حجتالاسلام پناهیان در گفتگو با فارس:
اختلافنظر سیاسی اصولگرایان به دشمنی تبدیل نشود/اتهامات به جبهه متحد و پایداری را قبول ندارم
- در گفتگو با: خبرگزاری فارس
- در تاریخ: 1390/11/24
- انعکاس در: فارس
- پی دی اف: A5 | A4
- اینفوگرافیک: پیشنهاد دهید
ـ الان در آستانه انتخابات و پس از فتنه 88 فضای سیاسی جامعه را چگونه میبینید؟
طبیعتاً بعد از تنشهای مربوط به فتنه، آرایش سیاسی جامعه تا حدودی تغییر کرده است؛ مطالبات و شعارهای مردم نیز تا حدی تفاوت یافته، و بهتر است بگویم متکامل شده است. و این خاصیت جامعۀ انقلابی ماست که همیشه در حال تکاپو و تکامل است. اوضاع هیچوقت به یک شکل باقی نمیماند. این تحول و تطور علامت بیثباتی نیست؛ بلکه علامت ثبات اصول انقلاب در میان مردم است که هر کس با آن فاصله پیدا میکند به مرور حذف میشود. وجود چنین وضعیتی علامت آن است که جامعه ما توسط گروهی سرمایهدار زالوصفت که احزاب را برای کنترل نخبگان ساختهاند و رسانهها را برای فریب و تخدیر تودهها پرداختهاند، اداره نمیشود. آنچنان که در جوامع عقبمانده و درماندۀ دمکراتیک اینچنین است. اینجا آزادی به معنای واقعی وجود دارد و حضور جدی عموم مردم و پالایش مداوم خواص، خاصیت ذاتی انقلاب اسلامی و یک جامعۀ به معنای واقعی آزاد است. سیاسیون باید بدانند که هیچگاه کسی برایشان ضمانت نامۀ دائمی استقرار در عرصۀ سیاست صادر نکرده است، چه رسد به عرصۀ قدرت که فراز و فرودهای بیشتری دارد. نه تنها باید در مسیر انقلاب باقی بمانی، بلکه باید در این مسیر پیشرفت کنی و همپای مردم انقلابی رشد کنی و به اصلاح دائم خود بپردازی.
ـ هم اکنون در چه وضعیتی قرار داریم؟ ویژگیهای مهم زمانۀ ما خصوصا پس از دوران فتنه چه چیزهایی میباشند؟
1- اولا از نظر بینالمللی ایران اسلامی جایگاه بینظیری پیدا کرده است. اقتدار بیسابقۀ جمهوری اسلامی در بیانات امام امت رهبر عزیز انقلاب در خطبههای نماز جمعۀ اخیر مشهود بود. هدایت بیداری اسلامی در منطقه و حتی بیداری جهانی در کلمات و رهنمودهای ایشان کاملا احساس میشد و این را همۀ جهانیان میفهمند. روز جمعه معلوم شد کوچکترین تهدید نظام مقدس ما علیه استکبار کارساز است در حالیکه بزرگترین تهدیدهای دشمنان ما حتی اگر آن را اجرا کنند هم بیتاثیر است و بلکه به ضرر خودشان است. در چنین شرایطی طبیعی است مردم امیدوارانهتر و شجاعانهتر به میدان میآیند و از انقلاب و ولایت که مظهر اقتدار نظام است دفاع میکنند. و اثرش را در حضور باشکوه مردم در راهپیمایی 22 بهمن دیدیم.
2- از طرف دیگر یکی از ویژگیهای زمانۀ ما این است که مطالبات انقلابی مردم اگر در ابتدای انقلاب بیشتر تحت تاثیر جو انقلاب و یا هیجانات دفاع مقدس شکل میگرفت پس از یک دورۀ فترت که دلائل خاص خود را دارد به شکل حقیقیتری بروز کرده و روز به روز جدیتر و عمیقتر میشود. چون روز به روز سطح معنویت و معرفت افزایش پیدا میکند و تجربیات انقلابی جامعه ما و بلکه جهان پیرامونی ما گستردهتر و عمیقتر میشود. که همه مؤید حرکت انقلابی مردم ما هستند. در آیندۀ نه چندان دور تمام کسانی که به روند رو به جلوی حرکت انقلاب کمک نکردهاند طبیعتاً منزوی خواهند شد و جزء مطرودین جامعه قرار خواهند گرفت؛ چه رسد به کسانی که سنگ اندازی هم کردهاند.
3- یکی دیگر از ویژگیهای زمانۀ ما این است که همگام با افزایش بصیرت و مطالبات انقلابی مردم، پیچیدگی فریب و نفاق هم افزایش پیدا کرده است و تلاش برای نفوذ در بدنۀ انقلابیون به انحاء مختلف بیشتر شده است. چون نه دشمنیها کاهش پیدا کرده، نه چیزی از منفعتطلبیهای سودجویان کاسته شده است. وقتی با بصیرت انقلابی راههای اصلی بر نفوذ دشمنان و منفعتطلبان بسته میشود، طبیعتاً از درزها و روزنهها برای ایجاد هرنوع رخنه و شکافی استفاده میشود. این نباید موجب سلب اعتماد از نیروهای انقلابی شود، ولی باید هوشیارتر از گذشته بود و ارزیابیهای دقیقتری از رفتار پیچیدۀ دشمنان داشت و با احتیاط بیشتری گام برداشت.
4- ویژگی چهارم، چرخش قدرت بین نخبگان جامعه است که مقدمتاً عرض کردم. این گردش قدرت در هر جامعهای امری طبیعی است؛ در جوامع دیکتاتوری با کودتا یا انقلابهای خونین همراه است و در جوامع به اصطلاح دمکراتیک، صوری و غیر واقعی است. اما چرخش قدرت بین نخبگان در جامعۀ اسلامی ما یک امر حقیقی و تاثیرگذار است. و همیشه با کمترین هزینهها صورت گرفته است.
هرکس به تاریخ انقلاب ما نگاه کرده باشد میبیند جامعۀ اسلامی ما هیچگاه در مسیر حرکت انقلابی خود معطل کسی نمانده است و خود را مدیون و اسیر هیچ جریان عقب ماندهای نکرده است. البته بعضیها وقتی قافیه را میبازند مایلند جِرزنی کنند و به انواع طرفندها میخواهند قاعده بازی را بهم بزنند اما همیشه خود بازنده بودهاند. فتنۀ 88 جدا از فرصتطلبیهای بیگانگان، یکی از عوامل مهمش این بود که بعضیها باخت در انتخابات را به منزلۀ مرگ جریان خود میدیدند و نمیخواستند این را بپذیرند. در شرایط کنونی چرخش قدرت بین نخبگان که چندی است آغاز شده، در حال شکلگیری نهایی است. و هر انتخاباتی از لحظههای حساس تجلی این چرخش است.
ویژگیهای دیگری هم قابل ذکر است که به جهت اختصار صرف نظر میکنم. ولی جمع بندی این شرایط به ما میگوید ما با قدرت بیشتری به نبرد با مشکلات بزرگتری خواهیم رفت و باید با امید و هوشیاری کامل به برداشتن موانع جدید اقدام کنیم و فتنههای آینده را درهم بشکنیم.
ـ در این میان پدید آمدن دو جریان مهم اصولگرایی را چگونه ارزیابی میکنید؟
اولا شکل گرفتن این جبههها امری طبیعی است، و حتی اگر آن را افتراق و جدایی بدانیم و بر آن انتقاد هم داشته باشیم، یک امر قهری و طبیعی به نظر میرسد. برای تبیین این افتراق میخواهم قبل از پرداختن به علل تاریخی این شکلگیری به تبیین تفاوت اصلی بین این دو جریان بپردازم. به تصور بنده گروهی از اصولگرایان معتقدند باید با مدارا و سعۀ صدر بیشتری به میدان انتخابات رفت، و ضمن پافشاری بر اصول تا آنجا که جا دارد دائرۀ اصولگرایی را گستردهتر کرد. که این گروه بیشتر در جبهه متحد گرد هم آمدهاند. انصافاً هیچگاه نمیتوان در میدان سیاست بدون رعایت مصالح قدم برداشت و سعۀ صدر لازمۀ سازوکار ادارۀ جامعه است. خصوصا اگر افراد انقلابی و دلسوز بخواهند چنین جریانی را رهبری کنند، کاملاً قابل اعتماد خواهد بود.
و گروه دیگر زمانه را نیازمند این مقدار از تحمل و بردباری در برابر برخی از عناصر که دچار خطا و اشتباه شدهاند نمیبینند، و معتقدند جامعه کشش برخوردهای غیرمصلحتاندیشانه و انقلابی، در حذف هر کسی که به هر مقدار به اصول مقید نبوده است را دارد. که این گروه هم بیشتر در جبهه پایداری سازماندهی شدهاند. البته باید این جبهه در مقام عمل بتوانند ثابت کنند چنین ایدهای را تعقیب میکنند و بتوانند در اجرای این ایده در تنظیم فهرست انتخاباتی موفق عمل کنند.
واقعیت این است که این دو نظر از قبل هم در متن جریان وفادار به اصول نظام و انقلاب وجود داشته و دارد؛ ولی ظاهرا هم اکنون زمان تجلی یافتن این دو دیدگاه در متن رقابتهای انتخاباتی فرا رسیده است.
حالا ممکن است در رفتارهای برخی از وابستگان به این دو جریان اشتباهاتی هم دیده شود ولی اصل ماجرا از این قرار است. مهم این است که هر دو جریان توسط عناصر انقلابی و معتقد اداره میشوند.
ـ تفاوت این دو جریان در همین «میزان مدارا» خلاصه میشود؟
طبیعتا اطراف و ابعاد دیگری هم پیدا میکند ولی فعلاً همین تفاوت برجسته شده است و موجب پدید آمدن یک فضای رقابتی جدی در عرصۀ انتخابات شده است. البته باید مواظبت کرد که اختلافها موجب اتهامهای ناروا نشود. شاید یکی از تفاوتهای این دو جبهه در شیوۀ معنا کردن اصولگرایی و نحوۀ مصداقیابی برای آن باشد که هردو گروه حرفهای قابل ملاحظهای دارند.
ـ شما فکر میکنید مردم به کدام طرز تفکر رای خواهند داد؟
من مایلم به جای اینکه پیشبینی کنیم، صبر کنیم و ببینیم واقعاً مردم به کدام نظربیشتر رای میدهند. اگر مردم به سمت سعه صدر رفتند معلوم میشود زمانه زمانۀ مدارا است و اگر مردم مدارا را ضروری ندانستند معلوم میشود طور دیگری است. البته هر گروه باید روشنگریها و فعالیتهای خود را داشته باشد. هرچند شاید این دو جریان وجه تمایز خود را مدارا و یا عدم مدارا نگذارند؛ ولی نتیجه در تعیین لیست انتخاباتی همین است. طبیعتاً هر کدام از این دو نگاه دلائل خاص خود را در انتخاب افراد دارند.
ـ حضور آقایان مهدوی کنی و مصباح را در راس این دو جریان چگونه تحلیل میکنید؟
اولا این یکی دیگر از ویژگیهای این زمان است که علماء طراز اول در مقام هدایت جریانهای سیاسی بیش از گذشته وارد صحنه شدهاند و این بسیار باعث مسرت و خرسندی است. البته آقایان قبلاً هم همیشه در میدان حاضر بودهاند اما به این نحوۀ بارز، بدیع و ارزشمند است. این نشان دهندۀ هرچه عمیقتر شدن بینش و نگرش جامعه و نیاز عرصۀ سیاست به اندیشه و علم است. هم آیةالله مهدوی و هم آیةالله مصباح هردو در نهایت دلسوزی و فداکاری به میدان هدایت نخبگان سیاسی کشور آمدهاند.
ثانیا هردو بزرگوار از استقلال و سلامت سیاسی و ثبات قدم در طول این سالها برخوردار بودهاند. جملۀ حضرت امام (رض) را دربارۀ آیةالله مهدوی هیچگاه فراموش نمیکنیم و همچنین حضور ایشان در رأس یک مجموعۀ علمی ارزشمند مانند دانشگاه امام صادق(ع) و نیز مواضع انقلابی ایشان در طول سالهای پس از انقلاب، ایشان را به نقطۀ اتکاء قابل اعتمادی تبدیل کرده است. همینطور مجاهدتهای شجاعانه و عالمانۀ حضرت آیۀالله مصباح را که بعضاً منحصر به فرد بوده است و مجموعۀ علمی بسیار وزین مؤسسه علمی پژوهشی امام خمینی(ره) که از برکات وجودی ایشان است، ایشان را یک استوانۀ کمنظیر در انقلاب اسلامی ساخته است. واقعاً حضور این دو بزرگوار بسیار مغتنم است و نشان میدهد که ما آیندۀ بسیار بهتری را در عرصۀ سیاست پیشرو خواهیم داشت.
ـ پس اینکه میگویند جریان انحرافی پشت سر جبهه پایداری است و یا جریان آقای هاشمی پشت سر جبهه متحد است، شما این را قبول ندارید؟
نخیر قبول ندارم. اولا این دو بزرگوار مستقلتر و هشیارتر از آنی هستند که بازی بخورند. ثانیاً تعداد فراوانی از افرادی که در هر دو مجموعه حضور فعال و موثر دارند سوابق روشن آنها دلالت بر استقلال این دو مجموعه دارد. البته همیشه باید احتمال نفوذ و سوء استفاده داده شود. بالاخره هر جریان مغرضی که از پایگاه تودهای مناسبی برخوردار نیست مایل است از جریانهای قوی سوءاستفاده کند و یا در آن نفوذ نماید. ولی بیش از این باید نگران دوبهمزنیهای ناروا و اختلاف افکنیهای مخرب بود که همیشه دشمنان ما را خوشحال میکند. و بعضیها برای اینکه بازی را به نفع خود تمام کنند مایلند اختلاف نظر را به دشمنی بین اصول گرایان تبدیل کنند؛ تا در اثر تضعیف آنان خود را تقویت نمایند.
ـ به این ترتیب اتحاد این دو جبهه دیگر منتفی است؟
نخیر شرایط ممکن است تغییر کند و رقابتها به گونهای دیگر شکل بگیرد. ولی امروزه اگر به صورت طبیعی به روند شکل گیری جریانها در صحنۀ سیاسی نگاه کنیم نه تنها اتحاد منتفی به نظر میرسد بلکه رقابت اصلی بین این دو مجموعه خواهد بود. جریانهای دیگر اگر به میدان بیایند از پشتوانۀ عمیق نظری و اصالت کافی برخوردار نیستند. ولی اگر شرایط با برخی عوامفریبیها و یا فرصتطلبیها متفاوت شد، بهتر است اصولگرایان و وفاداران انقلاب با هم متحد شوند.
ـ نسبت به مفهوم و مصداق ساکتین فتنه چه نظری دارید؟
سکوت در مقابل فتنه مورد نفرت همه مردم است. منتها درجات و مراتبی دارد ومقول به تشکیک است.بنده هم مانند بقیۀ مردم دلم از کسانی که در مقابل فتنه سکوت کردهاند خون است. ولی عملکرد معقول و انقلابی در هر برهه ما را نیازمند به ارزیابی دقیقتر و رعایت تمام جوانب امر میکند که ممکن است نتیجه آن بشود که با همه انواع اشتباهات به یک شکل برخورد نکنیم. وارد جزئیات نمیشوم. ولی جدا از مقام نظر که هر سکوتی در مقابل فتنه مطرود است، در مقام عمل باید میزان اشتباهات افراد سنجیده شود و به طور کلی بر اساس اولویتها برخورد شود. البته باید از عملکرد جبهه متحد در حذف برخی اسامی که عدم درک صحیح خود را از ولایتمداری به اثبات رساندهاند تقدیر کرد.
ـ نسبت به وضعیت اصلاح طلبها چه نظری دارید؟
جریان اصلاح طلب یک بدنه دارد و یک رأس، باید ابتدا حساب این دو بخش را از یکدیگر جدا کرد. از طرف دیگر بدنۀ جریان اصلاح طلبی نیز جدا از عموم مردمی است که زمانی به اینها اقبال کرده بودند. بسیاری از مردم بخاطر سیادت و ابوی محترم آقای خاتمی به ایشان رای دادند، اما سران اصلاحطلب همه را به حساب تفکرات غربگرای خود گذاشتند و بعد البته به مرور پاسخ منفی مردم را دریافت کردند. هرچند ظاهرا بعضیها هنوز به اشتباه خود پینبردهاند. رؤسای اصلاح طلب در انتخابات 88 این اشتباه را تکرار کردند. آمدند و روی حساب نخست وزیر حضرت امام(ره) رای جمع کردند و میخواستند همه را به حساب اندیشههای غرب زدۀ خود بگذارند.
و اما بدنۀ اصلاح طلب متشکل از چند طیف هستند، گروهی از آنان عمدتاً کسانی هستند که نسبت به تجربۀ غرب خوشبین هستند و بیشتر مایلند با نگاهی برآمده از برخی علوم منسوخ تجربی به تفسیر دین و حتی پذیرش و یا عدم پذیرش احکام اسلام بپردازند. اینها یا از معارف دینی به صورت عمیق اطلاع ندارند و یا به عالمان دینی کمتر اعتماد دارند. ولی اکثراً آدمهای روشنفکری هستند که وقتی بنبستهای تمدن غرب را میبینند، علیالقاعده باید خود به خود از اصرار بر تکرار تجربۀ غرب فاصله بگیرند و نمیتوان از آنها به عنوان سربازان وفادار و فداکار سران اصلاحات نام برد.
گروه دیگر انقلابیونی هستند که بصورت سنتی همیشه همراه با چهرههای شاخص جریان باصطلاح چپ بودهاند و همیشه با مبانی یا بدون مبانی، اعتماد بیشتری به آن جریان داشتهاند، ولی غالباً دلسوز انقلاب به حساب میآیند و افراد غیر منطقی هم نیستند. اینها نیز اکثراً از سران اصلاحات به خاطر اشتباهات فاحشی که داشتهاند بریدهاند.
البته برخی از کسانی که این بدنه را تشکیل میدهند مخالفان نظام هستند و کف مطالباتشان سقف مطالبات اصلاح طلبان است، که بسیار اندک هم هستند ولی مایلند بر انتخابات تاثیر بگذارند و افراد نزدیکتر به افکار خود را بالا ببرند. هرچند آنها همین مقدار التزام اصلاح طلبها را هم نمیتوانند قبول کنند و اگر فرصت کنند و بتوانند، دوست دارند از اساس نظام را ساقط کنند. اصلاح طلبها هم بدشان نمیآید رای اینها را برای شلوغی بازارشان با خود همراه کنند. برای اینها نمیشود فکری کرد. اما مابقی بدنۀ اصلاحات باید فکری برای نمایندگی طرز تفکر خود در فضای سیاسی جامعه داشته باشند.
به طور کلی آنان که در راس جریان اصلاحات بودهاند نه تنها به خوبی از بدنه اصلی خود یعنی دو قسم اول نمایندگی نکردهاند بلکه در بسیاری از موارد موجب سرافکندگی طرفداران خود هم شدهاند. بدنۀ سالم و بیغرض اصلاحات را باید دریافت و حساب آنها را باید از آن رؤسای فتنه جدا نمود. حتی باید به گونهای این بدنه در جریانهای فکری و سیاسی موجود بازتعریف شده رؤوس خود را پیدا کنند و حضورشان در عرصۀ سیاست تثبیت شود تا به مرور فاصلههای ایجاد شده از نظام که محصول بداخلاقی رؤوس جریان اصلاحات بوده از بین برود و دیدگاهها نیز به هم نزدیکتر شود. یادمان باشد که جریان اصلاحات سالها بر طبل اختلاف و «دیو و دلبر»سازی، آنهم در تقابل با نظام تلاش وافر کرده است که امیدواریم همدلیهای بیشتر را در آینده شاهد باشیم و رقابتهای مخرب را در میان نخبگان سیاسی شاهد نباشیم. اما به نظر بنده هر کس در راس اصلاحات بوده و بد عمل کرده، دیگر لیاقت حضور در صحنۀ سیاسی جمهوری اسلامی را ندارد. کجا بدنۀ اصلاحات به چنین رفتارهای زنندهای که سران اصلاحات انجام دادهاند راضی بودهاند؟
ـ مجلس بعدی چه مشخصاتی باید داشته باشد؟
دو ویژگی کلیدی در نمایندگان مجلس بعدی باید باشد، تا بتواند مملکت را در شرایط سخت آینده به پیش ببرد. اولاً کارآمد باشد و از توانایی قانونگذاری و ژرفنگری مورد نیاز آن برخوردار باشد. ثانیاً ولایتمدار باشد، یعنی بفهمد آنچه موجب اقتدار کشور است و موجب سهولت گردش امور و صلابت نظام میشود و زحمات را کم میکند و هزینهها را به شدت کاهش میدهد تقویت ولایتمداری بهویژه در میان نخبگان سیاسی است.
تأکید ما بر ولایتمداری یک امر معقول است. چرا که ولایت عامل تضمین مردمسالاری و عامل مهم موفقیت در تحقق عدالت در ابعاد گوناگون است. ما هرچه از تجربۀ شکست خوردۀ دمکراسی به معنای غربی آن فاصله میگیریم و هرچه میخواهیم از دیکتاتوری پرهیز کنیم، باید هرچه بیشتر به ولایتمداری رو بیاوریم.
ـ دربارۀ اصل انتخاباتی که پیش رو داریم چه نظری دارید؟
اولا دشمنان ما میخواهند مشارکت را کاهش دهند این خواست جدی دشمنان ماست و مهمترین نتیجهای که میخواهند از این وضعیت بگیرند ایجاد بیثباتی و ناامنی برای کشور است. هرکسی تلاش دارد مشارکت کاهش یابد باید برای همیشه از صحنۀ سیاسی کشور حذف شود. و همکار دشمنان این ملت تلقی شود. دشمنان ما مایلند مردمسالاری دینی ما هم مانند دمکراسی پوسیدۀ آنها بیرونق باشد تا الگو برای سایر ملتها قرار نگیریم. امروزه برای دشمنان ما بیش از نابودی ما، نابود نشدن خودشان اهمیت دارد که آن را در گرو الگو نشدن ما میدانند.
ثانیاً این خواست دشمنان ماست که فرصت طلایی انتخابات را که همیشه موجب جلا یافتن انقلاب حیات مجدد ارزشهای انقلاب بوده است را به تهدید تبدیل کنند و به بهانههای مختلف نظیر آنچه در انتخابات 88 روی داد فضای جامعه را دستخوش ناامنی نمایند. دشمنان ما نمیخواهند ما بیش از این برای سایر ملتهای اسلامی الگو باشیم آنها مایلند امید به پیروزی و بهروزی را در موج اسلامگرایی منطقه به یأس مبدل کنند و راهش را این میدانند که لااقل چند نفر به خیابانها بیایند و چندتا سطل آتش بزنند و شعارهای مطلوب آنان را سر دهند. تا آنها آن را در رسانههای عمومی چند برابر نشان دهند و موجب ناامیدی ملتها بشوند.
امیدوارم که ملت سربلند ما عصارۀ فضائل خود را به مجلس بفرستند و با مشارکت بالا به حل مشکلات خود اقدام نمایند. که ریشۀ حل تمام مشکلات معیشتی و فرهنگی در گرو روی کار آمدن افراد متدین کارآمد و انقلابی است که بتوانند با شجاعت در مقابل دشمنان بایستند و با تلاش و مجاهدت فراوان به این مردم خدمت کنند.
ـ به عنوان آخرین سوال شما خودتان چرا ثبت نام نکردید؟ ظاهرا در دورههای قبل هم به صورت جدی از شما درخواست شده بود اما قبول نکرده بودید.
همۀ فعالیتهای مفید در مجلس خلاصه نمیشود باید تقسیم مسئولیت کرد. بنده وظائفی دارم که اگر بتوانم همانها را انجام بدهم کافی است و صحیح نیست که انتها و یا اوج فعالیتهای انقلابی را حضور در مجلس بدانیم. بنده بدون حضور در مجلس هم به فعالیت سیاسی بهویژه در زمینۀ فکر سیاسی و فرهنگ سیاسی میپردازم و نیازی به حضور در مجلس برای انجام وظائف طلبگی خود نمیبینم. خصوصاً اینکه فعالیت تبلیغی و تربیتی را مهمتر از قانونگذاری میدانم. ضمن اینکه از بیرون مجلس هم میشود تاثیراتی در قانونگذاری داشت که امیدوارم با حضور نمایندگان انقلابی و روشن بین این امر تسهیل شود.
ارسال نظر
لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید