دانشگاه امام صادق(ع) - مؤثرترین مفهوم در حیات بشر(11)
راه عبور از مشکل نفاق در جامعۀ ایمانی چیست؟
شناسنامه:
- مکان: دانشگاه امام صادق(ع)
- زمان: 96/07/10
- صوت: بشنوید
هم یک فرد هم یک جامعه، با مفهوم ایمان نجات پیدا میکند/ مفاهیم خوبی مثل اخلاق و آزادی، نمیتواند جامعه را نجات دهد، برای نجات جامعه، باید ایمان را عَلَم کنید!/ وقتی ایمان را در جامعه عَلَم کنید طبیعتاً برخی افراد متقلب، خودشان را مؤمن جلوه میدهند تا به منافعی برسند/ وقتی ایمان در جامعهای محترم بشود، منافق هم تولید خواهد شد! / راه عبور از مشکل نفاق، بیانکردن و رعایتکردنِ «آداب ایمان» در جامعه است / در حکومت امام زمان(ع) نفاق چگونه ذلیل میشود؟/ خدا اجازه نمیدهد کارِ جامعه با مدیران بیایمان جلو برود!/ مسئولی که غیرمؤمن باشد، خدا کمکش نمیکند و کارهایش را میپیچاند!/ انسان بدون ایمان نمیتواند به اوج لذت برسد، جامعه هم بدون ایمان نمیتواند به اوج منفعت برسد!
در ادامه بخشهایی از یازدهمین روز سخنرانی حجت الاسلام علیرضا پناهیان در دانشگاه امام صادق(ع) با موضوع «مؤثرترین مفهوم در حیات بشر» را به گزارش پایگاه اطلاع رسانی بیان معنوی میخوانید:
- ایمان در زندگی ما و در روح و روان ما، آثاری دارد. ایمان یک اتفاق قشنگ را برای انسان رقم میزند که شیرینی و زیبایی زندگی را افزایش میدهد، ایمان، واقعیتهای زندگی ما را تغییر میدهد، چون همۀ واقعیتهای زندگی ما در دست خداست و تمام ذرات عالم، عبد خدا هستند. در واقع فعالترین عامل زندگی ما (خداوند) به نفع ما وارد میدان خواهد شد، به حدّی که حسّ میکنی داری با او زندگی میکنی و همین یک حسّ بسیار قشنگ است.
- ایمان حال آدم را عوض میکند و همینقدر که میتواند حال یک انسان را عوض کند، حال یک جامعه را هم میتواند عوض کند. قرآن میفرماید: کسانی که ایمان و تقوی دارند، در دنیا و آخرت به آنها بشارت بده! «لَهُمُ الْبُشْرَى فىِ الْحَیَوةِ الدُّنْیَا وَ فىِ الاَْخِرَةِ» (یونس/64) یعنی نهتنها آخرت، بلکه دنیای آنها هم آباد میشود. در جای دیگری میفرماید: مردم یک جامعه اگر ایمان و تقوی داشته باشند، برکات از آسمانها و زمین برایشان نازل میشود! «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْض» (اعراف/96)
- یک جامعه هم با مفهوم ایمان نجات پیدا میکند. البته مفاهیم دیگری هم در جامعه هست، مثل مفهوم «اخلاق» یا مفهوم «آزادی» یا دیگر مفاهیم انسانی که قابل احترام هستند، اما اینها جامعه را نجات نمیدهند. ایمان را عَلَم کنید تا جامعه نجات پیدا کند!
- یک مشکل اساسی برای ایمان وجود دارد و آن اینکه «ایمان میتواند تقلبی هم باشد» وقتی ایمان را در جامعه عَلَم میکنید، بعضیها خودشان را به مؤمنبودن میزنند! بههمین خاطر، برخی از جوامع، حرفی از ایمان نمیزنند و میگویند: «چون بعضی از افراد متقلب، خودشان را مؤمن جلوه میدهند تا پُستها را بگیرند، یا برای خودشان احترام جمع کنند یا سر مردم را کلاه بگذارند!»
علمکردن ایمان در جامعه، نفاق میآورد؛ یعنی اگر ایمان در جامعه محترم بشود، منافق تولید میکند. مثلاً اگر بگویید: «ما استادهای دانشگاه را از بین دانشجوهایی که مؤمن هستند انتخاب میکنیم» طبیعتاً بعضیها خودشان را مؤمن جلوه میدهند تا انتخاب شوند؛ این آغاز نفاق است و در انواع و اقسامش وجود دارد.
- بله؛ هر جامعهای که ایمان را برفراز کند، منافق در آن جامعه زیاد میشود! ما این را میدانیم و صریحاً هم میگوییم که این مشکل هست، ولی باید از این مشکل عبور کرد، نه اینکه از ترسِ افتادن در این مشکل، کلاً عقبنشینی کنیم و بدون دین و ایمان زندگی کنیم! دورۀ امام زمان(ع) دورهای است که بشریت از این مشکل عبور میکند! اما چگونه؟ با بیانکردن و رعایتکردنِ «آداب ایمان»! ما مقدار ایمان آدمها را نمیدانیم، اما آداب ایمان را که میدانیم! اگر آداب ایمان را درست بیان کنیم، نهتنها منافق درست نمیکند، بلکه شیکترین جامعه را درست میکند!
- مثلاً یکی از آداب ایمان این است که به هیچکسی بهخاطر ایمانش، شغل ندهید؛ یعنی اگر یک آدم مؤمن، هنری ندارد یا حرفهای بلد نیست، صرفاً بهخاطر مؤمنبودنش به او شغل ندهید! نباید کاری که شایستهاش نیست به او بدهید. یکی دیگر از آداب ایمان این است که موقع کارکردن در جمع مؤمنین، اگر حقِ تو را خوردند، این را علامت محبت خدا به خودت بدانی! در اینصورت، زیباتر و قویتر و پرشورتر کار میکنی! یکی دیگر از آداب ایمان این است که عیبهای دیگران را به خودت نسبت بدهی و خوبیِ خودت را به دیگران نسبت بدهی! یکی دیگر از آداب ایمان این است که استعدادهای خودت را با دیگران به مشارکت بگذاری و گروهی کار کنی!
- مؤمن علائمی دارد که خیلی راحت میشود فهمید کسی که ادعای ایمان دارد، مؤمن حقیقی هست یا نه؟ البته نمیخواهیم کسی را به کفر و نفاق، متهم کنیم، ولی ایمان، زیباییهایی دارد که میتوان آن را در وجود مؤمن، احساس کرد. مثلاً یکی از این زیباییها، تواضع و فروتنی نسبت به سایر مؤمنین است.
- در دوران حکومت امام زمان(ع) نفاق چگونه ذلیل میشود؟ آیا حضرت، مأمورانِ ویژهای دارد که لیست منافقان را در هر جایی اعلام میکنند؟! نه؛ اینطور نیست، بلکه منافقان بهطور طبیعی رسوا میشوند، از بس که مردم علائم ایمانی و آدابِ ایمانی را میدانند!
- اگر آداب ایمان بیان شود و در جامعه رعایت شود، منافق درست نمیشود! اگر ایمان، خودش را نشان بدهد، نفاق تولید نمیکند؛ آنوقت جامعه نجات پیدا میکند. حالا اگر کسی، آداب ایمان را بهصورت دروغین رعایت کرد، چه میشود؟ اگر بخواهد دروغی، آداب ایمان را رعایت کند تا یک حدی میتواند، از یک حدی بیشتر دیگر نمیتواند رعایت کند!
بله؛ شاید هرکسی بتواند نماز بخواند و حتی نمازِ اولوقت بخواند، اما دو حرکت فوقالعاده مردانه و مهم در ایمان هست که به این سادگی، هرکسی نمیتواند اجرا کند! دو نقطۀ بسیار برجسته دربارۀ آداب ایمان هست که به این سادگی کسی نمیتواند اجرا کند، یکی «کار جمعی و تشکیلاتی» است و دیگر «ولایتمدار بودن» است. اینجاست که مدعیان ایمان، لو میروند چون مدام میخواهند از زیر این دو کار، در بروند!
نفاق یا کمبود ایمانِ مدعیان را چگونه میشود تشخیص داد؟ یکی با کار جمعی نکردن، یکی هم با ولایتمدار نبودن! -همانطور که جلسات قبل بیان شد- ولایتمداری مهمترین چالش ایمان است، البته ولایت، ایمان را برای آدم، آسان میکند اما بعضیها هستند که وقتی به این نقطه میرسند، ایمان برایشان سخت میشود!
یکی از جاهایی که برخی از مؤمنین در آنجا کم میآورند و هرکسی نمیتواند آدابش را اجرا کند، در زمینۀ «کار تشکیلاتی و کار جمعی انجامدادن» است؛ یعنی اینکه مؤمن در یک کار جمعی و تشکیلاتی، استعدادهای خودش را به مشارکت بگذارد و اجازه بدهد که دیگران از استعدادهای او بهره ببرند.
مؤمن واقعی کسی است که فدای بقیه شود؛ برای بقیه و با بقیۀ مؤمنین باشد! ولایت دو حالت دارد؛ یکی حالت طولی و یکی حالت عرضی. «ولایت عرضی» یعنی اینکه با مؤمنین دیگر-که نسبت به تو ولایت دارند و تو نسبت به آنها ولایت داری- چگونه رفتار میکنی؟ اینجا یکی از آن بزنگاههایی است که ایمان، خودش را نشان میدهد. اینجاست که منافق، خودش را لو میدهد! حتی مؤمن ضعیف هم خودش را لو میدهد، البته احترام او را حفظ میکنیم، ولی او خودش را لو میدهد.
مگر ممکن است یک ورزشکار قلابی به تیم ملی راه پیدا کند و به مراتب بالای قهرمانی برسد؟ نه؛ چون ورزشکارها باهم کُشتی میگیرند و هرکسی قویتر بود، انتخاب میشود! افراد ضعیف، در میدانِ واقعی، لو میروند.
وقتی علائم ایمان، دقیق شناسایی شود، کاملاً معلوم میشود چه کسی اهل ایمان نیست و چه کسی ایمانش ضعیف است؟ همچنین معلوم میشود در میان سیاسیون، چه کسی ایمانش ضعیف است؟ سختترین قسمت ایمان «ایمان به نصرت الهی» است؛ یعنی ایمان به اینکه «خدا کمک خواهد کرد!» اگر سیاسیون از بین کسانی انتخاب بشوند که اعتقادی به کمک خدا ندارند، طبیعتاً میگویند: «نمیتوانیم!» و سراغ ابزارهای دیگر میروند.
کسانی که مؤمن نیستند اگر در پستهای سیاسی قرار بگیرند ملت را به قهقرا میبرند. مدیر در یک جامعۀ دینی باید مؤمنتر از بقیه باشد؛ یک مدیر مؤمن، استعدادهای جامعه را شناسایی میکند و پرورش میدهد، استعدادها را بهکار میگیرد و گرههای مردم را باز میکند و جامعه را جلو میبرد.
ایمان اگر در جامعه بیاید، مشکلات را حل میکند نه اینکه خودش تبدیل به مشکل شود! اما بعضیها میگویند «در عرصۀ مدیریت و سیاست حرف از ایمان نزنید!» چرا؟ میگویند: چون برخی افرادِ مؤمن بودند که خراب کردند! میگوییم: «او مؤمنِ مدعی بود که خراب کرده است! اگر واقعاً مؤمن باشد، خدا راه را برایش باز میکند! کسی که مؤمن نباشد، خدا کارهایش را میپیچاند!» خدا اجازه نمیدهد کارِ جامعه با مدیران بیایمان جلو برود! اساساً نمیشود کسی بدون ایمان به اوج لذت برسد، جامعه هم نمیتواند بدون ایمان به اوج منفعت برسد!
هنوز بحث ایمان در جامعۀ ما درست بیان نشده و جانیفتاده است و الا در زندگی فردی، هرکسی مؤمن نبود، مردم دربارهاش میگفتند: «بندۀ خدا الان از زندگیاش لذت نمیبرد و زجر میکشد!» در زندگی اجتماعی هم میگفتند: «اگر مسئول مملکت، غیرمؤمن باشد خدا کمکش نمیکند و کارهایش را میپیچاند، چون همۀ کارها دست خداست!» مسئول باید مؤمن باشد و به نصرت الهی ایمان داشته باشد تا خدا برایش راه را باز کند.
ایمان، جامعهای درست میکند که آدم لذت میبرد در آن جامعه زندگی کند! ایمان، دخالت خدا را به نفع این جامعه افزایش میدهد، قوتِ قلب به مدیران میدهد که در اثرش، فهم بهتری پیدا میکنند و... اما ایمان جدای از اینکه آثار خوبی در جامعه میگذارد، برنامهای دارد که اگر طبق آن برنامه عمل کنید «ابُهت شما مؤمنین» کفر را از بین میبرد!
در یکی از آیات قرآن «ماهیت اصلی درگیری بین حق و باطل» روشن میشود. میفرماید: «جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ» (اسراء/81) حق که بیاید باطل درجا نابود میشود! نمیفرماید «ذهب الباطل» بلکه میفرماید «زهق الباطل» یعنی وقتی حق بیاید، باطل درجا نابود میشود و اصلاً خدا برای رفتنِ باطل، مهلتی به او نمیدهد! پس دشمنان ما چرا درجا نابود نشدند؟ چون ما تمام حق را اجرا نکردهایم! اینقدر افراد ناباور در بین ما هستند که خدا میفرماید: فعلاً معطل بشوید؛ هروقت رشد کردید، باطل نابود میشود.
بعد میفرماید: «إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً» یعنی باطل اصلاً خودش مردنی بود و شما کاری نکردید! باطل هیچچیزی نیست! نگاه امام(ره) اینگونه بود؛ لذا میفرمود «آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند!» پس این غلطهایی که آمریکا میکند و ما را اذیت میکند، چیست؟ این غلطهایش به اندازۀ ضعف ایمان خودمان است و الا هزارتا عامل دست خدا هست که میتواند جلویش را بگیرد. هر مشکلی که دشمن بتواند ایجاد کند نشاندهندۀ ضعف ایمان ماست، این محاصرۀ اقتصادی هم بههمین دلیل است؛ اینها امتحانهایی است که خدا سرِ ما درمیآورد برای اینکه از این ضعفها بیرون بیاییم.
اگر داریم اذیت میشویم و اگر دشمن ما میتواند تأثیری داشته باشد و مشکلی برایمان ایجاد کند، برای این است که ایمان ما ضعیف است، اگر ایمانمان قوی باشد، پیروز میشویم، مشکل این است که به این حرفها، ایمان نداریم.
جلسه بعد>>
ارسال نظر
لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید