سقوط یک جامعۀ ایمانی در امتحان الهی از کجا شروع میشود؟
- مکان: کاظمین - گفتگوی تلویزیونی
- صوت: اینجا
- موضوع: چگونه ایمان یک جامعه امتحان میشود؟
- تاریخ: 98/05/10
- وقتی یک جامعۀ ایمانی، امتحان میشود، معمولاً سقوطش از کجا شروع میشود؟ سقوط جامعۀ ایمانی در امتحان الهی از آنجایی است که به ایمان خودش پشت میکند و میخواهد یک چیزی را برخلاف توصیۀ دین، خودش تجربه کند تا آن را بپذیرد!
- اگر مؤمنین حقیقت را با «اشاره» دریافت کردند و پذیرفتند، ایمان خودشان را نشان دادهاند و این موجب سربلندی در امتحان الهی است. اما وقتی بخواهند یک چیزی را برخلاف توصیۀ دین تجربه کنند؛ یا در جریان آن تجربه، نابود میشوند، یا اینکه هزینه میدهند.
- مثلاً امیرالمؤمنین(ع) مردم را دعوت کرد که پای رکاب حضرت بایستند، اما مردم خواستند که مذاکره و گفتگو و صلح را هم با ابوموسی اشعری، تجربه کنند؛ لذا هزینۀ سنگینی تحمیل کردند. مردم زمان امامحسن(ع) هم دوباره خواستند صلح و مذاکره با معاویه را تجربه کنند، لذا نابود شدند.
- در زمان ما هم یک جریان اجتماعی آمد و گفت: «بیایید مذاکره با دشمن را تجربه کنیم» درحالیکه از اول معلوم بود این تجربه اشتباه است؛ این را امام و رهبری و همۀ هوشمندان فرموده بودند. اما بالاخره این مذاکره را تجربه کردیم و هزینه دادیم و عقب ماندیم. الان معلوم شده است که اگر مذاکره نکرده بودیم، دشمن جرأتِ جنگیدن نداشت و حتی در تهدیدهای خودش هم کوتاه میآمد.
- جامعۀ ایمانی وقتی امتحان بشود، یکدفعه کفر نمیورزد و نمیگوید «اصلاً من ایمان ندارم!» بلکه سراغ یک مستمسک میرود که یک وجاهتی داشته باشد؛ مثلاً میگوید «حالا بگذار تجربه کنیم!» اما تجربهکردن همان و پشتکردن به ایمان همان! نتیجهاش هم نابودشدن یا هزینهدادن است!
- البته تجربه، به خودیِ خود، چیز خوبی است و اگر به تجربه اعتنا نکنیم، میشود «شقاوت»! کمااینکه امیرالمؤمنین(ع) به ابوموسی اشعری-که سرپرست تیم مذاکرهکنندۀ حضرت بود- فرمود: اگر تجربه و عقل را زیر پا بگذاری، شقی هستی! (نهجالبلاغه/نامه 78)
- به تجربه باید اعتنا کرد، اما وقتی تجربه را بهانه قرار میدهیم که از ایمان فاصله بگیریم، اینجاست که در امتحان الهی زمین میخوریم.
- بعد از اینکه مردم تجربه را بهانه قرار دادند و به ایمان خودشان پشت کردند، کسانی مثل ابوموسی اشعری، تجربه را هم زیر پا گذاشتند؛ با اینکه میدانستند طرفِ مقابل در مذاکره، دروغگو است اما به دروغش اعتماد کردند، با اینکه میدانستند آنها خائن هستند، چشمپوشی کردند و تعهدات آنها را پذیرفتند.
- مهمترین رازی که در امتحانهای یک جامعه وجود دارد-که اگر به این راز دقت کنیم میتوانیم از امتحانهای الهی سربلند بیرون بیاییم- پشتکردن به ایمان به بهانۀ «تجربه» است. گاهی اوقات اگر کسی در مقابل خدا و ایمانش بایستد و بگوید «من میخواهم تجربه کنم» خداوند ناراحت میشود.
- در زندگی یک جوان و یک خانواده هم این را میبینیم. گاهی اوقات با تکیه بر ایمان و دستورات ایمانی که آدم دریافت کرده است، میتواند امتحانهای الهی را خوب پاسخ بدهد و جلو برود؛ اما میخواهد تجربه کند! حالا بعد از این تجربه، بعضیها فرصت بازسازی پیدا میکنند اما بعضیها این فرصت را پیدا نمیکنند و نابود میشوند.
- اولین اتفاق از این دست، در تاریخ اسلام، کِی دخ داد؟ اولین امتحان اجتماعی که مردم از آن سربلند بیرون نیامدند، کدام امتحان بود؟ در جنگ بدر، وقتی مسلمین 72 نفر اسیر گرفتند، رسولخدا(ص) فرمود «اینها را باید به قتل برسانیم، ما مأمور نیستیم که اسیر نگه داریم و این کار به صلاح ما نیست...» ولی مردم گفتند: «نه، بگذارید این اسیرها را آزاد کنیم یا مبادله کنیم و بهجایش پول بگیریم، در این صورت بین ما خون جاری نمیشود»
- رسول خدا(ص) فرمود: اگر میخواهید این راه را تجربه کنید، حرفی نیست، اما به همین تعداد، در جنگ بعدی شهید خواهید داد. گفتند: حالا بگذارید تجربه کنیم! لذا در جنگ اُحد، 72 نفر شهید دادند که یکی از آنها حمزۀ سیدالشهدا بود. درحالیکه مسلمانان اگر در آن امتحانی که قرار گرفته بودند، با ایمانشان کار میکردند و سخن پیامبر(ص) را ترجیح میدادند، ضرر نمیکردند و هزینه نمیدادند.
ارسال نظر
لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید