صوت | روضۀ حضرت رقیه(س)
شناسنامه:
- زمان: دهه اول محرم 87 - شب دوم
- مکان: مسجد دانشگاه تهران
- موضوع سخنرانی: اولین قدم برای اصلاح نفس
روضۀ شب دوم، با نوای استاد پناهیان
دریافت با کیفیت پایین (1.5 مگا بایت)
دریافت با کیفیت متوسط (4 مگا بایت)
متن:
راه جلب توجه یک بچه یک جقجقه است، رنگهای مختلف، صدا، حرکت. خداوند متعال میفرماید که پیامبر من مانند کودکان نباش که با چیزهای رنگارنگ جلب توجهشان میشود. من بیراه سخن نگفتم، مثل یک حدیث صحبت کردیم با همدیگر. چی جلب توجه ما را میکند؟ کسی رشد بکند اولین خصلتش این است که قدرت کنترل توجه را پیدا میکند. و آدمها خیلیهایشان ندارند، مهار توجهشان را به دیگران میسپارند، دیگران توجه ما را ببرند، مینشیند پای تلویزیون این کانال، آن کانال، یکی توجه مرا جلب کند! این از گدایی سر کوچه بدتر است؛ تو توجه مرا جلب میکنی؟ نه جقجقهات قشنگ نبود، تو توجه مرا جلب میکنی؟ تو توجه مرا جلب میکنی؟ تو توجه مرا جلب...
بعد میبیند هیچکدام به دردش نخوردند، خدایا کی توجه مرا جلب میکند؟ هرزه است! یک روزی میرسد بشر به این رشد میرسد که اگر در برنامهای خیلی سنگ تمام گذاشته باشند که جلب توجهش بکنند، احساس اهانت بکند بگوید مگر من حیوان هستم؟ دیگر من مثال ببعیها را نزدم که برای جلبتوجهشان یککمی علف میگیرند دم بینیشان میبرندشان توی سلاخخانه.
خیلیها اصلاً قدرت کنترل توجه ندارند، تمرین کنیم الان؟ موافق هستند دوستان؟ الان تمرین کنیم، بدون اینکه من هنری بخواهم خرج بدهم، در مورد چه چیزی میخواهیم توجه کنیم؟ یک چند لحظهای دربارۀ شب اول قبر خودمان توجه کنیم، چجوری؟ خب خودت توجه کن دیگر، من چه بدانم چجوری؟ من توجه تو را جلب کنم؟ باز هم تو داری همانجوری میگویی کسی توجه مرا جلب کند! برنامه بگذار، الان چند لحظه فکر کنید از جلسه بروید بیرون، جای خوبی است، قبر آغاز حیات جاودانۀ ما است، بد جایی نیست، توجه کن! آنوقتی که میگذارندت توی قبر، سنگ میگذارند رویت، تمام شد، تمام شد دیگر همهچیز!
چقدر خوب است آدم لحظاتی به قبر خودش توجه کند، یاد قبرش بیفتد، دستور أمیرالمؤمنین است. ما موضوعات قابل توجه زیاد داریم خودت برنامه بریز برای خودت، شما فکر کردید عرفا و بزرگان چیکار میکنند؟ همین! این فرمان تا آخر باید دستت باشد، تا آخر. از اولش هم همین است، فرمان ماشینت است، ما هنوز از این عمل باطنی به اعمال ظاهری نرسیدیم، توجه بکن! یک نکته در قسمت واپسین سخن گفتیم و عرض تمام بشود، مهارت باید انسان پیدا کند در کنترل توجه خودش به امور غیبی، و الا انسان طبیعتاً در دنیا خصلتی پیدا میکند که آن رها کردن کنترل توجه و در اختیار دیگران قرار دادن برای ادارۀ آن است، بعضیها که اصلاً خجالت هم نمیکشند.
میرود توی یک برنامهای، توی شوئی یکچیزی سینمایی یک جایی اصلاً شرکت بکند بگوید اینها خوب توجه من را جلب کردند. عیبی ندارد یک جاهایی یک چیزهایی یک کسانی توجه آدم را جلب کنند، ولی این نحو زندگی کردن قدرت کنترل توجه را از دست آدم در میآورد بیرون. قدرت کنترلش را در میآورد از دستت بیرون، لذا تو برنامه نداری. بابا آدم حسابیها میبینی چشمشان را میاندازند پایین بخاطر این است که دارند آن برنامه را کار میکنند، یک برنامه هست دارند کار میکنند.
دنیا ترک میکند برای این است که میبیند دنیا توجه او را دارد خراب میکند. آقا همهچیز اینجا...، فعلاً همینجا ما نگه داریم بحث را، کنترل توجهتان را به دست بگیرید، دیروز من دربارۀ قدرت توجه، اثر توجه یکمقدار با شما مطالبی را عرض کردم، دیگر به آن مطالب برنمیگردم، فعلاً دستورالعملیتر برخورد کنید، تمرین کنید روزانه.
خب، عیبی ندارد آدم وقتی ضعیف باشد نمیتواند عمیقاً به امور غیبی توجه کند، به امور معنوی توجه کند، نمیشود، من که از شما همه ضعیفتر هستم این درد خودم را میدانم، یک کمک برایتان رسیده، و آن محرم حسین! در محرم در روضۀ أباعبداللهالحسین شما امکان این را دارید یک توجه عمیق پیدا کنید به خوبترین خوبیهای عالم، به خوبترین خوبان عالم، توجهی که خدا هم به چنین توجهی بسیار عنایت دارد، چه میشود که در مجلس روضه مقدار توجه معنوی انسان به خوبترین خوب عالم اینقدر بالا است؟ عذرخواهی میکنم از شما، عذرخواهی میکنم، صدای سیلیای که به بچههای سه ساله در کربلا میزنند یکدفعهای آدم را بهم میریزد، همۀ بیتوجهیهای آدم را میریزد دور و یک توجهی از ما جلب میکنند. حسین هزینه کرده برای جلب توجه ما!
ای حسین من با تو همراهی میکنم، الا و لابد حسین تو کودک سه سالۀ خودت را آوردی برای اینکه جلب توجه من بکنی، الا و لابد! الا و لابد. حسین خیلی هزینه کردی من شرمندهات هستم! ولی الان قدردانی میکنم، اگر بتوانم روزی ده بار میروم جلسۀ روضۀ سه سالۀ تو. بعدش هم آخر بدیاش این است، خوبیاش این است یا بدیاش این است نمیدانم، بعدش هم حسین میآید ازت تشکر میکند، ممنونت هستم خون رقیهام را هدر ندادی، قدردانی کردی! دخترم حیف نشد، مصرف شد.
ازت اینقدر تشکر میکند، خیلی هم آدم شرمنده میشود، میدانی چرا تشکر میکند؟ چون هیچکس مثل حسین سه سالهاش را نمیشناسد، من میدانم این دختر کی بود، من میدانم این دختر جه زجری کشید! توجه ما را حسین دارد جلب میکند. حسین نامرد هستم اگر توجهم جلب نشود، اگر توجهم را بخواهم از تو بردارم! قرار ما روز قیامت، اگر توجه قیمت دارد، در مورد عمق توجه بعداً صحبت میکنیم، خالصانهترین و عمیقترین و نابترین و نورانیترین توجهات معنوی ما آن لحظههایی است که بچههای حسین را تازیانه میزنند! بخاطر همین اشک تو برای حسین اینقدر قیمت پیدا میکند.
بابا تو که میدهی توجهت را این و آن جلب کنند، یکبار بگذار حسین جلب بکند. یک حرفی هی آمده به ذهنم بگویم؟ بخدا از شما خجالت میکشم، میدانی رقیه چیکار کرد؟ حسین، یا أباعبدالله! سه سالۀ تو توجه یزید را هم جلب کرد، آن گریهای که نیمهشب در خرابه کرد. او هم بهم ریخت، من بهم نریزم برایت؟ حسین! از امروز تا روز عاشورا برای هر روضهای گریه کنید، یعنی امروز که بگذرد برای هر روضهای گریه کنید میتوانید بگویید ای کاش من بودم کربلا بدنم را سپر تیرهایی که به قاسمبنالحسن خورد میکردم، ای کاش بودم کربلا سرم را سپر سر عباس میکردم، ای کاش بودم کربلا تا...، همه را میتوانی بگویی، ولی امروز به هیچ دردی نمیخوری، رقیه میگوید من بابایم را میخواهم! تو نمیتوانی برایش کاری بکنی، تو باید بنشینی بیرون خرابه خودت را بکشی! برو جلو بگو عزیز حسین، میگوید من تو را نمیخواهم من بابایم را میخواهم...
ارسال نظر
لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید