کلیپ تصویری | از خدا کم نخواه!
- تولید: بیان معنوی
- مدت زمان: 01:37 دقیقه
- منبع: درسنامۀ تاریخ تحلیلی اسلام/ ج51
- 01:37 دقیقه | دریافت با کیفیت (پایین(2 مگابایت) | متوسط(5 مگابایت) | بالا(18 مگابایت) | فول اچ دی(32 مگابایت))
- دریافت صوت کلیپ (1 مگابایت)
- مشاهده در: آپارات
متن کلیپ:
وقتی درِ خانۀ خدا میروید، هیچوقت اینطوری دعا نکنید: «خدایا! این یک دانه را بده، من بقیه را نمیخواهم! فقط این خانه را درست کن، حالا اگر ماشین هم نشد، اشکالی ندارد!» انگار خدا میگوید: «آخر من چندتا به تو بدهم؟! خانه بدهم یا ماشین بدهم؟! من که نمیتوانم همه را بدهم؟!» او هم میگوید: «خُب لااقل این خانه را بده!»
یک برنامه زیارت عاشورایی بود که من میخواستم برای یک حاجتی، این برنامه را اجرا کنم. دستورش را یک عالم بزرگواری داده بود که مثلاً اینطوری یا آنطوری باید اجرا شود. بعد-من پیش خودم- گفتم: «بگذار حالا با این برنامه، سرِ خدا را زیاد شلوغ نکنیم و فقط دوتا حاجت پایش بگذاریم.» بعد گفتم: «آخر آن حاجت دیگرم هم مهم است، بگذار سهتا بشود» بعد گفتم: «یکوقت زیاد نشود!»
قدیمیها یک لطیفهای-البته از این حکایتها نه لطیفه به معنای جوک- میگفتند که یک کسی از خدا دهتا گله خواست و خدا به او داد، دهتا خانه خواست و خدا به او داد، دهتا باغ خواست و خدا به او داد، یا مثلاً ده جین بچه خواست و خدا به او داد، هر چه خواست خدا به او داد. بعد یک روز، مشتیوار برگشت و گفت: «خدایا! هر کسی از تو کم بخواهد، چشمهایش را در بیاور و بینداز جلوی پایش!» یکدفعهای چشمهای خودش در آمد و افتاد جلوی پایش. یعنی «تو فکر نکن از من زیاد خواستهای، من که هنوز چیز زیادی به تو ندادهام، من که هنوز کاری نکردهام!
[خدا هرچه به ما بدهد] چیزی از خزینهاش کم نمیشود.