها جزء دنیای تو است. دین می‌گوید دستت را به من بده من تو را از این تلخی‌ها «تا حدّی» نجات بدهم و تلخی‌هایت را مثمر ثمر قرار دهم. شما اگر نمازخوان هم نمی‌شدی این مشکلات بود، حالا که نمازخوان شده‌ای وقتی مشکلات و گرفتاری‌هایت را تحمل می‌کنی، نور می‌گیری. اگر نمازخوان هم نبودی، مجبور بودی مشکلاتی را تحمل کنی بدون اینکه نور بگیری و بعدش هم - نعوذبالله – به جهنم می‌رفتی. بنا نیست نمازخوان شدن شما مشکلات شما را برطرف کند، این چه تصور عوامانه‌ای از دین است که در میان بسیاری از مردم رواج دارد؟!

پیش‌بینی پیامبر(ص): بعضی‌ها برای جلب محبوبیت عمومی، از هوای نفس مردم تبعیت کرده و از دین کم می‌گذارند!

  • پیامبر گرامی اسلام(ص) می‌فرماید: «بعد از من اقوامی را خواهید دید که پادشاهی و حکومت‌شان جز با قتل و زورگویی پیش نمی‌رود؛ سَیَکُونُ‏ بَعْدِی‏ أَقْوَامٌ‏ لَا یَسْتَقِیمُ لَهُمُ الْمُلْکُ إِلَّا بِالْقَتْلِ وَ التَّجَبُّرِ»(تحف العقول/ص60) امروز شما دنیا را نگاه کنید؛ دنیا سرشار از این ویژگی‌هایی است که پیامبر اکرم(ص) صریحاً بیان کرده‌اند. الان حکومت‌های غربی را می‌بینید که الّا و لابد با زورگویی کار خودشان را پیش می‌برند. مثلاً می‌گویند: ما این انرژی را داریم ولی شما نباید داشته باشید و بعد تهدید می‌کنند که اگر بخواهید داشته باشید چه‌کارها می‌کنیم! از سوی دیگر برای بقاء ثروت و قدرت خودشان، تروریست‌ها را به سوریه می‌فرستند تا آدم‌ها را سر ببُرند و جنایت کنند. اصلاً حکومت و دموکراسی غرب صدسال است که با تکیۀ بر خون‌های مظلومینی که در جهان ریخته شده دارد ادامه پیدا می‌کند.
  • رسول اکرم(ص) در ادامۀ کلام شریفشان می‌فرماید: «ثروت به دست نمی‌آورند مگر با بخل ورزیدن؛ وَ لَا یَسْتَقِیمُ لَهُمُ الْغِنَى إِلَّا بِالْبُخْلِ» یعنی تا بخل نورزند، نمی‌توانند برای خودشان تجمیع ثروت کنند و خودشان را در امور مادی بی‌نیاز کنند. بعد می‌‌فرماید: «شما در آینده خواهید دید، بعضی‌ها وقتی می‌خواهند بین مردم محبوبیت پیدا کنند، از هوای نفس مردم تبعیت می‌کنند و دین را ساده‌تر از آن‌چیزی که هست، جلوه می‌دهند و از دین کم می‌گذارند؛ وَ لَا تَسْتَقِیمُ لَهُمُ الْمَحَبَّةُ فِی النَّاسِ إِلَّا بِاتِّبَاعِ الْهَوَى وَ التَیْسِیرِ فِی الدِّینِ»
  • در واقع پیامبر گرامی اسلام(ص) پیش‌بینی فرموده‌ است که در آینده بعضی‌ها برای جلب محبوبیت عمومی از اهواء نفسانی مردم تبعیت می‌کنند. این‌‌کار اگر در جمهوری اسلامی یا در هر جای دیگری انجام شود، فرقی ندارد. مثلاً یک کسی برای اینکه خودش را محبوب کند می‌خواهد از اموری مانند قلیان کشیدن یا سیگار کشیدن بهره‌‌گیری کند که اصلاً امر ضروری و پسندیده‌ای نیست بلکه یک کار هوسی است.
  • بعضی‌ها نیز برای جلب محبوبیت مردم، می‌آیند و دین را ساده‌تر از آن‌چیزی که هست، جلوه می‌دهند. «والتَّیسیر فِی الدّین» یعنی با کم گذاشتن از دین، آن را آسان می‌کنند تا محبوبیت به دست بیاورند مثل این‌که کسی بگوید: اگر نمازهایت را یکی درمیان هم خواندی اشکالی ندارد! چون این‌جوری من بیشتر محبوب می‌شوم!
  • بعضی‌ها هم از حقایق زندگی و معارف دینی سخنِ تلخ نمی‌گویند، مثلاً آیاتی که ممکن است احیاناً یک کمی تلخ باشد را نمی‌گویند و پنهان می‌کنند، فقط قسمت‌های آسانش را می‌گویند تا محبوبیت پیدا کنند. البته معلوم است که اخلاق و رفتار ما نباید با مردم تلخ باشد تا مردم به خاطر تلخ بودن ما از دین زده بشوند.

آثار روحی توجه به امتحان / توجه به امتحان از نظر روحی، فوق‌العاده برای انسان مفید است

  • توجّه به امتحان، چه آثار و فوایدی دارد؟ همان‌طور که قبلاً اشاره شد، توجه به امتحان از نظر روحی، فوق‌العاده برای انسان مفید است؛ مثلاً اینکه آدم را دچار شادی‌ها و غم‌های بیهوده و زیادی نمی‌کند، دچار ترس‌ها و اضطراب‌های نابه‌جا نخواهد کرد. کینه‌های بیجا را از دل انسان می‌برد و به انسان، آرامش می‌دهد. ارتباط انسان با خدا را درست می‌کند، تکبّر انسان را از بین می‌برد. البته آدم را در مقابل پروردگارش یک‌مقدار ترسان و نگران می‌کند ولی بعد از این ترس و نگرانی یک‌مقدار هم محبّت نسبت به خدا در دل آدم ایجاد می‌شود و آدم به خدا وابسته می‌شود؛ چون می‌فهمد که زیاد هم روی پای خودش نایستاده است. التماس و اتکائش به خدا بیشتر می‌شود. اینها آثار روحیِ توجه به امتحان است.
  • هر کسی از امتحان می‌ترسد، باید این سفارش امیرالمؤمنین علی(ع) را اجرا کند که فرمود: «از هرچه می‌ترسی، خودت را داخلش بینداز، زیرا شدّت بیم و هراس تو بزرگتر از آن‌چیزی است که از آن مى‏ترسى؛ إِذَا هِبْتَ أَمْراً فَقَعْ فِیهِ فَإِنَّ شِدَّةَ تَوَقِّیهِ أَعْظَمُ مِمَّا تَخَافُ مِنْه‏»(نهج البلاغه/حکمت175) بعد از اینکه داخل آن کار شدی می‌بینی آن‌قدرها که فکر می‌کردی ترس نداشته یا اصلاً خبری نبوده و ترست بی‌مورد بوده است. لذا اگر وارد امتحان شوی به آرامش می‌رسی.

آثار فکری توجه به موضوع امتحان/دین اجازه نمی‌دهد با تبلیغاتِ زیادی، مردم را مسخ کنیم و به سمت خدا ببریم/ خدا اجازه نداده سخن درست را طوری بیان کنیم که قدرت انتخاب از مردم گرفته شود

  • اما آثار فکریِ توجه به موضوع امتحان چیست؟ یکی از آثارش این است که «فضای تربیت دینی، فضای سیاسی حاکم بر جامعۀ دینی و فضای تبلیغاتی دین را ضعیف تلقی نمی‌کنی» چون می‌فهمی که دین اجازه نمی‌دهد با تبلیغاتِ زیادی، مردم را مسخ کنیم و به سمت خدا ببریم. یعنی اسلام به ما اجازه نمی‌دهد همان‌طوری که غربی‌ها با تبلیغات سنگین خودشان آدم‌ها را به نفع ابلیس و به نفع بی‌دینی مسخ می‌کنند ما هم با تبلیغات دینی بسیار سنگین، مردم را مسخ کرده و به سمت دینداری ببریم، چون در اینجا اصلاً مسخ کردن غلط است.
  • خداوند صریحاً به پیامبرش می‌فرماید: «وَ إِنْ کانَ کَبُرَ عَلَیْکَ إِعْراضُهُمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَبْتَغِیَ نَفَقاً فِی الْأَرْضِ أَوْ سُلَّماً فِی السَّماءِ فَتَأْتِیَهُمْ بِآیَةٍ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدى‏ فَلا تَکُونَنَّ مِنَ الْجاهِلینَ»(انعام/35) یعنی ای پیامبر! هرچند اعراض کافران برایت سخت است و دوست داری آیه‌ و نشانه‌ای از دل آسمان یا از اعماق زمین بیرون بکشی و مردم را تسلیم حقیقت کرده و آنها را هدایت کنی، ولی نباید این کار را انجام دهی! خدا اگر بخواهد همۀ آنان را هدایت می‌کند، پس جزء جاهلان نباش! 
  • اگر بشود حقیقت را طوری به مردم نشان داد که همه مات و مبهوت شوند و بپذیرند، ما نباید این کار را انجام دهیم، چون باید مردم امتحان شوند و الا خدا خودش همه را هدایت می‌کرد. بنابراین ما اجازۀ تبلیغات دینی مسحور کننده‌ای که مردم را سحر کرده و تسلیم خدا کند، نداریم. کسی منتظر نباشد فیلمی بیاید او را تسخیر کند و به سمت خدا ببرد. ولی ابلیس اگر بخواهد کسی را به سمت خودش بکشاند با تزیین و استفاده از هر شیوۀ تبلیغاتیِ مسحورکننده‌ای سعی می‌کند او را استحمار کند تا قدرت انتخاب را از او بگیرد و به سمت خودش بکشاند. ولی ما حتی اجازه نداریم سخن درست را هم طوری بیان کنیم که قدرت انتخاب را از مردم بگیرد.

در تبلیغ دین باید سخن تلخ و شیرین را در کنار هم به مردم بگوییم/ اگر بحث امتحان را متوجّه شده باشید، دیگر نمی‌گویید تبلیغات دینی ضعیف است

  • یکی از اصول و مبانیِ تبلیغ در اسلام این است، که در تبلیغ دین باید سخن تلخ و شیرین را در کنار هم به مردم بگوییم، یعنی شوق و خوف باید با هم باشد، هرچند می‌دانیم که مردم از خوف بدشان می‌آید. نمی‌شود فقط شوقی صحبت کنیم. ما روش صرفاً تبشیری (شبیه آنچه در تبلیغ مسیحیت انجام می‌دهند) نداریم. هم باید بشارت بدهیم و هم اینکه مردم را بترسانیم، هرچند می‌دانیم اگر مردم را بترسانیم دور ما خلوت می‌شود. مبلّغی که بخواهد فقط جذب کند و در کنار سخن پرجاذبه‌اش، سخن پردافعه نگوید، به تعبیری دارد «غشّ در معامله» می‌کند. نمی‌شود از جهنّم نگوییم و فقط از بهشت بگوییم.
  • اگر شما بحث امتحان را متوجّه شده باشید، دیگر نمی‌گویید تبلیغات دینی ضعیف است. چون می‌بینید که خداوند حتی به پیغمبرش هم اجازه نمی‌دهد تبلیغات خیلی سنگین و مسحورکننده انجام دهد. البته بنده نسبت به تربیتی که موجود است اعتراض دارم. در تربیت دینی ما، وجه رحمانیِ دین دارد غلبه پیدا می‌کند و وجوه دیگر دین که بیان واقعیت‌های تلخ حیات هستی است، پنهان می‌شود، لذا وضع تربیتی ما ایده‌آل نیست. ولی وضع تربیتی ایده‌آل هم این نیست که با تبلیغات سنگین، افراد را مجبور کنیم به سمت دینداری بیایند، باید فضای امتحان را حفظ کرد.

یک دستگاه تربیتی درست، هم مالک‌اشتر درست می‌کند،و هم ممکن است از آن شمر بیرون بیاید

  • از سوی دیگر، در بهترین مجموعه‌های علمی - مذهبی که دانش‌آموز، طلبه یا دانشجو تربیت می‌کنند، احتمال تربیت خطرناک‌ترین عناصر نیز در میان آنها وجود دارد و جلوی این را هم نمی‌شود گرفت. این سیستمی است که خدا طراحی کرده تا از بندگانش امتحان بگیرد و شما نمی‌توانی بگویی این سیستم غلط بوده است. نظام تربیتی درست، آن نیست که تمام خروجی‌هایش خوب از آب دربیایند؛ این کار با تولید ماشین فرق می‌کند! اصلاً یک تربیت‌گاه درست، تربیت‌گاهی است که هم مالک‌اشتر پای رکابش درست شود، هم شمربن ذی‌الجوشن. این تربیت‌گاه امیرالمؤمنین علی(ع) است. لذا امروز هم می‌بینیم تنها کسانی که خودشان را در قرن اخیر روشنفکر می‌دانند و مدّعی هستند که «به پیامبر(ص) وحی نازل نشده است و - نعوذبالله - حضرت دروغ گفته‌اند یا همه‌اش خواب و رؤیا بوده است!» کسانی هستند که از مذهبی‌ترین مدارس تهران درآمده‌اند! و این، اصلاً دلیل بر خراب بودن آن سیستم آموزشی و تربیتی نیست هرچند ممکن است در آن سیستم، نواقصی هم باشد ولی نباید سطحی‌نگرانه درباره‌اش قضاوت کرد. 
  • ما اثر اندیشه‌ای بحث امتحان را این می‌دانیم که به این سادگی نمی‌شود قضاوت کرد کدام برنامه درست است یا نه. پیچیدگی‌های بسیار زیادی دارد. در قانون‌گذاری و در جلوگیری از ظلم و ایجاد نظم هم نباید سطحی‌نگری کرد. مثلاً گاهی برای اینکه جلوی ظلم مردها به زن‌ها گرفته شود، قانون‌هایی وضع می‌کنند ولی ظلم بیشتر می‌شود. به عنوان مثال دیگر، در تربیت فرزند برای اینکه نمازخوان شود نباید سطحی‌نگری کرد. باید بدانیم که قاعدۀ امتحان، یا دستگاه امتحان حاکم بر مقدّرات بشر است و این کار را خیلی پیچیده می‌کند.

چرا خداوند همۀ کارها را به خودش نسبت می‌دهد؟/چون همۀ کارهای ما باید از دستگاه امتحان عبور کند

  • حتی اعمال اختیاری شما هم اگر بخواهد اثر داشته باشد باید از دستگاه امتحان عبور کند. مثلاً یک کسی تدبیر اقتصادی بسیار دقیق انجام می‌دهد تا وضعیت معیشت زندگی‌اش را طبق دستور اسلام درست کند اما نتیجه‌ای نمی‌گیرد بلکه خرابت‌تر هم می‌شود. چرا؟ چون دستگاه امتحان به او اجازه نداده است. لذا امام صادق(ع) می‌فرماید: «خداى تعالى روزى احمقان را زیاد کرده، تا خردمندان درس عبرت بگیرند و بدانند که دنیا نه با تلاش و کوشش به دست مى‌آید و نه با زرنگى و تدبیر؛ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى وَسَّعَ‏ فِی أَرْزَاقِ‏ الْحَمْقَى‏ لِیَعْتَبِرَ الْعُقَلَاءُ وَ یَعْلَمُوا أَنَّ الدُّنْیَا لَیْسَ یُنَالُ مَا فِیهَا بِعَمَلٍ وَ لَا حِیلَةٍ»(کافی/5/83) لذا خداوند تدبیر زیرکانه و هوشمندانه بعضی‌ها برای رسیدن به مال را خراب می‌کند تا به مال نرسند، بعد مقابل چشم آنها یک آدم بی‌تدبیر ساده‌لوح را به نتایج اقتصادی بالا می‌رساند تا همه بفهمند کار دست خداوند است و دست آنها نیست. البته معنایش این نیست که ما تلاش و تدبیر نکنیم. ما وظیفه‌ داریم سعی و تلاش و تدبیر خودمان را انجام دهیم ولی نباید مشرکانه تدبیر کنیم، یعنی باید بدانیم اصل کار دست خداوند است.
  • از سوی دیگر بعضی‌‌ها که به ثروتی می‌رسند، تصور می‌کنند فقط به خاطر زرنگی خودشان بوده است. مثل قارون که می‌گفت: «این مال و ثروت فراوان با علم و تدبیر خودم فراهم شده؛ قَالَ إِنَّمَا أُوتِیتُهُ عَلىَ‏ عِلْمٍ عِندِی»(قصص/78) قارون فکر می‌کرد به خاطر شایستگی خودش است که این‌قدر ثروت به دست آورده است. البته واقعاً هم تدبیر کرده بود، وقت گذاشته بود و زحمت کشیده بود ولی خدا می‌فرماید اینها را من به تو دادم، یعنی تدبیر تو از دستگاه امتحان من عبور کرده و اجازه دادم نتایج زحماتت را بگیری. لذا خداوند در قرآن کریم، همۀ کارها را به خودش نسبت می‌دهد، چون همۀ کارهای ما باید از دستگاه امتحان عبور کند و اگر قرار است اثر و نتیجه داشته باشد باید خدا اجازه‌اش را بدهد.

دو وجه امتحان: 1. شرایط انتخاب ما مهیا کند 2. خوبی‌ها و بدی‌های پنهان ما رو می‌‌آورد

  • یک هدف امتحان این است که شرایطی را مهیّا کند تا ما بتوانیم انتخاب کنیم. یعنی شرایط انتخاب را ایجاد می‌کند چون انسان با انتخاب ارزشمند می‌شود. اگر انتخاب نباشد، یا انسان ارزش ندارد؛ یا مثل فرشته‌ها خواهد بود که از اول خوب بوده و خوب باقی می‌مانند. ولی او انسان شده است که بتواند معصیت و طاعت انجام دهد و این انتخابش به او ارزش بدهد. لذا یک معنای امتحان این است که خدا صحنه‌ای را برایت درست می‌کند که در آن صحنه بتوانی انتخاب قشنگ انجام دهی و رشد کنی.
  • اما امتحان وجه دیگری هم دارد. گاهی خداوند شرایطی را فراهم می‌کند که معلوم است در این شرایط انتخاب- چون آدم خوبی هستی- قطعاً انتخاب خوبی خواهی کرد، اما چرا در چنین شرایطی که نتیجۀ امتحان معلوم است، خدا باز هم صحنۀ امتحان برای تو پیش می‌آورد؟ برای اینکه خوبی‌ها و ما فی‌الضّمیر تو بیرون بریزد.
  • پس خداوند در امتحاناتش دو غرض را دنبال می‌کند، غرض اولیۀ امتحان این است که تو انتخابِ قشنگی انجام دهدی و ارزش پیدا کنی. غرض ثانویه هم این است که خدا از آدم‌هایی که انتخابشان معلوم است، امتحان می‌گیرد تا خوبی‌های خود را بروز دهند. خدا به تعبیری می‌فرماید «می‌دانم او گزینۀ خوب را انتخاب می‌کند، اما می‌خواهم خوبی‌اش را بروز بدهد و این خوبی تجلّی پیدا کند» مثلاً می‌گوید: این بندۀ من فداکار است، لذا به او میدان می‌دهم تا فداکاری کند. مثلاً دفاع مقدس فرصتی ایجاد کرد تا نوری که در دل خیلی‌ها بود، تجلّی پیدا کند؛ این تجلیّاتِ خوب در سختی‌ها ظاهر می‌شود. در مورد افرادی که بد هستند نیز تجلیّات بد باز هم در سختی‌ها ظاهر می‌شود.
  • در مورد آدم‌های بد نیز گاهی اوقات معلوم است که اگر خداوند این آدم را سرِ دو راهی قرار بدهد حتماً راه بد را انتخاب می‌کند ولی خداوند به او میدان می‌دهد تا خودش را نشان دهد و خباثت درونی خود را بیرون بریزد. لذا خدا به کافران مهلت می‌دهد تا ما فی‌الضمیر خود را بیرون بریزند.

گاهی امتحان «ما فی الضّمیر» انسان را ظاهر می‌کند تا تقویت شود /تو خوبی‌هایی داری که هنوز خبر نداری و با امتحان رو می‌آید 

  • پس یک وجه امتحان برای این است که تو ما فی‌الضّمیر و خوبی‌هایت را بروز بدهی. اما چه ضرورتی دارد خوبی‌های درونی انسان تجلی بیرونی پیدا کند و ظاهر بشود؟ برای اینکه وقتی ظاهر شد تقویت می‌شود. شما مگر نمی‌خواهی رشد کنی؟! پس خوبی‌ها و نیت‌های خوبی که در دلت هست باید بیرون بیاید و در عمل تجلی پیدا کند. لذا اگر نیّت‌های خوب داشته باشید، خدا از شما امتحان می‌گیرد تا این نیّت‌ها بروز پیدا کند. معمولاً هم این امتحانات با سختی و فداکاری توأم است. مگر شما نگفتی «خدایا! من خیلی تو را دوست دارم»؟ خُب خدا هم زمینه‌ای درست می‌کند تا برایش قربانی بدهی و فداکاری کنی.  به این ترتیب خدا به تو ثابت می‌کند خیلی بیشتر از اینها خوب هستی. صبر کن تا خدا ترا به قربانگاه ببرد. یک‌دفعه‌ای تو که قبلاً از امتحان و قربانی دادن می‌ترسیدی، آنجا شجاع می‌شوی و بعد از اینکه از امتحان سرافراز بیرون آمدی می‌فهمی چقدر خمیرمایۀ شجاعت داشتی و خودت هم خبرنداشتی! یعنی خیلی از خوبی‌ها در درون تو هست که هنوز خبر نداری. 
  • رسول اکرم(ص) می‌فرمود: «خداوند متعال به سرّ بندۀ خودش نگاه می‌کند، و هر چه تهِ دلش باشد بیرون می‌آورد و آن را مانند لباس بر تنش می‌کند چه خوب باشد و چه بد باشد؛ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص کَانَ یَقُولُ مَنْ أَسَرَّ سَرِیرَةً أَلْبَسَهُ‏ اللَّهُ رِدَاءَهَا إِنْ‏ خَیْراً فَخَیْرٌ وَ إِنْ‏ شَرّاً فَشَرٌّ»(کافی/2/296) «سِرّ» با «باطن» فرق دارد، سِرّ آن قسمتی از درون ماست که خودمان هم از آن خبر نداریم. اما باطن آن جایی از درون ماست که خودمان خبر داریم.

ایت الله بهجت(ره): آن چه معاویه و یزید بالفعل داشتند ما بالقوه داریم/ از کجا مطمئنیم که در سرّ باطن ما چنین خباثتی پنهان نشده نباشد؟

  • پس امتحان محل رو آمدن «ما فی الضّمیر» انسان است و کسی چه می‌داند که چه پنهان کرده است؟! آقای بهجت(ره) برای موعظه می‌فرمود: «آن چه معاویه و یزید بالفعل داشتند ما بالقوه داریم.» (در محضر بهجت/ شماره ٢٧١) به تعبیری یعنی همۀ ما شمر و یزید بالقوه هستیم و می‌توانیم شمر باشیم. از کجا مطمئن هستیم که در سرّ باطن ما یک چنین پستی و خباثتی پنهان نشده و در موقع امتحان بروز پیدا نخواهد کرد؟! مبانی خوف و شوق و نگرانی از عاقبت به خیری همین مسائل است و یک بحث تعارفی نیست. واقعاً ترس دارد و باید نگران بود. لذا امام سجاد(ع) در مناجات خود می‌فرمود: «خدایا! ای کاش می‌دانستم من بالاخره شقی هستم یا سعید؛ لَیْتَ شَعْرِی أَ لِلشَّقَاءِ وَلَدَتْنِی‏ أُمِّی أَمْ لِلْعَنَاءِ رَبَّتْنِی، فَلَیْتَهَا لَمْ تَلِدْنِی وَ لَمْ تُرَبِّنِی، وَ لَیْتَنِی عَلِمْتُ أَ مِنْ أَهْلِ السَّعَادَةِ جَعَلْتَنِی»(مناجات خمس عشر-مناجات خائفین) این‌قدر احساسات خوب در یک چنین فضایی پدید می‌آید، اصلاً ترجمان احساسات ناب عبد، در همین ادعیه‌ای است که از ائمۀ هدی(ع) به ما رسیده است.
  • پس امتحان گاهی برای انتخاب ماست و گاهی برای انتخاب نیست، چون قبلاً در سِرّ باطن خودمان، انتخاب خود را انجام داده‌ایم و بناست امتحان این سرّ باطن ما را روبیاورد. یعنی خدا می‌خواهد با امتحان یک کاری کند که اگر خوب هستی رو بیایی و رشد کنی و اگر هم بد هستی رو بیایی و مایۀ عبرت دیگران بشوی. بعد هم خدا خودش می‌داند روز قیامت چطور با ما برخورد کند. 
  • با این حساب نه در درون خود و نه در بیرون خودمان به هیچ چیزی نمی‌توانیم اتکاء و اعتماد داشته باشیم. فقط یک راه می‌ماند، اینکه برویم در خانۀ خدا و متضرعانه بگوییم: «إِلَهِی وَ رَبِّی مَنْ‏ لِی‏ غَیْرُک»(دعای کمیل) خدایا! من هیچ چیزی ندارم و به هیچ چیزی و هیچ کسی (حتی به خودم) نمی‌توانم اتکا کنم، فقط به لطف و کَرم تو می‌توانم اتکاء کنم.

خدا می‌دانست حسین(ع) قربانی را انتخاب خواهد کرد، ولی امتحان گرفت تا اهل عالم همه خوبی‌اش را ببینید

  • خدا می‌داند ابراهیم خلیل‌الرحمان قربانی را انتخاب می‌کند، ولی باز هم از او امتحان می‌گیرد تا خوبی‌ِ ابراهیم را به اهل عالم نشان دهد. خدا می‌داند که اباعبدالله‌الحسین(ع) بر سرِ دو راهی قرار نمی‌گیرد و اگر بنا باشد انتخاب کند، قربانی را انتخاب می‌کند، ولی خدا از حسین(ع) هم امتحان می‌گیرد تا خوبی‌ها و زیبایی‌های او را به اهل عالم نشان دهد، البته خیلی بیشتر از آن‌چه از ابراهیم(ع) نشان داد.
  • خداوند می‌فرماید: «شما نمی‌دانید حسینِ من چقدر خوب و نازنین است. بگذارید نشانتان بدهم!» لذا خداوند در کربلا کاری کرد تا همۀ اهل عالم خوبی‌های حسین(ع) را ببینند؛ حسینِ عاطفی، حسینِ احساساتی در لحظات آخر صدا زد: «علی ‌اصغرم را بدهید تا به او خداحافظی کنم؛ وَ قَالَ لِزَیْنَبَ نَاوِلِینِی وَلَدِیَ الصَّغِیرَ حَتَّى أُوَدِّعَهُ فَأَخَذَهُ وَ أَوْمَأَ إِلَیْهِ لِیُقَبِّلَهُ فَرَمَاهُ حَرْمَلَةُ بْنُ الْکَاهِلِ الْأَسَدِیُّ لَعَنَهُ اللَّهُ تَعَالَى بِسَهْمٍ فَوَقَعَ فِی نَحْرِهِ فَذَبَحَه»(لهوف/ص117) حسین(ع) داشت با لب‌های علی اصغرش بازی می‌کرد که حرمله...
  • خدا همان‌طور که بنده‌های خوبش را با امتحان نشان می‌دهد، تصمیم دارد بنده‌های بدش را هم نشان دهد. اما امان از اینکه خدا به کسی غضب کند و استعداد شمر بودن بالقوۀ او را به صورت بالفعل درآورد و به همۀ عالم نشان دهد...

نظرات

ارسال نظر

لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دسترسی سریع سخنرانی ها تنها مسیر استاد پناهیان ادبستان استاد پناهیان درسنامۀ تاریخ تحلیلی اسلام کلیپ تصویری استاد پناهیان کلیپ صوتی استاد پناهیان پرونده های ویژه حمایت مالی بیان معنوی پناهیان

آخرین مطالب

آخرین نظرات

بیان ها راهکار راهبرد آینده نگری سخنرانی گفتگو خاطرات روضه ها مثال ها مناجات عبارات کوتاه اشعار استاد پناهیان قطعه ها یادداشت کتابخانه تالیفات مقالات سیر مطالعاتی معرفی کتاب مستندات محصولات اینفوگرافیک عکس کلیپ تصویری کلیپ صوتی موضوعی فهرست ها صوتی نوبت شما پرسش و پاسخ بیایید از تجربه... نظرات شما سخنان تاثیرگذار همکاری با ما جهت اطلاع تقویم برنامه ها اخبار مورد اشاره اخبار ما سوالات متداول اخبار پیامکی درباره ما درباره استاد ولایت و مهدویت تعلیم و تربیت اخلاق و معنویت هنر و رسانه فرهنگی سیاسی تحلیل تاریخ خانواده چندرسانه ای تصویری نقشه سایت بیان معنوی بپرسید... پاسخ دهید...