۸۸/۰۲/۰۸ چاپ ایمیل و پی دی اف
در گفتگو با رجانیوز بررسی کرد:

رویکرد رهبر معظم انقلاب در قبال فتنه‌ها در مقایسه با سیرۀ علوی

 

معترضین به انتخابات را چگونه افرادی می‌دانید؟ منتقد؟ مخالف؟ و یا معاند؟ معاندین را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

من فکر می‌کنم در مورد حوادث پس از انتخابات باید به سمت شفافیت برویم و دربارۀ قانون‌شکنی‌های رخ داده بی‌تعارف صحبت کنیم. کسانی که از روند برگزاری انتخابات شکایت داشتند، شکایتشان را از طریق قانونی پیگیری نکردند، موضوع بسیار حساسی بود، حساسیت‌هایش را رعایت نکردند، نه عقلانیت را رعایت کردند و نه مواضع شرعی و قانونی را. لذا قبل از محکوم شدن آن‌ها به هیچ موضوع دیگری نمی‌شود رسیدگی کرد، باید تمام کسانی که اهل انصاف و عقلانیت هستند - نیازی به ولایی بودن هم نیست – باید ابتدا این رفتار غیر قانونی را محکوم کنند و می‌کردند. معنای روشن این رفتار غیر قانونی آن‌ها این است که ما نه به قوّۀ قضائیه، تمکین می‌کنیم و نه به قانون اساسی و نه به قوانین جاری کشور که سی سال با آن قوانین انتخابات برگزار کردیم.

پاسخ نظام و مردم به معاندین، به کسانی که از دید شما جزو معاندین هستند، باید چگونه باشد؟

در این‌باره باید به سیرۀ امام رجوع کنیم، سخن روشن حضرت امام این است که کسی که به حکم شورای نگهبان گردن نمی‌نهد، مفسد فی‌الارض است. معنای مفسد فی‌الارض از نظر حقوقی و یا در مفاهیمی و در ادبیاتی که در انقلاب ما جا پیدا کرده کاملاً مشخص است. به نظر من پرداختن به حاشیه قبل از پرداختن به اصل ماجرا فریبکاری است. انگار انسان می‌خواهد یک حقایق بزرگی را بپوشاند. به چه قیمت؟ به نظر من ابتدا باید این معلوم شود که چرا اینها خلاف قانون رفتار کردند آن هم در چنین موضوع حساسی، که آبروی نظام و امنیت نظام را به مخاطره انداختند، این‌طور نیست که هر کس هرچه را نپسندد به خاطرش کیان نظام را و امنیت ملّت را به هم بریزد، به نظر من این را باید به عنوان یک ملاک در نظر گرفت، و کسانی را دارای عقلانیت سیاسی دانست که این خط قرمز را بشناسند و آن را مراعات کرده باشند و کسانی که این خط قرمز قانون را مراعات نکردند محکوم کنند. از آنجا به بعد بحث باید آغاز شود. حتی کسانی که خطای این گروه را مساوی با خطاهای دیگر می‌دانند، آن‌ها هم دچار بی‌خردی سیاسی و بی‌انصافی هستند و صلاحیت‌های ذاتی خود را برای حضور در عرصۀ سیاست از دست می‌دهند. کسی که این را درک نمی‌کند صلاحیت این را که در عرصۀ سیاسی برای یک ملّت قدمی بردارد نخواهد داشت. باید این را همه منصفین با صدای بلند بگویند.

 نظر شما دربارۀ جنگ نرم، ابعاد آن و افرادی که در میدان جنگ نرم به ایفای نقش می‌پردازند چیست؟

وقتی دشمن در نبرد نرم شروع به مقابله می‌کند، طبیعی است که از ما تلفات می‌گیرد، می‌تواند با بزرگ‌نمایی‌ها و کوچک‌نمایی‌ها واقعیت‌ها را در نظر بخش‌هایی از مردم وارونه جلوه دهد؛ می‌تواند خیلی‌ها را به اشتباه بیاندازد. حساسیت جنگ نرم به این‌گونه تلفاتی است که در چنین معرکه‌ای پیش می‌آید. باید در این نبرد نرم سعی کنیم که کمترین تلفات را بدهیم و اجازه ندهیم که دشمن مردم ما را به اشباه بیندازد. وقتی از سلاح نرم استفاده می‌کنند و از شیوه‌های جنگ نرم، باید جامعۀ خود را در برابر چنین شیوه‌هایی از خطرات مصون کنیم. جنگ نرم با همه بدی‌هایی که دارد و مهمترینش همین تلفاتی که عرض کردم، خوبی‌هایی هم دارد من جمله اینکه شور و اشتیاق برای کسب بصیرت را در دل‌های آگاه افزایش می‌دهد. فایدۀ دیگر جنگ نرم این است که ما گاهی اوقات در جنگ نرم تلفات نمی‌دهیم، بلکه می‌بینیم کسانی که چهرۀ خود را پنهان کرده بودند و می‌توان آن‌ها را منافقین مدرن نامید، چهرۀ واقعی خود را افشا می‌کنند. چرا که فکر می‌کنند موقعیت خوبی است برای مخالفت کردن با اساسی‌ترین ارزش‌های انقلاب و نظام. پس جنگ نرم دوتا حسن دارد؛ یکی افشای چهرۀ کسانی که تا حالا منافقانه رفتار می‌کردند، یا منافقانه شعارهای انسانی و قانونی سرمی‌دادند. دوم فعالیتی است که به صورت گسترده در میان علاقه‌مندان به حقیقت برای کسب بصیرت انجام می‌شود. تنها بخش ناگوار آن این است که دشمن ما می‌تواند در یک نبرد نرم به اغوا بپردازد. لذا باید خصوصیات این نبرد را کامل شناخت؛ گاهی اوقات دشمن در جنگ نرم به حداقل‌ها راضی می‌شود، می‌گوید شما اگر هم دلتان نمی‌آید با رهبری مخالفت کنید حداقل در مورد او تردید کنید، اگر نمی‌توانی دربارۀ او تردید کنی حداقل با صدای بلند از او دفاع نکنی و قبول کنی که ایشان برای عده‌ای غیر قابل دفاع هستند. و اگر نمی‌توانی با صدای بلند از او دفاع نکنی حداقل در بخشی از زمینه‌ها از او دفاع کنی. در جنگ نرم، دشمن به حداقل‌ها راضی است و ما باید این هوشیاری را داشته باشیم که از حداکثرهای خودمان در برابر دشمن کوتاه نیاییم؛ اما با منطق و عقلانیت. مشکل اساسی که ما در جنگ نرم داریم این است که اگر رسانه‌ها مهمترین ابزار جنگ نرم هستند، ضعف جدی در عرصۀ رسانه‌ها برای مقابله با دشمن به چشم می‌خورد. ما تیم‌های تبلیغ کنندۀ قوی که مجهز به همۀ ابزارها باشند و برای به کار گیری این ابزارها در جهت بیان حقیقت مهارت داشته باشند، نداریم. ما کسانی که برنامه‌های سیاسی بسیار جذاب، هوشمندانه و سرگرم‌کننده بسازند و از رسانه‌های ملی پخش کنند نداریم. ما طراح‌های سریال‌هایی که بتوانند حقایق سیاسی جهان و جامعۀ خودمان را در طول این سی سال گذشته به زیبایی تبیین کنند و مردم مستعد برای وفاداری به نظام و علاقه‌مندی به ارزش‌های نظام را امید ببخشند و دل‌ها را بیدار کنند نداریم. وقتی که مقام معظم رهبری جنگ نرم را اعلام می‌کنند فکر می‌کنم بیشتر نظرشان توجه به این بعد ماجرا است که اقدام برای رفع این کاستی‌ها بکنیم. وقتی در شرایط جنگ نیستید، باید نیروهای نظامیتان در وضعیت عادی هم یک مقداری مهمات داشته باشند. یک مقداری سنگر باید داشته باشند، پادگان‌های خود را آماده کنند. ولی وقتی که در یک نبرد سخت هستید، نیروهای نظامی درگیر می‌شوند، سنگرها هزار برابر می‌شوند، مهمات هزار برابر خرج می‌شود. نقل و انتقال هزار برابر می‌شود. به همین ترتیب رسانه‌ها هم وقتی جنگ نرمی در کار نیست، یک فعالیتی باید داشته باشند و که وقتی جنگ نرم است، باید هزاران برابر فعالیت کنند و آیا این پتانسیل و این امکانات موجود است؟ صرفاً نباید به مسئولیت و هوش سیاسی مردممان که واقعاً هم در سطح بالایی است، اتکا کنیم.

مقایسۀ منافقین عصر نبوی با منافقن انقلاب اسلامی، نشان می‌دهد که ریشۀ هر دو گروه در ناکامی از قدرت است، یعنی همان‌طور که عبداله‌ابن‌ابی و ابی‌عامر از سلطنت و سیادت یثرب محروم شده‌اند، مسعود رجوی هم از رهبری و سیادت انقلاب ناکام مانده و بنی‌صدر هم در حسرت کسب تمامی قدرت وتسلط بر نهادهای حاکم و من‌جمله حق انتخاب هیئت وزیران ناکام شده است و هر دو گروه در پی کسب قدرت‌اند که پس از ناکامی مثلاً رجوی در انتخابات مجلس و...، درگیری‌های خیابانی شروع می‌شود. شما این قرابت‌ها را چگونه می‌بینید؟ و در وقایع اخیر چطور؟

باید بین نفاق و رفتار منافقانه که در مرحلۀ بینش و نگرش در برخی از افراد وجود دارد فرق بگذاریم. رفتار منافقانه همیشه مذموم است، همیشه قابل پیگیری است. نیاز چندانی به ریشه‌یابی در نگرش‌ها و بینش افراد ندارد. متأسفانه، بعضی از سیاسیون ما رفتار منافقانه دارند، این مسئله در هر کس که باشد ناپسند است.تا وقتی که به نفعش باشد به ظاهر به متن قانون تمسک می‌کند و وقتی به ضررش بود، حرفش را تغییر می‌دهد و به تفسیر قانون می‌پردازد. این را رفتار منافقانه می‌گویند؛ رفتار منافقانه باید افشا شود و نیاز به تطبیق تاریخ اسلام ندارد. اینقدر روشن است و پیچیده نیست؛ من یادم هست که یک زمانی به نفع جریان ولایت بعد از 18 تیر در آن سال‌ها تظاهراتی صورت گرفت؛ کسی در سخنرانی خود گفت این تظاهرات به جای خودش، اما در مملکت ما همه چیز پای صندوق‌های رأی مشخص می‌شود؛ اما این فرد بعد از انتخابات اخیر صندوق‌های رأی را کنار می‌گذارد و می‌گوید همه چیز باید در کف خیابان و با تظاهرات تعیین شود، این را رفتار منافقانه می‌گویند. یا کسی به ظاهر علیه اسرائیل حرف بزند، علیه آمریکا صحبت کند، برای عوام فریبی اعتقاد خودش را به اینکه ما دشمن داریم ابراز کند، ولی وقتی از نزدیکان او سوال می‌کنی می‌گویند که ایشان هیچ اعتقادی به مبارزه با آمریکا و صهیونیسم ندارد و می‌گوید ما باید در مقابل اینها کوتاه بیاییم تا صدمه نخوریم. این رفتارها منافقانه است. خُب بعضی‌ها هستند که از لحاظ نگرش دچار نفاق هستند یا اساساً اعتقادی به دیدگاه‌های حضرت امام ندارند و این را پنهان می‌کنند یا به بخش‌هایی از دیدگاه امام اعتقاد ندارند و با امام به صورت گزینشی برخورد می‌کنند و این را پنهان داشته‌اند. باید نگرش اینها را که در لابه‌لای کلامشان و رفتارشان پیداست برای مردم افشا کرد. البته خیلی‌ها هم هستند که نه رفتار و نه نگرش‌هایشان منافقانه نیست، بلکه ملحدانه است و اینها پنهان هم نمی‌کنند؛ آن‌ها افراد منصف‌تری هستند و آدم با آن‌ها بهتر برخورد می‌کند؛ تکلیف با اینها روشن‌تر است. عبدالله‌ابی و مسعود رجوی، پدیده‌هایی بودند که نفاق بسیار پیچیده‌ای نداشتند و امروز بعد از سی سال، چنین نفاق‌های آشکاری که به سرعت مسأله‌شان حل شود، در نظاممان نداریم؛ بلکه به صورت‌های پیچیده‌ای از نفاق داریم می‌رسیم که هنوز هم که هنوز است بعد از 1400 سال شما بعضی از نمودهای پیچیده آن را نمی‌توانی به سادگی بر زبان جاری کنی. به خاطر حفظ خیلی از حرمت‌ها باید خاموش بنشینی و به افشاگری اقدام نکنی. نفاق نیز پدیدۀ خطرناکی است، برچسب منافق زدن به افراد هم نه کار صحیحی است و نه ممکن. تو نمی‌توانی به این سادگی به کسی بگویی که او منافق است. فقط می‌توانی چندتا ایراد ریز و درشت از رفتارش بگیری. منافق حقیقی کسی است که وقتی پنهان‌کاری‌هایش را افشا می‌کنی همه را انکار کند. وقتی در صدد نفاق امثال رجوی‌ها را بررسی می‌کنیم، می‌بینیم که آن‌ها درصد نفاقشان خیلی کم بود و به سرعت به ملحدین متصل شدند. پدیدۀ نفاق پیچیده‌تر از آن است که بخواهیم با چهارتا مثال ساده آن را حل و تبیین کنیم؛ اما همیشه ولایت‌گریزی یکی از علائم منافقین است، چه رسد به ولایت‌ستیزی که انسان را مطمئن می‌کند به وجود نفاق. ولی در توصیف منافقین، ائمه (ع) بیانات زیبایی دارند؛ پیامبر (ص) می‌فرمایند که من از مؤمن و مشرک بر شما نمی‌ترسم، احتمالً مؤمنی که خطا‌کار باشد منظورشان است، می‌فرمایند من از منافقین علیم‌اللسان می‌ترسم؛ منافق علیم‌اللسان یعنی کسی که بلد است طوری با شما صحبت کند که شما دستت به نفاق نرسد. بلد است طوری صحبت کند که عوام‌فریبی کند. ممکن است خودش امیرالمؤمنین را ذره‌ای قبول نداشته باشد در کتابش آورده که ما نمی‌توانیم راه علی‌ابن‌ابی‌طالب را اتخاذ بکنیم و نباید این کار را بکنیم؛ اینها امروز مقبول و مشروع نیست و اساساً قبول ندارد این جور رفتارها را. اما در مقابل نظام اسلامی که می‌رسند می‌گویند: آیا این رفتار علوی است که به ما گفتند بالای چشمتان ابرو است و در آشوب خیابانی که راه انداختیم و بسیجی‌ها و مردم را زدیم و اموال عمومی را هم آتش زدیم، یکی هم به ما زدند! بیانات منافقانه خیلی ادبیات زیرکانه و هوشمندانه‌ای است، وقتی غیر قانونی، آشوب خیابانی راه می‌اندازیم امنیت نظام را متزلزل می‌کنیم و آبروی نظام را می‌بریم، نباید هیچ نیروی نظامی، اشتباهاً کسی را بزند و خونی از دماغش جاری شود! این مهمتر از آن آشوبی است که ما می‌کنیم! من می‌خواهم یک کمی شفاف‌تر ببینیم. ولی آنها به گونه‌ای صحبت می‌کنند که به این سادگی به دام نیفتند. امیرالمؤمنین (ع) می‌گوید: "منافق برای هر سؤال شما جواب آماده دارد و برای هر دردی که مطرح می‌کنید یک مداوای فوری در اختیارت قرار می‌دهد."

سیرۀ حضرت رسول در قبال منافقین نشان می‌دهد که علی‌رغم آنکه از "فی قلوبهم مرض" خبر داشتند و پیوندهای پنهانی آنان با یهودیان مدینه مشخص بود، اما هیچ‌گاه آنان را ازجامعه طرد نکردند و تا زمانی که دست به سلاح نبردند، علیه ایشان قدام نشد. رویکرد امام راحل و رهبری را معظم انقلاب را در قیاس با سنت رسول‌ا... چگونه می‌بینید؟

البته این طور نبوده که در طول تاریخ ائمه دست به مدارا بزنند تا وقتی که منافقین دست به شمشیر نبرده‌اند، امیرالمؤمنین به هیچ وجه مدارای سیاسی نکردند؛ در بعضی از مقاطع، مدارای سیاسی نکردند که آن‌ها دست به شمشیر بردند. عدم مدارای سیاسی امیرالمؤمنین با طلحه و زبیر بدتر از جنگیدن ابتدا به ساکن بود، پیامبر اکرم (ص) در بسیاری از مواقع مدارا نکردند و به حذف سیاسی منافقین اقدام می‌فرمودند و گاهی از اوقات آبروی آن‌ها را می‌ریختند. در داستان اعلام سورۀ برائت توسط بعضی‌ها که از نیمۀ راه آن‌ها را برگرداندند، برخوردهای بسیار تند پیامبر اکرم با منافقین دیده می‌شود که آن‌ها اگر همان موقع جنگ علیه پیامبر راه می‌انداختند، شاید می‌شد به آن‌ها حق داد؛ نه اینکه حق داشتند این کار را بکنند بلکه از جهت اینکه خیلی عصبانی شده بودند. امیرالمؤمنین قبل از اینکه معاویه اعلام جنگ کند علیه او اعلام جنگ کرد؛ این نبوده که همیشه بایستند که آن‌ها اقدام کنند و بعد این‌ها علیه‌شان اقدام کنند؛ پس این در تاریخ که همیشه این‌گونه نبوده که با آن‌ها مدارا کنند. حضرت امام هم با جریاناتی که نفاق‌آلود بودند همیشه سر سازش نداشتند، در سیرۀ حضرت امام هم بوده که با منافق برخورد بدون مدارا انجام دادند؛ منتها به شیوه‌های مختلف. مقام معظم رهبری هم الان هم در اوج مدارا هستند و هم در جایی که لازم باشد مقاومت می‌کنند. بعضی‌ها انتظار دارند مقام معظم رهبری در حساس‌ترین موضوعات مدارا کنند به این معنی که ملکت را بر طبق میل آن‌ها اداره کنند؛ چنین مدارایی البته جایز نیست و البته مقام معظم رهبری چنین مدارایی نمی‌کنند. اما اگر بخواهیم حداکثر مدارا را در سیرۀ مقام معظم رهبری ببینیم؛ شاهد هستیم که برای روشن‌تر شدن مردم می‌گذارند کسانی که فتنه کردند در کمال آزادی بمانند، بیانیه صادر کنند و آنقدر بیانیه صادر کنند که کم‌کم کسانی که فریب اینها را خورده‌اند آ‌گاه شوند. این مدارا است و فلسفۀ مدارا هم چیزی جز بصیرت مردم نیست. ما از این‌گونه مداراها زیاد می‌بینیم، کما اینکه ایشان در طول بیست ساله اخیر مداراهای فراوان داشتند، ما تازه متوجه می‌شویم که چه خطوطی در این کشور بوده که این خطوط علی‌رغم نظر آقا عمل می‌کردند؛ تازه می‌فهمیم که مخاطبان آقا در بسیاری از صحبت‌هایشان چه کسانی بودند؛ وقتی که آقا از شجاعت حضرت امام سخن می‌گفتند منظورشان نفی ترس و وادادگی در مقابل دشمن توسط چه جریان‌هایی بوده؟ تازه متوجه می‌شویم؛ وقتی که از تهاجم فرهنگی صحبت می‌کردند، چه جریان‌های سیاسی سازماندهنده تهاجم فرهنگی دشمن بودند، برای اعمال تأثیر اینها در کشور. فکر می‌کنم مدارای مقام معظم رهبری برای اینکه مردم به بصیرت برسند به قدر کافی بالا بوده و هنوز هم ادامه دارد و همیشه هم این مدارا ثمر‌بخش بوده، اما اگر معنای مدارا این است که ما امنیت جامعه را به اینها بسپاریم، هیچ امام و پیغمبری چنین ظلمی نکرده که امنیت جامعۀ خود را از باب مدارا دستخوش خدشه کند.

دوران سکوت امیرالمؤمنین را چگونه تحلیل می‌کنید؟ چگونه مصلحت‌اندیشی‌های برخی چهره‌ها، ایشان را در مقایسه با دوران سی ساله انقلاب و بحث مصلحت‌اندیشی‌هایی که الان تحمیل می‌شود؛ چگونه می‌بینید؟

همیشه تحمل مصلحت‌ها به دلیل نبودن اعوان و انصار آگاه و فقدان بصیرت کافی در میان مردم بوده است. حضرت بارها فرمودند که من اگر یار داشتم قیام می‌کردم. البته جامعه ما جامعه‌ای نیست که حق را تنها بگذارد؛ به قدر کافی یار برای حق وجود دارد و من تعجب می‌کنم از کسانی که علیه حق قیام می‌کنند. در جامعه ما وجود این همه افراد فداکار و جان‌برکف و دارای بصیرت را در نظر نمی‌گیرند و انتظار دارند که بتوانند مثل زمان علی (ع) که باطل را تحمیل می‌کردند بر ایشان، الان هم بتوانند تحمیل کنند؛ خیلی تعجب می‌کنم از اینها! آن‌ها وقتی می‌شمارند فقط خود را می‌شمارند، طبیعتاً هرچه جلوتر می‌رویم به خاطر بصیرت و اعتقاد مردم به سیرۀ حضرت امام، امکان تحمیل مصلحت روز به روز کاهش می‌یابد و این حقیقت‌ها هستند که خود را نشان می‌دهند و در عین حال ما هیچ‌گاه بدون رعایت مصلحت‌ها نمی‌توانیم زندگی کنیم.

آیا مصلحت‌هایی که صورت می‌گیرد به معنای قربانی شدن آرمان‌های انقلاب نیست؟

به نظر من دوران این‌جور تحمیل‌ها گذشته و در آینده هم شفاف‌تر از گذشته به سمت حقیقت‌ها پیش خواهد رفت. دلیل زیادی وجود دارد برای اینکه مردم ما فریب نمی‌خورند و طبیعتاً نیازی نیست که رهبری جامعۀ اسلامی مصلحتی را بپذیرد و در برابر تحمیل‌ها تمکین کند، یکی از این دلایل سوابق سویی است که در بسیاری از افراد تحمیلگر و اطرافیانشان وجود دارد؛ دوم بینش غلط و نگاه ناصحیح آن‌ها به مفاهیم دینی و پدیده‌های اجتماعی موجب این مسأله می‌شود که مردم آن‌ها مرجع اندیشه و نگرش‌های خودشان ندانند و به سادگی آن‌ها را کنار بگذارند. مردم ما امروز با دو ابزار بسیار مهم – یکی اندیشه غلط و دیگری عملکرد ضعیف آن‌ها – را مقابل روی خود دارند می‌بینند. و اینها چیزهایی نیست که کسی بتواند انکار کند؛ به همین دلیل فریب آن‌ها را نمی‌خورند و وقتی مردم فریب نمی‌خورند چه نیازی است که مصلحتی تحمیل شود به رهبری جامعه؟ البته آن‌ها در اثر مقاومت خودشان ممکن است کسانی که از جنس خودشان باشند را هم فریب دهند و هم هزینه‌هایی را ایجاد کنند ولی امیدواریم که این هزینه‌ها کم باشد و کمتر کسی فریب اینها را بخورد.

به نظر می‌رسد علی‌رغم تمام ایستادگی که رهبری در مقابل این جریانات مصلحت‌اندیش و همچنین تهدیدهای منافقین و ملتقطین و محاربین داخلی و خارجی انجام داند، بازهم عده‌ای می‌کوشند انگشت اتهام را به سوی ایشان نشانه روند و ولایت فقیه را مقصر جلوه دهند. آیا این نشان از تشابه عصر ایشان با عصر علوی ندارد که حضرت حکم مظلوم مقتدر داشتند؟

هر رهبر دینی در مقاطعی باید با اقتدار از اجرای عدالت حمایت کند و هر بار این اقدار تجلی پیدا کند. در رفتار رهبری طبیعتاً مظلومیت‌هایی هم به دنبالش دیده می‌شود، ولی ما این مظلومیت‌ها را در جامعۀ خودمان گذرا می‌دانیم و فکر می‌کنیم که مردم ما اجازه نخواهند داد که مظلومیتی در کنار این اقتدار پیش بیاید یا اگر مظلومیت‌هایی حتی پیش آمده، مردم ما و جوانان ما و نخبگان ما می توانند آن را برطرف کنند. شرایط ما از زمان امیرالمؤمنین خیلی بهتر است. اگر علت اقتدار امیرالمؤمنین درک می‌شد حضرت اینقدر مظلوم واقع نمی‌شدند. ولی مردم آن زمان حتی پابرهنگان با اقتدار امیرالمؤمنین همراهی نکردند؛ لذا مظلومیت فراوانی به حضرت تحمیل شد ما نمی‌توانیم از رهبر جامعه بخواهیم برای اینکه مظلوم واقع نشود مقتدرانه مقابل زیاده‌خواهی‌ها نایسد.

زمانی که حضرت علی از جمع‌آوری سپاه در کوفه برای سرکوب معاویه ناامید شدند، کوفیان را به خاطر نافرمانی در تابستان و زمستان نهی کرده و از ریخته شدن شربت تلخ در کامشان سخن گفتند. شاهد بودیم که در عصر حاضر نیز رهبری از مردود شدن خواص و "أین عمّار" سخن گفتند. ویژگی‌های این عصر چقدر مشابه عصر علوی است؟

در مقابل درد‌های امیرالمؤمنین (ع) ، رهبری ما بسیار آسوده‌خاطرتر از امیرالمؤمنین و بسیار شاکرانه از وجود خواص جبهۀ حق و بصیرت آن‌ها سخن می‌گویند؛ واقعاً برای ما ننگ است که رهبری ما بخواهد مانند امیرالمؤمنین از تنهایی دردمندانه سخن بگوید. یکبار شما از حضرت امام و مقام معظم رهبری سخنان دردمندانه‌ای شبیه امیرالمؤمنین نشنیدید؛ به دلیل اینکه اینجا یار هست، اینجا اعوان و انصار هست، اینجا نخبگان با بصیرت هستند؛ بله، مقام معظم رهبری از خواص ساکت انتقاد می‌کنند؛ از خواص مردود سخن می‌گویند؛ ولی من اطمینان دارم که ایشان در قلبشان از وجود خواصی که سرافرازانه از این فتنه و امتحانات الهی بیرون آمدند شادند و نظام ما با این نخبگان بعضاً نامشهور و غریب در میان مردم به حیات خود ادامه می‌دهد؛ هر دانشجوی سیاسی متعهدی که تعدادشان کم نیست در دانشگاه‌ها، حتی از اول انقلاب خیلی بیشتر است که مدافع نظام است نخبه‌ایست که به تنهایی موجب روشنگری و بصیرت انبوهی از مردم می‌شود و حضورشان در اینکه نقشۀ کفر و نفاق نگیرد مؤثر است و اینها کارایی لازم خود را دارند، البته اگر ما آن نخبگان بی‌بصیرت و ساکت را در جامعه نداشتیم و همه نخبگان و به ویژه کسانی که در صدر هستند، همه از بصیرت سیاسی برخوردار بودن شاید امام زمان (ع) ظهور می‌کردند؛ بله اینجا جای رنج و گله هست و ما همین مقدار کاستی را از نخبگان قابل قبول نمی‌دانیم؛ ولی مطمئن باشید جامعه ما به سرعت برای آن‌ها جایگزین پیدا خواهد کرد. باید توجه کنیم که در جهان معاصر و در اطراف ما چه می‌گذرد، آیا فقط در جامعۀ ماست که برخی نخبگان بی‌بصیرت مشکلاتی را برای جامعه ما ایجاد کردند وحالا دارند در مقابل حق مقاومت می‌کنند؟ شما وقتی که به جهان آزاد و مدعی دموکراسی نگاه می‌کنید می‌بینید که دیگر اثری از وجوه انسانی پدیده‌ای به نام دموکراسی باقی نمانده، دموکراسی معنای حقیقی خودش را که سفاکی و خونریزی و جنایت است نشان داده است. دیگر حتی امروزه آبرویی برای دموکراسی باقی نمانده، که کسی ادعا کند دموکراسی با همه مشکلاتش بهترین راه حل است. از کشورهایی که ادعای دموکراسی دارند یک کشور باقی نمانده که تحت سیطرۀ صیونیزم نباشد. شما از جهان هم خبر بگیرید؛ که ما وضعمان با همه مشکلات رو به رشد و تعالیست و جهان اطراف رو به انحطاط و سقوط. بویی از حقانیت در چنین مرام‌هایی در جهان استشمام نمی‌شود. ما الان در یک خلاء تئوریک هستیم و با یکه‌تازی تئوری ولایت فقیه مواجهیم. دموکراسی قابل مقایسه با تئوری ولایت فقیه نیست، چرا که تئوری ولایت فقیه تئوری نجات‌بخشی است و به دلیل معقول بودن آن برای اهل عالم قابل بیان است، شما می‌بینید که رسانه‌های غربی ‌گاهی طوری در مورد مشکلات ما صحبت می‌کنند که انگار خودشان در حال فروپاشی نیستند، که انگار خودشان در حال رشدند، که انگار خودشان به نهایی‌ترین بن‌بست‌هایشان نرسیده‌اند! که انگار خودشان بزرگترین جنایت‌ها و کشتارها را در سرزمین‌های مسلمان مظلوم راه نینداخته‌اند.نکتۀ دیگری که باید به آن توجه کنیم این است که ما در زمانی داریم از چالش‌ها صحبت می‌کنیم که اقتدار امروز جمهوری اسلامی در خاورمیانه صدها برابر بیش از اوایل انقلاب، حتی دوران حضرت امام خود را نشان می‌دهد؛ امروز همه بر اقتدار جمهوری اسلامی تأکید دارند. امروز کسی نیست که معترف به این نباشد که جمهوری اسلامی تعیین کننده‌ترین قدرت در خاور میانه است. در هر بحث سیاسی این دو پارامتر را در نظر بگیریم؛ ما در خلاء نیستیم، امروز غرب و شرق قابل اعتنا و اتکا وجود ندارد که کسی به آن‌ها اتکا کند و ما باید به دارایی‌ها و داشته‌های خودمان ببالیم. یک زمانی بسیاری از مصلحت‌ها به خاطر غربت جمهوری اسلامی به رهبری نظام تحمیل می‌شد اما الان که در اوج عزتیم چرا بعضی‌ها باز می‌خواهند روش‌های گذشته را پیگیری کنند؟ تحمیل مصلحت توسط بعضی‌ها در این ایام مانند آن لحظه‌ایست که به امیرالمؤمنین گفتند بگو مالک‌اشتر برگردد و مالک می‌گفت دو قدم دیگر تا فتح خیمۀ معاویه بیشتر باقی نمانده است؛ و خیلی دردناک‌تر از تحمیل در شرایطی است که از شرایط پیروزی فاصله داریم.

نظرات

ارسال نظر

لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دسترسی سریع سخنرانی ها تنها مسیر استاد پناهیان ادبستان استاد پناهیان درسنامۀ تاریخ تحلیلی اسلام کلیپ تصویری استاد پناهیان کلیپ صوتی استاد پناهیان پرونده های ویژه حمایت مالی بیان معنوی پناهیان

آخرین مطالب

آخرین نظرات

بیان ها راهکار راهبرد آینده نگری سخنرانی گفتگو خاطرات روضه ها مثال ها مناجات عبارات کوتاه اشعار استاد پناهیان قطعه ها یادداشت کتابخانه تالیفات مقالات سیر مطالعاتی معرفی کتاب مستندات محصولات اینفوگرافیک عکس کلیپ تصویری کلیپ صوتی موضوعی فهرست ها صوتی نوبت شما پرسش و پاسخ بیایید از تجربه... نظرات شما سخنان تاثیرگذار همکاری با ما جهت اطلاع تقویم برنامه ها اخبار مورد اشاره اخبار ما سوالات متداول اخبار پیامکی درباره ما درباره استاد ولایت و مهدویت تعلیم و تربیت اخلاق و معنویت هنر و رسانه فرهنگی سیاسی تحلیل تاریخ خانواده چندرسانه ای تصویری نقشه سایت بیان معنوی بپرسید... پاسخ دهید...