کلیپ تصویری | خواستگاری خدا
- تولید: بیان معنوی
- مدت زمان: 05:51 دقیقه
- منبع: زاویۀ دید در هنر حماسی/ج2
- 05:51 دقیقه | کیفیت (پایین(8 مگابایت) | متوسط(32 مگابایت) | بالا(106 مگابایت))
- آپارات: (ببینید)
- صوت: دانلود(11مگابایت)
- تلگرام: اینجا
متن:
دیدی خواستگاری میروند شما نگاهت به پاییز چیه؟ من از پاییز بدم میآید. شما چی؟ ولی من خیلی خوشم میآید. اِ! چه تفاهمی جالب است. بین ما و واقعیتها، بین ما و آگاهیها همیشه معمولاً یک فاصلهای هست و آن هم چگونه دیدن آن واقعیتهاست. همه کوتاهی عمر را میبینند، ولی این کوتاهی عمر را از چه زاویهای نگاه بکنیم؟ همه سختیها را دارند میبینند، این سختیها را از چه زاویهای نگاه بکنیم؟ به مرور زمان این زاویۀ دید در انسان نهادینه میشود و آدم به آن طرز نگاه کردن عادت میکند، به آن طرز نگاه کردن وابسته میشود، بعد دیگر این نگاه را ممکن است نشود تغییر داد.
یکجوری مثال بزنم. متأسفانه مثالم خیلی سطح پایین است. همین الآن جذّابترین برنامههای تلویزیونی در جهان چیه؟ یکی از جذّابترین، حالا اگر نگویم مطلقا جذّابترین برنامههای تلویزیونی در جهان این است، همۀ دنیا، ایران خودمان هم همینجوری است. یک بازیگر به دلیل اینکه سرشناس است، احیاناً ممکن است محبوب هم باشد؛ احیاناً ممکن است محبوب باشد، محبوب بودنش فرع ماجراست، میآورند بعد میخواهند نگاهش را به پدیدههای مختلف باهاش مصاحبه کنند. اِ اِ! فلانی. بگذار ببینم چی میگوید بگذار ببینم چی میگوید!
بعد آن هم بهش میگویند ببین راحت باش حرف خودت را بزن. آن هم نشسته آنجا میگوید من اصلاً میدانی آبگوشت دوست ندارم. وای! آبگوشت دوست ندارد، چقدر جالب شد! خب بعد چی دوست داری؟ بگذار حدس بزنم. بینندگان شما چی حدس میزنید؟ حالا نه بگو چی کوفت میکنی شما بگو دیگر. من نیمرو دوست دارم. ها! نیمرو دوست دارد. قیافهات هم مثل نیمرو شده همین است ها! نیمرو دوست داری. چه حسّی داری موقع نیمرو؟ من نیمرو را مثل یک کرۀ زمینی میمانم که له شده روی ماهیتابه. چه دید جالبی داری تو. بعدش هم هیچی نمیشود ها! میگویند اَ اِ اُ چه نگاهی. یا اَ یا اِ یا اُ میگویند.
ماها مینشینیم زاویۀ دید اینها را نگاه میکنیم. ببخشید بلاتشبیه نعوذبالله. اصلاً تشبیه نمیخواهم بکنم. بعد از آنطرف خدا میفرماید بگذارید من نگاهم را بگویم. نسبت به همه چی نگاهم را بگویم! مثلاً گاهی از اوقات خدا میخواهد به یکی بگوید که ببین این مشکل بزرگی نیست ها! میگوید چرا خیلی مشکل بزرگی است! این مشکل بزرگی نیست.
خدا میدانی یواش حرف میزند دیگر، صدایش شنیده نمیشود حتی. من دارم یواش اجرا میکنم به نمایندگی از خدا چون اصلاً آن همین است، همیشه یواش حرف میزند. این مشکل بزرگی نیست. نه! من دارم حس میکنم! میگویم این مشکل بزرگی نیست. قبول نمیکند. میگوید ملائکه یک مشکل برایش بیاورید این بفهمد مشکل بزرگی نیست. بعد که مشکل برایش پیش آمد میگوید خدایا همان مشکلِ خیلی خوب بود! من که بهت گفتم آن مشکل بزرگی نیست.
یک نعمتی هست خیلی نعمت بزرگی است. این الآن خیلی بزرگ است. حالا این که معمولی است. نه خیلی نعمت با شکوهی است. قبول نمیکند. یعنی گاهی با یک بلای بزرگ میخواهی تو این را بفهمی که نگاهت خراب است ها! بعد خدای متعال در قرآن میدانی چهکار کرده که؟ قرآن میفرماید بیا من نگاهت را به عالم درست کنم. تو رو خدا! به عنوان یک زرتشتی، به عنوان یک ارمنی، به عنوان یک نامسلمان، فقط به عنوان یک آدم، به عنوان یک کنجکاو، یکبار از سر کنجکاوی ببین خدا نگاهش به پدیدهها چهجوری است. اصرار دارد خدا نگاهش را منتقل کند! طرز حرف زدنش این را میگوید. اصلاً کتاب به زبان ادبیات علمی نیست قرآن! کاملاً حسّی است! و هر اصرار دارد نگاهش را منتقل کند. آشنا شو با خدا. فکر کن آمده خواستگاریت.
بعد از آنطرف خدا میفرماید: بگذارید من نگاهم را بگویم. نسبت به همه چی نگاهم را بگویم!
خیلی زیبا و تاثیرگزار بود .....