۹۸/۰۶/۱۵ چاپ ایمیل و پی دی اف
آخرین آمادگی برای ظهور؛ اصلاح مدیریت در خانواده و جامعه –جلسه 5

مدیریت خانه با کیست؟ مدیریت حقوقی با مرد است و مدیریت عاطفی با زن/ مدیریت داخل خانه با زن و مدیریت کلان با مرد است/ دشمن دارد یک جریان سوءتدبیر را در خانواده تزریق می‌کند

شناسنامه:

  • مکان: تهران، دانشگاه امام صادق(ع)
  • زمان: محرم98
  • صوت: اینجا
  • موضوع: آخرین آمادگی برای ظهور؛ اصلاح مدیریت در خانواده و جامعه
  • تاریخ: 98/06/13

در خانواده، هم خانم باید مدیریت کند و نقش‌های مدیریتی خودش را بشناسد، هم آقا. مدیریت کلان خانواده با مرد است و این چیزی است که روانشناس‌ها هم گفته‌اند. مدیریت خُرد(مدیریت در محیط خانه) با زن است؛ در دایرۀ داخلی خانه، بالاترین  مسئولیت‌ها و مدیریت‌ها به عهدۀ خانم است.

چرا انسان به مدیریت احتیاج دارد؟ 

  •  وقتی می‌خواهیم برای فرایند رشد و ترقی خودمان برنامه‌ریزی کنیم، نمی‌توانیم این کار را در خلأ انجام دهیم؛ چون اصلاً ما در خلأ نیستیم؛  بلکه یک سلسله واقعیت‌ها پیرامون ما هست که با ما در حال جنگ و مبارزه است، ما در متن این درگیری‌ها و دشمنی‌هایی که دارد با منافع ما می‌شود، باید از خودمان دفاع کنیم و به رشد خودمان بپردازیم.
  • از روز اول هم که حضرت آدم‌(ع) آفریده شد در متن یک درگیری قرار گرفت؛ این درگیری ناشی از وجود ابلیسی بود که با او دشمنی می‌کرد، از همان روز اول هم این متن درگیری به حضرت آدم معرفی شده بود و او باید در برنامه‌ریزی خودش برای رشد، وجود این دشمن پلید را در نظر می‌گرفت، اما یک لحظه، دشمنی او را فراموش کرد و ضربه خورد.
  • الان که ما می‌خواهیم خودمان را رشد بدهیم و آخرین مقدمات ظهور را در خودمان و در جامعه فراهم کنیم، طبیعتاً باید در متن درگیریِ زمان خودمان و در متن دشمنی‌هایی که با ما هست، این کار را انجام بدهیم، باید ببینیم ما در چه زمانه‌ای زندگی می‌کنیم؟

فکر و فرهنگی که نظام سلطه دارد القاء می‌کند «تئوریزه شدۀ هوا‌پرستی» است!

  • آیه‌ای در قرآن هست که می‌فرماید: «أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ» (جاثیه/23) آیا دیدی آن کسی را که هوای نفس را خدای خودش قرار داده است؟ اگر او خداپرست نیست یا اگر بت‌پرست نیست، در عوض «هوا‌پرست» است! باید عمیقاً به معنای این آیه توجه کنیم.
  • الان ما در زمانی زندگی می‌کنیم که تمدن غرب و تفکر پشتیبانی‌کننده از تمدن غرب در واقع تئوریزه شدۀ هوا‌پرستی است و آنچه در تمدن غرب می‌بینیم، عیوبش ناشی از همین هوا‌پرستی است. مثلاً آنجایی که می‌گویند «انسان هرچیزی که دلش بخواهد، حق دارد و این حقِ اوست!» اصلاً می‌خواهند مرزی قائل نشوند در اینکه «یک‌سری دل‌بخواهی‌های خوب داریم و یک‌سری دل‌بخواهی‌های بد داریم» یا به‌تعبیر بهتر؛ نمی‌خواهند تشخیص بدهند که ارزش بعضی از دل‌بخواهی‌های انسان از بعضی دل‌بخواهی‌های دیگر، بالاتر است و انسان باید به نفع دل‌بخواهی‌های ارزشمند‌ترش از دل‌بخواهی‌های بی‌ارزش‌ترش بگذرد! این را نمی‌خواهند قبول کنند.
  • البته ما دیگر مواجهۀ اصلی‌مان حتی تمدن غرب هم نیست، بلکه بهتر است بگوییم «نظام سلطه». فرهنگ و فکری که نظام سلطه دارد القاء می‌کند، تئوریزه شدۀ هوا‌پرستی است! ما الان با این پدیده مواجه هستیم؛ همۀ دستورات ما در درگیری با این ابلیس‌وارۀ زمان باید تنظیم بشود!
  • بخشی از تمدن غرب ناشی از همین ابلیس است؛ این ابلیس قبل از اینکه بخواهد شرق را نابود کند رفته است غرب را نابود کرده است. مردم فرانسه، آلمان، انگلستان و کلاً مردم اروپا اگر به حال خودشان رها شده بودند و یک جریان صهیونیستی بر فکر و فرهنگ آنها غالب نبود یک‌ راه دیگری می‌رفتند، قطعاً این زندگی‌ای که امروز انتخاب کردند را انتخاب نمی‌کردند. این درد همان چیزی است که فرانسوی‌ها هر هفته دارند برایش تظاهرات می‌کنند و اگر در غرب هنوز بیشتر از این، آشوب نشده است برای این است که راه جایگزین برایش تصور نمی‌کنند، امیدی ندارند به اینکه بتوانند اوضاع را تغییر بدهند، اگر راه جایگزینی پیدا کنند، اوضاع را تغییر خواهند داد. به همین دلیل دربارۀ حوادث بعد از ظهور امام‌زمان(ع) گفته شده است، آن قومی که به‌سهولت تسلیم آخرین امام می‌شوند، همین اروپایی هستند؛ چون به این نتیجه رسیده‌اند که این راهی که می‌روند غلط است.

محور دشمنی نظام سلطه با سرِ این است: «مدیریت نکنید» یا «بد مدیریت کنید»

  •  امروز فرهنگ و تمدن غرب (البته منظور ما بخش‌ نارسایی‌های آن است) و فرهنگی که نظام سلطه دارد القاء می‌کند، دقیقاً دارد با چه چیزی دشمنی می‌کند؟ محور دشمنی‌اش را سرِ چه موضوعی قرار داده است که ما باید نسبت به آن موضع بگیریم؟
  • محور دشمنی و اغراض اصلی‌ نظام سلطه علیه ما، به دو موضوع برمی‌گیرد؛ یا می‌گوید: «ای آدم‌ها، مدیریت نکنید و مدیریت بشوید» یعنی مدیریت نکردن و منفعل‌بودن را تبدیل کرده است به یک ارزش، به یک مد و به یک چیز جذاب! یا اینکه می‌گوید: «اگر مدیریت می‌کنی، بد مدیریت کن!»
  • آنجایی که به ما می‌گوید «اصلاً مدیریت نکن» هرزگی را رواج می‌دهد، هردمبیل زندگی‌کردن را به آدم‌ها توصیه می‌کند. آموزش و پرورش ما هم قدرت مقابله با نظام سلطه را ندارد! اصلاً گاهی از اوقات آدم شک می‌کند که نکند درس‌های آموزش و پرورش ما یک‌جوری تنظیم شده است که قدرت مقاومت در مقابل نظام سلطه را نداشته باشیم!
  • بعضی وقت‌ها آدم شک می‌کند که نکند نظام سلطه، در برنامه‌ریزی‌های درسی ما نفوذ کرده است و می‌خواهد درس‌ها این‌قدر خنثی باشند که؛ نه سیخ بسوزد نه کباب! وقتی می‌گوییم: «خُب یک‌کمی درس‌ها را از حالت خنثی‌بودن در بیاورید!» برنامه‌ریزان درسی بعضاً می‌گویند که این کار «حساسیت اجتماعی» به دنبال دارد! این حرف یعنی چه؟! تو اگر دانش داری که این آگاهی و این آموزش باید وارد مدرسه بشود، سرِ حرفت بایست و از دانش خودت دفاع کن!

پیشنهاد دین، سخت‌ترین نوع مدیریت است

  • الان مدیریت نظام سلطه دنبال این است که اولاً کسی خودش را مدیریت نکند، یک‌نمونه‌اش این است که شما اقتصاد را مدیریت نکنی. درحالی‌که شما اگر اقتصادت را مدیریت نکنی، اقتصاد مقاومتی به‌دست نمی‌آوری. حال دین چه‌کار می‌کند؟
  • پیشنهاد دین، حتی سخت‌ترین نوع مدیریت است. دین می‌گوید: نه‌تنها باید مدیریت کنی، بلکه باید پیچیده‌ترین، هوشمندانه‌ترین و سخت‌ترین مدیریت‌ها را انتخاب کنی!

سخت‌ترین نوع پول درآوردن این است که دسته‌جمعی پول در بیاوریم

  • سال گذشته در همین جلسه گفتیم که بیایید کار و تولید ثروت و تلاش را برای خودمان، یک ارزش تلقی کنیم و به‌طور مصداقی عرض کردم که سخت‌ترین نوع پول درآوردن این است که دسته‌جمعی بخواهیم پول در بیاوریم و مثلاً اینکه تعاونی راه بیندازیم.
  • بر اساس برنامۀ پیشرفت کشور، 25درصد سهم اقتصاد ما باید اقتصاد تعاونی باشد. اما در این سال‌ها هیچ‌وقت از 6 الی 7درصد بیشتر رشد پیدا نکرده است. برای اینکه دولتی‌ها و مجلسی‌ها، رجالی نیستند که اقتصاد تعاونی را راه بیندازند، مردم ما هم برایشان راحت‌تر است که تعاونی راه نیندازند، بلکه هرکدام بیشتر دنبال این هستند که برای خودشان یک کسب و کاری راه بیندازند یا اینکه پول خودشان را به‌صورت مضاربه در بانک بگذارند.

اینکه بگوییم «مردم تولید ثروت کنند» تبلیغ نظام سرمایه‌داری و لیبرالی نیست

  • آن کسانی که سال گذشته-بعضاً به‌نام عدالت‌خواهی- سعی می‌کردند این بحثِ ما را بزنند، حواس‌شان باشد که این خط، ریشه‌اش از بی‌بی‌سی است؛ تئوریسین بی‌بی‌سی، این خط را می‌دهد که «الان این موضوعات، حساسیت دارد و شما می‌توانید این تفکر را این‌طوری بزنید...» و از طرف دیگر، سایت‌هایی که بعضاً ادعای حزب‌اللهی‌گری می‌کنند، این خط را ادامه می‌دهند.
  • ما هیچ‌وقت نظام سرمایه‌داری و لیبرالی را در اینجا تبلیغ نکردیم، بلکه گفتیم «بیایید باهم کار کنید و پول در بیاورید؛ مثلاً از طریق تعاونی راه انداختن در مساجد»! اینکه اقتصاد سرمایه‌داری و لیبرالی نیست! اما بعضی‌ها عمداً می‌خواهند یک قسمت‌هایی از حرف ما را گوش ندهند؛ لذا حرف آنها ناشی از شبهه و سؤال نیست چون کافی بود بقیۀ صحبت بنده را گوش می‌کردند.
  • در بحث سال گذشته، برجسته‌ترین مثال بحث ما این بود که «چرا پول خودتان را به‌صورت مضاربه در بانک می‌گذارید که سرِ ما پول بگیرید؟ بروید خودتان با این پول کار کنید. پول‌تان را بردارید و باهم جمع بشوید و مثلاً از یک صنعت دانش‌بنیان حمایت کنید، تعاونی راه بیندازید و این جوان‌های‌تان را به کار وادار کنید» آیا این حرف، مال اقتصاد لیبرالی است؟! آیا این تئوریزه‌کردن اقتصاد سرمایه‌داری است؟! کسی که ذره‌ای اقتصاد بلد باشد، این حرف‌های ما را تئوریزه‌کردن اشرافیت و سرمایه‌داری تلقی نخواهد کرد.

سخت‌ترین نوع مدیریت در کارهای اقتصادی، مدیریت دسته‌‌جمعی و مدیریت تعاونی است

  •  همین مثال فوق نشان می‌دهد که اسلام نه‌تنها می‌گوید باید زندگی‌ات را مدیریت کنی بلکه می‌گوید سخت‌ترین نوع مدیریت را باید انتخاب کنی! سخت‌ترین نوع مدیریت برای معیشت، مدیریت دسته‌‌جمعی و مدیریت تعاونی برای کارهای اقتصادی است و این سخت‌ترین کار، عقب‌ترین نوع اقتصاد در مملکت ما محسوب می‌شود!
  • در قانون اساسی، سه نوع اقتصادِ دولتی، اقتصاد تعاونی و اقتصاد خصوصی، بیان شده است و اتفاقاً اقتصاد تعاونی، بر اقتصاد خصوصی هم مقدم شده است، ولی اقتصاد تعاونی هیچ‌وقت به ده درصد هم نرسیده است چه برسد به 25درصد! (یعنی تاکنون نتوانسته به سهم 25درصدی که برایش در نظر گرفته شده، برسد) چرا؟ چون در اقتصاد تعاونی، رانت‌خواری‌ها کاهش پیدا می‌کند، در اقتصاد تعاونی، کارآفرینی افزایش پیدا می‌کند، در اقتصاد تعاونی، مقاومت و اقتصاد مقاومتی بیشتر می‌شود.

دین به ما توصیه می‌کند که «زندگی‌ات را خودت مدیریت کن» / باید بچه‌های‌مان را در مدرسه «مدیر» بار بیاوریم

  • الان نمی‌خواهیم وارد بحث اقتصاد و معیشت بشویم، بلکه می‌خواهیم بگوییم که دین، ما را توصیه می‌کند به اینکه «زندگی‌ات را مدیریت کن» توصیۀ دین در موضوع مدیریت، سخت‌ترین نوع مدیریت‌ها است لذا این نوع مدیریت برای تنبل‌ها نیست!
  • ما باید بچه‌های‌مان را در مدرسه، مدیر بار بیاوریم، توانمند برای مدیریت بار بیاوریم؛ مثلاً توانمند برای مدیریتِ پول خودش که می‌خواهد در ماه خرج کند. لااقل همان پول توی جیبی را که از بابایش می‌گیرد، با مدیریت درست، خرج کند.
  • در یک مدرسه‌ای‌-که ما یک‌مقدار با آنها هم‌فکری می‌کنیم- برای خودشان یک‌نوع پول رایج مدرسه درست کرده‌اند و به بچه‌ها می‌گویند: «شروع کنید با این پول، باهم خرید و فروش کردن، هر کسی باید پول خودش را مدیریت کند، چقدر خرج می‌کنی؟ چقدر خرج نمی‌کنی؟ چه می‌خواهی بخری؟ چه نمی‌خواهی بخری؟...» اصلاً این دستور دین است که پولت را مدیریت کن و هرزه‌خرجی نکن.

دشمن می‌خواهد ما مدیریت نکنیم تا خودش همۀ ما را اداره کند

  • دشمن ما امروز دارد روی این مسئله کار می‌کند: «کسی مدیر نباشد، من اداره‌ات می‌کنم!» این شیوۀ نظام سلطه است، این شیوۀ صهیونیستی است، این روش نظام سرمایه‌داری زالوصفت غرب است که در مملکت ما هم هست. درواقع حرفش این است که «بروید در خانه‌های‌تان بنشینید و پولتان را در بانک بگذارید، آن‌وقت رانت‌خوارها حساب همه‌تان را می‌رسند. یک پولِ بخور و نمیر هم به تو می‌دهند!» این روش نظام سرمایه‌داری است ولی متاسفانه در بین ما هم جاری شده و رواج پیدا کرده است.
  • آنهایی که از نظام سرمایه‌داری دردشان می‌آید، باید بروند بانک‌ها را درست کنند، نه اینکه ایراد بگیرند به توصیۀ ما که گفتیم: «جوان‌ها بلند شوید دور همدیگر جمع بشوید و کار کنید!»

نظام سرمایه‌داری «منفعل‌پرور» است/ دین می‌گوید: باید خودتان مدیریت کنید

  • نظام سرمایه‌داری نوکرپرور است، نظام سرمایه‌داری، منفعل‌پرور است، نظام سرمایه‌داری نان بخور و نمیر به رُعایای خودش می‌دهد، البته اگر زورش برسد، همان را هم نمی‌دهد و رعایای خودش را خفه می‌کند (کمااینکه در دنیا می‌بینید که چقدر کارتن‌خواب درست کرده است) ولی اگر زورش نرسد با یک‌کمی مرفه‌کردنِ کارمندهای خودش، آنها را منفعل می‌کند و می‌گوید «تو مدیریت نکن، چندتا مدیر هستند، تو فقط بنشین آنها را تماشا کن و برایشان کف بزن!»
  • اما دین می‌گوید: «نه‌تنها تو باید مدیریت کنی، بلکه باید جمع بشوید باهم مدیریت کنید!» البته این خیلی سخت است، اما خیلی هم قشنگ است. اصلاً جوهر انسان به انجام فعالیتی است که یک‌کمی سخت باشد. حتی بچه‌ها وقتی می‌خواهند بازی کنند، بازی‌های خیلی آسان را انتخاب نمی‌کنند و الان معمولاً بازی‌هایی پرفروش می‌شوند که یک‌مقدار سخت باشند.

فرهنگ نظام سلطه به مردم القا می‌کند «مدیریت نکن» یا «بد مدیریت کن»

  • ما در زمانی زندگی می‌کنیم که دشمن ما(یعنی نظام سلطه) می‌گوید «مدیریت نکن» یا اگر بخواهی مدیریت کنی می‌گوید «بد مدیریت کن» یعنی با روش‌های مختلفی، بد مدیریت کردن را به آدم‌ها یاد می‌دهد، مثلاً اگر دقت کنید در خیلی از این روش‌های موفقیت، حرف‌های خوبی هست (حرف‌های خوبی که در برخی از روایات اهل‌بیت(ع) وجود دارد را برمی‌دارند و بدون اینکه بگویند «این روایت است» آن را با تعابیر دیگری بیان می‌کنند) اما در بعضی از روش‌های موفقیت، حرف‌هایی هست که اگر مردم به آن حرف‌ها عمل کنند، مثل برده‌ها زندگی خواهند کرد!

مهم‌ترین پیشنهاد نظام سلطه برای خراب‌کردن مدیریت، در بخش خانواده است

  • فرهنگ و تفکر نظام سلطه یا می‌گوید «مدیر نباش» یا پیشنهادهایی که می‌دهد، برای مدیریت بد است. مهم‌ترین پیشنهادهای نظام سلطه برای خراب‌کردن مدیریت در کدام بخش است؟ در بخش خانواده است. هرچه آدم دقت می‌کند، می‌بیند که اینها چقدر دقیق زده‌اند! خودشان صریحاً می‌گویند: برای اینکه مدیریت در جامعه فشل بشود و در مجموع، بتوانیم جامعه را به بردگی بکشیم، باید مدیریت در خانواده را خراب کنیم؛ یا در خانواده مدیریت نباشد، یا در خانواده مدیریتِ بد باشد!
  • در این جلسه می‌خواهیم در باب مدیریت خانواده یک عنصر کلیدی را حل کنیم و در جلسات بعد، می‌خواهیم چند تا از ویژگی‌های کلیدی در یک مدیریت خوب را با هم مرور کنیم تا إن‌شاءالله آماده بشویم برای یک مدیریت خوب؛ یعنی می‌خواهیم «اصول مشترک مدیریت خود، مدیریت خانواده و مدیریت جامعه» را بحث کنیم تا ببینید که سیاست ما عین دیانت ما است! سیاست عین اخلاق است و اخلاق عین سیاست است. تفسیر سیاسی قرآن هم عیناً تفسیر تربیتی قرآن است؛ تفاوتی نیست. 

به مرور زمان، این مباحثات سیاسی در جامعه کم خواهد شد

  • امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید «أَدَلُّ شَیْ‏ءٍ عَلَى غَزَارَةِ الْعَقْلِ حُسْنُ التَّدْبِیرِ» (غررالحکم/3151) بهترین دلیل برای هوشمندی یک انسان و برای تیزیِ عقل یک انسان، حسن تدبیر است!
  • به شما مژده می‌دهم که به مرور زمان این مباحثات سیاسی در جامعه کم خواهد شد. بسیاری از این مواضع مختلف سیاسی مربوط به دوران جاهلیتِ ما است و الا خیلی از اینها اصلاً رأی‌گیری نمی‌خواهد؛ کمااینکه معنا ندارد کسی بگوید: «ما می‌خواهیم رأی‌گیری کنیم که هواپیما روی باند، این‌طرفی بلند شود یا آن‌طرفی بلند شود؟» آن‌وقت یک مُشت فرصت‌طلب هم وسط بیایند و جنجال راه بیندازیند و با برخوردهای پُپُلیستی، این و آن را تخریب کنند و... برای چه؟ برای اینکه می‌‌خواهیم هواپیما را از این‌طرف باند بلند کنیم یا از آن‌طرف؟! درحالی‌که این اساساً یک بحث فنی است؛ وقتی باد از این‌طرف آمد، هواپیما باید از آن‌طرف بلند شود و بالعکس! این را مهندس‌ها تعیین تکلیف کرده‌اند. یک‌روزی می‌رسد که شما می‌بینید در انتخابات‌ها اثری از دعوا نیست و آن جامعه، جامعۀ امام‌زمان(ع) است.
  • چرا می‌گوییم «بیایید دانش مدیریت را بین خودمان افزایش بدهیم، تا معلوم بشود خیلی از این دعواهای سیاسی بیخود و بیهوده است! اصلاً همین‌که شروع می‌کنند به دعوا راه انداختن، در واقع مردم را احمق فرض کرده‌اند! چون این دعواها سرِ مباحث تخصصی است و نیازی به این جنجال‌ها نیست.
  • به مرور، نه‌تنها دعواهای سیاسیِ مضحک، حذف خواهد شد، بلکه دعواها و موضع‌گیری‌های فرهنگیِ مضحک هم حذف خواهد شد. مثلاً دیگر کسی نمی‌تواند بگوید «در فلان موضوع فرهنگی، سلیقۀ من این است...» اصلاً مگر این مسائل، سلیقه‌ای است؟! مگر این مسائل با منازعه و دعوا و سوت و کف، باید حل بشود؟! این مسائل هم تخصصی است و باید متخصصین این حوزه، آن را حل کنند؛ حتی اینها غالباً با دانش بشری هم قابل حل است و نمی‌خواهیم بگوییم که لزوماً با دین، حل بشود!

بعضی‌ها منازعات مدیریتی، را به منازعه برای تخریب رقیب تبدیل می‌کنند

  • خیلی از منازعات مدیریتی، جوابش در دانش سیاسی و دانش مدیریت، مشخص شده است، اما بعضی‌ها این مسائل را تبدیل می‌کنند به یک منازعاتی برای رأی‌گیری و تخریب رقیب! این افراد، اولاً خودشان احمق هستند، ثانیاً مردم را احمق فرض کرده‌اند. این منازعات هم از بین خواهد رفت و یک روزی این افراد، جز موجودات تحقیرشدۀ تاریخ، اسمی از آنها باقی نخواهد ماند.
  • الان اگر به مردمِ منصف بگویند «اینکه دخترها به ورزشگاه بروند خوب است یا نه؟» مردم منصف می‌گویند: «چرا جنگ و دعوا راه می‌اندازید؟! خُب چهارتا متخصص بیایند عوارض مثبت و منفیِ این مسئله را بررسی کنند و نظر بدهند. چهارتا میزگرد علمی لازم است که اندیشمندان حوزه و دانشگاه دور همدیگر بنشینند و نظر بدهند و مسئله حل بشود.» چرا روی موج این چیزها سوار می‌شوید؟! چرا مردم را نادان فرض می‌کنید؟!
  • بنده بارها به انقلابیون عرض کرده‌ام که در خیلی از منازعات اصلاً وارد نشوید، چون جواب این مسائل را دانش باید معرفی کند؛ حتی دانش تجربی! اینها که نزاع ندارد.

بسیاری از مباحث سیاسی‌مان باید تبدیل بشود به مباحث تخصصی مدیریت

  • ما نیاز داریم به اینکه بسیاری از مباحث سیاسی‌مان تبدیل بشود به مباحث تخصصی مدیریت! این حرف غلط است که بگوییم «این گروه معتقد است این‌گونه باید مدیریت بشود و آن گروه معتقد است که آن‌گونه باید بشود!» این حرفِ امروز هم نیست. أمیرالمؤمنین(ع) به ابوموسی اشعری فرمود: تو که داری برای مذاکره می‌روی، عقل و تجربه را ملاک قرار بده، نمی‌خواهد موضِع من را ملاک قرار بدهی! ولی اگر عقل و تجربه را ملاک قرار ندهی شقی هستی! (إنَّ الشَّقِیَّ مَن حُرِمَ نَفعَ ما اُوتِیَ مِنَ العَقلِ و التَّجرِبَةِ؛ نهج البلاغه/نامه78) حضرت در واقع دارد به او می‌فرماید: به موضعِ من کاری نداشته باش، فقط عقل و تجربه را ملاک قرار بده! 
  •  آیا این مسئله مربوط به تفاوت موضعِ سیاسی حضرت با دیگران بود؟ یعنی موضع سیاسی حضرت علی‌(ع) این بود و موضع سیاسی ابوموسی اشعری، آن بود! مثلاً ابوموسی‌اشعری موضع صلح‌طلبانه داشت اما علی(ع) موضع صلح‌طلبانه نداشت؟! حضرت درواقع این بازی‌های فریبکارانه را جمع کرد و فرمود «من می‌گویم عقل و تجربه را ملاک قرار بده!» علی(ع) غریب واقع شد، تا روزی که ظهور رخ بدهد، آن روز، روزی است که همه، عقل و تجربه را ملاک قرار می‌دهند.

اگر کسی سراغ حسن‌التدبیر رفت اما به نتیجه‌ای غیر از حرف دین رسید، تکلیف چیست؟

  •  الان بحث ما سر «حُسنُ التدبیر» است! حالا اگر کسی رفت سراغ حسن‌التدبیر، اما با عقل و تجربه‌اش به یک نتیجۀ دیگری رسید، غیر از نتیجه‌ای که دین رسیده است، آن‌وقت چطور؟ اگر کسی با ملاک‌های عقلانیِ تدبیر رفت به نتیجه‌ای رسید که دین یک چیز دیگری را گفته است، حالا باید چه‌کار کرد؟
  •  اصلاً آیا این سؤال، سؤال خوبی است؟ نه، اصلاً سؤال خوبی نیست! چرا سؤال خوبی نیست؟ این سؤال، درواقع نان‌دانی بعضی‌ها علیه دین است! بعضی‌ها با همین سؤال برای خودشان مغازه باز کرده‌اند لذا وقتی می‌گویید «این سؤال خوب نیست» آنها باید بروند بمیرند! دیگر از کجا نان در بیاورند؟! نصف صفحات روزنامه‌شان خالی می‌شود!
  • می‌دانید چرا سؤال خوبی نیست؟ الان با این رشد عقل و تجربۀ بشری، بیش از 99درصد موارد، اگر بشر با عقل و تجربه بنشیند و کلاه خودش را قاضی کند به همان نتایج دین می‌رسد. لذا این سؤال خوبی نیست، این سؤال، دغددغه و مسئلۀ بزرگ ما نیست.

مدیریت، دانشی است که از کمترین امکانات، بیشترین بهره‌برداری را می‌کند؛ دین هم همین است!

  • امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید:  «قِوَامُ الْعَیْشِ حُسْنُ التَّقْدِیرِ وَ مِلَاکُهُ حُسْنُ التَّدْبِیرِ» (غررالحکم/6807) با حسن تقدیر، با خوب مدیریت‌کردن، با خوب برنامه‌‌ریزی کردن-که نیاز به خوب مدیریت‌کردن دارد- زندگیِ ما زندگی درستی خواهد شد.
  • و می‌فرماید: «حُسْنُ التَّدْبِیرِ یُنْمِی قَلِیلَ الْمَالِ وَ سُوءُ التَّدْبِیرِ یُفْنِی کَثِیرَهُ» (غررالحکم/4833) خوب تدبیرکردن، پولِ کم را زیاد می‌کند و بد تدبیرکردن پول زیاد را هم نابود می‌کند. درواقع مدیریت دانشی است که از کم‌ترین امکانات، بیشترین بهره‌برداری را می‌کند. اصلاً دین چیزی جز این نیست؛ دین می‌گوید از کمترین امکانات بیشترین بهره را ببرید.
  • دین راهنمای معمای زندگی است؛ از کمترین زمان بیشترین فایده و از کمترین توان، بیشترین بهره‌برداری را می‌کند. لذا أمیرالمؤمنین فرمود که بهترین دلیل بر هوشمندی یک انسان، خوب مدیریت کردن است! (أَدَلُّ شَیْ‏ءٍ عَلَى غَزَارَةِ الْعَقْلِ حُسْنُ التَّدْبِیرِ؛ غررالحکم/3151) چون از کمترین امکانات، بیشترین استفاده را می‌برد.

دشمن دارد یک جریان سوءتدبیر را در خانواده تزریق می‌کند

  • دشمن در جریان سوء تدبیر چه‌کار می‌کند؟ دشمن یک کارهایی برای سوء تدبیر در جامعه می‌کند، یک کارهایی برای سوء تدبیرِ فرد انجام می‌دهد (که معمولاً با این دو بحث آشنا هستید و در جای خود باید به تفصیل بیان بشود) کار سوم دشمن این است که یک جریان سوءتدبیر را دارد در خانواده تزریق می‌کند، آن هم اینکه جای نقش زن و مرد را عوض کند. یا اینکه نقش‌ها را مساوی اعلام کند! لذا مدیریت خانه معلوم نیست دست کیست؟
  • اما در این زمینه، برخی از روانشناس‌های غربی شروع کردند به بررسی‌کردن و به نتایج جالبی رسید‌ه‌اند؛ حتی بعضاً بر اساس تجربۀ روانشناختی، تندتر از دیدگاه‌های اسلامی نظر داده‌اند! الان می‌خواهم بخشی از دیدگاه‌های روانشناس‌های خارجی را بخوانم؛ مثلاً «تالکوت» یک چهرۀ برجسته در مکتب کارکردگرایی در روانشناسی است، او برای تقسیم کار جنسیتی بین زن و شوهر یک تحلیلی ارائه کرده است و «این الگو را که کسب درآمد و رهبریِ خانواده بر عهدۀ مرد است و وظائف خانه‌داری و کدبانو گری به عهدۀ زن می‌باشد را بهترین الگو دانسته است» این را که دیگر اسلام نگفته است!

نظر برخی اندیشمندان غربی دربارۀ مدیریت در خانواده

  • یا مثلاً این‌طور گفته‌اند: «چنانچه زن نقش نان‌آوری را به عهده گیرد، خطر رقابت با شوهر پدید می‌آید، این امر برای وحدت و هماهنگی خانواده بسیار زیان‌آور است!» این همان نظری است که گفتم تندتر از اسلام است. چون اسلام می‌گوید اشکالی ندارد که زن، پول در بیاورد. ولی الان بعضاً روانشناس‌ها و برخی اندیشمندان در شاخه‌های مختلف علوم اجتماعی و علوم تجربی، دارند به یک حرف‌هایی می‌رسند که دیگر نیازی نیست بگوییم «نظر اسلام این است» بلکه خیلی راحت می‌توانیم بگوییم «نظر اندیشمندان غربی‌ هم، همین است!» آقای جوادی آملی فرمودند که دانش دینی و غیردینی نداریم، هرحرفی که درست باشد دینی است! حالا از هر طریقی به‌دست بیاید.
  • وقتی یک فقیهی، یک حکمی را در می‌آورد، حکمش که قطعی نیست، بلکه می‌گوید: «من تا آنجایی که بررسی کردم نظرم این است...» ممکن است حکمش دقیق نباشد(البته اینکه یک حجّیت شرعی برای مکلف دارد، بحث جداگانه‌ای است) خب آن روانشناس هم همین را می‌گوید! او هم می‌گوید: من بر اساس آخرین تجربه یا بر اساس آخرین یافته‌های علمی این حرف را می‌زنم. حالا هرکدام که حرفشان درست بود، دانشِ دینی است. اما جالب اینجاست که این دوتا دارند به هم می‌رسند!
  • در زمینۀ «مدیریتِ خود» هم حرف‌های روانشناس‌ها را ببینید که چقدر به مفهوم مبارزه با هوای نفس یا «کنترل تمایلات»  رسیده‌اند!
  • یکی از اندیشمندان غربی به نام «میشل» چنین می‌گوید: «در هر نظام و سازمانِ انسانی می‌باید سلسله مراتب وجود داشته باشد و این سلسله مراتب در خانواده ضروری بوده، می‌بایست فردی از اعضای خانواده در نقش اول و در نقش فرماندهی باشد و خانواده را مدیریت کند» این را اندیشمندان علم مدیریت هم نگفته‌اند بلکه این سخن روانشناس‌ها است. در ادامه می‌گوید: «اگر این‌گونه نباشد، روح زن و مرد به‌هم می‌ریزد»

بعضی‌ها اصلاً نمی‌‌خواهند تفاوت مرد و زن را قبول کنند!

  • در علوم شناختی می‌گویند: «طبق پژوهش‌های صورت گرفته در علوم شناختی، بین زنان و مردان به لحاظ ساختار، کارکرد مغز در شناخت، حافظۀ هیجانی، درک عواطف، نحوۀ حل مسائل و تصمیم‌گیری، تفاوت‌هایی وجود دارد.» این دیگر فرقی ندارد که آدم مال این فرهنگ باشد، یا مال آن فرهنگ باشد، دین‌دار باشد یا بی‌دین باشد و...
  • حالا اگر ما برای زن و مرد، نقش‌های متفاوتی بر اساس این تفاوت‌ها بیان کنیم، برخی افراد می‌آیند علیه حرف‌های ما موضع‌گیری می‌کنند؛ اینها کسانی هستند که اصلاً نمی‌‌خواهند تفاوت مرد و زن را قبول کنند.
  • یک مطالعات و بررسی‌هایی بر روی کودکان زیر پنج سال انجام شده است که در آن، فرق بین دختر و پسرِ زیر پنج سال بررسی شده است. حُسن این مطالعات هم این است که این کودکِ زیر پنج سال، مهم نیست در کدام فرهنگ تربیت شده باشد. می‌گوید: «نتایج نشان می‌دهد که پسرها به طور معناداری انگیزۀ سلطۀ اجتماعی بیشتری از دختران دارند. درحالی‌که دختران در مهارت‌های عاطفی، اجتماعی و خودتنظیمی نمرۀ بالاتری کسب کرده‌اند.»
  • بالاخره خدا یک فرق‌هایی بین زن و مرد گذاشته است! حالا اگر روانشناس‌ها نبودند که با حرف‌های خودشان از ما پشتیبانی کنند، می‌دانید بعضی‌ها به‌خاطر همین یک جمله، چه برخوردی ما چه می‌کردند! بی‌بی‌سی‌چی‌ها راه می‌افتادند و علیه این حرف موضع‌گیری می‌کردند!
  • نتایج بررسی روان‌شناسی فوق نشان می‌دهد: «دخترها ترجیح می‌دهند در گروه‌های کوچک‌تر بازی کنند و معمولاً دوست صمیمیِ درجه‌بندی شده دارند، ولی پسرها ترجیح‌شان این است که در گروه بزرگ بازی کنند، به اعضای گروه به طور یکسان نگاه می‌کنند و زیاد طبقه‌بندی بین دوست‌هایشان نمی‌کنند» اینها مال زیر پنج سال است.
  • پسرها در بازی‌های خود ترجیح می‌دهند که یک نقشی در گروه به عهده بگیرند که ممکن است به درگیری بین آنها بیانجامد، ولی دخترها ترجیح می‌دهند باهم یک بازی‌ای را انجام بدهند و درگیری ایجاد نشود. پسرها ترجیح می‌دهند دور از خانه بازی کنند، دخترها دوست دارند در حضور یک بزرگ‌تر فعالیت کنند و بازی کنند.
  • اینها که دیگر حرف دینی نیست! این یعنی لزوم توجه به تفاوت‌های روانشناختی و تفاوت‌هایی که در علوم شناختی دختر و پسر وجود دارد.

در نظام آموزشی و تربیتی باید تفاوت بین دختر و پسر را لحاظ کرد

  • وای بر آن نظام آموزش و پرورشی که از سال اول ابتدایی تا آخر، تفاوت‌های دختر و پسر را لحاظ نکند! در این‌صورت ما داریم استعدادها را می‌سوزانیم، پسرها را بعضاً عین دخترها تربیت می‌کنیم، دخترها را بعضاً عین پسرها تربیت می‌کنیم. بعد هم در روایت‌ها می‌بینیم که در آخرالزمان مردها شبیه زنان می‌شوند، زنان شبیه مردها.
  • تفاوت‌های زن و مرد، یک امر طبیعی است. در قرآن کریم هم اینها بیان شده است. در آیات قرآن توضیحاتی آمده است، مثلاً می‌فرماید: «وَ لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَکُمْ عَلى‏ بَعْض‏» (نساء/32) تمنا نکنید ویژگی‌هایی که به هرکدام‌تان دادم، یک ویژگی‌ها و برتری‌هایی به مرد دادم، یک ویژگی‌ها و برتری‌هایی به زن دادم، انگار از قدیم هم این بوده است که مردها هوس داشتند مثلاً برخی از امتیازهای زن‌ها را بردارند، یا غصه می‌خوردند، یا حسادت می‌کردند، یا می‌خواستند انکار بکنند. زن‌ها هم می‌خواستند بعضی از امتیازات مردها را بردارند، یا غصه می‌خوردند، یا حسادت می‌کردند، یا سرش دعوا می‌کردند یا انکار می‌کردند
  • بعد می‌فرماید: «لِلرِّجالِ نَصیبٌ مِمَّا اکْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصیبٌ مِمَّا اکْتَسَبْن‏» مردان نصیبی دارند از آن چیزهایی که کسب می‌کنند، زن‌ها هم نصیبی دارند از آن چیزهایی که کسب می‌کنند، «وَ سْئَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ» از فضل خدا تقاضا بکنید. در تفسیر المیزان ببینید علامۀ طباطبائی ذیل این آیه چه مطالبی نوشته است. آدم‌ها بعضی وقت‌ها نمی‌خواهند نقش‌های خودشان را بپذیرند.
  • بعد می‌فرماید: «الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلىَ النِّسَاءِ» مردان مسئولیت دارند نسبت به زنان و باید مدیریت کنند. این مدیریت هم یعنی مسئولیتِ حفظ و پشتیبانی و هدایت. نه اینکه مردان صاحب زنان هستند! مدیریتش هم مدیریت مطلق نیست که مرد بخواهد در جزئیات خانه هم مدیریت کند؛ نه!
  • الان تفاوت‌های روانشناختی بین زن و مرد، این‌قدر آشکار شده است! مثلاً اینکه مردها کل‌نگرتر هستند، زن‌ها جزءنگرتر هستند. این برای چه کاری بیشتر خوب است، او برای چه کاری بیشتر خوب است و... البته یک مردی هم هست که خصلت‌های زنانه‌اش بیشتر است، گناه هم نیست. یک زنی هم هست که خصلت‌های مردانه‌اش بیشتر است. ولی اگر بخواهند برای بچه‌های‌شان نقش ایفا کنند باید هنرمندانه بتوانند نقش فرهنگی و جا افتادۀ اجتماعی خودشان را برای بچه‌های خودشان بازی کنند.

مدیریت خانه با کیست؟/ مدیریت حقوقی با مرد است و مدیریت عاطفی با زن

  • «الرِّجالُ قوامونَ علی النِّساء» مدیریت خانه با کیست؟ علامه محمدتقی جعفری می‌فرماید: اینکه مدیریت خانواده با کیست سه حالت دارد؛ اگر بگوییم مدیریت با زن است، این نه ممکن است نه مطلوب. نه دلیل عقلی برایش داریم نه دلیل شرعی. اینکه مدیریت با هیچ‌کسی نباشد و مشارکتی باشد، اینکه دیگر مدیریت نیست، این هم معقول نیست. اینکه مدیریت با مرد باشد، این درست است، شرایطش هم اینها است...
  • حالا تعبیر بنده این است که می‌گویم: «مدیریت حقوقی، مدیریتی که جنبۀ پشتیبانی دارد، مدیریتی که جنبۀ سرپرستی دارد، مدیریتی که جنبۀ هدایت کلی دارد؛ این مدیریت با مرد است. اما مدیریت عاطفی، با زن است» چه کسی از نظر عاطفی در خانه رئیس است؟ معلوم است که زن! چه کسی باید دلش در خانه رعایت بشود؟ زن، نه مرد! هیچ‌وقت نباید به بچه‌ها گفت «مواظب باش دل بابایت را نشکنی!» بلکه باید گفت «مواظب باش غرور بابایت را نشکنی!» چون آن جنبۀ مدیریت با او است، ولی باید به بچه‌ها گفت «مواظب باش دل مادرت را نشکنی!»
  • اگر در خانواده‌ای، خانم یک غذایی دلش خواست، آقا هم یک غذای دیگری دلش خواست، اینجا کی رئیس است؟ حرف کی باید جلو باشد؟ حرف خانم! چون پای دل وسط است. این حرف به حدی مهم است که وقتی خانم مجبور بشود به میل شوهرش غذا بخورد، در روایت به این مرد می‌گوید «منافق!» اما مردی که به میل خانمش غذا می‌خورد؛ یعنی غذایی که دوست ندارد ولی خانمش این غذا را دوست دارد، می‌فرماید این علامت مؤمن است! (الْمُؤْمِنُ یَأْکُلُ بِشَهْوَةِ عِیَالِهِ، وَ الْمُنَافِقُ یَأْکُلُ أَهْلُهُ بِشَهْوَتِه؛ وسائل الشیعه/21/542)‏ وقتی پای دل در میان است، حرف خانم باید جلو باشد، اما وقتی پای مسائل حقوقی و مدیریت کلان- در همان چندتا موضوعی که بیان شد- در میان باشد، حرف آخر را آقا باید بزند.

حرف آخر را در خانه، چه کسی باید بزند؟

  •  بعضی‌ها می‌خواهند مدیریت را این‌طوری ترجمه کنند که «حرف آخر را در خانه کی باید بزند؟» آنجایی که پای دل در میان است مامان، آنجایی که پای مدیریت حقوقی در میان است بابا. حالا خودتان ببینید که مدیریت با کی است؟ ما که نمی‌‌خواهیم با کلمات بازی کنیم، باید واقع‌بینانه عمل کنیم. بروید در علم روانشناسی ببینید ویژگی‌های زن چیست که دوست دارد یک مردی داشته باشد با قدرت بالا، با قدرت پشتیبانی بالا. باید روی این موضوعات بررسی‌های روانشناسی انجام شود و ببینند خانم چه می‌خواهد؟
  •  برای خانم‌ این مهم است که شوهرش او را دوست داشته باشد. این‌طور نیست که بخواهد شوهرش حرف او را گوش بدهد ولو اینکه او را دوست نداشته باشد! کمااینکه برای مرد هم مهم این است که خانمش حرف او را گوش بدهد ولو اینکه خیلی هم او را دوست نداشته باشد.
  • مرد برایش این مهم است که همسرش از او اطاعت کند، زن هم برایش این مهم است که مردش به او علاقه داشته باشد، دلش می‌شکند اگر این علاقه نباشد. باید این تفاوت‌ها را ببینیم!

مدیریت کلان با مرد است و مدیریت خُرد(مدیریت در محیط خانه) با زن

  • پس مدیریت کلان در خانه با مرد است، مدیریت خرد در خانواده هم با زن است؛ مدیریت خُرد یعنی مدیریت در محیط خانه. حالا در محیط خانه، یکی از کارهایی که انجام می‌شود چیست؟ تربیت انسان! این کار یعنی «تربیت انسان» به‌قدری مهم و باارزش است که اگر این مرد، صد سال هم زحمت بکشد، به شرفِ کار این زن نمی‌رسد!
  • ما بلد نیستیم اینها را تبلیغ کنیم، سریال‌های‌مان را در تلویزیون نگاه کنید! اگر تعداد فرزندان کاهش پیدا کرده است، معلوم می‌شود که صدا و سیما نتوانسته تا حالا ارزش مادری را مشخص کند، نتوانسته نشان بدهد که هر تعداد فرزندی که مادر می‌آورد چقدر برای شوهرش عزیزتر می‌شود و هرچقدر این شوهر آدمیت داشته باشد، برای زن خودش دست‌بوس‌تر می‌شود!
  • اینکه بمب می‌ریزند و مهدکودک‌ها و بچه‌های بیگناه را می‌کشند، ظلم است ولی از آن ظلم بدتر این است که بمب‌های 2030 در فرهنگ ما می‌ریزند!

در خانواده، هم خانم باید مدیریت کند هم آقا/ این‌طور نیست که مرد مدیر باشد و زن منفعل باشد

  • «الرِّجالُ قوّامونَ علی النّساء» چرا رجال باید «قوامون» باشند؟ قوامون به معنای حاکمیت مطلق نیست، به معنای نوعی مدیریت است؛ همین‌که عرض کردیم مدیریت کلان خانواده با مرد است و این چیزی است که تندترش را روانشناس‌ها هم گفتند. ضمن اینکه خانم به هیچ‌وجه بی‌مسئولیت و بدون مدیریت نمی‌شود، در دائرۀ داخلی خانه، بالاترین پُست‌ها و مسئولیت‌ها و مدیریت‌ها به عهدۀ خانم است.
  •  هم خانم باید مدیریت کند و نقش‌های مدیریتی خودش را بشناسد، هم آقا باید نقش‌های مدیریتی خودش را بشناسد. اصلاً ما در این صحبت نگفتیم که مرد مدیر است و زن منفعل است! زن هم باید مدیر باشد! زن برخی از توانمندی‌های مدیریتی‌‌اش قطعاً از مرد بیشتر است، مثلاً در موضوع رابطۀ بین زن و مرد در جامعه، قدرت مدیریت زن بیشتر است! به همین دلیل مسئولیت حجاب را به زن دادند و حجاب ابزاری است برای زن برای اعمال مدیریت رابطۀ بین زن و مرد! چون مرد در این زمینه ضعیف است و نمی‌تواند خودش را جمع کند، قرآن این را می‌فرماید، لذا به خانم می‌گویند که «تو مدیریت کن!» یعنی با همان حجاب! در واقع حجاب ابزار مدیریتی زن است.
  • ما مدیریت را از زن نفی نمی‌کنیم؛ بلکه می‌گوییم: نوعی از مدیریت با مرد است، نوعی از مدیریت با زن است. مدیریت عاطفه در جامعه به عهدۀ زن است. در خانه هم مدیریت عاطفی با زن است و این اصل ماجرا است.

پدرها باید مدیریت عاطفی زن را تقویت کنند و به بچه‌ها بگویند «دل مادر را نشکنید!»

  •  ائمۀ هدی(ع) سنبل نهایی مدیریت عاطفی در جامعه و در دین هستند. لذا امام رضا‌(ع) وقتی می‌خواهد بفرماید «امامت یعنی چه» می‌فرماید: امام مانند مادر است! (الْإِمَامُ، الْأَنِیسُ الرَّفِیقُ وَ الْوَالِدُ الشَّفِیقُ وَ الْأَخُ الشَّقِیقُ وَ الْأُمُّ الْبَرَّةُ بِالْوَلَدِ الصَّغِیر» (کافی، ج1، ص200) و پدرها باید این مدیریت عاطفی زن را تقویت کنند و به بچه‌ها بگویند «دل مامان‌تان را نشکنید!» بچه باید این را از بابا بشنود تا وقتی بزرگ شد، امام‌شناس بشود! البته در کنارش، مامان هم باید به بچه‌ها یاد بدهد که احترام بابای‌تان را حفظ کنید، وقتی مامان به بچه گفت «احترام بابایت را حفظ کن» و بچه‌ای این‌طوری بزرگ شد چه اتفاقی می‌افتد؟ این بچه، امام‌شناس می‌شود، اصل ولایت و اصل دین برایش جا می‌افتد.
  • بنده معتقد به بحث اخلاق خانواده نیستم، بلکه معتقدم اگر مدیریت خانواده درست بشود، اخلاق خانواده هم درست می‌شود.

یک اصل ساده برای تربیت فرزند: آقا به خانم محبت کند، خانم هم احترام و اطاعت شوهر را نگه دارد!

  • یک پدر و مادر جوان، آمده بودند می‌گفتند ما می‌خواهیم بچه‌دار بشویم اما نمی‌دانیم آماده هستیم برای تربیت فرزند یا نه؟ خیلی دشوار است! گفتم اصلاً سخت نیست، یک اصل ساده دارد که باید رعایت کنید: آقا به خانم محبت کند، خانم هم احترام و اطاعت شوهر را نگه دارد! آقا مدیریت عاطفیِ خانم را ارج بنهد، خانم هم مدیریت حقوقی و کلان آقا را برای خانواده ارج بنهد. بچه اگر این را در خانه از شما ببیند، درست تربیت می‌شود، هیچ کار دیگری هم نمی‌خواهد بکند! 
  • در دین هم همین است، چرا می‌فرماید: «اگر ولایت داشته باشی همه‌چیز درست می‌شود؟» در جامعه هم اگر ولایت درست شد و اگر ولایت‌مداری تثبیت شد و ولی‌الله الاعظم حاکم شد و مردم قدر ولایت را دانستند، همه‌چیز اصلاح خواهد شد. اصلش همین است!
    (الف2-ن2)

<<جلسه قبل

جلسه بعد>>

نظرات

ارسال نظر

لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دسترسی سریع سخنرانی ها تنها مسیر استاد پناهیان ادبستان استاد پناهیان درسنامۀ تاریخ تحلیلی اسلام کلیپ تصویری استاد پناهیان کلیپ صوتی استاد پناهیان پرونده های ویژه حمایت مالی بیان معنوی پناهیان

آخرین مطالب

آخرین نظرات

بیان ها راهکار راهبرد آینده نگری سخنرانی گفتگو خاطرات روضه ها مثال ها مناجات عبارات کوتاه اشعار استاد پناهیان قطعه ها یادداشت کتابخانه تالیفات مقالات سیر مطالعاتی معرفی کتاب مستندات محصولات اینفوگرافیک عکس کلیپ تصویری کلیپ صوتی موضوعی فهرست ها صوتی نوبت شما پرسش و پاسخ بیایید از تجربه... نظرات شما سخنان تاثیرگذار همکاری با ما جهت اطلاع تقویم برنامه ها اخبار مورد اشاره اخبار ما سوالات متداول اخبار پیامکی درباره ما درباره استاد ولایت و مهدویت تعلیم و تربیت اخلاق و معنویت هنر و رسانه فرهنگی سیاسی تحلیل تاریخ خانواده چندرسانه ای تصویری نقشه سایت بیان معنوی بپرسید... پاسخ دهید...