۹۵/۰۲/۱۴ چاپ ایمیل و پی دی اف

مستندات | امام خامنه‌ای | سبک زندگی غربی، نخبگان جامعه را به «برّه‌های رام» تبدیل می‌کند

شناسنامه

یکی از عرصه‌ها، مسئلۀ رواج فرهنگ غربی و سبک زندگی غربی است، که اگر در یک کشوری سبک زندگی مورد قبول و مورد ترویج غربی‌ها یا آمریکایی‌ها رواج پیدا بکند، نخبگان آن جامعه تبدیل می‌شوند به برّه‌های رامی در مقابل سیاستهای آمریکا و غرب و همان قدرت مقابل. اصرار دارند که این اتّفاق بیفتد، و جمهوری اسلامی می‌خواهد نگذارد این اتّفاق بیفتد.

نظرات

سبک زندگی غربی یک نوع ازادی خوب است.من ان را دوست نردام اما به ان تمایل دارم.اما همیشه از اینکه به ان تمایل داشتم فرار کردم ولی با ان ترس هرگز روبه رو نشدم.سبک زندگی غربی یعنی مدرن بودن.همه چیز برایت راحت میشود.الان هم که یک شیشه شیر در امده که دور گردن بچه ها میبندند و مادر دیگر لازم نیست شیشه را با دست نگه دارد.کلا فکر کنم تا چند سال دیگر در غرب بچه ها به طور خودکار بزرگ شوند بدون احتیاج به مادرو پدر.چه قدر بد است د اعتماد به نفس ادم را میگیرد که از وسایل انها ما هم استفاه میکنیم.به خاطر راحت بودن.مثل زودپز و مکروفرو.. کالسکه بچه و ...خیلی چیزهای دیگر.یک حس غم و اندوه و افسردگی به ادم دست میدهد.واینکه ادم نمیتواند در برابرش ایستادگی کند.البته ما در خانه هنوز استفاده نکردیم از این وسایل ولی بد ادم هم نمی اید.چون کارها سریع تر انجام میشه.واقعا خدا ادمو دوست داره اگه پول زیاد نمیده چون واقعا لذت بخش هست پول.گاهی خیلی ادم دلش برای مردم امریکا میسوزد.که چرا من اینجا باید به دنیا امده باشم و او انجا؟مگر من خونم رنگین تر از انها بوده؟چرا ؟واقعا چرا؟چرا مردوم امریکا نباید در ایران زندگی میکردن؟کاش میشد با امریکا بجنگی و مردمش را همه مردمش را به ایران بیاوری.یا کلا همه ایرانی ها برای کمک به مردم امریکا انجا میرفتن.گاهی دوست دارم گریه کنم.برای انها.واقعا چرا من باید اینجا باشم و انها انجا؟یعنی تقصیر مردم امریکا هست که قیام نمیکنن؟بر علیه دولتشان؟یا اینکه دولتشان خیلی باهوش و قوی و هست؟وخیلی سلطه دارد.جالب هست که به ایران میگویند سلطه گر.خودم هم یک روزی این باور را داشتم.درمورد رهبرم.باور نبود بیشتر یک فکری بود که از ادمهای سیاسی اطرافم در دلم بود.برای همین از رهبری دلم چرکین بود.غصه داشتم.پیش خودم باور کرده بودم و خیلی غم داشت دلم.اما از رهبری هرگز بد نمیگفتم،این را از ترس نمیگویم واقعا بد نمیگفتم.دنبالش هم نمیرفتم که ببینم درست هست یا نه؟قدرتش را نداشتم.هوشش را.خیلی ولی اعصابم خورد میشد.تو دلم.در درونم.واز طرفی از اینکه میدانستم از امریکایی ها این به مغزم می اید از انها هم متنفر بودم ولی نمیدانستم چه کار کنم؟با اینکه هیچ شبکه خارجی ایرانی زبان را هم نمیدیدم.ولی در قلبم از اینکه نسبت به رهبری اینطوری هستم یک اشک و اه ماتم هم بود.ولی محل نمیدادم.الان ولی متوجه شدم که ان حکومتی که مستبد هست خود امریکا هست.ولی ان قدر قشنگ و تمیز این استبداد را در قالب ازادی در اختیار مردمش قرار داده که مردمش بنده خداها متوجه نمیشوند.چون قلب همه ادمها هم به دنبال ازادی هست دیگر.این را کسی به خورد مغز من نداده.این باوریست که خودم به ان رسیده ام ودوست دارم گریه کنم در دامن رهبری که چرا این فکر را دمرودشان داشتم.دوست دارم فریاد بکشم که من را ببخشند.نمیدانم چرا این حس را دارم؟حس میکنم باید من را ببخشند.چون واقعا باور کرده بودم که مستبد هستند.همین بحث حجاب و این حرفها.اما امروز به این درک رسیدم که نه مثل اینکه خیلی اشتباه فکر میکردم.خیلی خجالت زده هستم.با اینکه اصلا انسان سیاسی هم نیستم.خیلی رو به رو شدن با دروغ بزرگی که به خودم گفته بودم ترسناک هست.البته در کنار همه اینها با اینکه این حس و حال را داشتم نمیدانم چرا از ایشان دفاع میکردم.با اینکه در دلم یک بداندیشی هم بود.حسس میکنم چون خودشان ادم ها را خیلی دوست دارند.خیلی دوست دارم برای رهبری مفید باشم .خدا کند این طور بشود.الان متوجه شدم که خود رهبری مساوی با اسلام واقعی هست.درست مساوی با ان.خودشان در دل خودشان شخصی اسلام واقعی را دارند.خوب مهم هم همین هست دیگر.دیگر چیز دیگری مهم نیست.وقتی کسی این طوری باشد ان وقت چه بخواهد چه نخواهد اسلام را از طریق قلبش انتشار می دهد.خیلی سخت هست که رهبر باشی.وقتی این را به بعضی از ادمها میگویم قبول نمیکنند.میگویند مهم این است که قدرت اجرایی ندارد.قبلا که رهبری را نمیشناختم با انها فکرم هم سو میشد.ولی تایدشان نمیکردم و هم زبان نمیشدم.ولی الان برایشان میگویم که وقتی یک گروه کوهنوردی کوه میرن،یک رهبر دارن.که راه بلده.کل جنگلرو تقریبا میشناسه.اولا اینکه همه باید غذا و وسایل لازمرو خودشون داشته باشن،حالا ممکنه رهبر یا کوهنوردای با تجربه وسایل بیشتری با خودشون بیارن با اینکه کولشون سنگین تر میشه ولی به خاطر دیگران این کار و میکنن که دیگران یه موقع چیزی کم نیارن.بعدش اینکه اگه یه موقع یک نفر قبول کنه که مثلا پیکنیک بیاره،ولی روز کوهنوردی نیاره،یادش بره،خوب شاید رهبر داشته باشه با خودش،یه نفر دیگه مثلا قول داده فرش بیاره،خوب انرو هم رهبر اورده باشه،یه نفر دیگه هم مثلا قول داده باشه نمک بیاره ،ولی نیاورده،حالا چون اون بدقولی کرده ،همه باید از چشم رهبر ببینن؟چون غذا بی مزه حالا ممکنه خورده بشه تو کوه رهبر مقصره؟خوب اگه یکی عصبی بشه رهبر و دست و پاشو بشکنه که دیگه هیچ کس به مقصد نمیرسه که!در یک کوه خاص با راههای خاصی که فقط عده مشخصی از اون با خبر هستن.و اگه راه و کج بره گروه ممکنه اسیر و گرفتار حیوانات وحشی بشه.نمیدونم چه قدر منظورمرو تونشتم برسونم؟برای خودم این طوری قابل حل شد.یعنی اینطوری خدا برای ذهنم روشن کرد.این موضوعرو.به دیگران نمیتونم خوب منتقل کنم.امیدوارم ذهنیتم ،تاثیر گذار باشه.نمیدانم رهبری اولیای خداییست که قبول کرده رهبر ما باشند یا رهبری که قبول کرد اولیا بشود به خاطر مردم؟من خیلی با ایشان بیگانه هستم.حتی شاید مثل خیلی از عاشق های ایشان برایشان دعا هم نکنم.اما قلبا خیلی دوستشان دارم.خیلی.چون اصلا به دعای ما احتیاجی ندارند.ایشان را زیاد نمیشناسم.اما این وظیفه ام بود که قلبا بگویم که رهبری مساوی اسلام واقعی هست.این خیلی برایم غیر منتظره بود.برای قلبم.هرچه بیشتر ایشان را میشناسم بیشتر از ایشان هم خوشم می اید هم میترسم.میتسرم کهبه خودم چه جوابی بدهم که این طور فکر میکردم.حس میکنمب ه قلبم خیانت کردم.

ارسال نظر

لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دسترسی سریع سخنرانی ها تنها مسیر استاد پناهیان ادبستان استاد پناهیان درسنامۀ تاریخ تحلیلی اسلام کلیپ تصویری استاد پناهیان کلیپ صوتی استاد پناهیان پرونده های ویژه حمایت مالی بیان معنوی پناهیان

آخرین مطالب

آخرین نظرات

بیان ها راهکار راهبرد آینده نگری سخنرانی گفتگو خاطرات روضه ها مثال ها مناجات عبارات کوتاه اشعار استاد پناهیان قطعه ها یادداشت کتابخانه تالیفات مقالات سیر مطالعاتی معرفی کتاب مستندات محصولات اینفوگرافیک عکس کلیپ تصویری کلیپ صوتی موضوعی فهرست ها صوتی نوبت شما پرسش و پاسخ بیایید از تجربه... نظرات شما سخنان تاثیرگذار همکاری با ما جهت اطلاع تقویم برنامه ها اخبار مورد اشاره اخبار ما سوالات متداول اخبار پیامکی درباره ما درباره استاد ولایت و مهدویت تعلیم و تربیت اخلاق و معنویت هنر و رسانه فرهنگی سیاسی تحلیل تاریخ خانواده چندرسانه ای تصویری نقشه سایت بیان معنوی بپرسید... پاسخ دهید...