در گفتگو با نشریه رهنامه پژوهش:
در هویت طلبگی علم و عقلانیت حاکمیت مطلق دارد
- در گفتگو با: نشریه رهنامه پژوهش
- در تاریخ: 1389/12/08
- انعکاس در: مگیران
- پی دی اف: A5 | A4
- اینفوگرافیک: پیشنهاد دهید
علیرضا پناهیان، متولد 1344، ورود به حوزه 1358.
حجتالاسلام پناهیان در کنار تحصیل دروس طلبگی، در رشتۀ روانشناسی دفتر همکاری حوزه و دانشگاه تحصیل کردند.
اساتید دروس خارج فقه و اصول ایشان، مقام معظّم رهبری، آیتالله وحید خراسانی، آیتالله جوادی آملی، آیتالله سید کاظم حائری بودند. از جمله سوابق اجرایی و مدیریتی ایشان، عبارتاند از: معاون فرهنگی لشکر 27 محمد رسولالله (ص)، معاون فرهنگی مرکز مدیریت حوزههای علمیه خواهران، معاون فرهنگی نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها و مسئول نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه هنر تهران.
عضویت در هیأت علمی مرکز تخصّصی تبلیغ، تدریس و طرّاحی سرفصلها و تدوین کتب آموزشی این رشته، تدریس مباحث معارف اسلامی در دانشگاه هنر، پژوهش در زمینۀ فلسفۀ هنر، رابطۀ هنر و دین و نقد هنری، از دیگر فعالیتهای ایشان است.
رهنامه: بسم الله الرحمن الرحیم. موضوع این شماره نشریه هویت طلبگی است. طلبه کیست؟ چه جایگاه، وظائف و رسالتهایی دارد؟ و ارکان هویت او چیست؟ اگر مایل هستید این بحث را از منظر آیات و روایات و اگر خودتان جهت دیگری میپسندید از آن زاویه بحث را پیش بگیریم. علت انتخاب این بحث احساس آشفتگی در نسلهای جدید حوزه نسبت به هویّت خویش است. لااقل جای این پرسش برای بهتر یافتن خود در دنیای جدید، وجود دارد.
استاد: بسمالله الرحمن الرحیم. فرق ابتدایی که میان طلبگی به عنوان یک شغل و یا رشتۀ تحصیلی با سایر رشتههای تحصیلی یا مشاغل احساس میشود. این است که طلبه با رسالت و اهداف رشتۀ تحصیلی خود و یا مشغولیت پس از تحصیلش باید ارتباط روحی عمیقی برقرار کند. رسالت طلبگی برای یک طلبه تبدیل به آرمانی میشود که تمام وجود او را میگیرد نه فقط تمام ذهن و ساعات او را اشغال میکند که این را در سایر مشاغل و رشتهها هم میتوان دید بلکه تمام ابعاد روحی او را فرا خواهد گرفت، کسانی که در دیگر رشتههای درسی فعالیت میکنند فضای ذهنی آنها درگیر با خوب درس خواندن و منافع شغلی را بدست آوردن و یا به خوبی ایفا کردن نقششان در شغل خویش است اما رسالت و هدف طلبگی آرمانزاست و میتواند روح را تسخیر کند و باید هم این کار صورت پذیرد. اگر روح طلبهای توسط رسالت شغلی که انتخاب کرده تسخیر نشود در واقع طلبگی را درک نخواهد کرد. این اولین تمایزی است که بین این شغل و رشتۀ تحصیلی با سایر مشاغل یا رشتهها احساس میشود. فرقی هم نمیکند که طلبه در حال تحصیل باشد و یا در حال انجام مأموریتهای روحانیت. رسالتِ مشخص طلبگی. ترویج دین و تبیین حقائق دینی و تحقق دین و احکام الهی در جامعه است. حتی طلبه به دنبال موفقیت خود هم نیست بلکه به دنبال تحقق دین و سعادت انسانها است و باید به جایی برسد که خود را هم در این میانه نبیند. دین هیچ فردی را در کنار خودش بیتفاوت باقی نمیگذارد چه برسد به اینکه شخصی بخواهد اصلیترین خدمت را به دین بکند لذا فعالیت در طلبگی بدون صَرف احساسات سرشار و عمیق، بدون علاقمندی و آرمانگرایی بسیار اصیل پذیرفته شده نیست. نه از طرف حوزه، بلکه از طرف جامعه هم پذیرش نمیشود. شاید بدینترتیب ما بتوانیم اولین رکن هویت طلبگی را پیوند روحی طلبه با رسالت طلبگی تلقی کنیم. در این صورت میتوان این تعبیر را به کار برد که طلبه نباید به عنوان یک شغل به طلبگی نگاه کند.
رهنامه: آیا منظور شما از شغل، شغل به معنای منبع درآمد است؟
استاد: بله شغل به معنای توجه به منافع مادی آن برای شخصِ خودش. به هر حال طلبگی هم یک شغل و یک رشته تحصیلی است مانند دیگر رشتههای تحصیلی. ولی رابطه با شغل و رشته تحصیلی خویش، یک رابطۀ روحی تمام عیار است.
ویژگی دیگری که در پی این ویژگی باید برای طلبه برشمرد- که شاید به سهولت در سایر رشتهها و مشاغل یافت نشود- این است که طلبه به دلیل رابطهای که دین با فطرت انسان دارد بیشترین لذت را از شغل خویش میبرد و باید این گونه باشد مگر اینکه کسی با هویت طلبگی خویش ارتباط برقرار نکند و حقیقتاً ماهیت آن را نچشد. این لذت ممکن است لذت عقلانی باشد و یا لذت روحی و عاطفی. در هر صورت لذتی است که به این شدت و حدّت و به این فراگیری در سایر مشاغل و رشتهها یافت نمیشود. هر میزان عقلانیت و حسابشدگی در علوم دیگر میبینیم در سطح تولیدات بشری است حتی در علومی مانند فلسفه و ریاضیات که از سطح بالایی از عقلانیت استفاده میشود اما طلبه با متون دینی سر و کار دارد که نشأت گرفته از کلام پروردگار است و یا خود کلام پروردگار است، اگر جاهای دیگر رودخانههایی از عقلانیت و علم جاری باشد، اینجا اقیانوسها و کهکشانهای عقلانیت وجود دارد و همه میدانند که با چه متون ژرف و حقایق عمیقی روبهرو هستند. اگر کسی اهل لذت عقلانی باشد، اینجا بیشتر از هر جای دیگر لذت میبرد.
ممکن است کسی به عنوان طلبه غور در حقائق دینی نکند و خود را از این لذت سرشار محروم کند ولی طبیعت این شغل چنین اقتضائی دارد، لذا میزان رضایتمندی و بالتبع میزان نشاط یک طلبه بیش از هر کس دیگری در هر صنف و یا رشته درسی میباشد. این دومین وجهی است که طلبه را از دیگران ممتاز میکند. این امتیازات نباید منجر به غرور طلبه و یا تحقیر دیگران شود و حتماً طلبهای که به این مقدار سرشار از نشاط و آرمان شد، نتایج آرمانگرایی و نشاط عقلانی خویش را با دیگران تقسیم میکند و زکات این برداشتهای خویش را به دیگران هدیه میکند و دیگران از او استفاده میکنند و هنگامی که در کنار او قرار میگیرند سرشار از آرمان و نشاط میگردند.
این وجوه، وجوهی هستند که طلبه را از لحاظ روحی بسیار متفاوت میسازند. یکی دیگر از وجوهی که در طلبگی به سهولت قابل مشاهده است - حتی نظام آموزشی هم اگرچه ممکن است کاستیهایی داشته باشد ولی بر این ویژگی دلالت دارد - این است که حقیقت علم هیچ حد و مرزی ندارد و این بی حد و مرز بودن و مجاهدت فزاینده و فراوان برای کسب علم در زی طلبگی به سهولت مشاهده میشود. اینجا مدرک تحصیلی شاخصی برای رشد علمی نیست. بلکه افتا یکی از شاخصهای مهم علمیت یک طلبه است. اگر کسی قرار شد به فتوا برسد دیگر شبیه به پایاننامههای درسی که برای مقاطع مختلف آموزشی عالی در نظر میگیرند، نیست. حد و مرزی که مدرکها و سالهای تحصیلی نمایانکننده آن باشند وجود ندارد بلکه حقیقت علم است که حکومت میکند. شاید به همین دلیل است که در حوزههای علمیه هم تحصیل طولانیتر است و هم مدرک کمرنگتر است و هم اگر کسی استعداد داشته باشد به سهولت دوران تحصیل کوتاهتر خواهد شد. مهم این است که طلبه به قدرت اجتهاد برسد.
در زی طلبگی و هویت طلبگی علم و عقلانیت حاکمیت مطلق دارد. و از پیرایههایی که به یک زندگی علمی بسته میشود، وارستهتر است. اگرچه حوزه اخیراً گرایشی به سمت مدرکگرایی یافته است ولی هنوز اعلم در حوزه به کسی گفته میشود که بیش از دیگران عجین با حقیقت علم شده باشد. از مقدار سالهای تحصیل و تدریس او سؤال نمیشود بلکه جویای میزان رسیدن او به حقیقت علم میشوند و توانایی علمی به میزان واقعی حرف اول را میزند. از این جهت حوزه شاید شبیه مجموعهای است از مخترعان و مبتکرانی که قصد خلاقیت دارند. اگر بنای یک مجموعه این باشد که نخبگان علمی و کسانی که دارای خلاقیت علمی هستند، را ثبت نام کنند، طبیعتاً مدرک تحصیلی در آن اصل قرار نمیگیرد، توانایی، خلاقیت و نوآوری علمی صِرف در آنجا ملاک تشخیص خواهد بود. پس یک طلبه در دریافتی که از هویت طلبگی خودش میخواهد داشته باشد باید بداند که زندگی او با حقیقت علم عجین شده است و او نمیتواند با پاس کردن واحدها و نمره گرفتن در امتحانات خودش و دیگران را فریب دهد بلکه باید حقیقتاً آگاهی داشته باشد. در دیگر مشاغل هم کمابیش این مسأله دیده میشود اما در طلبگی بیشتر قابل مشاهده است.
آرمان، رضایتمندی از قرار گرفتن در این مسیر و عجین شدن با علم، شاید سه ویژگی مهم هویت طلبگی باشد که هر کسی طلبهای را ببیند باید این سه ویژگی را در او به سهولت ملاحظه کند و هر که از این ویژگیها فاصله گیرد و دغدغههای اصلی او ویژگیهای دیگری باشد، طبیعتاً از هویت طلبگی فاصله گرفته است. اگر طلبه دغدغۀ حقوق و درآمد و یا دغدغۀ اعتبار اجتماعی در داخل حوزه و یا خارج حوزه پیدا کند، از هویت طلبگی خارج شده است.
ویژگی چهارمی که میتوانیم برای هویت طلبگی مدنظر قرار دهم این است که موضوع مطالعۀ طلاب ارجمند، دین، احکام دین و عقاید دین و آن مبانی عقلانی است که به این اعتقادات کمک میکند، مثل فلسفه و کلام و هر موضوعی که میتواند به دین ارتباط داشته باشد. وقتی کسی موضوع مطالعه و تحصیل خود را دین قرار دهد، طبیعتاً همه از او انتظار دارند که بیش از همه معتقد و متدین باشد و جزء همان قلیل از دیّانونی باشد که با دین شوخی نمیکند و دین را لقلقه زبان قرار نمیدهد. شاید هیچ شغل دیگری به اندازه شغل طلبگی به پایبندی ارزشها وابستگی نداشته باشد. هر شغلی اقتضای ارزشهایی را دارد. پزشکی ارزشهایی را اقتضا میکند که تحت عنوان اخلاق پزشکی توضیح داده میشود و ارائه می گردد ولی آنها مجموعۀ محدودی هستند از مقررات اخلاقی که یک پزشک باید رعایت کند و قسم میخورد که آنها را رعایت کند مثل اینکه راز بیمارش را پنهان نگه دارد و تمام تلاش خود را برای درمان او انجام دهد، هیچگاه بیماری را در خدمتِ درآمد خود تحت درمان قرار ندهد همینطور دیگر مشاغل. مثل یک نظامی که قسم میخورد که ارزشهایی را به عنوان یک نظامی رعایت کند. بیشترین ارزشها را یک طلبه مقید میشود که رعایت کند و این کار را سخت میکند، همین باید مانع ورود خیلیها به حوزه شود و خوب هم هست که مانع شود. یک طلبه تمام ارزشهای دینی را باید علیالقاعده رعایت کند رعایت نکردن هر ارزشی از ارزشهای دین به مثابه رعایت نکردن یکی از کلیدیترین ارزشهای مربوط به هویت صنفی خودش است. اگر آماری از ارزشها را که یک طلبه باید رعایت کند با آماری از ارزشها که توسط سایر مشاغل باید رعایت شود مقایسه کنیم میبینیم که طلبه باید مقید به همه ارزشهایی باشد که صنوف مختلف هر کدام موظف به رعایت بخشی از آن هستند.
رهنامه: به چه دلیل طلبه باید بیش از دیگران مقید به ارزشها باشد؟
استاد: برای اینکه دین چنین خاصیتی دارد و این گونه اقتضائی دارد که «نؤمن ببعض و نکفر ببعض» نباشیم. دین تمامیتخواه است. اگر حق است، همهاش حق است، به حدی که به عنوان یک طلبه اگر به کسی یک توصیه کنیم در حالیکه خودمان صدها توصیه بالاتر از آن را تبعیت میکنیم ولی در یکی از کارها، کوتاهی کنیم آن شخص همان یک کوتاهی را بهانه قرار میدهد. درک مردم از دین، درک هوشمندانه و درستی است. اینها عناصر کلیدی در تعریف هویت طلبگی هستند. طبیعتاً طلبه زندگی را بر خودش سخت میکند. طلبه مشغله خود را درگیری بیپایان با علم و عقلانیت قرار میدهد. و طلبه رسالتش را آرمان وجودش قرار میدهد و از آن پس دنیا را بگونهای دیگر میبیند و صد البته این نگاه، نگاهی حقیقی و مطابق با واقع است.
رهنامه: اگر سخنانی را که بیان کردید بخواهیم تحت عناوینی درآوریم. آیا میتوان آیه نفر را به عنوان حقیقت هویت طلبگی بیان کرد؟ البته سؤالی هم مطرح است که بحث اخلاق داخل در این دو مقوله است یا در کنار آنها مطرح میگردد و جای دیگری باید به دنبال آن گشت؟
استاد: این آیه کریمه قرآن به تمام این عناصر دلالت دارد منتها یا به دلالت التزامی و یا به دلالت مطابقی که وقتی امر به تفقه در دین میکند همان عرصۀ بیکران و گسترده از علم را فراروی انسان قرار میدهد. وقتی رسالت انذار را مطرح میکند اگر طلبه به رسالت انذار عشق نورزد در آن موفق نخواهد بود و رسالت انذار ارزشمندترین رسالتی است که هر انسانی در هر جایگاهی ممکن است داشته باشد. در جای دیگر داریم: «و من أحسن قولاً ممن دعا إلی الله». انذار یک نوع دعوت إلیالله است. شدت ارزشمندی این رسالت باید تمام وجود طلبه را فرا بگیرد و از طرف دیگر: «ذات نایافته از هستیبخش/ کی تواند که شود هستیبخش».
کسی که خود انذار نشده و خائف از پروردگار و اهل خشیت نباشد، پدیده خندهداری است که بخواهد منذر دیگران باشد. در حالیکه در پزشکی اینطور نیست و پزشک میتواند به شما توصیه کند که مثلاً سیگار نکش ولی خود او سیگار بکشد و شما ممکن است این توصیه را از او بپذیری ولی به عملکرد او کاری نداشته باشی. چون در اینجا صرفاً علم رد و بدل میشود ولی در طلبگی ایمان است که رد و بدل میشود. اگر کسی خودش ایمان نداشته باشد و مؤمنانه عمل نکند توصیۀ او به ایمان مورد تردید قرار میگیرد. پس به صورتهای مختلف میتوان از آیه نفر استفاده کرد.
رهنامه: یعنی میتوان گفت که اخلاق در ضمن تفقه و انذار وجود دارد؟
استاد: به عنوان یکی از لوازم است. اگر اخلاق را به معنای اعم در نظر بگیریم، به دلیل اینکه منشأ ارزشمند شدن وجودِ انسان و مقید شدن به ارزشها، انذار و پذیرش انذار است، پس اخلاق به عنوان یک مقدمۀ بدیهی و طبیعی و لازم که شاید در اینجا نیازی به ذکر آن نبوده است مطرح است.
رهنامه: در تفقه چطور؟ میتوان گفت اکر کسی تهذیب نداشته باشد به فهم دین نمیرسد؟
استاد: مسلماً اینطور است. و اگر کسی مهذّب نباشد در فهم دین هم دچار مشکل خواهد شد و اگر در بخشی از فهم دین هم مشکل پیدا نکند در استنتاجها و استنباطهایی که انجام میدهد، دچار مشکل خواهد شد. آدم خوشفهمی که دیندار نیست، این بیدینی در جایی به فهم دینی او لطمه خواهد زد. جدا از اینکه بیدینی مانع فهم دین است، عامل کجفهمی هم خواهد شد و این خطرناکتر است لذا صیانت از اخلاق و معنویت برای یک طلبه بسیار ضرورت دارد. مهمترین خطر هم این نیست که آدم بعضی چیزها را نمیفهمد بلکه دچار کجفهمی در مسائل میشود.
بعد از آن هم «چو دزدی با چراغ آید/ گزیدهتر برد کالا» آن شخص دیگران را منحرف خواهد کرد. سختترین برخوردهای قرآن نسبت به عالمان بیاخلاق و بیمعنویت است، آنها را به حمار و سگ تشبیه کرده است.
رهنامه: آیا تقدم و تأخری بین این ارکان وجود دارد یا اینکه در عرض هم هستند؟
استاد: اولاً یک طلبه باید رابطه خود را با دین روشن کند. باید از اول قدم، تکلیف خود را با دین مشخص کند در حدی که دین و تحقق دین در جامعه تبدیل به آرمانی شود که تمام ابعاد وجود او را فرا گیرد و جزو «وَ مِنَ الناسِ مِنَ یَعبُدُ اللهَ عَلی حَرفٍ» نباشد، باید حاضر شود خودش را وقف دین کند. مانند کسی که ملک خود را وقف دین کند که حرام است برای کار دیگری صَرف شود. و اگر طلبهای وجود خودش را وقف طلبگی نمیبیند بهتر است کم کم از طلبگی فاصله بگیرد، مقداری درس طلبگی بخواند و در معیشت از آن استفاده کند که خوب هم هست. قدیم کاسبها هم درس طلبگی و مکاسب میخواندند. الآن هم کم نیستند کسانی که مقداری از دروس و آموزشهای طلبگی را فرا میگیرند و به کار خود مشغولند و خوب هم هست. ولی برای طلبه ناپسند است که دین تمام وجودش را تسخیر نکند، بعد از این، طلبه باید تکلیف خود را با علم مشخص کند یعنی تصمیم بگیرد زندگی علمی - دینی داشته باشد. زیرا دین، غیر علمی هم میشود مثلاً رزمندهای که مجاهدۀ فی سبیلالله میکند و جانش را میدهد در خدمت دین قرار میگیرد و وجودش وقف دین است ولی یک زیّ علمی ندارد. یک زیّ عملی در میدان نبرد دارد، خیلی از مدیران حزباللهی کسانی هستند که عملاً میخواهند به دین و جامعۀ دینی در حد رشته و توانایی خود کمک کنند. آنها زندگی علمی طلبگی ندارند زندگی عملی دینی دارند.
لذا عشق به دین اگر رکن اول طلبگی باشد، رکن دوم را باید عشق به علم و معرفت دینی بدانیم. اگر کسی تواناییاش را ندارد باید کنار بکشد. سپس طبیعتاً باید آن نشاط لازم پدید آید و در این مسیر در اوج لذت باشد. من به هویت طلبگی یک عنصر دیگر هم میخواهم اضافه کنم که یک طلبه به اقتضای احکام دین و حقایق دینی و رسالتی که دین بر دوش او گذاشته لاجرم یک عنصر سیاسی است. و این را نمیشود از هویت طلبگی جدا کرد. یکبار حضرت امام فرمود این کارهایی که ما انجام دادیم وظیفۀ طبیعی یک طلبه است. حضرت امام همۀ سیاسی بودن در حد رهبری یک جامعه و بنیانگذاری یک نظام را وظایف طبیعی یک طلبه میدانست. نگذاریم بعضی زمزمه کنند که طلبه غیر سیاسی شویم. غیر سیاسی بودن با طلبگی مغایرت دارد. و این هم جزو هویت طلبگی است. طلبه باید روزنامه بخواند، باید اخبار گوش دهد. البته مقدار و نوع اینها را میتوان تعیین کرد. بسیاری از روزنامهها برای یک طلبه مطالب بیهوده دارند. گاهی یک هفتهنامه و ماهنامه یا شنیدن یک اخبار هفتگی انسان را از شنیدن اخبار روزانه مستغنی میکند. ولی طلبه نمیتواند نسبت به جامعۀ خود بیتفاوت باشد و در طول مدت طلبگی هم باید بر شناخت جامعه ممارست داشته باشد. زیرا آن هم یک تجربهای است که به مرور زمان به دست میآید. حضرت امام از همان دوران طلبگی اهل سیاست بودند و گاهی از اوقات، ایشان صریحاً به عنوان مشاور سیاسی حضرت آقای بروجردی معرفی میشدند. در جوانی در مجلس شورای آن زمان حاضر میشدند و پانزده سال قبل از پانزده خرداد 42 اولین اطلاعیه خود را مرقوم فرمودند. سیاسی بودن به معنای درست کلمه، نه سیاسی کار بودن و اهل تدبیرهای سیاسی بودن، و نه به این معنا که در عرصۀ سیاست چگونه فرصتطلبی کنیم و چگونه به حذف رقبا بیندیشیم بلکه سیاست به معنای توجه به تحقق دین در جامعه و توجه به چرخش قدرت بین نخبگان جامعه و بیدار کردن مردم برای کنترل قدرت و کمک به محور اصلی قدرت در جامعه یعنی ولایت.
اینها در هویت و ذات طلبگی نهفته است. دین اقتضا میکند که طلبه به همان مقدار که به فرد فکر میکند به جامعه هم فکر کند. هر دو را باید در نظر گرفت. گاهی با کنترل جامعه فرد ساخته میشود گاهی با افراد ساخته شدهای باید به جامعه پرداخت. این دو، تعامل و تأثیرگذاری متقابل دارند و طلبه به تدبیر برای اصلاح هر دو میپردازد و هنگامی که به سراغ جامعه میرویم دو موضوع غیر قابل چشمپوشی است یکی موضوع فرهنگی و دیگری موضوع سیاسی. تعیینکنندهترین عامل در وضعیت جامعه، وضع قدرت در آن جامعه و اوضاع سیاسی آن است. بسیاری از موعظههای ما در منبرها با ثبت یک قانون در مجلس محقق خواهد شد و بینیاز از بسیاری از مواعظ، سطح معنوی و فرهنگی جامعه بالا خواهد رفت نه اینکه ما از موعظه بینیاز میشویم ولی موعظه جایگزین نظامهای باطل نمیشود. وقتی نظام اقتصادی، اسلامی نباشد و مردم را به بیدینی دعوت کند، در چنین شرائطی دعوت به دین کار کمفایدهای است. وقتی نظام حقوقی موجب تشدید فساد در جامعه شود و ساختارهای حقوقی در جامعه به گونهای باشند که فساد را در جامعه افزایش دهند، موعظهکردن کار بیهودهایست و رسالت طلبه این است که ساختارهای جامعه را اصلاح کند و در قانونگذاریها مداخله کند و از آن طریق به اصلاح جامعه بپردازد.
رهنامه: یعنی حکومت و شئونات آن را جزو هویت طلبگی میدانید؟
استاد: بله.
رهنامه: آیا عنصر زمان و مکان و عناصری از این قبیل تأثیرگذار در هویت طلبگی هستند؟ مثلاً بگوییم هویت طلبگی امروز با پانصدسال پیش متفاوت است و هرچه که پیش میرویم به آن معنای اصیل دینی خود نزدیکتر میشود؟
استاد: اصل حقیقت طلبگی در طول زمانهای متفاوت هیچ تغییری نکرده است. از زمان امام جعفر صادق (علیهالسلام) تاکنون هویت طلبگی برخوردار از یک حقیقت ثابت بوده است و آن تفقه در دین است که از زمان رسول خدا موضوع اصلی بوده است. اما به اقتضای جامعهای که مخاطب این طلبه هست، رسالت طلبه رنگ و بوی دیگری پیدا میکند و حس متفاوت و شاید شفافتر و عمیقتری از طلبگی پیدا میکند. خیلی فرق است بین طلبهای که در جامعهاش گروه اندکی از مردم به او مراجعه میکنند با طلبه دوران معاصر. مهارتهای این طلبه متفاوت است با طلبهای که الان در دوران حاکمیت دین به تحصیل میپردازد. طلبه جوانی که امروز لباس میپوشد و به داخل جامعه میرود مردم ممکن است او را مقصر بخشی از مشکلات خود بدانند چون بالاخره میبینند که عالمان دینی حاکمند. امروزه بیش از اینکه مردم مراجعهکننده به طلبهها باشند، مواجهشونده با طلبهها هستند و طلبهها پیش از آنکه بخواهند «طبیب دوّار بعلمه» باشند در وسط میدان شهر با مردم مواجهند و باید پاسخگو باشند. پاسخگو نسبت به شبهات فراوانی که دشمنان این دین بر سر این مردم فرو میریزند، به خاطر اینکه دشمنان، قدرت دین را شناختهاند سرعت فعالیت یک طلبه، امروزه زمین تا آسمان نسبت به سابق فرق کرده است، میزان مجاهدت یک طلبه متفاوت شده است. و یا درایتی که یک طلبه در مراودۀ خود با اقشار جامعه باید داشته باشد، بسیار بیشتر از طلبههایی است که در گذشته زندگی میکردند و انجام رسالت داشتند و موفق هم بودند.
طلبههای موفقی که پنجاه سال پیش در قصبات و شهرها بودند چهقدر از مهارتهای اجتماعی برخوردار بودند؟ از چه میزان آگاهیهایی لازم بوده که برخوردار باشند. از چه مقدار احساسات و معنویات دینی لازم بوده که برخوردار باشند، قدیمها تمایز طلبه با دیگران راحت فهمیده میشد، همین که دست به حرام نمیزد و مسلّم بود که در مراسم خانوادۀ آنها لهو و لعب جایی ندارد، کافی بود. ولی الان بسیاری از جوانان دانشجو در رشتههای دیگر همینطور زندگی میکنند و مذهبی هستند. در اینجا تمایز یک طلبه به رقابت خیلی سختی تبدیل شده است و در چنین فضایی طلبه باید این رقابت را ساماندهی کند. این طلبه میخواهد برای دانشجوهایی الگو و اسوه باشد که خودشان از طلبهها هیچ کم ندارند. من نمیخواهم اینها را در هویت طلبگی داخل کنم، طلبه از قدیم سیاسی بوده است، همه طلبهها در حد مقدور خود سیاسی بودهاند و این سیاسی بودن را به صورتهای مختلف نشان میدادهاند اما امروز شدت آن بسیار بیشتر است. بیتفاوتی نسبت به جامعه نه تنها برای طلبه بلکه برای هیچ یک از آحاد جامعه امکان ندارد. عزلتنشینی معنا ندارد ولی بیش از آن، درایت سیاسی متوقّع از یک طلبه خیلی بیشتر از آن چیزی است که قبلاً از یک طلبه انتظار داشتهاند.
رهنامه: اگر در پایان هم نکتهای دارید یا توصیهای به طلبهها هست، بفرمایید.
استاد: طلبهها برای درک هویت طلبگی با تمام اعماق وجود خودشان باید ریاضت معنوی بکشند کار سادهای نیست. دیگران هم به سهولت این را به آنها هدیه نخواهند کرد، درک این هویت نیاز به یک سلوک معنوی دارد تا هویت وجود او را تسخیر کند. بعد از این مرحله، سیر و سلوک دیگری لازم است برای اینکه بتواند خود را در حد و اندازههای یک طلبۀ موفق و مطلوب مطابق با این هویت تعریف کند.
خلاصه
استاد از یک زاویه نگاه جدید به طلبه و کار او میپردازد. طلبه کسی است که رسالت شخصی او وجودش را تسخیر کرده است و خصوصیات هویت طلبه عبارتند از پیوند عمیق روحی طلبه با رسالت طلبگی، لذت فراوان از شغل طلبگی نسبت به سایر مشاغل، حاکمیت علم و عقلانیت، معیار نبودن مدرک و مزایا به خاطر عجین شدن با حقیقت علم، پایبندی به ارزشها و سیاسی بودن و در متن جامعه حضور داشتن به گونهای که این خصوصیات از طلبه جدا ناپذیرند.
ارسال نظر
لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید