هئیت هفتگی محبین امیرالمؤمنین(ع)/تنها مسیر(4): ابعاد سیاسی اجتماعی مبارزه با هوای نفس/جلسۀ 7
چرا هواپرستها نظام ولایی را نمیپذیرند؟/ بسیاری از مشکلات نظام ولایی بهخاطر بزرگوارانه برخورد کردن ولیّ با هواپرستان است/ زبان حال هواپرستها: «ما زور نمیپذیریم، مگر اینکه زورش زیاد باشد!»/ ماهیت فکری و معرفتی «پیچ تاریخی» چیست؟
- مکان: تهران - مسجد امام صادق(ع) - میدان فلسطین
- زمان: 1393/07/18
- انعکاس در:
- پی دی اف: A5 | A4
- اینفوگرافیک: پیشنهاد دهید
- صوت: دانلود | بشنوید
- کلیپ صوتی: پیشنهاد دهید
در ادامۀ بخشهای اول تا سوم مباحث بسیار مهم «تنها مسیر؛ راهبرد اصلی تربیت دینی»، که به تبیین جهاد اکبر یعنی مبارزه با هوای نفس آشکار و پنهان میپرداخت، بخش چهارم مباحث «تنها مسیر» با موضوع «ابعاد سیاسی و اجتماعی مبارزه با هوای نفس» آغاز شد. این سلسله مباحث جمعه شبها در هیئت هفتگی محبین امیرالمؤمنین(ع) که در مسجد امام صادق(ع) واقع در میدان فلسطین برگزار میشود، ارائه میشود. در ادامه گزیدهای از مباحث مطرح شده در هفتمین جلسه از مبحث «تنها مسیر- ابعاد سیاسی و اجتماعی» را میخوانید:
ریشۀ انقلابیگری «مبارزه با هوای نفس» است/ کسی که اهل مبارزه با هوای نفس باشد زیر بار زور و سلطه نمیرود
- وقتی متوجه شدیم که برنامۀ زندگی ما «مبارزه با هوای نفس» است، این فقط در زندگی فردی ما محدود نخواهد شد. کسی که اهل مبارزه با هوای نفس باشد، رفتار اجتماعی او نیز تغییر خواهد کرد و رفتارش با کسی که اهل مبارزه با هوای نفس نیست، متفاوت خواهد بود. وقتی مردم یک جامعه اهل مبارزه با هوای نفس باشند، وضع آن جامعه تغییر خواهد کرد.
- کسی که اهل مبارزه با هوای نفس است و زیر بار هوای نفس خودش نمیرود، طبیعتاً در رفتار اجتماعی نیز زیر بار هوای نفس دیگران نمیرود. چنین کسی زیر بار زور نمیرود و سلطه نمیپذیرد؛ یعنی با افراد هواپرستی که میخواهند از سرِ هواپرستی بر او سلطه پیدا کنند، مبارزه خواهد کرد. لذا ما آدم اخلاقیای که محور اخلاقش مبارزه با هوای نفس است، نخواهیم داشت که اهل انقلابی بودن نباشد. یعنی ریشۀ انقلابیگری نیز همان مبارزه با هوای نفس است.
جامعهای که اهل مبارزه با هوای نفس باشد، افراد هواپرست را به ریاست خود انتخاب نمیکند
- وقتی کسی با تمایلات بدِ خودش مبارزه کرد، طبیعتاً با تمایلات بدِ کسانی که میخواهند بر او سلطه پیدا کنند نیز مبارزه خواهد کرد. او که اسیر هوای نفس خودش نمیشود، قطعاً اسیر و ذلیل هوای نفس دیگران هم نمیشود و به تمایلات پست دیگران هم سواری نمیدهد. لذا چنین کسی تبدیل به یک آدم انقلابی میشود. و وقتی که یک جامعه هم اهل مبارزه با هوای نفس شد، این جامعه زیر بار زور نمیرود.
- جامعهای که اهل مبارزه با هوای نفس باشد، زیر بار هوای نفس سلطهطلبان نمیرود. در چنین جامعهای، مدیری -از سوی مردم- انتخاب میشود که اهل مبارزه با هوای نفس باشد. در چنین جامعهای مردم رؤسای سیاسی جامعه را از کسانی انتخاب میکنند که اهل مبارزه با هوای نفس هستند. یعنی افراد هواپرست –که زیر بار هوای نفس قدرتها بروند- را به عنوان رئیس خودشان انتخاب نمیکنند. در چنین جامعهای، مردم از کسی که اهل مبارزه با هوای نفس باشد، تبعیت میکنند. و لذا آن کسی که در رأس قرار میگیرد و خودش اهل مبارزه با هوای نفس است، مدیریت راحتی خواهد داشت، چون همۀ جامعه اهل مبارزه با هوای نفس هستند.
چرا خیلیها از معاویه بهتر تبعیت میکردند تا از امیرالمؤمنین(ع)؟
- چرا در دوران حکومت امیرالمؤمنین(ع)، مردم اینقدر ایشان را اذیت میکردند؟ حضرت زهرا(س) به آن مردم میفرمود: چون شما میبینید که علی(ع) به نفس خودش سخت میگیرد، نمیتوانید او را تحمل کنید چون میترسید که علی(ع) به شما هم سخت بگیرد، در حالی که علی(ع) به شما سختگیری نخواهد کرد. اگر کار را به علی(ع) بسپارید، ایشان به شما سهل میگیرد.(وَ مَا نَقَمُوا مِنْ أَبِی الحَسَنٍ نَقَمُوا وَ اللَّهِ مِنْهُ نَکِیرَ سَیْفِهِ وَ شِدَّةَ وَطْأَتِهِ وَ نَکَالَ وَقْعَتِهِ وَ تَنَمُّرَهُ فِی ذَاتِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ اللَّهِ لَوْ تَکَافُّوا عَنْ زِمَامٍ نَبَذَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص لَاعْتَلَقَهُ وَ لَسَارَ بِهِمْ سَیْراً سُجُحاً لَا یَکْلُمُ خِشَاشُهُ وَ لَا یُتَعْتَعُ رَاکِبُهُ... إِلَّا بِغَمْرِ الْمَاءِ وَ رَدْعِهِ سَوْرَةَ السَّاغِب؛ احتجاج/1/108؛ معانیالاخبار/ص355؛ امالی طوسی/375)
- آن مردم خودشان اهل مبارزه با هوای نفس نبودند و وقتی میدیدند که علی(ع) چقدر به خودش سخت میگیرد، میترسیدند که با آنها نیز سختگیری کند، لذا -از دور- از حضرت میترسیدند. بعد این مردم علی(ع) را کنار گذاشتند -و لااقل یک گروه از آنها- به سراغ معاویهای رفتند که برای خودش کاخ سبز ساخته بود، و جالب اینکه از معاویه بهتر و راحتتر تبعیت کردند تا از امیرالمؤمنین(ع)! کمااینکه حضرت میفرمود: من حاضرم ده نفر از شما را بدهم و یک نفر از یاران معاویه را بگیرم (صَاحِبُکُمْ یُطِیعُ اللَّهَ وَ أَنْتُمْ تَعْصُونَهُ وَ صَاحِبُ أَهْلِ الشَّامِ یَعْصِی اللَّهَ وَ هُمْ یُطِیعُونَهُ لَوَدِدْتُ وَ اللَّهِ أَنَّ مُعَاوِیَةَ صَارَفَنِی بِکُمْ صَرْفَ الدِّینَارِ بِالدِّرْهَمِ فَأَخَذَ مِنِّی عَشَرَةَ مِنْکُمْ وَ أَعْطَانِی رَجُلًا مِنْهُمْ؛ نهجالبلاغه/خطبۀ 97)
- پس مسأله این است: یک کسی هست(به نام معاویه) که مبارزه با هوای نفس نمیکند بلکه دیگران را هم در خدمت هوای نفس خودش میگیرد و پول خانههای دیگران را میگیرد و برای خودش کاخ میسازد، ولی مردم از چنین کسی بهتر تبعیت میکنند نسبت به کسی که «در کوخ زندگی میکند و با هوای نفس خودش مبارزه میکند. حتی آن مردم پابرهنهای که دنبال عدالت بودند هم درست و حسابی از این شخص که مبارزه با هوای نفس میکرد (امیرالمؤمنین(ع)) تبعیت نمیکردند.
چرا کسانی که در مقابل ولیّ خدا تکبر می کنند، ولایت هواپرستان را میپذیرند؟
- چرا کسانی که هواپرست هستند، ولایت اولیاء خدا را نمیپذیرند اما ولایت هواپرستان را میپذیرند؟ چرا اینطوری نیستند که همهجا قُدبازی در بیاورند؟ اگر آنها، هم در مقابل اولیاء خدا و هم در مقابل هواپرستان، قُدبازی در میآوردند، مسأله سادهتر بود و میگفتیم آنها کلاً قُد و متکبر هستند، ولی جالب اینجاست که همان کسانی که در مقابل ولیّ خدا، قُدبازی در میآورند و ولایت او را نمیپذیرند، ولایت هواپرستان را میپذیرند.
- همانطور که قبلاً بیان شد، جامعهای که هواپرست باشد، زیر یوق هواپرستان عالم میرود. ولی نکتۀ جالبتر این است که چنین جامعهای، زیر یوق یک شخصیتی که هواپرست نیست، نمیرود. در اینجا دو مسأله وجود دارد: 1- جامعهای که اهل تبعیت از هوای نفس است، چرا راحت زیر بار تبعیت از هواپرستان عالم میرود؟ 2- چنین جامعهای چرا زیر بار تبعیت از شخصیتی که هواپرست نیست، نمیرود؟
چرا ولایت در جامعۀ اهل هواپرستی، غریب میماند؟/1- برخورد ولیّ خدا کریمانه و بزرگوارانه است
- ولایت یعنی پذیرش مدیریت کسی که هواپرست نیست، و لذا اگر ولایت بیاید در جامعهای که اهل هواپرستی هستند، غریب میماند کمااینکه امیرالمؤمنین(ع) در آن جامعه غریب ماند. اما سؤال این است که هواپرستان با ولی خدا چه مشکلی دارند؟ این سؤال سه پاسخ عمده دارد: اول اینکه ولیّ خدا که خودش اهل مبارزه با هوای نفس است، شیوۀ اعمال ولایتش کریمانه و بزرگوارانه است. یعن زود مچگیری و مجازات نمیکند. به سادگی آبروی افراد خطاکار را نمیبرد و با سختگیری وحشتناک و زد و بندهای پشت پرده، کار خودش را پیش نمیبَرد. بلکه با کرامت و حفظ آبرو و بزرگواری با افراد رفتار میکند.
ولیّ خدا به هواپرستان میدان میدهد تا خودشان بفهمند و اصلاح شوند
- برخورد ولایت، یک برخورد کریمانه است، یعنی به افراد(آدمهای بد که اهل مبارزه با هوای نفس نیستند) میدان میدهد تا خودشان بفهمند و خودشان را درست کنند؛ بزرگوارانه برخورد میکند و آبروریزی نمیکند، قلع و قمع نمیکند. در جامعۀ ولایی خیلی از آدمهای بد، صدقۀ سر بزرگواری ولیّ خداست که آبرو و اعتباری دارند، و الا اگر مردم بدیهای آنها را میدانستند، آنها را نابود میکردند. اما ولیّ خدا آبروداری میکند و آبروی آنها را نمیریزد.
- امیرالمؤمنین(ع) برخی از آدمهای رذل را در پای رکاب خودش تحمل میکرد؛ حتی کسانی که در حدّ فرماندهان سپاه حضرت بودند. یکی از اعتراضهای خوارج به علی(ع) نیز همین بود که چرا این افراد رذل پای رکاب شما هستند؟(نامۀ رئیس خوارج به امیرالمؤمنین(ع): فلما حمیت الحرب و ذهب الصالحون…اشتمل علیک من لا فقه له فی الدین و لا رغبة فی الجهاد، مثل الأشعث بن قیس و أصحابه و استنزلوک حتى رکنت إلى الدنیا حین رفعت لک المصاحف مکیدة، فتسارع إلیهم الذین استنزلوک؛ انسابالاشراف/2/370) (موسعةالتاریخالاسلامی/5/240) یکی از این افراد، اشعث بود که ابنابیالحدید دربارۀ او میگوید: «هر فتنهای در زمان خلافت امیرالمؤمنین(ع) انجام میشد، رکنش اشعث بود؛ کُلُّ فَسَادٍ کَانَ فِی خِلَافَةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع وَ کُلُّ اضْطِرَابٍ حَدَثَ فَأَصْلُهُ الْأَشْعَث»(شرحابنابیالحدید/2/278)
هواپرستها از بزرگواریِ ولیّ خدا سوء استفاده میکنند و خیانت میکنند
- چرا هواپرستها در مقابل ولایت ولیّ خدا میایستند و ولیّ خدا را اذیت میکنند، در حالی که ولیّ خدا حتی به این هواپرستها -یکمقدار- میدان هم میدهد؟ اتفاقاً دلیلش همین بزرگواری است، و آنها از این بزرگواریِ ولیّ خدا سوء استفاده میکنند و خیانت میکنند. کمااینکه از بزرگواری پیامبر(ص)، امیرالمؤمنین(ع) و امام حسن(ع) سوء استفاده کردند.
- چرا هواپرستها در مقابل ولایت ولیّ خدا، بد برخورد میکنند؟ چون ولیّ خدا بزرگوار است و لذا آنها رودار هستند و ولیّ خدا را اذیت میکنند. حالا چرا اینها در حکومت کسی که هواپرست است، خوب تبعیت میکنند؟ چون زورشان نمیرسد؛ چون میدانند که این حاکم یا مدیر هواپرست، رحم و بزرگواری ندارد و اگر از او تبعیت نکنند، آنها را نابود خواهد کرد. به همین خاطر بود که به امیرالمؤمنین(ع) میگفتند: شما مدیریت بلد نیستی، و مدیریت معاویه بهتر از شماست! دلیلش این بود که معاویه به کسی اجازه نمیداد خلاف رأی و نظر خودش رفتار کند، و لذا کسی جرأت نمیکرد با او مخالفت کند، ولی امیرالمؤمنین(ع) به خیلیها میدان میداد.
بسیاری از مشکلات نظام ولایی بهخاطر بزرگوارانه برخورد کردن ولیّ با هواپرستان است
- بزرگترین ظلم به نظام ولایی ما این است که کسی بگوید: این نظام دیکتاتوری و زورگویی است و به کسی رو نمیدهد! اتفاقاً بسیاری از مشکلات ما به خاطر همین رو دادنِ ولیّ فقیه به خیلی از اراذل و اوباش است. بعضیها در عرصۀ سیاست، حتی دست راست و چپ خودشان را هم بلد نیستند، ولی در این نظام به آنها میدان داده شده است. مثلاً برخی اشخاص و گروهها بودند که در جایگاه یا رسانههای رسمی این نظام، میگفتند: ما باید با طالبان ارتباط برقرار کنیم! ولی بعد از حدود 10 سال(که آمریکا به افغانستان حمله کرد) رو سیاه شدند. اما کسی آبروی آنها را نمیبرد.
- برخی بودند که در مجلس شورای اسلامی اعلام کردند که «ما باید با صدام همکاری کنیم، صدام امروز نقش خالد بن ولید را بازی میکند و ما باید به او در مقابل آمریکا کمک کنیم!» ولی الان همانها دارند برای مذاکره با آمریکا سینه چاک میکنند! ببینید نظام ما چقدر با این افراد، بزرگوارانه برخورد میکند.
چرا هواپرستها نظام ولایی را نمیپذیرند؟/ کوفیان که با التماس علی(ع) هم حاضر به جنگیدن نبودند، با اشارۀ یزید 30هزار لشکر جمع کردند!
- پس دلیل اول برای اینکه هواپرستها با نظام ولایی برخورد میکنند و نمیتوانند این نظام ولایی را بپذیرند، این است که نظام ولایی خیلی بزرگوارانه برخورد میکند و هواپرستها نیز رودار هستند و از این بزرگواری سوء استفاده میکنند. اگر ولیّ خدا یکمقدار سختگیرانه برخورد کند، به راحتی میتواند این افراد را جمع کند و آنها را تابع خودش کند، اما ولیّ خدا یکمقدار میدان میدهد تا آدمها خودشان فرصت پیدا کنند با هوای نفس خودشان مبارزه کنند.
- امیرالمؤمنین(ع) آنقدر بزرگوارانه به مردم کوفه توصیه میکرد و از آنها میخواست پای رکاب حضرت جمع شوند، ولی کوفیان از حضرت درست تبعیت نمیکردند. ولی همین مردم کوفه وقتی که یزید از شام اشاره کرد، آنها با اشارۀ یزید 30هزار لشکر جمع کردند. بدون اینکه یزید کاری بکند، آنها با همان اشارۀ یزید، سر امام حسین(ع) را بریدند و برای یزید فرستادند و هزاران نفرشان هم در این راه کشته شدند؛ همان کسانی که با التماس امیرالمؤمنین(ع) هم حاضر نبودند در جنگ شرکت کنند!
هواپرستها تهدید دشمن را میپذیرند، ولی توصیۀ دوست را نمیپذیرند/ زبان حال هواپرستها این است: «ما تابع زور نیستیم، مگر اینکه زورش زیاد باشد!»
- میدانید چرا کوفیان که حرف امیرالمؤمنین(ع) را نمیپذیرفتند، حرف یزید را با یک اشاره پذیرفتند؟ چون امیرالمؤمنین(ع) مردم را تهدید نمیکرد که شما را غارت میکنم یا نابودتان میکنم! ولی یزید با همین تهدید ساده، آنها را تابع خودش کرد. یزید گفت: «اگر شما کوفیان، حسین را به مردم تحویل ندهید، لشکر من دارد میآید و شما را نابود خواهد کرد.» و آن مردم هواپرست این حرف تهدیدآمیز را پذیرفتند در حالی که اصلاً لشکری در کار نبود.
- هواپرستها تهدید دشمن را میپذیرند، ولی توصیۀ دوست را نمیپذیرند. واقعاً این هواپرستها بدبخت هستند. زبان حال هواپرستها این است: «ما تابع زور نیستیم، مگر اینکه زورش زیاد باشد!» لذا اینها وقتی به امیرالمؤمنین(ع) میرسند: میگویند: ما تابع زور نیستیم! چون میدانستند که اگر در مقابل حضرت این حرف را بزنند، حضرت زبان آنها را قطع نخواهد کرد. اما وقتی به یزید میرسند، میگویند: ما تابع هستیم، چون زورش زیاد است! ولی امیرالمؤمنین(ع) اهل زورگویی نبود، بلکه یک برنامهای بود که برای ادارۀ جامعه باید رعایت میکردند.
- یک نمونه از بزرگواری امیرالمؤمنین(ع) این بود که حضرت داشت خطبه میخواند. یک کسی بلند شد و سر حضرت فریاد کشید و گفت: تو دین نداری! بعد هم با قهر از جلسه بیرون رفت و نماز هم پشت سر حضرت نخواند. اما برخورد حضرت با او چگونه بود؟ یک کسی را فرستاد نزد او تا او را نصیحت کند، همین! آیا اگر کسی در مقابل یزید هم چنین برخوردی داشت، یزید با او چنین رفتار بزرگوارانهای انجام میداد؟!
- ای کاش هواپرستها فقط زیر بار تبعیت از ولایت نمیرفتند و قصه به همینجا ختم میشد! بحث این است که همین هواپرستها که زیر بار ولایت نمیروند، زیر بار زور بیشتر میروند؛ یعنی زیر بار تبعیت از افراد هواپرست و سلطهطلب میروند. و وقتی زیر بار سلطۀ آنها رفتند، تبدیل به سربازهای بیجیره و مواجب میشوند که سرِ اولیاء خدا را میبُرد.
2- زبان هواپرست را فقط هواپرستان میدانند!/ آدم هواپرست زبان کریمانۀ ولیّ خدا را نمیفهمد اما زبان زورگویانۀ هواپرستها را میفهمد و تبعیت میکند
- دلیل دوم برای اینکه افراد هواپرست زیر بار تبعیت از ولیّ خدا نمیروند این است که هواپرست زیر بار حرف زور میرود. زبان هواپرست را فقط هواپرستان عالم میدانند. البته این دلیل هم در واقع آن روی سکۀ همان دلیل اول است. دلیل اول این بود که آدم هواپرست زبان کریمانۀ ولیّ خدا را نمیفهمد، دلیل دوم هم این است که زبان زورگویانۀ هواپرستها را میفهمد. چون خودش هم هواپرست است، میداند که آن آدم زورگوی هواپرست هم مثل خودش وحشی و بیرحم است، و اگر تبعیت نکند، به شدت ضربه خواهد خورد، لذا از او تبعیت میکند. منطق آدم هواپرست این است!
- آدم هواپرست زیر بار امر ولیّ خدا نمیرود، چون ولیّ خدا بزرگوارانه صحبت میکند ولی زیر بار امر یک آدم زورگو و هواپرست دیگر مثل خودش میرود، چون زبان او را میفهمد و میداند که اگر از آن زورگوی هواپرست تبعیت نکند، برخورد شدید و بیرحمانهای با او خواهد کرد. مثل مردم کوفه که تبدیل به سربازهای بیمزد یزید شدند و با اشارۀ یزید سر امام حسین(ع) را بریدند.
3- خیلیها که زیر بار ولایت نمیروند به خاطر سوء تفاهم است/ سالها سوء تفاهم ایجاد کردند که «نظام ولایی با آزادی مغایرت دارد و میخواهد جلوی حقّ انتخاب را بگیرد!»
- دلیل دیگری هم برای عدم تبعیت از ولیّ خدا وجود دارد و آن «سوء تفاهم» است. خیلی از مردم اگر زیر بار ولایت ولیّ خدا نمیروند، به خاطر این است که دچار سوء تفاهم هستند. وقتی از دور نگاه میکنند، فکر میکنند که دین میخواهد جلوی خواستهها یا آزادیهای آنها را بگیرد. در حالی که این یک سوء تفاهم است. اگر از آنها بپرسید که چرا با یک نظام ولایی مخالفت میکنند؟ پاسخ میدهند: میخواهم آزاد باشم! باید به آنها گفت: تنها نظم اجتماعیای که به تو آزادی میدهد تا انتخاب کنی، نظم اجتماعی ولایت است.
- سالها سعی کردند این سوء تفاهم را ایجاد کنند که «ولایت فقیه و اساساً نظام ولایی با آزادی مغایرت دارد و این یک دیکتاتوری ایدئولوژیک است و میخواهد جلوی حقّ انتخاب را بگیرد!» ولی الان -با گذشت بیش از سی سال از انقلاب- اگر کسی منصف باشد میبیند که نظام ولایی خیلی دارد بزرگوارانه برخورد میکند و دارد آزادی میدهد.
یکروز مردم عالم میفهمند که آزادی با نظام لیبرال دموکراسی بهدست نمیآید/ ماهیت فکری و معرفتی «پیچ تاریخی» همین است
- الان جامعۀ جهانی تحت امر تئوری لیبرال دموکراسی است. یکی از مفاهیم کلیدی در چنین نگاهی به حیات بشر، مفهوم آزادی است. چرا باید ظهور حضرت بعد از عَلم شدن چنین مفهومی باشد؟ برای اینکه مردم قدر آزادی را میدانند و تجربه میکنند که این آزادی در نظام لیبرال دموکراسی بهدست نمیآید، و بعد میتوانند بفهمند و حدس بزنند که آزادی واقعی فقط در یک جامعۀ ولایی بهدست میآید. آنوقت است که لیبرال دموکراسی را کنار میگذارند و به سراغ جامعۀ ولایی میآیند. باید این سوء تفاهم را از جامعۀ جهانی برطرف کرد. منتها ما بعضاً حتی بلد نیستیم این سوء تفاهم را در جامعۀ خودمان برطرف کنیم!
- اگر کسی منصف باشد، میبیند که آن نظام لیبرال دموکراسی که مدعی است «آزادیِ انتخاب میدهد» در این ادعای خودش صادق نیست. مثلاً چرا آنها داعش را درست میکنند؟ چرا از دیکتاتورها حمایت میکنند؟ آیا جز این است که داعش مولود لیبرال دموکراسی است؟ پس انسان میفهمد آنجاهایی هم که دارند آزادی میدهند، در واقع یک نوع بازی و فریبکاری است و الا آنها ذاتاً با آزادی مخالف هستند. یک روزی مردم جهان این را میفهمند و ورق برمیگردد. این ماهیت فکری و معنوی و معرفتی این پیچ تاریخی است.
حمایت غربیهای مدعی آزادی از دیکتاتورها، دلیل کذب ادعایشان است
- امروز مفهوم آزادی عَلم شده است، ولی باید دید آزادی چگونه برقرار میشود؟ این آزادی در کجا و در چه نظامی تأمین میشود؟ البته منظور ما آزادیِ واقعی است نه آزادی نمایشی! اگر آمریکا و غربیها واقعاً طرفدار آزادی بودند، چرا از کسانی مثل داعش و دیکتاتورهای منطقه حمایت میکنند؟ چرا با نظامهای برآمده از رأی مردم مخالفت میکنند؟ همانطور که میبینید امروز حقّ واقعاً آشکار شده است و باطل خودشان را رسوا کرده است و اوضاع زیاد پیچیده نیست. حتی خبرنگارهای داخل کاخ سفید هم از سخنران کاخ سفید میپرسند: شما خودتان از داعش حمایت میکردید، و حالا میخواهید با داعش بجنگید؟!
- اینکه لیبرال دموکراسی پای ثابت دفاع از دیکتاتورها و تروریستهای منطقه است، خیلی روشن است و فهمیدن این مطلب اصلاً سخت نیست. ما باید سوء تفاهمها را برطرف کنیم.
فرد یا جامعهای که اهل مبارزه با هوای نفس نباشد، میترسد که «اگر ولیّ خدا حاکم شود، به آنها سختگیری کند»
- جامعهای که اهل مبارزه با هوای نفس نباشد، خیلی دچار سوء تفاهم میشود از این بابت که میترسد: «نکند اگر ولیّ خدا بر ما حاکم شود، به ما سختگیری کند»، چون اخلاق خودش اینگونه است. اینجا بود که حضرت زهرا(س) به مردم مدینه -که از این موضوع میترسیدند- میفرمود: علی(ع) به خودش سخت میگیرد، به شما سخت نمیگیرد.(معانیالاخبار/ص355)
- در قرآن کریم علت قتل انبیاء را «هواپرستی» بیان فرموده است. «هر وقت پیغمبرى حکمى که مخالف با هواى نفسشان بود بر ایشان آورد عدهاى را تکذیب و عدهاى را به قتل رسانیدند؛ کُلَّما جاءَهُمْ رَسُولٌ بِما لا تَهْوى أَنْفُسُهُمْ فَریقاً کَذَّبُوا وَ فَریقاً یَقْتُلُون»(مائده/70) میدانید این افراد هواپرست، چگونه رام میشوند؟ اینها فقط توسط افراد ظالم و زورگوی هواپرست رام میشوند.
- امام رضا(ع) در تفسیر آیه «کی گمراهتر از آن کسی است که از هوای نفسش تبعیت میکند ولی از هدایت الهی تبعیت نمیکند؛ وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ بِغَیْرِ هُدىً مِنَ اللَّهِ»(قصص/50) میفرماید: «این یعنی کسی که از امام تبعیت نمیکند و از هوای نفس خودش تبعیت میکند؛ فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ بِغَیْرِ هُدىً مِنَ اللَّهِ قَالَ یَعْنِی مَنِ اتَّخَذَ دِینَهُ رَأْیَهُ بِغَیْرِ إِمَامٍ مِنْ أَئِمَّةِ الْهُدَى»(کافی/1/374)
آشنایی جامعه با «مبارزه با هوای نفس»، زیرساخت نظام جهانی و ولایی امام زمان(ع) است
- زیرساخت نظام جهانی ولایی امام زمان(ع) چیست؟ این است که جامعه با «مبارزه با هوای نفس» آشنا شود. وقتی که جامعهای مبارزه با هوای نفس را پذیرفت، دنبال رهبری میگردد که اهل مبارزه با هوای نفس باشد. وقتی مبارزه با هوای نفس را پذیرفت زیر بار هواپرستها نمیرود و زورگوهای هواپرست نمیتوانند به این جامعه زور بگویند. این جامعه، منطق ولیّ خدا را که اهل مبارزه با هوای نفس است را میپذیرد.
- در جامعه و نظام ولایی بزرگوارانه برخورد میشود ولی نباید از این بزرگواری سوء استفاده کرد. آنوقت است که امام زمان(ع) میتواند بهراحتی بر یک جهان حکومت کند، چون این اصل برای همه جاافتاده است.
ارسال نظر
لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید