روضه | فزت و رب الکعبه ...
شناسنامه:
- زمان: رمضان 98
- مکان: مسجد امام صادق(ع)، میدان فلسطین
- منبع: گناه چیست؟ توبه چگونه است؟
مدت: | دریافت با کیفیت: [پایین(1MB) | متوسط(3MB) ]
امیرالمؤمنین علی(ع) را به مسجد بردند؛ فاطمۀ زهرا(س) رفت علی را از مسجد نجات داد. یک کلمه با پهلوی شکسته گِله نکرد، علی جان کاش من مرده بودم، گِله نکرد. نگفت اینچنین کلماتی را. چون عشقبازی او در راه خدا بود. ماشاءالله چه انرژیای. کودک شش ماهۀ خودش را از دست داد بلافاصله بلند شد با قدرت صدا زد فضّه علی را کجا بردند؟ چون امر خداست. اگر امامَت غریب بود باید خودت را فدا کنی. امر خداست این امر، فاطمه الآن باید بستری بشود مدتها باید تیمار بشود تا از این رنج بتواند نجات پیدا بکند. بلند شد، امر خداست!
علی را که از مسجد خارج کرد رو کرد به علی صدا زد «روحی لِروُحِکَ الفِداء وَ نَفسی لِنَفسِکَ الوِقاء یا اباالحسن»؛ جان من فدای تو، جان من سپر بلای تو یا ابالحسن؛ «اِن کُنتَ فی خَیرٍ کُنتُ مَعَکَ وَ اِن کُنتَ فی شرٍّ کُنتُ مَعَکَ»؛ در هر شرایطی من با تو هستم. علی غریب بود بیست و پنج سال در مدینه امّا سرش بلند بود. هیچکس تحقیر نمیکرد علی را. چرا؟ میگفتند این علی همان کسی است که فاطمه دختر پیغمبر خودش را کشت برای علی! افتخار ابدی برای علی ثبت کرد. اما دل علی چی؟ دل علی چی؟ ضجّه میزد علی در دل خودش شاید، خدایا کاش فرمان میدادی من فدای فاطمه بشوم نه فاطمه فدای من! سختترین امر خودش را خدا به علی کرد. که اگر دیدی فاطمه را سیلی زدند بلند نشوی از جای خودت شمشیر بکشی. سختترین امری که میشد در عالم خدا به بندهای بکند به علی گفت.
یا امیرالمؤمنین! گاهی توی همین ماه رمضان امیرالمؤمنین داشت صحبت میکرد اینقدر دلش میگرفت نگاه میکرد حسنم چندم ماه مبارک رمضان است؟ میفرمود مثلاً هفدهم است. بعد آقا دیگر اصلاً طاقت نداشت. همان جلوی مردم صدا میزد علی آرام بگیر دو شب دیگر بیشتر نمانده. چه کردند این مردم با علی؟ لحظهشماری میکند از الآن علی بن ابیطالب که فردا تا ضربت آن ملعون به فرقش اصابت کرد صدا زد «فزت و ربّ الکعبه».
ارسال نظر
لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید