۹۷/۰۹/۱۷ چاپ ایمیل و پی دی اف

کلیپ تصویری | جشن استقلال جوان از خانواده بگیرید!

 

متن:

  عادت کردن به بدی اینقدر مهم است و از آن‌طرف عادت کردن به خوبی‌ها اینقدر مهم است که در روایات سفارش‌های متعددی دربارۀ عادت هست. اصلاً یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های انسان متّقی، مؤمن و برجسته را این می‌دانند. آقا این می‌تواند عادت خودش را تغییر بدهد یا نه؟ اصلاً کاری به آن عادت خوب و بد ندارند ها! کسی بتواند غلبه پیدا کند بر عادت، این انسان برجسته‌ای است.

  من خواهش می‌کنم توی دبیرستان‌ها یک درسی را بگذارند برای جوان‌ها شروع کنند یک محاسبۀ عمیق نفس انجام بدهند اسکن کنند خودشان را، بعد ببینند چه صفاتی را از مامان‌شان گرفتند چه صفاتی را از بابایشان گرفتند. خوب یا بد. خوبی‌هایش را بگذارند کنار و به خودشان اینجوری بگویند من تا آخر عمرم این خوبی‌ها را داشته باشم هیچ امتیازی ندارم ها! اینها هم از مامان و بابایم گرفتم. آدم بخواهم بشوم باید به این خوبی‌ها اضافه کنم. بدی‌هایشان را بگذارند کنار بگویند این بدی‌ها مال من نیست از مامان و بابا و به هر حال توی خانه گرفتم. بعد جوان‌ها عجب قدرتی دارند برای تغییر عادت، در همان سنّ پانزده شانزده سالگی.

  یک جوانی بود می‌آمد درس طلبگی می‌خواند، می‌گفت من یک دروغی مجبورم به پدرم بگویم، می‌گویم که معلم ریاضی‌مان توی مسجد است می‌روم ریاضی کار می‌کنم، تا او اگر بفهمد من، اصلاً ناراحت است من می‌آیم مسجد! بعد اگر بفهمد درس طلبگی هم می‌خوانم که دیگر هیچی اصلاً من را می‌کشد. حالا این در معنویت به کجا رسید که آخر سر هم به شهادت رسید و آن وقت ایشان دم رفتن جبهه‌اش خب پدرش راضی نبود چه‌جوری رفت جبهه؟ به خاطر حکم امام که فرموده بود که پدر راضی نباشد لازم داشته باشد جبهه نیرو باید بروید. اینجا می‌شود امر پدر را در نظر نگرفت چون مسئلۀ واجب‌تری پیش آمده.

  گفت من فقط یک نگرانی توی خانه‌ام دارم آن هم اینکه من اگر بروم بابایم مادرم را طلاق می‌دهد. گفتم مگر آن دو تا با هم هم دعوا دارند؟ حالا جدا از آنکه خط‌شان با تو یکی نیست و با دینداری تو مخالف هستند، گفت بله! من اینها را نگه داشتم. نشان به این نشان ایشان رفت جبهه به شهادت رسید چهلم‌اش بابایش مادرش را طلاق داد. من این دو تا کنار هم نگه داشتم.

  این چه قدرت روحی‌ای است؟! این از یک جایی مسیرش را خودش انتخاب کرده. از تحت تأثیر پدر و مادر بودن درآمده بیرون. ما در کنار جشن تکلیف خوب است جشن استقلال بگیریم. جشن استقلال این جوان از خانواده‌اش. خانواده احترام دارند، پدر و مادر هر عیبی هم دارند خاک قدم‌هایشان توتیای چشم ما است. ولی این بچه باید خودآگاهی پیدا کند. بفهمد چه خصلت‌هایی را از مامانش را گرفته چه خصلت‌هایی‌اش را از بابایش گرفته. قبل از اینکه بگوید "من فکر می‌کنم!" ببین! تو چه شخصیتی داری؟ این را اول تحلیل کن، کی دارد فکر می‌کند؟ کسی که مثل مامانش نگران است؟ کسی که مثل بابایش مثلاً احیاناً نق‌نقو است؟ هر کی یک خصلت بدی از بابا و مامانش گرفته باشد؟ من کیست؟ من فکر، "من سلیقه‌ام اینجوری است!" تو کی هستی که سلیقه‌ات اینجوری است؟ "من این رشته را می‌پسندم!" شما؟ ویژگی‌های خودت را یک آنالیز بفرمایید. بگو اصلاً تیپ خودت را بشناس. یک کمی عمیق‌تر هر کسی خودش را بشناسد.

  وحشت می‌کنند دشمنان بشریت اگر شما جوان‌ها را به خودآگاهی برسانید. بداند اگر این علاقه‌ها را دارد مال کدام کمبودهاست. اگر این علاقه‌ها را دارد مال کدام عادت‌های بد روحی است. اگر به این هرزگی‌ها یا به این رفتارهای ناهنجار علاقه دارد مال کدام ناکامی‌ها، ناشادی‌هایی است که عادت روحی‌اش بهش تزریق شده؟!

  بعضی‌ها دیدید تا می‌نشینند شروع می‌کنند به نق زدن نسبت به اوضاع؟ خدا نکند اینها پدر یا مادر باشند، و خدا نکند اگر پدر و مادر هستند این روحیه را توی خانه ببرند. چی می‌شود آن بچه؟ این عادت را منتقل کردند این بچه دیگر شاد می‌شود؟

  هر کسی خودش را یک نگاهی بکند یک ملاحظه‌ای بکند خصلت‌های خانوادگی را توی خودش پیدا می‌کند. چقدر قشنگ است آدم آگاه بشود بهش. من بابایم اینجوری بوده، من مامانم اینجوری بوده، من توی همچین محیطی بزرگ شدم، این صفات را پیدا کردم، این ویژگی‌ها را پیدا کردم. توی دبیرستان‌ها یک درسی را بگذارند برای جوان‌ها شروع کنند یک محاسبۀ عمیق نفس انجام بدهند. خوبی‌هایش را بگذارند کنار و به خودشان اینجوری بگویند، من تا آخر عمرم این خوبی‌ها را داشته باشم هیچ امتیازی ندارم ها! اینها هم از مامان و بابایم گرفتم. بدی‌هایشان را بگذارند کنار بگویند این بدی‌ها مال من نیست از مامان و بابا و به هر حال توی خانه گرفتم. بعد جوان‌ها عجب قدرتی دارند برای تغییر عادت!

 

نظرات

ارسال نظر

لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دسترسی سریع سخنرانی ها تنها مسیر استاد پناهیان ادبستان استاد پناهیان درسنامۀ تاریخ تحلیلی اسلام کلیپ تصویری استاد پناهیان کلیپ صوتی استاد پناهیان پرونده های ویژه حمایت مالی بیان معنوی پناهیان

آخرین مطالب

آخرین نظرات

بیان ها راهکار راهبرد آینده نگری سخنرانی گفتگو خاطرات روضه ها مثال ها مناجات عبارات کوتاه اشعار استاد پناهیان قطعه ها یادداشت کتابخانه تالیفات مقالات سیر مطالعاتی معرفی کتاب مستندات محصولات اینفوگرافیک عکس کلیپ تصویری کلیپ صوتی موضوعی فهرست ها صوتی نوبت شما پرسش و پاسخ بیایید از تجربه... نظرات شما سخنان تاثیرگذار همکاری با ما جهت اطلاع تقویم برنامه ها اخبار مورد اشاره اخبار ما سوالات متداول اخبار پیامکی درباره ما درباره استاد ولایت و مهدویت تعلیم و تربیت اخلاق و معنویت هنر و رسانه فرهنگی سیاسی تحلیل تاریخ خانواده چندرسانه ای تصویری نقشه سایت بیان معنوی بپرسید... پاسخ دهید...