دانشگاه تهران-ج2
یکی از ویژگیهای شخصیتی دینگریزان تکبر است/ تقوا یک ویژگی شخصیتی و فرادینی است
تغییر شخصیت انسان خیلی سخت است، اما دینداری میتواند شخصیت انسانها را تغییر دهد! این قدرت دینداری است!
در ادامه بخشهایی از دومین روز سخنرانی حجت الاسلام علیرضا پناهیان در دانشگاه تهران با موضوع «ویژگیهای شخصیتی دینداران و دینگریزان» را به گزارش پایگاه اطلاع رسانی بیان معنوی میخوانید:
تغییر شخصیت انسان خیلی سخت است، اما دینداری میتواند شخصیت انسانها را تغییر دهد! این قدرت دینداری است!
- در تعریف شخصیت، مفهوم «ثبات» خیلی مورد نظر است. ویژگیهای شخصیتی افراد به ویژگیهای باثبات افراد گفته میشود. در روایات ما هم با تعابیر مختلف، به این معنا اشاره شده که «تغییر آدمها» بسیار سخت است. امام صادق(ع) میفرماید: تکان دادن کوهها از جای خود، راحتتر از تکان دادن قلب انسان است(إزالَةُ الجِبالِ أهوَنُ مِن إزالَةِ قَلبٍ عَن مَوضِعِهِ؛ تحفالعقول/358)
- اینجا نقش دین چیست؟ دین میتواند مهمترین عامل باشد در اینکه بتواند تغییری در شخصیت انسان ایجاد کند. یکی از ارزشهای کلیدی دین این است که میتواند در شخصیت انسانها تأثیر بگذارد؛ هرچند خیلیها هم هستند که دین، آنها را تغییر نداده است.
رهبر انقلاب: تقوا شرط توفیق در هر راهی است؛ مخصوص دین هم نیست
- رهبر انقلاب در جایی میفرماید: قرآن کریم مىگوید «هُدى لِلْمُتَقین» نمىگوید «هُدى لِلْمُؤمِنین». «هدى للمتقین»؛ یعنى اگر یک نفر باشد که دین هم نداشته باشد، اما تقوا داشته باشد، او بلاشک از قرآن هدایت خواهد گرفت و مؤمن خواهد شد. اما اگر مؤمن تقوا نداشته باشد، احتمالا در ایمان هم پایدار نیست(07/02/77) و میفرماید: تقوا، شرط توفیق در هر راهی است؛ مخصوص دین هم نیست؛ منتها تقوای دینی، روشن و واضح و شیرین و خوشعاقبت است(۶۹/۱۱/۱)
تقوا یک ویژگی شخصیتی است و باید آنرا یک مفهوم فرادینی دانست
- تقوا یک ویژگی شخصیتی است و باید آنرا یک مفهوم فرادینی دانست. تقوا یعنی اهل مراقبت بودن، اهل دقت و حسابشده بودن، با محاسبۀ عقلانی رفتار کردن، مطابق هوی و هوس عمل نکردن. لذا ما از اندیشمندان جامعه انتظار داریم باتقواتر باشند، چون اصلاً زندگی علمی به آدم میگوید «حسابشده باش!» و علم اساساً انسان را حسابگر بار میآورد، و کسی که حسابگر باشد، به تقوا نزدیک است.
اینکه چه کسانی به پیامبران ایمان میآورند، به شخصیت افراد وابسته است
- در قرآن دعوا بر سر اثبات وجود خدا نیست، و هیچ پیامبری هم برای اثبات وجود خدا نیامده است. دعوای اصلی بر سرِ پذیرش ولایت انبیاء بوده؛ سر این بوده که «قبول نمیکردند این شخص، پیغمبر است و از سوی خدا آمده» میگفتند: «ما از کجا بدانیم که تو از سوی خدا آمده؟! معجزهات هم شاید سحر باشد!»/ اینکه چه کسانی-به انبیاء- ایمان میآورند، به شخصیت افراد وابسته است. وقتی پیغمبری میآید و میگوید: به من ایمان میآورید؟ اگر انسان مقابل، طینت پاک و شخصیت درستی داشته باشد، درستی شخصیت پیامبر را میفهمد و به او ایمان میآورد. اما کسی که شخصیت درستی نداشته باشد، بهانه میآورد و دبّه میکند و ایمان نمیآورد.
- یکی از ویژگیهای شخصیتی دینگریزان که در قرآن و نهجالبلاغه بر آن تأکید شده «تکبر» است؛ چه از نوع پنهان و چه آشکارش. کسی که این ویژگی را داشته باشد نمیتواند ایمان بیاورد. ابلیس نمونۀ برجستهاش بود.«إِلاَّ إِبْلیسَ أَبى وَ اسْتَکْبَرَ وَ کانَ مِنَ الْکافِرینَ»(بقره/34)
بعضیها «دیندارِ موقت» هستند؛ یک تکبری در دل دارند اما میبینند که با دینداری میتوانند تکبرشان را ارضاء کنند، لذا برای سودشان دیندار میشوند.
- بعضیها «دیندارِ موقت» هستند؛ یک تکبری در دلشان دارند اما میبینند که نان در دینداری است و با دینداری میتوانند بزرگ شوند، لذا برای سود خودشان دیندار میشوند. اینها وقتی میخواهند سودشان را ببرند، اگر کسی جلویشان را بگیرد-حتی اگر او حسین(ع) هم باشد- قطعهقطعهاش میکنند. مثل عمر سعد بعد از یک عمر آقازاده بودن و پسرِ سعد بودن، میخواست یک سودی ببرد و والی رِی بشود. لذا وقتی به او گفتند «حسین(ع) در مقابل توست» حاضر شد دست به آن جنایت بزند.
صوت: اینجا
لینک تلگرامی: اینجا
ارسال نظر
لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید