کلیپ تصویری | چرا احساس تنهایی میکنیم؟
- تولید: بیان معنوی
- مدت زمان: 07:54 دقیقه
- منبع: چگونه مهربانی خدا را باور کنیم؟/ ج6
- 07:54 دقیقه | کیفیت (پایین(12 مگابایت) | متوسط(51 مگابایت) | بالا(165 مگابایت))
- آپارات: (ببینید)
متن:
ما تنها نیستیم؛ خدا هست. خدا دوستمان دارد. اینکه تو احساس تنهایی میکنی این یک احساس کاذب است. احساسی که حضرت آدم هم کرد، ابلیس آمد گفت به فکر خودت باش.
ما انسانها موجوداتی هستیم که بناست خودمان ارزش پیدا کنیم. مثل فرشتهها که یک ارزش ثابتی دارند نمیتوانند ارزش خودشان را ارتقا بدهند نیستیم. خب، ما وقتی موجوداتی شدیم که بنا شد خودمان ارزش پیدا کنیم، طبیعتاً خدا باید به ما آزادی بدهد، داده. بعد باید به ما چند جور علاقه بدهد، هم علاقۀ به خوبیها، هم علاقۀ به بدیها و پلشتیها و کمیها و اینها. چند جور علاقه هم خدا به ما داده. چون اگر یکجور علاقه به ما میداد ما همیشه آن را انتخاب میکردیم، آزادیمان هم دیگر معنا نداشت. ما را آزاد بگذارد بعد یکجور علاقه در ما قرار بدهد، یکجور استعداد، یکجور نیاز. خب معلوم است که میرویم به آن سمت. پس ما باید در وجودمان علاقههای متعدّدی وجود داشته باشد.
وقتی علاقههای مختلف وجود داشت و ما آزاد بودیم، خدا باید ما را در شرایط امتحان قرار بدهد. یعنی چی؟ ما را سر دو راهی قرار بدهد که انتخاب کنیم. دوراهیای که به نظر میرسد هر کدام از این راهها به نفع ما است. هم باید شرایط انتخاب برایمان پیش بیاید سر دوراهی قرار بگیریم، هم باید علاقههای مختلف در وجود ما باشد تا ما ارزش پیدا کنیم دیگر از این آزادی خودمان استفاده کنیم انتخاب خوب بکنیم.
در یک همچین شرایطی وقتی انسان قرار گرفت، خدا یک کمی باید پنهان بشود دیگر. بحث ایمان به غیب پدید میآید. اگر حورالعینهای بهشتی آنطرفتر دو قدم آنطرفتر وایستاده باشند به ما اینجوری علامت بدهند که خب معلوم است باز هم ما چی را انتخاب میکنیم. یک کمی باید پنهانکاری بکند دیگر. برای اینکه انسان ارزش پیدا کند، مجبور است خدا یک مقدار سکوت کند. برای اینکه انتخاب من ارزش پیدا بکند، زود به من پاسخ نمیدهد، کارهای خوبی که میکنم زود جایزه نمیدهد. یک دفعهای تنها میشوم! و این ابلیس لعین خاک بر سر میآید از این تنهایی من استفاده میکند جدّ من آدم را توی بهشت اشتباه انداخت خدا نیامد جلو. خدا بهش فرمود ببین به این درخت دست نزن این درخت ممنوعه است، بقیۀ درختها را همه را بردار. ابلیس آمد از تنهایی آدم استفاده کرد. این آدم تا تنها ماند ابلیس آمد گفت: «هَلْ أَدُلُّکَ عَلَى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْکٍ لَّا یَبْلَى»؛ میخواهی من یک کاری کنم تو جاودانه بشوی توی این بهشت و یک پادشاهیای پیدا کنی که هرگز این پادشاهیات از بین نرود؟ میخواهی این کار را بکنم؟ و آدم یک لحظه خدا را فراموش کرد، مهربانی خدا را فراموش کرد.
دقت کنید، فکر کرد تنهاست، باید به فکر خودش باشد. بد شد. «عَصَى آدَمُ رَبَّهُ»؛ اشتباه کرد. یک کمی خدا آدم را تنها گذاشت، این رفت توی فکر، توی فکر آیندۀ خودش، توی فکر منافع خودش. یک دفعهای آدم غفلت کرد. آدم، حضرت آدم(ع) غفلت کرد. حضرت آدم چرا اشتباه کرد؟ نگران فردایش شد. کی نگران فردای خودش میشود؟! کسی که احساس نمیکند یک محبتی او را دارد حمایت میکند. و هر کی نگران فردای خودش شد چه اتفاقی برایش میافتد؟ بد میشود. بد میشود، اخلاقش بد میشود. قساوت قلب پیدا میکند.
چرا ما مهربانی خدا را باور نمیکنیم، کمکم یادمان میرود، کمکم سوءظن پیدا میکنیم؟! برای اینکه ما انسانها فضای زندگیمان به دلیل امتحان یک فضایی است که احساس تنهایی میکنیم. از این احساس تنهایی که میبینیم خدا هم این دم دست ما نیست این نزدیکیها انگار نیست، زود زود جواب ما را نمیدهد. از این احساس تنهایی کارمان به آنجا میرسد که فکر میکنیم هیچکس ما را دوست ندارد. کسی هوای ما را ندارد. از آن صفای زیبای کودکی خودمان در میآییم بیرون. صفای زیبای کودکی که چند بار مثال زدیم و این مثال را گفتیم آقای بهجت مثال میزدند، این است که هیچوقت نگران غذای فردا ظهرش نیست. میگوید مامان میپزد دیگر. حالا آمدیم و مامان به تو غذا نداد! به تو یک نگاهی میکند، مامان به من غذا نداد؟! تو نمیفهمی؟! تو شعور نداری؟ تو مامان نمیشناسی؟! مامان!
میشود ما اینجوری زندگی کنیم؟ نمیشود ما برای فردا کار کنیم اما نگران نباشیم؟ با آرامش، با طیب خاطر. چرا ما فراموش میکنیم مهربانی خدا را؟ با اینکه نوعاً اگر فکر کنیم خودمان باور میکنیم خدا مهربان است. چرا کمکم سوءظن حتی به خدا پیدا میکنیم؟ چون صحنۀ زندگی ما صحنۀ امتحان است و ما در امتحان باید یک مقدار تنها باشیم و ما فکر میکنیم کلاً تنها هستیم. وقتی فکر کردیم تنها هستیم، مثل حضرت آدم فکر آیندۀ خودمان میافتیم، «هَلْ أَدُلُّکَ عَلَى شَجَرَةِ الْخُلْدِ»، یک شیطان نامرد لعینی هم هست که هی وسوسه میکند، ما را هی به شجرۀ ممنوعه میکشاند. برای اینکه منافع آیندۀ خودمان را. نترس! منافع آیندۀات دست خداست.
چرا مهربانی خدا را فراموش کردی؟ ما تنها نیستیم؛ خدا هست. خدا دوستمان دارد. اینکه تو احساس تنهایی میکنی این یک احساس کاذب است. احساسی که حضرت آدم هم کرد، ابلیس آمد گفت به فکر خودت باش و او را کشید به درخت ممنوعه. هیچوقت به خاطر احساس تنهایی به سمت درخت ممنوعه نروی. خدا خیلی مهربان است.
بسیار عالی و نکات داشت که هر روز درگیر انها هستیم.
خدا شما رو حفظ کنه استاد پناهیان.