۹۸/۰۲/۲۲ چاپ ایمیل و پی دی اف

کلیپ تصویری | خدایا! چرا به خودت می‌گیری!

 

متن:

  ما پزشک می‌رویم نسخه می‌دهد برای بیماری‌های بسیار مهلک. عمل نمی‌کنیم هی عذرخواهی نمی‌کنیم از آقای دکتر. یک‌بار هم عذرخواهی کنیم آقای دکتر می‌گوید خب حالا به من ربطی ندارد. حتماً این را می‌گوید. می‌گوید حالا نمی‌خواهد از من عذرخواهی کنی. ولی خداوند متعال خودش را آورده وسط توی زندگی انسان. من از مادرت بدتر تو را دوست دارم!

  خداوند متعال این عالم را منظم آفریده. کائنات را ببینید. در این عالمی که خدا همه چیز را مرتب آفریده، به انسان اراده و اختیار و آزادی داده، خب این انسان اشتباه می‌کند خلافی را انجام می‌دهد. عجیب این است خدا اسم این را گذاشته گناه، معصیت. آ خدا ما خودمان خودمان را خراب کردیم. «ظلَمتُ نَفسی»؛ ما خودمان خودمان را اذیت کردیم. شما چرا این را به خودت می‌گیری؟

  یک کسی دست خودش را گذاشته روی سنگ قصابی ساطور زده انگشت‌های خودش را انداخته. بابا ما به خودمان ضربه زدیم. شما چرا این ضربه‌ای که ما به خودمان زدیم را به خودت می‌گیری یک‌جورهایی؟ اصلاً خداوند متعال چرا برنامه‌ای که به ما داد را دستوری کرد که حالا هر خلافی توی این برنامه انجام می‌دهیم می‌شود خلاف دستور خدا؟ می‌گوید ببین، این اشتباه‌ها را بکنی نافرمانی من را کردی. به خودت لطمه بزنی من ناراحت می‌شوم از تو. من چیزهایی که به نفعت است دستور به تو می‌دهم. با اصرار، با التهاب سخن می‌گوید، هی می‌بَرد بهشت، هی می‌بَرد جهنم! کاملاً تبلیغاتی صحبت می‌کند. چرا این کارها را می‌کنی خدا؟!

  بگوید نمی‌فهمی من چرا ناراحت می‌شوم؟ من از مادرت بدتر تو را دوست دارم! خب خدایا تو دستور هم ندهی من باید اینها را انجام بدهم. چرا دستور خودت را می‌آوری وسط؟ آیا شدّت علاقۀ خدا به انسان نیست؟ چه فلسفۀ دیگری دارد؟ آقا جهاد، از خودت مقابل دشمن دفاع کن. اخلاق، اخلاقت خوب باشد. عجیب این است که اینها را انجام ندهیم اسمش را گذاشته گناه. من را معصیت کردی! آ خدا من وقتی که خودم را می‌زنم شما چرا ناراحت می‌شوی؟! محبت شدید و عجیب و غریب خدا را نمی‌رساند به ما؟

  مثلاً خدا نعوذبالله یک سلطان بد اخلاق ستمگری است که کلاً حالا یک حرفی زده گوش ندهی ناراحت می‌شود و غضب می‌کند و پدرت را در می‌آورد! اصلاً این‌جوری نیست. خدا چه نیازی دارد؟ فقط شدّت محبت، هیچ، هیچ حکمت دیگری ندارد. یک کسی دست خودش را گذاشته روی سنگ قصابی ساطور زده انگشت‌های خودش را انداخته. چرا اسم‌ اینها را گذاشتی گناه؟! چرا به خودت می‌گیری خدا؟! خیلی عجیب است. محبت شدید و عجیب و غریب خدا را نمی‌رساند به ما؟ من از مادرت بدتر تو را دوست دارم!

 

 

نظرات

ارسال نظر

لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دسترسی سریع سخنرانی ها تنها مسیر استاد پناهیان ادبستان استاد پناهیان درسنامۀ تاریخ تحلیلی اسلام کلیپ تصویری استاد پناهیان کلیپ صوتی استاد پناهیان پرونده های ویژه حمایت مالی بیان معنوی پناهیان

آخرین مطالب

آخرین نظرات

بیان ها راهکار راهبرد آینده نگری سخنرانی گفتگو خاطرات روضه ها مثال ها مناجات عبارات کوتاه اشعار استاد پناهیان قطعه ها یادداشت کتابخانه تالیفات مقالات سیر مطالعاتی معرفی کتاب مستندات محصولات اینفوگرافیک عکس کلیپ تصویری کلیپ صوتی موضوعی فهرست ها صوتی نوبت شما پرسش و پاسخ بیایید از تجربه... نظرات شما سخنان تاثیرگذار همکاری با ما جهت اطلاع تقویم برنامه ها اخبار مورد اشاره اخبار ما سوالات متداول اخبار پیامکی درباره ما درباره استاد ولایت و مهدویت تعلیم و تربیت اخلاق و معنویت هنر و رسانه فرهنگی سیاسی تحلیل تاریخ خانواده چندرسانه ای تصویری نقشه سایت بیان معنوی بپرسید... پاسخ دهید...