کلیپ صوتی | خدایا دیگه شهید نمیخوای؟!
شناسنامه:
- تولید: بیان معنوی
- مدت زمان: 03:23
- لینک تلگرامی: اینجا
- صوت مرجع: مؤثرترین مفهوم در حیات بشر/ ج5
مدت: | دریافت با کیفیت: [پایین(1MB) | متوسط(2MB) | خوب(3MB)]
متن:
خدایا آن زمان هر کی راه میافتاد یک شبِ راه صد ساله می رفت آره؟ هر کی را یک ذره لیاقت میدیدی راه میانداختی و هر کی را راه میانداختی به سرعت میبردی؟ ببخشید خدا، گاهی مناجات تلخ و تند هم داریم از اهلبیت نقل شده یک جورهایی. خدایا چی شد حالا؟ در را بستی دیگر؟ ببخشید معذرت میخواهم خدا، آن زمان سرباز برای جبهه لازم داشتی در را باز کرده بودی؟ حالا دیگر آدم نمیخواهی که ما را آدم نمیکنی؟ خب این حسّ ما را بیدار کن. بیدار کن این حس را در ما، و ما را مثل آن شهدا ببر. یک شبِ راه صد ساله طی کنیم.
نمیشود؟ دیگر آدم نمیخواهی؟ نیازت برطرف شد؟ میدانم حرفم غلط است ها! میخواهم تلخ حرف بزنم از سر دردمندی. تو نیاز نداری؟ نعوذبالله، نعوذبالله! زبانم لال. بله آن زمان هم نیاز نداشتی. ولی عشقت کشیده بود دیگر که ببری یک عدهای را. آن در را به روی ما هم باز کن.
یادتان است امام چی فرمودند تو آخرین سخنانشان ماههای آخر؟ عجب امامی داشتیم ما! صدا زد خدایا جنگ به پایان رسید ولی درِ باغ شهادت را نبند کامل. بگذار بعضیها باز هم بیایند. چه لذّتی میبرد از آن باغ امام. خودش از آنطرف آمده بود اینطرف. اصلاً یک لحظه هم به نظر من امام از باغ خارج نشد. یک پله برایش گذاشتند آمد بالای دیوار باغ ما را صدا زد. بعد دید ما بیشتر از این کشش نداریم فرمود من رفتم. اصلاً اینطرف نبود از اول آنطرف بود.
خدایا این محرّمی به حقّ حسینت نور ایمان را در قلب ما بالا ببر. یک کششی به خودت و اولیاء خودت در ما ایجاد کن. ولو در حدّ حسرت بماند عیبی ندارد؛ ایمان باشد، ولو در حدّ حسرت بماند. یک کشش کوچولویی هم باشد بس است. خب این حسّ ما را بیدار کن. بیدار کن این حس را در ما، و ما را مثل آن شهدا ببر. یک شبِ راه صد ساله طی کنیم.
سلام.
برادر ربطی نداره..که کسی شغلش ازاده یا نه
فقط فقط خود سازی کنید و بس
نماز اول وقت هم یادتون نره...
کتاب های شهدا رو یخون و ازشون کپی کنید.
مثلا شهیده زینب کمایی . این شهبد ۱۴ سال سن داشت.