مفهوم انقلابی بودن
اسلامِ کسانی که انقلابی نباشند،روز قیامت قبول نمیشود
- زمان: 1389/02/01
- مکان: دفتر هنر و ادبیات دانشجویی
- انعکاس در: رجانیوز
- پی دی اف: A5 | A4
- اینفوگرافیک: پیشنهاد دهید
- صوت: دانلود | بشنوید
- کلیپ صوتی: پیشنهاد دهید
پناهیان: بیایید تماشاگر نباشیم؛ بازی گر صحنه جهانی باشیم. بازی گران صحنه جهان، انقلابیون هستند و بقیه، مثل بقیه هستند. مثل بقیه بودن و متفاوت نبودن، خودش یک ننگ بزرگ برای انسان امروز است و انقلابیون همیشه قلیل هستند.
نزدیکی مفهوم انقلاب و جهاد
- از آیات کریمه قرآن درباره انقلابی بودن، مفهوم خاصی استفاده می شود. این مفهوم که در قرآن کریم مکرر هم مورد تأکید قرار گرفته است، مفهوم جهاد است. خداوند متعال در قرآن کریم حتی در شرایطی هم که جنگ نباشد، دستور «جاهِدوا» صادر می کند. اگر شرایط بحرانی خاصی هم نباشد، می فرماید «فَضَّلَ اللّهُ الْمُجَاهِدِینَ عَلَی الْقَاعِدِینَ أَجْرًا عَظِیمًا»(نساء/95). آنهایی که در راه خدا مجاهده می کنند، همیشه تحسین می شوند و برتر قرار می گیرند.
- جهاد در قرآن به جنگ مسلحانه و مواجهه رو در رو محدود نمی شود و معنای وسیع تری دارد. جهاد، معنایش در قرآن کریم معلوم است. اصلاً جهاد در یک زندگی آرام و بی دغدغه که «آسته برو آسته بیا که گربه شاخت نزنه»، تحقق پیدا نمی کند؛ البته آرام، نه به معنای آرامش روحی، بلکه به این معناست که انسان نسبت به بسیاری از حق ها و باطل هایی که در اطرافش هست، معترض و تحول خواه نباشد. با چنین رویه ای، مفهوم جهاد، تحقق پیدا نمی کند. مفهوم جهاد، خیلی به مفهوم انقلابی بودن نزدیک است.
لذت انقلابی بودن
- خداوند در سراسر دین خودش لذت هایی قرار داده است که اگر انسان خودش را از آن لذت های پاک و اصیل و عمیق سیراب کند، دیگر دنبال لذت های اندک و مبتذل نمی رود. یکی از این لذت ها، عضو یک گروهی بودن است. بیایید عضو یک گروهی شویم. این، خودش لذتی دارد؛ چه برسد به این که آن گروه، گروه ممتازی هم باشد.
- گروه انقلابیون، گروه خاصی نیست؛ باند خاصی هم ندارد؛ اتفاقاً انقلابی در هیچ باند و حزبی قرار نمی گیرد. انقلابی، در هر حزبی هم قرار بگیرد، همه می دانند که لزوما به حزب مقید نخواهد ماند و به مقیدات خودش مقید است و به آسانی می تواند فراتر از حزب عمل کند و پا بر روی باندبازی هایی بگذارد که در هر جایی ممکن است به سهولت پدید بیایند و به به رفقای انقلابی خودش، در هر باند و گروه و صنفی که باشند، وفادار است.
- بیایید یک هویتی را و یک حیثیتی را به خودمان اضافه کنیم و آن را در خودمان بیابیم و بار بیاوریم. بیایید خودمان را به یک صفت متفاوتی متصف کنیم. بیایید متفاوت شویم؛ تا روز قیامت، اگر گفتند انقلابیون بیایند این طرف بایستند، ما هم جزء آنها باشیم. بیایید این حس را بگیریم.
- از خودمان سؤال کنیم که ما بناست چگونه آدمی باشیم؟ مهم ترین وصفی که هر کسی وقتی نام ما را به یاد می آورد، به سرعت به ذهنش می رسد، چه وصفی باید باشد؟ «او یک انسان انقلابی است». انقلابی، ازدواج می کند. انقلابی، خانه می خرد. انقلابی، مستأجر می شود. انقلابی، مستأجر می آورد. انقلابی، درس می خواند. انقلابی، شغل انتخاب می کند. انقلابی، برای کار خودش موضوع انتخاب می کند. او یک آدم انقلابی است. او انقلابی نماز می خواند؛ عافیت طلبانه نماز نمی خواند و مصلحت جویانه و عافیت طلبانه از حق سخن نمی گوید.
- بیایید عضو چنین گروهی شویم؛ هر چند خیلی از رفقایمان را از دست بدهیم؛ ولی رفقای تازه ای پیدا خواهیم کرد. این کار، طراوت و شیرینی بیشتری دارد و در این صورت، زندگی معنا پیدا می کند و الا آدم باید بنشیند پای فیلم و آنهایی که زندگی شان به دلیلی معنا پیدا کرده، زندگی آنها را تماشا کند و حسرت آنها را بخورد. آنها کیف کنند و تو کیف کنی از کیف کردن آنها.
- بیایید تماشاگر نباشیم؛ بازی گر صحنه جهانی باشیم. بازی گران صحنه جهان، انقلابیون هستند و بقیه، مثل بقیه هستند. مثل بقیه بودن و متفاوت نبودن، خودش یک ننگ بزرگ است برای انسان امروز؛ چون انقلابیون همیشه قلیل هستند. انقلابیون نه تنها بازی گران صحنه جامعه هستند، بلکه بازی را از دست بازی گردانانی که همه را دارند بازی می دهند، در می آورند.
انقلاب بعد از تحول درونی، به دنبال تحول بیرونی است
- انقلاب معنایش چیست؟ انقلاب، یعنی تحول بنیادین و این تحول باید آن قدر عمیق باشد که نام انقلاب بر رویش بگذارند. انقلاب، یعنی یک دگرگونی همهجانبه و اساسی؛ اما انقلاب در قاموس انقلاب اسلامی، یعنی یک دگرگونی اساسی برای خدا پیدا کردن. این دگرگونی اساسی، دو بُعد دارد؛ یک بُعد درونی و یک بُعد بیرونی. اگر کسی هر دو بعد را داشته باشد، او یک انقلابی خواهد بود و اگر هر کدام را نداشته باشد، او دیگر یک انقلابی نیست.
-
بُعد اول (بُعد درونی)
- خیلی ها با انقلاب اسلامی «منقلب» شدند؛ اما «انقلابی» نشدند. اگر کسی فقط بُعد درونی را داشت، او دیگر انقلابی نشده است؛ بلکه صرفاً منقلب شده است. خیلی ها با انقلاب اسلامی منقلب شدند و انسان های خوبی شدند؛ اما انقلابی نشدند. انقلابی بعد از این که منقلب شد، می خواهد عالم را هم منقلب کند؛ می خواهد همه را عوض کند و لذت این حال خوب را به همه هدیه دهد و در میان همه بپراکند.
- انقلابی با همان قدرت درونی، به دنبال اثرگذاری در عالم است و معمولاً هم در تأثیرگذاری در عالم، موفق است و تحول ایجاد می کند؛ اما کسی که فقط منقلب شد، هنوز انقلابی نیست. خیلی ها خودشان منقلب شدند؛ ولی توفیق نداشتند که انقلابی هم بشوند.
-
بُعد دوم (بُِعد بیرونی)
- بعضی ها در مدیریت های نهادهای انقلابی، مسندهای انقلابی دارند؛ امّا هنوز خودشان منقلب نشده اند. کسی که فقط منقلب شده و درونش تحولی ایجاد شده، او آدم خوبی است؛ اما انقلابی نیست. بُعد درونی انقلابی گری، این است؛ اما از آن طرف هم گروهی هستند که مدام می خواهند همه را عوض کنند؛ اما خودشان اصلاً منقلب نشده اند و در خودشان انقلابی نشده است.
- دفاع مقدس که جهاد فی سبیل الله بود، یک روحیه انقلابی می خواست. دفاع مقدس، روحی را در خون و در جان انسان می دمید؛ اما واقعاً برای بعضی رزمندگان مشهود بود و بعضی ها جبهه هم آمده بودند؛ در حالی که هنوز این ماده در خونشان جریان پیدا نکرده بود و حتّی ترکش هم از بغل گوششان رد می شد؛ اما هنوز «دفاع مقدسی» نشده بودند؛ هنوز «جهادگر» نشده بودند. بچه های جبهه، اگر هنوز هم از آنها بپرسی، این احساس را به یاد می آورند.
- اگر از آنها بپرسی: «ما شنیده ایم آن رزمنده ای که طعم جهاد را می چشید، خودش هم رنگ و بوی جهاد می گرفت؛ خودش هم متفاوت می شد؛ درست است»؟ خاطرات گذشته شان زنده می شود و هم از آنها برایت می گویند و هم از آنهایی که در دفاع مقدس حضور داشتند؛ اما هنوز رنگ و بوی جهاد نگرفته بودند.
- بعضی ها در مدیریت های نهادهای انقلابی، مسندهای انقلابی دارند؛ امّا خودشان انقلابی نشدند؛ خودشان هنوز منقلب نشدند؛ مسلمان و متدین هم هستند؛ نه این که آدم بدی باشند یا ضد انقلاب باشند؛ اما انقلابی نشدند. اینها همگی کسانی هستند که در فتنه ها ریزش می کنند.
-
انقلابی، طرفدار رفورم نیست؛ طرفدار انقلاب است
- یک انقلابی، هم از درون منقلب شده و هم در بیرون می خواهد انقلاب ایجاد کند. او طرفدار رفورم نیست؛ طرفدار انقلاب است؛ طرفدار دگرگونی اساسی است. این انقلابی، اگر دستش به کسی برسد، دنبال این است که او را هم انقلابی کند؛ او را هم عمیقاً متحول کند؛ نه این که یک توصیه خوب فرعی بکند و رد شود؛ بلکه می گردد ببیند چه گیری هست که اگر کمک کند و آن گیر را برای او مرتفع کند، همه گیرهایش یک جا مرتفع شوند و او متحول شود. پیامبران هم گرچه گاهی در جهت تربیت انسان ها موفق نبودند، ولی تلاششان، یک تلاش انقلابی بود.
امام(ره)، فقیه، فیلسوف و عارف انقلابی
- اگر از یک شاعر حماسی بخواهیم یاد کنیم، از فردوسی و شاهنامه او می توان یاد کرد. اگر دوست داشته باشید از یک فقیه انقلابی یا یک فیلسوف انقلابی یا یک عارف انقلابی یاد کنید، از چه کسی باید یاد کرد؟ اگر خواستید به همه اینها یک جا نگاه کنید، به امام نگاه کنید. امام، انقلابی است و این خیلی افتخار است برای انقلابیون.
- اگر شما از امام بخواهید هنر را تعریف کند، صدای چکاچک شمشیرها در تعریف مفهوم هنر در بین کلمات امام، به گوش می رسد و توپخانه و تیربار و جنگ در آن است. امام فرمود: «هنری زیبا و پاک است که کوبنده سرمایه داری مُدرن و کمونیسم خون آشام و نابودکننده اسلامِ رفاه و تجمل، اسلام التقاط، اسلام سازش و فرومایگی، اسلام مرفهین بی درد و در یک کلمه، اسلام آمریکایی باشد.»
- امام این گونه است. امام وقتی از «توقع» خودش از بسیجی ها سخن می گوید و می خواهد سطح توقع خودش را مشخص کند، مالک اشتر و امیرالمؤمنین علیه السلام را نشان می دهد و وقتی می خواهد از رسالت پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله بگوید، آخرش را می گوید؛ می گوید: «پیغمبر می خواست همه مردم را علی بن ابیطالب کند، ولی نمی شد». آنها لیاقت نداشتند. وقتی یک انقلابی به پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله نگاه کند، این گونه نگاه می کند و نگاهش به عالم، این گونه است.
- با تأمل، انسان به این نتیجه می رسد که اسلامی بودن از انقلابی بودن جدا نیست و اساساً اسلامِ کسانی که انقلابی نباشند، روز قیامت، قبول نمی شود؛ مگر این که خدا به دلیل کمی توان و ظرفیت و کشش و فهم، از بعضی ها نخواسته باشد؛ چنان که وقتی در صدر اسلام فرمان جهاد عمومی صادر شد، رسول خدا صلی الله علیه وآله یکی از یارانش را که شاعر بود و از شدت ترس تاکنون شمشیر نزده بود، به درخواست خودش، از جنگ معاف کرد. امام صادق علیه السلام نیز می فرماید: اگر مردم از اسرار خلقت خبر داشته باشند که خدا چقدر انسان ها را متفاوت و با ظرفیت های مختلف آفریده، هیچ کس دیگری را سرزنش نمی کرد.
- کسی که می تواند انقلابی باشد و نباشد، او اسلامش هم قبول نمی شود و ما امروزه ظرفیت انقلابی گری مان خیلی بالاست. در این شرایط، با این شیعه بودنمان، با این پیشینه ای که از انقلاب اسلامی داریم، در این شرایط خاصی که قرار داریم، اینها ظرفیت ما را برای انقلابی بودن، خیلی افزایش داده است. مثلاً هر کسی در ارتش وارد می شود، اگر آن روحیه نظامی گری را نداشته باشد، نظم جاری در ارتش، کم کم آن روحیه را در او ایجاد می کند. کسی هم که در شرایط جهان امروز و در این جمهوری اسلامی زندگی می کند، شرایط، باید او را انقلابی کند؛ مگر این که در مقابل این روحیه، مقاومت کند که انقلابی نشود.
انقلابی بیش از جسمش، با اراده قوی اش عالم را تغییر می دهد
- انقلابی، بیش از این که با جسم مادّی و با افعالش در عالم تأثیر بگذارد، با اراده قوی اش، عالم را تغییر می دهد. اراده امام(ره) هنوز دارد در عالم کار می کند.
- چقدر خوب است انسان از قدرت خیالش برای ترسیم شکوه و زیبایی یک انقلابی، کمک بگیرد. در نظر بگیرید اشک ها، گریه ها، احساساست و عواطف یک انقلابی را و تصور کنید لبخندها، استراحت و غذا خوردن یک انقلابی را؛ چقدر لذت بخش است! یک انقلابی وارسته را برای خودتان ترسیم کنید؛ یک انقلابی وارسته که هم انقلاب درونی داشته باشد و هم دنبال انقلاب کردن در بیرون باشد؛ چه طهارت و خلوصی وجودش را در برمی گیرد! خیلی زیباست!
- آن انقلاب دائمی ما که آتش آن، یک آتش همیشگی است و هر موقع کم بیاوریم و آتشمان خاموش شود، می توانیم برویم آن جایی که آتشش هیچ وقت خاموش نمی شود، یک قبس آتش بیاوریم و در قلبمان بیندازیم؛ تا این تنور همچنان داغ باقی بماند، کجاست؟ انقلاب دائمی قلبِ ما، اباعبدالله الحسین علیه السلام و آتش، مصیبت اوست؛ یک مصیبت پر از حماسه. چقدر زیباست!
ارسال نظر
لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید