کلیپ صوتی | شادی ذکر مصیبت اهل بیت
شناسنامه:
- تولید: بیان معنوی
- مدت زمان: 00:11:07
- صوت مرجع: انسان چگونه شاد می شود؟
مدت: |دریافت با کیفیت: [پایین(1.51MB) | متوسط(5.17MB) | خوب(10.24MB)]
متن:
خدا فاطمۀ زهرا(س) را دوست دارد. خیلی دوست دارد. وقتی که آدم به حضرت زهرا میرسد چقدر شاد میشود. این را فقط کسانی که عاشق خدا هستند میفهمند. ماها اصلاً نمیفهمیم. آنهایی که با خدا شاد میشوند آنها فقط با اهلبیت شاد میشوند. حاج آقا داری یک حرفی میزنی ها! ولی ما هم خیلی شاد میشویم. واقعاً؟! معجزه است. یک معجزه بچهها اتفاق افتاده. با اینکه ما هنوز عاشق خدا نشدیم، از ذکر اولیاء خدا لذّت میبریم. این یک لطفی است که اهلبیت به ما کردند بهصورت ویژه. این یک عنایت خاص است.
میگوییم حسین لذّت میبرد. اصلاً ندیدیم آقا را. نامش لذّتبخش است. آقا نام فاطمۀ زهرا شما را شاد نمیکند؟ ببین چه معجزهای اتفاق افتاده؟ هنوز ما به آن مرحله نرسیدیم که عاشق خدا باشیم، با خدا شاد بشویم، با لقاءالله شاد بشویم، تا در اثر شاد شدن با ملاقات خدا، بگوییم خب ایشان وجهالله است، با ایشان شاد میشویم.
ما حتماً مورد شفاعت بیبی دو عالم فاطمۀ زهرا(س) قرار گرفتیم، که خدایا این بچههای من بگذار به ذکر ما شاد بشوند. هنوز به آن مرحله از معرفت نرسیدیم ها! ولی خیلی عجیب است. لطف اهلبیت است. یک میانبر برای ما درست شده. آنوقت ما از اینطرف میتوانیم برویم جلو. بگوییم یا فاطمه! نام تو در مجلسی هست دل ما را میبرد. خود تو چقدر دل ما را خواهی برد؟ و خدای تو یا فاطمه دل ما را چقدر خواهد برد؟
ما با حضرت زهرا دلمان شاد میشود. دلمان غمگین نمیشود. آقا این که گریه میکنیم چی؟ گریه در اثر شادی ندیدی؟ حالا ذکر مصیبت میدانید یعنی چی؟ کسی که به محبت حضرت زهرا دلش شاد میشود برای مصیبت حضرت زهرا گریه میکند. کسی که درگیر شادیهای دیگر است، درگیر غمهای دیگر است، نمیتواند برای حضرت زهرا گریه کند. به همین دلیل وقتی نمیتوانی برای حضرت زهرا گریه کنی از دست خودت ناراحت میشوی. میگویی انشاءالله بشود اینقدر بسوزم گریه کنم برای حضرت زهرا، بعد گریه که میکنی اینقدر دلت شاد میشود، احساس اتّصال میکنی.
چرا برای ذکر مصیبت آدم گریه میکند افسرده نمیشود شاداب میشود؟ معجزه پشت معجزه است. ما داریم از معجزات بزرگ بزرگترین پیامبر صحبت میکنیم ها! میدانید که. هیچکس برای هیچکسی اینجور گریه نمیکند آن هم برای مصیبتش، بعد ته دلش شاد بشود. من دارم به شما میگویم اگر برویم کوچۀ بنیهاشم، چی میشود؟ چی میشود؟ اشک میریزی ولی شاد میشوی. هی دارم میگویم. شما هم به من میگویی خب حالا برویم کوچۀ بنیهاشم، ما را چرا اینقدر سر کوچه نگه میداری؟
اگر طاقت دارید در نیمسوخته ببینید بیایید. بله. اگر طاقت دارید جای هیزم و خاکستر ببینید بیایید. مادر این بچهها دوستت دارند. ای مادری که تا صبح با دست شکسته برای مردم مدینه گریه کردی دعا کردی. مردمی که کمکت نکردند! صدای نالهات را شنیدند و کمک نکردند. این بچهها صدای نالۀ تو را نشنیدند تو را رها نکردند!
مادر ببیند بچه جشنی دارد، راضی نیست جشن بچهاش بههم بخورد. غمی هم داشته باشد پنهان میکند میگوید بگذار بچه ام شاد باشد. شما یک جشنی تو دانشگاه، توی خانهات برای بچهات گرفته باشی، مادرت دستش شکسته باشد، میگوید امشب نگو. جشن تولد بچهاش است، عید است، بگذار بچه راحت باشد، بههم نزنم جشناش را.
به خدا مادرتان فاطمۀ زهرا راضی نیست عیدتان را بههم بزنید لباس سیاه بپوشید. عیدی تو با لباس سیاه میروی درِ خانۀ مادرت فاطمۀ زهرا مادر مضاعف تحویلت میگیرد. مادرها دیدی چهجوری قربان صدقۀ بچههایشان میروند، همینجوری همینجوری قربان صدقه میروند. بعد این بچه عید خودش را گذاشته، آمده درِ خانۀ مادر، مادر یقیناً فاطمیه میافتد تو عید خب معلوم است نورش بیشتر است، مادر محبت بیشتر میکند. خب میداند مادر ما هر سال این موقعها مینشستیم دور هم، تبریک میگفتیم، الآن لباس سیاه پوشیدیم. بابا هیچکی نداند مادرمان فاطمۀ زهرا که میداند ما برای چی لباس سیاه پوشیدیم. ایشان که میداند که. ایشان میداند ما برای ایشان پوشیدیم! مادر مهربان. ما کاری برای او نکرده بودیم دعایمان میکرد.
برخورد کردی با بعضیها روضه نمیروند این ایام، بگو عیبی ندارد، مادرت برایت دعا میکند. مهم نیست نیامدی. او که کار خودش را انجام میدهد. آره بگو دعا میکند. او برای همسایههای نامرد خودش دعا کرد. هر چی صدای فاطمه را شنیدند، صدا زد من دختر پیغمبر شما هستم، نیامدند. صدا زد وا ابتاه! نیامدند. هر چی ناله زد نیامدند. برای آنها دعا میکرد. شما روضه نمیروی، دیگر هیزم که نبردی که. برای تو هم دعا میکند. از آن جهت خیالت راحت باشد.
ولی ما داریم میرویم روضه، اگر خواستی بیا. واقعاً ها! خدا انشاءالله میروید درِ خانۀ مادرتان دلهایتان را شاد بکند. و شاد میکند. خیلی شاد میکند. شما چهکار کردید برای حضرت زهرا؟ به من بگویید، اصلاً آمار بدهید. یک پیراهن سیاه پوشیدی، یک کمی بگو بخندت را کم کردی، چند تا شیرینی نخوردی و مثلاً چی، بگو. مثلاً یک مقدار هم ها! وقت گذاشتی رفتی گریه کردی. گریههایت هم که اذیت نشدی عزیز دلم. اینقدر فرشته دور و بر فاطمۀ زهرا(س) هست برای گریهکنهایش هدیه ببرد نگذارد اینها غمگین بشوند اذیت بشوند. همین چند تا قلم بوده دیگر بیشتر که نبوده که.
به شما کی حرفی بزنم، به خدا مادرتان فاطمه شرمندۀ شما باقی نخواهد ماند. من و شما عددی نیستیم فاطمۀ زهرا بدهکار ما بماند. تلافی میکند، تلافی میکند. حضرت زهرا ابرقدرت عالم است. حالا روز قیامت بیا ببین قدرت مادرمان را. وقتی میایستد صدا میزند خدایا من فاطمهام! همه چی در صحرای محشر متوقف میشود. فاطمۀ من باشد تو بگو هر چی تو میگویی. آنجا قدرت فاطمۀ زهرا را میبینی. آنجایی که صدا میزند دوستان حسینم را میخواهم ببرم بهشت، آنجا قدرت حضرت زهرا را نمیبینی ها! میگیرد اینها را میبرد جدا میکند، آنجا هنوز اولش است.
بعد صدا میزند خدایا من هنوز از تو تقاضایی دارم. بگو فاطمۀ من؛ دوستان حسینات را که بردی که. چی میخواهی دیگر؟ هر چی میخواهی باز هم بگو. دشمنان را میخواهی نابود کنم؟ میفرماید نه. دوستهای دوستهای حسینم هم میخواهم ببرم. مغازه سر محل بوده، به این محبت میکرده، این هم گریهکن بوده. آن هم میخواهم! نه آن که آنجا قدرت فاطمۀ زهرا(س) را ببینی، اینجا هم میبینی. انشاءالله میبینی.
تعطیلات نوروز تمام نشده حضرت زهرا پاسخ میدهد. من گاهی پیش خودم میگویم مادر! عرق کارگر مهمتر است یا اشک عزادار؟ اشک عزادار احتمالاً حرمتش بالاتر باشد. عرق کارگر تا خشک نشده مزدش را میدهند، اشک عزادار خشک نشده مزدش را نمیدهند؟ شما میبینید این را تو دل خودتان. این نوازش را احساس میکنید.
جملۀ روضۀ آخرم را بخوانم. ضمن اینکه عزیز من، دیگر هر کی میخواهد داد بزند، فریاد بزند، دیگر بحث نمیکنم، دیگر روضه است. ببین عزیز من، تو که آخر غم و غصّهای ندیدی که، تو فقط شنیدی. گفت من ایستاده بودم، دیدم که مادر را، دشمن گهی به کوچه.
ألا لعنة الله علی القوم الظالمین.