در سخنان پیش از خطبه نماز جمعه قم مطرح شد:
عاقبت بهخیری و استقبال از مقام معظم رهبری
- زمان: 1389/07/25 (سخنرانی پیش از خطبه های نماز جمعه)
- مکان: قم - حرم حضرت معصومه(س)
- انعکاس در: فارس
- پی دی اف: A5 | A4
- اینفوگرافیک: پیشنهاد دهید
- صوت: دانلود | بشنوید
- کلیپ صوتی: پیشنهاد دهید
پذیرش ولایت، شرط قبولی توحید
حدیث سلسلةالذّهب، حدیث بسیار مشهوری از امام رضا(ع) است که جملهای کوتاه و جاودانه و در عین حال بسیار قاطع و روشن در باب ولایت ائمۀ هدیعلیهمالسلام است. حتماً داستان حدیث سلسلةالذّهب را شنیدهاید و لابد میدانید که نیشابور در آن زمان، محل تجمّع شیعیان نبوده است. اهل نیشابور به امام رضا(ع) احترام میگذاشتند، ولی ایران آن زمان مثل ایران کنونی نبود که همه ولایتمدار و مؤمن به ولایت اهلبیت عصمت و طهارت باشند.
آنها از باب احترامی که برای اهلبیت قائل بودند و به دلیل شهرت علمیای که امام رضا(ع) داشتند، و در بین همۀ مسلمانان به عالمِ آلمحمّد(ص) مشهور بودند، و همچنین به دلیل آوازهای که از تقوا و زهد و معنویت و نورانیت امام رضا(ع) شنیده بودند به استقبال حضرت آمدند.
بیش از 20 هزار نفر از افراد باسواد، قلم به دست، جمع شدند. جمعیت بسیار کیفیای بود. از حضرت تقاضا کردند که کلامی بشنوند. طبیعتاً انتظار داشتند سخنی از ایشان بشنوند که تاکنون نشنیدهاند. عبارتشان این است: «یَابنَ رسولِالله تَرحَلُ عَنَّا وَلا تُحدِّثُنا بِحَدیثٍ فَنَستفیدُهُ مِنک؟» یعنی: «اى پسر رسول خدا، آیا از میان ما کوچ مى کنى و حدیثى که از آن سود ببریم برایمان بیان نمى کنى؟»
حضرت سرشان را از محمل بیرون آوردند و فرمودند: شنیدم از پدرم که فرمود من شنیدم از پدرم .... از امیرالمومنین(ع) که فرمود: شنیدم از رسول خدا(ص) که فرمود: شنیدم از جبرئیل که گفت: «سَمِعتُ الله جَلَّ جَلالُه یَقول(شنیدم از خداوند متعال که فرمود: ) کَلِمَةُ لاإلهالّاالله حِصنی، فَمَن دَخَل حِصنی اَمِنَ مِن عَذابی»؛ کلمۀ لاالهالّاالله قلعه و دژ محکم من است، هرکسی وارد این قلعه شد، از عذاب من در امان خواهد بود.
اینها انتظار داشتند مطلب ویژه و جدیدی بشنوند، اما آنچه شنیدند یک سخن خیلی کلّی بود. رسول خدا همان روز اول فرموده بودند: «قولوا لاالهالّاالله تُفلِحوا». این جمله گرچه شعاری محوری بود، اما برای همه روشن بود. لذا آنها که این کلام را از حضرت شنیدند مقداری تعجّب کردند.
حضرت پس از بیان حدیث، پرده را انداختند و دستور حرکت دادند. بعد از حرکت حضرت رضا ـ علیهآلافالتَّحیةوالثّناء ـ جملۀ بعدی را فرمودند که دیگر جزء آن حدیث قدسی نیست، بلکه اضافۀ کلام خودشان است.
فرمودند: «بِشروطِها وَ أنا مِن شُروطِها».(1) داخل شدن در دژ محکم کلمۀ لاالهالّاالله شروطی دارد، و من یکی از آن شروط کلمۀ لاالهالّاالله هستم. اینجا حضرت خیلی مختصر، با اشاره و کوتاه بحث ولایت را مطرح کردند.
لاالهالّااللهِ به شروطی پذیرفته میشود، یکی از شرطهایش منِ امام رضا هستم. به شرط منِ امام رضا لاالهالّااللهِ تو را میپذیرند. آن زمان معنای این سخن را همه فهمیدند. چرا که اگر نمیفهمیدند، امام رضا(ع) براساس «اُمِرْنا أنْ نُکَلِّمَ النّاسَ علی قَدْرِ عُقولِهِم»(2) باید به گونۀ دیگری سخن میگفتند یا توضیح بیشتری میدادند. حالا که مختصر فرمودند، یعنی همه منظور حضرت را دریافتند.
توقف در مراحل دینداری، مانع عاقبت بهخیری
اساساً دین اسلام دینِ چند مرحلهای است. مثلاً سادهترین مراحل دین اسلام، همانی است که خدا در آیات کریمۀ قرآن میفرماید که نگویید «آمَنّا» ایمان آوردیم، بگویید ما مسلمان شدیم.(3) همین بس است. یعنی یک مرحله داریم به نام مرحلۀ اسلام. بعد یک مرحله داریم به نام مرحلۀ ایمان.
خدا در قرآن میفرماید: شما مسلمان شدید، این مقدار قبول، اما هنوز ایمان در قلبتان وارد نشده. یا در جای دیگری به مراحل ایمان اشاره میفرماید: «یا أیُّها الذّینَ آمَنوا آمِنوا»(نساء/136).
واژۀ «آمِنوا» 257 بار در قرآن استفاده شده، در حالی که دستور به «آمِنوا» سیزده بار بیشتر نیست. اکثر مواردی که میفرماید «آمِنوا» اتفاقاً خطاب به مؤمنین است. بعضیهایش به مسلمانهاست، بعضیهایش به اهل کتاب. خداوند متعال با این دستور نشان میدهد ایمان چند مرحله دارد. ائمه معصومین(ع) نیز در برخی از روایات به مراحل مختلف دینداری اشاره فرمودهاند.
حدیث عجیبی از امام رضا(ع)
امام رضا(ع) در کلامی شریف و البته طولانی از امام سجاد(ع) نقل میفرمایند: اگر دیدید کسی اهل نماز و روزه است، گناه نمیکند و کارهای خوب هم انجام میدهد، عجله نکن، گولش را نخور، ممکن است عُرضۀ گناه کردن نداشته باشد.
بعد میفرماید: اگر کسی عرضۀ گناه کردن داشت، اما گناه نمیکرد، آرام باش، فریب نخور، ممکن است گناهی را ترک میکند، اما مرتکب گناه دیگری میشود. زیرا شهوات مردم مختلف است؛ یکی شهوت مال دارد، اما شهوت جنسی ندارد، یکی شهوت جنسی دارد، اما حرام نمیخورد.
سپس میفرماید: اگر کسی هیچ گناهی نکرد، عجله نکن، گولش را نخور، ممکن است عقل درست و حسابی نداشته باشد. بعد میفرماید: اگر کسی عقل درست و حسابی هم داشت، فریب نخور، ببین آیا هوای نفسش مسلط بر عقلش است، یا عقلش مسلط بر هوای نفس است؟
حضرت در انتهای بحث مثال میزند و میفرماید: مانند کسی که حبّمقام دارد، یک دفعهای با یک هوس و هوای حبّمقام، کلّ مراتب ایمانی قبلش را نابود میکند. حدیث عجیبی است. امامعلیهالسّلام در ادامه میفرماید وقتی به چنین آدمی میگویی: «إتَّقِ الله»؛ از خدا بترس، ناراحت میشود. «اَخَذَتهُ العِزَّة»؛ به غرورش برمیخورد، میگوید «به من میگویی با تقوا باشم؟ تا حالا کسی از من گناه ندیده.» بعد امام(ع) میفرماید: اینها دیگر آدم هم نمیشوند و دچار لعن خداوند میشوند.(4)
حدیث عجیبی از امام صادق(ع)
دین چند مرحلهای است. هر کسی گفت: «من الحمدلله آدم خوبی شدم»، بیرودربایستیاش این است که: «جوجه را آخر پاییز میشمارند.» زیرا بحث «عاقبتبهخیری» بحث ویژهای است. اصلاً انسان دین را در چند مرحله باید بپذیرد. هرکسی دین را پذیرفت، باید بگوید: «الحمدلله این از مرحلۀ اول!» ولی خیال نکند تا آخر راه را رفته.
ابلیس هم به صورت مرحلهای با انسان میجنگد. میبیند نمیتواند شما را وادار به بینمازی کند، میگوید: «خب، فعلاً نمازت را بخوان تا بعد ببینم چیکار میکنم.:» نماز را میخوانی، یک بلای دیگر سر آدم میآورد. میبیند آن بلا را هم نمیتواند، همینجوری پله پله و مرحله مرحله عقبنشینی میکند.
ابلیس همیشه بیشترین همت و تلاش خودش را برای آخرین مرحلهها میگذارد. اگر بتواند کاری کند که شما عمری دینداری کنی، اما در انتها زیر پای شما را خالی کند، این خیلی برای او شیرینتر است. آدم در مراحل آخر مسابقه بازنده شود، سوزش بیشتر است.
حدیث عجیبی در کتاب معتبر تحفالعقول از امام صادق(ع) خطاب به ابن نُعمان آمده است که میفرماید: شیطان همیشه یک کسی را بین ما میفرستد، بعد بزرگش میکند، شهرت که پیدا کرد و جا که افتاد، ناگهان ما را تکذیب میکند و مردم را بیدین میکند.(5)
قسمت آخر کلام حضرت جالب است. حضرت در ادامه میفرمایند: هرگاه یک نفر از اینها میمیرد، شیطان یک نفر دیگر را برای این کار مأمور میکند. انگار این سیستم جاسوسی و اخلالگری از قدیم بوده و تنها محدود به سازمانهای امنیتی و جاسوسی استکباری ندارد.
دین اسلام چند مرحلهای است. باید ببینیم انسان در کدام مرحله متوقف میشود، خدایا! همۀ ما را، نسل و دودمان ما را، همۀ شیعیان را، همۀ علما را، همۀ انقلابیون را، عاقبتبهخیر بگردان. هر یک نفری که عاقبتبهخیر نمیشود ضربه میزند، مخصوصاً آدمهای خوب اگر عاقبتبهخیر نشوند ضربۀشان بیشتر است، ترکشهایشان بیشتر است.
مراحل و نمونههای توقف در دینداری، در تاریخ صدراسلام
مرحله اول: پذیرش رسول خدا: دین چند مرحلهای پذیرفته میشود. وقتی خدا را پذیرفتی، حالا باید پیغمبر ص را بپذیری. برخی در پذیرش پیغمبر ص گیر میکنند و نمیتوانند بپذیرند. «وَ إذا قِیلَ لَهُم تَعالَوا إلی ما اَنزَلَالله وَ إلی الرَّسول، رَأیتَ المُنافِقینَ یَصُدُّونَ عَنکَ صُدوداً»(نساء/61) آدمها دائم یک مرحله را میپذیرند، اما در مرحلۀ بعدی متوقف میشوند.
خداوند در این آیۀ کریمه میفرماید: وقتی به آنها گفته میشود: بیایید به سوی آنچه که خدا نازل کرده، تا اینجا را قبول میکند. اما وقتی گفته میشود: «وَ إلی الرَّسول» یعنی بیا از پیغمبر اطاعت کن، «رَأیتَ المُنافِقینَ یَصُدُّونَ عَنکَ صُدوداً» منافقین نمیپذیرند و در مقابل پیغمبر(نه خدا) میایستند.
در زمان حضرت رسول، گاهی رسماً از رسول خدا میپرسیدند: آیا خدا دستور داده یا خودت؟ اگر خدا دستور داده چشم، اگر خودت دستور دادی نه!(6) خیلی راحت. «رَأیتَ المُنافِقینَ یَصُدُّونَ عَنکَ صُدوداً» اینها در این مرحله ماندند.
مرحله دوم: پذیرش امامان معصوم: بعضیها خدا و پیغمبر را قبول میکنند، به علیبن ابیطالب که میرسند متوقف میشوند. بهانه میگرفتند که ایشان جوانند. اینها یکدفعهای در مرحلهبندیها متوقف شدند. بعضیها تا امام زینالعابدین جلو میآیند، نوبت امام باقر(ع) که میرسید، دیگر جلو نمیآیند.
همیشه بهانههایی هم برای توقف وجود دارد. و زمینههای بهانهجوییها را هم خداوند متعال فراهم میکند تا آزمایشات خود را بگیرد. خدایا! شکرت که اینهمه بهانهساز هستی و زمینۀ بهانهگیری را برای همه پدید میآوری. این هم یکی از نعمات الهی است که باید شکرش را بهجا بیاوریم. خدایا! اگر زمینۀ بهانهگیری پدید نمیآوردی، چهجوری آدم خوب و بد از هم متمایز میشد؟
وقتی به زمان امام رضا(ع) رسید. بعضیها تا امام موسیبن جعفر را قبول کردند، بعدش گفتند: بداء حاصل شده، هفت تا امام بیشتر نداریم. سر پذیرش امام رضاعلیهالسّلام بهانه آوردند. متاسفانه دو نفر از علما و نواب حضرت موسی ابن جعفر ع هم موجب این توقف شدند. شاید حضرت به همین دلیل به خودشان بصورت ویژه اشاره میفرمایند «بِشروطِها وَ أنَا مِن شُروطِها»
مرحله سوم: پذیرش نواب غیر معصوم: در مرحلۀ بعد کسانی داریم که از تمامی این مراحل عبور کردند، اما در این مرحله متوقف شدند. ما کسانی را داریم که در حدّ عالم دینی بودند، اما متأسفانه مشکل پیدا کردند. در زمان غیبت صغری، کسی هست به نام «شَلمقانی». در زمان غیبت صغری، هفده تا کتاب فقهی و روایی قوی از ایشان موجود بوده که اکثر شیعیان کتابهای او را در خانهها نگهداری میکرده و به آن مراجعه میکردهاند. برای آن زمان، رقم خیلی بالایی است. چه عالم بزرگی بوده! کتابهایش را پیش حسینبن روح، سومین نایب خاص حضرت، میبرده و اصلاح میکرده. اما متأسفانه به نایب امام زمان حسادت کرد و مورد لعن حضرت قرار گرفت.(7)
باز در زمان غیبت صغری، غیر از او کس دیگری به نام احمد بن هِلال را داریم که شیخ صدوق در مورد ایشان میفرماید: «ما در تاریخ نشنیدیم کسی از شیعیان، ناصبی شده باشد، غیر از احمد بن هلال»(8) «ناصبی» به طور خلاصه یعنی کسی که به راحتی حاضر است به اهلبیت ناسزا هم بگوید. احمدبن هِلال، به این مرحله هم رسیده بود که وکالت عثمانبنسعید را که وکیل امام هادی(ع)، امام حسن عسکری(ع) و امام زمان(ع)بود را قبول داشت، اما زمانی که فرزند عثمانبنسعید، یعنی محمدبن عثمان نایب امام زمان شد، وکالت او را قبول نکرد. و توقیعی در لعن او صادر شد تا جائیکه که در همان توقیع شیعیان امر به برائت جستن از او شدند.(9)
مراحل و نمونههای توقف در دینداری، پس از انقلاب اسلامی
مرحله اول: پذیرش ولایت امام خمینی(ره): در زمان ما هم همینطور است. کسانی قبل از انقلاب شیعۀ خوبی بودند و دنبال مراجع تقلید میرفتند. اما بعد از انقلاب که علَم و بیرق به دست حضرت امام افتاد، گفتند ما این انقلاب و امام را نمیپذیریم. البته خیلی کم بودند و قابل اعتنا نیستند، اما به هر حال گفتن این موارد بد نیست.
وقتی به آنها میگفتی: «امام هم مرجع تقلید است، فتوا دارد و حکم میدهد. تنها فرقی که کرده این است که امکانات در اختیارش آمده است و حکم و فتوای اجتماعی او به عنوان فتوای یک ولی فقیه بالاتر از سایر مراجع است. و این را همۀ مراجع قبول دارند.» فایدهای نداشت و قبول نمیکردند. اینها شدند شیعههای متحجّر غیر انقلابی و متصل به ضدّ انقلاب. خدا انشاءالله همۀمان را عاقبتبهخیر کند. در کلمات حضرت امام، تندترین کلمات حضرت امام خطاب قشری است که چنین گرایشی را تئوریزه میکنند.
مرحله دوم: پذیرش ولایت مقام معظم رهبری: بعضیها هم بعد از حضرت امام و زمانی که به مقام معظم رهبری رسیدند، دچار مشکل شدند. طبیعی هم هست و این یک سنّت تاریخی است. اینکه امام رضا میفرماید کلمۀ لاالهالّاالله شروط دارد، من هم یکی از شروط آن هستم، این ناشی از خاصیّت چندمرحلهایبودن دین ماست.
اینکه میبینیم عالمان بزرگواری مثل حضرت آیتالله بهاءالدینی ـ رضوان خدا بر او باد ـ زمانی که در بیمارستان میخواهند سلام به مقام معظم رهبری بدهند، داماد ایشان میگفتند: «من خودم آنجا بودم. با اینکه مقام معظم رهبری از نظر سنی در جایگاه پسر آقای بهاءالدینی محسوب میشدند، آقای بهاءالدینی هنگام سلام به ایشان میفرمودند: السّلام علیک یا ودیعةالله!»؛ تو یک امانت و ذخیرۀ الهی هستی که خدا برای زمان ما نگه داشته.»
مرجع تقلید بزرگوار، آقای بهجت آنهمه احترام برای مقام معظم رهبری قائل بودند. درحالیکه مقام معظم رهبری همانطور که در خاطرات جوانیشان آمده خدمت حضرت ایت الله بهجت میرسیدند و شاگردی میکردند، اما آن احترامهایی که آقازادۀ آقای بهجت نقل میکنند که ایشان در زمان رهبری نسبت به مقام معظم رهبری داشتند، اینها ناشی از بیهوای نفسبودن است. همۀ مراحل را تا آخر میرود. مراجع محترم موجود نیز احترامهای فوق العادهای برای رهبری قائلند که نیازی به ذکر آن نیست.
در مراحل دینداری، بیشترین جایی که بهانهگیریها صورت میگیرد، بر سرِ موضوع ولایت است. مثلاً میگویند «ولیفقیه که معصوم نیست.» این هم از آن بهانههای عجیب و غریب است. پیامبر گرامی اسلام بعد از فتح مکّه جوانی غیرمعصوم را در مکّه تازه مسلمان شده منصوب کردند و بنا به حدیثی از امام سجّاد(ع)، در دستور مکتوب پیامبر گرامی اسلام در نصب این جوان دو نکتۀ ویژه آمده است: اینکه ما این جوان را در محبّت اهلبیت آزمودهایم. یعنی این دلیلمان برای این انتخاب است. و دیگر اینکه میفرماید ایشان وقتی به شما حکم میدهد به من مراجعه نمیکند تا از من دستور بگیرد، خودش تشخیص میدهد یعنی اجتهاد میکند و شما هم باید حرفش را گوش کنید.(10)
امام سجّاد(ع) در ادامۀ همان روایت میفرماید تا وقتی او والی مکّه بود، یکبار هم به پیغمبر مراجعه نکرد. مردم هم حق نداشتند بگویند «شما که معصوم نیستی، از کجا معلوم است درست میگویی؟ برو از پیغمبر بپرس بیا به ما بگو.» هیچ کجا گفته نشده عصمت، شرط اطاعت باشد. البته عصمت شرط امامت به معنای دوازده امام معصوم و یا پیامبر هست که فرمود: «ما یَنطِقُ عَنِ الهَوَی إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَى»، اما شرط اطاعت نیست.
لیکن کسی که میخواهد نظام جامعۀ دینی را بههم بریزد، بالاخره باید بهانهای بیاورد. و چقدر هم خدا بهانهساز خوبی است.
استقبال از مقام معظم رهبری در قم
به زودی ما استقبال پرشور مردم شریف قم از مقام معظم رهبری خواهیم داشت. البته نیازی به تشویق مردم برای استقبال نایب امام زمانعلیهالسّلام نیست. مردم ما مردم بصیری هستند و نور ولایت هم، خودبهخود دلها را متحوّل خواهد کرد.
الان آقای احمدینژاد، در این سفر افتخارآمیز به لبنان، که باید به دیگر سیاسیون هم عرض کرد که بالاخره هر کس در مسیر امام و انقلاب و ولایت قدم بردارد، میتواند این افتخارات را بیافریند. مردم لبنان وقتی که از احمدینژاد استقبال میکنند، میگویند بوی رهبر معظم انقلاب میآید، بوی حضرت امام میآید. نور ولایت اینگونه است. ولی متأسفانه بعضیها در گوشه و کنار اهل بهانهگیری هستند.
ای امام زمان! ما به نیّت استقبال از تو، از نایبات استقبال خواهیم کرد
کسانی که دلهای بهانهگیر ندارند، وقتی استقبال از آقا را میبینند یاد کدام روایت میافتند؟ یاد روایتی که دربارۀ هنگام ظهور حضرت هست. یاد روایتی از امام صادق(ع) که در یکی از فرازهایش در توصیف یاران قویدل و باایمان حضرت آمده است: «یَتَمسَّحونَ بِسَرجِ الإمام وَ یَطلُبونَ بِذلِکَ البَرَکَة»(11) دست به زین اسب امام زمان میکشند و به صورت خودشان میکشند و به این واسطه برکت میجویند.
سالهاست که هر موقع استقبال مردم از مقام معظم رهبری را در شهرها میبینم، و صحنههای دست کشیدن مردم به شیشۀ ماشین مقام معظم رهبری را میبینم، به یاد این روایت میافتم: «یَطلُبونَ بِذلِکَ البَرَکَة». طلب برکت میکنند. در روایت دیگری هست که مردم خاک قدمهای فرماندهان حضرت ولیعصرارواحنالهالفداه را به تبرّک برخواهند داشت. این استقبال مقدمه همان استقبالها است.
در بسیاری از نقاط جهان، مردم دست به لباس کسی که منسوب به مقام معظم رهبری باشد میکشند. در برخی از کشورها دیدهام همین که متوجه میشوند کسی نسبت ضعیفی با مقام معظم رهبری دارد، در همین اندازه که طرفدار و پیرو ایشان هستند، بلافاصله به عبا و لباس او دست میکشند و تبرک میجویند؛ «یَطلُبونَ بِذلِکَ البَرَکَة». این استقبالها و استقبالی که در لبنان از رئیس جمهوری که مردم لبنان از او بوی رهبری و ولایت را از او استشمام میکردند، نشاندهندۀ وجود اوج بصیرت در میان مؤمنین است.
در روایت هست که خدا تضمین کرده که محبّت امام عادل را در دلها بیاندازد.(12) شخصی که خود شاهد بود میگفت در سیستان، طلبههایی از مذاهب دیگر بودند که کنار ایستاده بودند و احساس میشد ابتدا با بیاعتنایی نگاه میکردند. ولی به محض اینکه ماشین مقام معظم رهبری نزدیک شد، منقلب شدند و اشکریزان سراغ ماشین ایشان رفتند.
فرقی که استقبال از آقای احمدی نژاد در لبنان با استقبال از مقام معظم رهبری در قم داشت در این است که اگر آن استقبال پیامی به دشمنان بود و پیام محکمی هم بود استقبال از رهبری در شهر مقدس قم پیامی به حضرت دوست است یعنی
یا صاحبالزّمان! ما از نایب تو، این عالم دینی وارسته، این امام عادلی که در روایت، خدا تضمین کرده محبّتش را در دلها بیاندازد، استقبال میکنیم، تا نشان دهیم که آمادۀ استقبال از تو نیز هستیم. یا صاحبالزّمان! استقبال مردم ما را بپذیر. آمادگی ما را در لحظۀ استقبال ببین. ما به نیّت استقبال از تو، از نایبات استقبال خواهیم کرد.(13)
آن استقبال، پایانی بر گذشتۀ حاکمیت طاغوت بر جهان است و این استقبال آغازی بر آیندۀ حاکمیت ولایت ولیالله الاعظم است. برای تعجیل در فرج راهی جز تحکیم ولایت فقیه نیست.
روضۀ استقبال
و همیشه این استقبالها یادآور روضهای است که همواره در دلهای ما هست. یا صاحبالزّمان! با دیدن این استقبال ما خواهش میکنیم دیگر خاطرۀ استقبال کردن از حسین ع را فراموش کنید که بیرون شهر کوفه مردم محاصرهاش کردند. از شما تمنّا میکنیم، خاطرۀ استقبال از اسیران اهلبیت را در کوفه و شام فراموش کنید. اینجا قدوم فرزند حسین ع، گلباران خواهد شد. فراموش کنید خاطرۀ استقبال شوم مردم شام از زینب کبری دختر امیرالمؤمنین را. بیایید و ببینید که مردم از پسر امیرالمؤمنین چگونه استقبال میکنند. شاید مناسب باشد یکی از شعارهای ما در این استقبال یا لثارات الحسین باشد. به یاد آن شعارهایی که در رکاب حضرت بقیة الله الاعظم داده خواهد شد. اگر این استقبال ما از نائب امام زمان ع تمرینی است برای استقبال از حضرت شعارهای آن را هم باید تمرین کنیم. الالعنتاللهعلیالقومالظّالمین.
پی نوشتها
(1) امالی صدوق، ص 235
(2) کنز العمال، حدیث 29282
(3) قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا یَدْخُلِ الْإیمانُ فی قُلُوبِکُمْ وَ إِنْ تُطیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لا یَلِتْکُمْ مِنْ أَعْمالِکُمْ شَیْئاً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ (حجرات/14)
(4) وسائل الشیعه، ج 8، ص 317
(5) تحف العقول، ص 307
(6) الیقین، سید بن طاووس، ص 207
(7) از جمله: معجمرجالالحدیث ج17، ص48؛ غیبت شیخ طوسی، ص 408؛ رجال نجاشی، ص 378.
(8) کمال الدین، ج1، ص 76.
(9) غیبت شیخ طوسی، ج2، ص474 و ص 353 ؛ رجال کشی، ص 535
(10) بحار، ج21/ صص123- 122، به نقل از تفسیر امام حسن عسکرى ع. در قسمتی از فرمان رسول خدا(ص) آمده است: یَعْمَلُ بِمَا یُرِیدُ اللَّهُ- فَلَنْ یُخْلِیَهُ مِنْ تَوْفِیقِهِ- کَمَا أَکْمَلَ [مِنْ] مُوَالاةِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ شَرَفَهُ وَ حَظَّهُ، 2. لَا یُؤَامِرُ(مشورت نمیکند با) رَسُولَ اللَّهِ ص وَ لَا یُطَالِعُهُ(از او کسب اطلاع نمیکند)، بَلْ هُوَ السَّدِیدُ الْأَمِینُ.
(11) بحار الانوار، ج 52، ص 307. همچنین همین عبارت « یَطلُبونَ بِذلِکَ البَرَکَة» در روایتی از رسول اکرم در مورد امیرالمومنین در کتاب احتجاج شیخ مفید، ص150آمده است.
(12) اعلام الدین، ص 184 - کنز الفوائد، ص 135. عن رسول الله: «مَنْ وَلِیَ شَیْئاً مِنْ أُمُورِ أُمَّتِی...»
(13) حجت االاسلام فقیهی اصفهانی به نقل از آقای رجالی که از قدیم با آقای بهجت رفت و آمد داشته و درس ایشان می رفته: آقای بهجت سال 79 که مقام معظم رهبری به قم آمده بودند، خودشان آمدند در جمع استقبال کنندگان از ایشان. فردی به ایشان گفت: شما با این سن و سال آمده اید؟ آیت الله بهجت فرمودند: اگر مردم می دانستند که استقبال این سید چقدر ثواب دارد هیچ کس در خانه نمی نشست. منبع: فایل صوتی سخنرانی حجت االاسلام فقیهی اصفهانی(قابل دریافت از سایت salehat.ir )
ارسال نظر
لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید