کلیپ های شما:
داستان شراب و عسل
شناسنامه:
- تولید: کاربر 299*
- مدت زمان: 00:02:26
- صوت مرجع: تعیین کننده ترین عامل در مقدرات بشر - جلسه7
مدت: |دریافت با کیفیت: [پایین(401KB) | متوسط(1.19MB) ]
متن:
میگوید خمرۀ شراب را حکم حرمت شراب آمده بود، ولی رو سرش گرفته بود جوان داشت میرفت رسول خدا از آنطرف آمد. یکدفعه فرمود بهبه! جوان، داری میروی برای کار کردن روزی برای خودت آفرین. میخواست در برود دید با اصحاب آمدند. گفت خدایا آبرویم را نبری ها! نبری آبرویم را!
گفت بله آقا بله، خیلی ممنون، السلام علیک یا رسول الله. خب ما رفتیم خداحافظ. فرمود چی داری توی خمرهات؟! رنگش پرید گفت خدایا آبرویم را نبری ها! آقا عسل است، عسل دارم میبرم. رسول خدا فرمود ببینم عسلت را! آقا این دیگر مُرد. دیگر هیچی نداشت جز خدا. این لحظۀ قشنگ را نگاه کن. اینجوری بشو، اینجوری بشو! فکرت جای دیگر مشغول نباشد، نگو فردا درستش میکنم. فردا نداری! تو فقط خدا داری!
عسل را گذاشت زمین، روح از بدنش انگار مفارقت کرده رنگش گچ، سفید. فقط خدا را دیگر داشت. خدایا دوست ندارم پیش پیغمبر ضایع بشوم. آبرویم را نبر. پیامبر درِ عسلش را، درِ خمرهاش را باز کرد سراسر پر از عسل. بهبه! چه عسل خوبی. بارکالله جوان. افتاد رو زمین گفت خدا ممنونت هستم! ممنونت هستم.
حالا میخواهم بگویم خدایا خمرۀ شراب سرّ ما را عسل کن! ما پیش حسین ضایع نشویم! همین. همین.
* انتشار کلیپهای صوتی تولیدی توسط کاربران بیان معنوی، بر اساس سیاست سایت در راستای توجه به نقش فعال کاربران در رشد معنویت و ایجاد همافزایی از طریق سایت بیان معنوی میباشد. لذا انتشار کلیپهای رسیده به منزلۀ تایید کیفیت هنری کلیپ تولید شده نیست. بازخوردهای کاربران میتواند تا حدی به ارزیابی و بهبود کلیپهای ساخته شده کمک کند.
** برخی نکات و راهنماییها در تهیۀ کلیپهای صوتی و تصویری را می توانید در اینجا ببینید.