روضه | حسین(ع) نخواست حر شرمنده شود ...
شناسنامه:
- زمان: رمضان 98
- مکان: مسجد امام صادق(ع)، میدان فلسطین
- منبع: گناه چیست؟ توبه چگونه است؟
مدت: | دریافت با کیفیت: [پایین(2MB) | متوسط(3MB) ]
متن:
یک شاهدی میگوید توی کربلا از هم سبقت میگرفتند که بروند به شهادت برسند. میگفت بگذار من بروم بگذار من بروم! او میگفت نه بگذار من بروم! از هم جلو میزدند. بیتابی میکردند، بیقراری میکردند. امام حسین هم آنجا ایستاده بود، گاهی بعضیها را میگفت نه آقا شما صبر کن. به یکی از کسانی که من ندیدم امام حسین بهش بفرماید وایستا صبر کن حالا نمیخواهد اینها، حر بود. تازه امام حسین باید به حر بیشتر این حرفها را بزند که حالا نمیخواهد، چون غریبه است از آن جبهه آمده. تا گفت اجازه بده آقا بروم میدان فرمود برو. چرا؟ خواست حر صدای العطش بچهها بلند نشود شرمنده بشود آتش بگیرد. باشد برو، تو برو. نخواست اذیت بشود.
یا اباعبدالله! ما خیلی داریم از بدبختی خودمان آتش میگیریم. شما دوست داری ما این زجر را ادامه بدهیم؟ یک گنهکار بیاید درِ خانهات چهجوری باهاش برخورد میکنی؟ ما که شنیدیم اهلبیت بیشتر تحویل میگرفتند. شنیدیم غریبهها، گنهکارها، درب داغونها میآیند اهلبیت بیشتر تحویل میگیرند، خدا هم همینجوری است. فرمود «إنّ اللهَ یُحِبّ التّوّابین». یک بتپرستی بود هی بتش را صدا میزد، یکبار اشتباهی خدا را صدا زد. بلافاصله خدا بهش جواب داد. بعد حضرت موسی پرسید آ خدا! این که اهل این حرفها نبود. تا یک دانه صدا زد، فرمود ترسیدم ناامید بشود همان اول جوابش را دادم. یا اباعبدالله به خدا وضع ما خیلی خراب است همین اول جواب ما را بده. ما دیگر اصلاً امیدوار به خودمان نیستیم. معطل نکن ما را. ما معلوم نیست باز هم بیاییم درِ خانهات با این وضعی که داریم.
حر چیکار کرده بود مگر اینقدر دستش را گرفته بودند؟ بگویم؟ امام حسین یک غضب کرد برگشت فرمود مادرت به عزایت بنشیند حر. حر آمد جواب بدهد یک دفعهای گفت مادر شما فاطمه است احترامش به ما واجب. شاید هم این بود. امام حسین یکدفعهای توی دلش فرمود حر کاش چهار تا جوانمرد مثل تو توی مدینه بودند آنوقتی که مادر ما بین در و دیوار فریاد میزد. دیگر ولش نکرد. رفقا دیگر شما را ول نمیکند امام حسین. اصلاً صدای شما را میشنود یاد یا زهرا گفتنت میافتد. امام حسین نگذاشت حر شرمنده بشود. یا اباعبدالله فدای سردارت کنار نهر علقمه که تا تیر به مشکش زدند شرمنده شد. فدای آن کسی که قول به بچهها داده بود من میآورم آب میآورم ولی دیگر برنگشت. به حدی که بچهها التماس میکردند بابا لااقل عمو برگردد آب نمیخواهیم.
ألا لعنة الله علی القوم الظالمین.
ارسال نظر
لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید