ولایت؛ تنها راه نجات جامعۀ بشری
سخنرانی علیرضا پناهیان برای جشن عید غدیر مرکز AIM در «لندن»
برای معرفی دین، کدام بخش آن جذابتر و محوریتر است؟
شناسنامه
- زمان: 99/05/18
- موضوع: ولایت؛ تنها راه نجات جامعۀ بشری
- مکان: جلسه مجازی
- مناسبت: جشن عید غدیر مرکز AIM در «لندن»
- فیلم: اینجا
تبریک عید غدیر، به نمایندگان تفکر مؤمنانۀ اسلامی در بلاد مختلف
ایام عید با شکوه غدیر را که بزرگترین عید مسلمانان است، به همۀ شما دوستان بزرگوار تبریک عرض میکنم که در بلاد مختلف، نمایندگانی برای تفکر مؤمنانۀ اسلامی هستید؛ هم ایمان خودتان را حفظ کردهاید و هم مبلّغان پُرشوری برای یک زندگی مؤمنانه هستید و دوست دارید زیباییهای ایمان خودتان را منتشر کنید و این خیلی عالی است.
اینجا در این مناسبت شریف، میخواهم نکتهای را خدمتتان عرض کنم:
برای معرفی دین، کدام بخش دین را بگوییم که جذابتر و محوریتر باشد؟
وقتی شما بخواهید دین خودتان را معرفی کنید، البته نه برای اینکه حتماً دیگران دین خودشان را تغییر بدهند و به دین شما معتقد و ملتزم بشوند، بلکه اگر کسی از سر کنجکاوی از شما بپرسد که «مختصّات دین شما چیست؟ چه ویژگیهایی دارد؟ چه حرفهایی برای زدن دارد؟» شما کدام قسمت دین خودتان را معرفی میکنید که اولاً جذابتر باشد، ثانیاً محوریترین و کلیدیترین بخش دین خودتان را معرفی کرده باشید؟
کدام قسمت دین را معرفی کنیم که همیاری و همدلی را بیشتر بکند، همدلی را بین افرادی که در ادیان مختلف هستند زیادتر بکند و بتواند یک جهان بهتری را برای ما بسازد؟
زیباترین بخش دین که میتواند دلها را منقلب کند، ولایت است
بنده تصوّر میکنم زیباترین بخش دین ما که شکوه زیباییاش میتواند به شدّت هوش را از سر ببرد و میتواند دلها را منقلب کند، مفهوم ولایت است. نه نماز، نه روزه، نه موضوعاتی مثل حجاب، نه موضوعاتی مثل عبادات (مانند حج)، نه عدالتخواهی و نه هیچ موضوع دیگری در دین، به زیبایی و شکوه ولایت نیست.
ولایت را اگر خوب درک کنیم و بتوانیم زیباییهایش را، توصیف کنیم، همۀ مردم جهان خواهند پسندید. یک نمونهاش این است که شما میبینید برخی از مسیحیان که با امیرالمؤمنین علی(ع) و با نهجالبلاغۀ شریف، آشنا هستند، چقدر عاشق او شدهاند!
ک نمونۀ دیگرش این است که شما میبینید چقدر از مسیحیان در عزای اباعبدالله الحسین(ع) شرکت میکنند و او را مردی فراتر از یک ملّت و مذهب میدانند! گاندی و برخی دیگر از شخصیتهای جهان که در طول تاریخ با او آشنا شدهاند، به او احترام میگذارند. شما بهعنوان نمونه، این میزان از دلبری اباعبداللهالحسین(ع) و دلبری حماسۀ کربلا را ببینید که اصلاً زمان ندارد و اصلاً محدود در یک موقعیت خاصّی نیست.
ما اگر بتوانیم ولایت را خوب برای کسی توصیف کنیم و خوب توضیح بدهیم، طبیعتاً این مفهوم زیبا را تحسین خواهد کرد و لازم نیست حتماً متدیّن به دین ما بشود و اعتقادات ما را پیدا کند. قرآن کریم هم میفرماید: خدا ایمان را در دلهای شما محبوب و زیبا قرار میدهد. «وَ لکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإیمانَ وَ زَیَّنَهُ فی قُلُوبِکُمْ» (سوره حجرات/ 7) در روایتی آمده است که در اینجا «حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإیمانَ» یعنی أمیرالمؤمنین علی(ع) یعنی ولایت علی بن ابیطالب. (عَنْ أَبِیعَبْدِاللَّهِ ع فِی قَوْلِهِ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمانَ وَ زَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ یَعْنِی أَمِیرَالْمُؤْمِنِین؛ تفسیر قمی/ ج2/ ص319)
زیباییهای ولایت را چگونه توصیف کنیم؟
کارکردهای ولایت را برای مردم جهان، توضیح دهیم
خُب، حالا زیباییهای ولایت را چگونه توصیف کنیم؟ چگونه درک کنیم؟ سعی کنیم کارکرد ولایت را توضیح بدهیم؛ مخصوصاً در مغربزمین. در فرهنگ جاری در تمدن غرب، زمینۀ خوبی وجود دارد برای اینکه ولایت را معرفی کنیم.
در اینجا توضیح مختصری در اینباره عرض میکنم و برخی از کارکردهای ولایت را بیان میکنم:
1. ولایت؛ تأمینکنندۀ آزادی
مثلاً مفهوم بسیار مهمّ «آزادی» را در نظر بگیرید. اگر دیگران از شما بپرسند «در اسلام چقدر به مفهوم آزادی بها داده شده است؟» میگوییم بیشتر از نماز، بیشتر از روزه، بیشتر از حج، به مفهوم آزادی بها داده شده است. اما چگونه؟ به این صورت که ولایت، چون عامل آزادی است، مهمتر از همۀ ابعاد دین است، ولایت چون تأمینکنندۀ آزادی است، مهمتر از همۀ بخشهای دین به حساب آمده است، این جایگاه آزادی را در دین ما نشان میدهد.
2. ولایت؛ نوعی مدیریت توأم با رعایت کرامت انسان
ولایت یک تحمیلکننده نیست، ولایت یک مقلّدپرور نیست. ولایت خیلی از اوقات سکوت میکند تا مردم خودشان درک کنند. ولایت خیلی از مردم فاصله نمیگیرد؛ ولو مردم به ضرر خودشان هم حکمی بکنند، ولایت با آنها همراهی میکند.
البته ولایت سعی میکند اجازه ندهد که دیگران مردم را گمراه کنند. ولی بارها در تاریخ انبیاء اینگونه بوده که وقتی مردم چیزی را نخواستند، خدا به پیغمبر فرموده است: پیغمبر من، تو بر آنان سیطره نداری «لَسْتَ عَلَیْهِمْ بِمُصَیْطِرٍ» (سوره غاشیه/ 22) پیامبر با دیکتاتوری برخورد نکرده (که بخواهد چیزی را به مردم تحمیل کند) و مردم خودشان را با گناه و معصیت بیچاره کردند. ولایت یک نوع مدیریت توأم با رعایت کرامت انسان است.
3. ولایت؛ تأمینکنندۀ یک نیاز عاطفی افراد
ولایت یک دلسوزی بینظیر و شدید است. ولایت یک نیاز عاطفی افراد را در جامعه تأمین میکند. کلّ جامعه به مثابه یک «خانواده» به ولیّ عادل خودشان، عشق میورزند.
من واقعاً نمیتوانم در این چند دقیقۀ کوتاه، ولایت را وصف کنم ولی از شما میخواهم غیر از بحثهای اثبات حقّانیت ولایتِ اولیاء خدا، به توصیف ولایتِ اولیاء خدا بپردازید. زیارت جامعه یک سند بسیار خوب برای این توصیف است؛ همچنین دیگر اسنادی که در روایات ما و در زیارتنامههای ما وجود دارد. به توصیف ولیّ خدا بپردازید، تا مردم ببینید و بپسندند.
4. برخورد بزرگوارانۀ ولایت با وجود قدرت مطلقه
ولایت یک دستورالعمل مشخصی در نحوۀ برخورد کردن با مردم دارد. البته ولایت، قدرت مطلقه دارد، اما قدرت مطلقه برای این است که کسی نتواند به ولایت صدمه بزند، او با این قدرت مطلقه، اعمال قدرت نمیکند. شما میتوانید این را در سیره و زندگی رسول خدا(ص) و امیرالمؤمنین علی(ع) ببینید که چقدر بزرگوارانه برخورد میکردند.
برخورد کریمانۀ رسول خدا(ص) با یک منافق
یک نمونه از برخورد بزرگوارانۀ رسول خدا(ص) را مثال بزنم که همۀ مذاهب اسلامی این روایت تاریخی را قبول دارند. کسی در مدینه بود به نام «عبدالله بن اُبَی» که سورۀ منافقین دربارۀ او نازل شد. او یک منافق مصرّحی بود که تمام مذاهب اسلامی قبول دارند ایشان منافق است و این سوره در شأن اوست. او میخواست در مدینه، یک دوقطبی خاصی، بین مهاجرین و انصار ایجاد کند. به انصار گفت: «مهاجرین را بیرون خواهیم کرد!» رسول خدا(ص) ناراحت شد، قهر کرد و از شدت غضب، کسی سخن نگفت. سورۀ منافقین نازل شد؛ سورهای که هر جمعه باید در نماز جمعه خوانده بشود.
اما در عین حال، همین عبدالله بن اُبَی، وقتی بیمار شد، پسرش نزد رسول خدا(ص) آمد و گفت: یا رسول الله، به عیادت پدر من بیایید. رسول خدا(ص) به عیادت او رفت. ببینید ولیّ خدا، چقدر بزرگوارانه برخورد میکند. در واقع عبدالله بن اُبی، میخواست یک مشکل سیاسی بزرگ در جامعه ایجاد کند، امّا رسول خدا(ص) با او هم کریمانه برخورد کرد.
حتی پسر عبدالله بن اُبی، از رسول خدا تقاضا کرد که «برای پدر من استغفار کن» رسول خدا(ص) هم برای او استغفار کرد. یک نفر آمد شدیداً به رسول خدا(ص) اعتراض کرد که تو چرا استغفار کردی؟ مگر خدا نفرمود «استغفار کنی من نمیپذیرم؟» رسول خدا(ص) فرمودند: خدا نفرمود برای منافق، استغفار نکن، بلکه فرمود «اگر استغفار کنی من نمیپذیرم» من استغفار کردم، خدا نپذیرد. (مَرِضَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أُبَیٍّ وَ کَانَ ابْنُهُ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ... فَقَالَ الثَّانِی أَلَمْ یَنْهَکَ اللَّهُ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَیْهِمْ أَوْ تَسْتَغْفِرَ لَهُمْ فَأَعْرَضَ عَنْهُ رَسُولُ اللَّهِ ص؛ فَأَعَادَ عَلَیْهِ فَقَالَ لَهُ وَیْلَکَ إِنِّی خُیِّرْتُ فَاخْتَرْتُ إِنَّ اللَّهَ یَقُولُ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِینَ مَرَّةً فَلَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ ....؛ تفسیر قمی/ج1/ص302)
برخورد کریمانه امیرالمؤمنین(ع) با مردم
این برخورد بزرگوارانه و کریمانه در سیرۀ علی بن ابیطالب(ع) هم بود. یک داستانی را نقل کنم: زمانی که سریال تلویزیونی «امام علی(ع)» در ایران پخش میشد، یک دانشجویی در دانشگاه هنر به من گفت: «به این فیلم یک انتقاد دارم؛ در این فیلم، مدیریت امیرالمؤمنین(ع) را یک مقدار شُل و ضعیف نشان داده است. امیرالمؤمنین(ع) پیش من یک شکوه و یک اقتداری داشت. اما اقتدار علی بن ابیطالب(ع) در این فیلم، پیش من فروریخت.»
گفتم: ممکن است به این فیلم انتقادهایی وارد باشد ولی اینکه شما میگویید «با دیدن این فیلم، من احساس کردم که مدیریت علی(ع) قوی نیست» این احساسی بود که مردمِ پای رکاب امیرالمؤمنین(ع) هم پیدا کرده بودند و میگفتند: «یا علی تو سیاست و مدیریت بلد نیستی!» درحالیکه امیرالمؤمنین علی(ع) میفرمود «لَوْلاَ التُّقَی لَکُنْتُ أَدْهَی الْعَرَبِ»؛ اگر تقوا نبود و من نمیخواستم تقوا را رعایت کنم، زیرکترین فرد در سیاستورزی بودم. (وَ اللَّهِ مَا مُعَاوِیَةُ بِأَدْهَی مِنِّی وَ لَکِنَّهُ یَغْدِرُ وَ یَفْجُرُ وَ لَوْ لَا کَرَاهِیَةُ الْغَدْرِ لَکُنْتُ مِنْ أَدْهَی النَّاسِ؛ نهج البلاغه/خطبه 200)
امیرالمؤمنین علی(ع) در توضیح اینکه «چرا دربارۀ من، چنین قضاوتی دارید؟» خیلی کلمات مظلومانهای بیان میفرماید. (قال علی(ع): لَقَدْ قَالَتْ قُرَیْشٌ: إِنَّ عَلِیّاً رَجُلٌ شُجَاعٌ [وَ] لَکِنْ لَا عِلْمَ لَهُ بِالْحُرُوبِ؛ ارشاد مفید/1/280) و (یَقُولُونَ إِنَّ عَلِیّاً کَانَ لَهُ جَمْعٌ عَظِیمٌ فَفَرَّقَهُ وَ حِصْنٌ حَصِینٌ فَهَدَمَهُ... إِذَنْ کَانَ ذَلِکَ هُوَ الْحَزْمَ؛ وقعه صفین/ص529)
ولایت؛ تنها راه نجات بشر
الان معلوم شده که دموکراسی نمیتواند مردم را خوشبخت کند
جذابترین بخش دین ما موضوع ولایت است، در این تردیدی نیست؛ مخصوصاً امروز که انواع سرپرستیهای سیاسی اجتماعی، شکست خودشان را نشان دادهاند و بطلان خودشان را آشکار کردهاند.
دیگر معلوم شده است که دموکراسی نمیتواند مردم را خوشبخت کند، بلکه در همان فضایی که میبینید از دموکراسی دم زده میشود، جنایتهای فراوانی هم در جهان رخ داده است. ظلمهایی که به واسطۀ دموکراسی بر ملتها روا داشته شده، کم از ظلمهایی که دیکتاتورهای بزرگ کردهاند نبوده و خونریزیها کمتر نشده است. پس چگونه باید جامعه را اداره کرد؟ طرحی که ما داریم، ولایت است.
ولایت؛ تنها تضمین برای دموکراسی و حاکمیت مردم بر سرنوشت خود
ولایت اگر درک بشود تمام طرفداران صادق دموکراسی-نه صهیونیستها که دموکراسی را بهانهای برای از بین بردن ملتها قرار دادهاند، نه کارتلها و تراستها و سرمایهداران زالوصفت که دموکراسی را پوششی برای حاکمیت مطلق خودشان در پشت پرده قرار دادهاند، بلکه آن روشنفکرهایی که صادقانه از دموکراسی دفاع میکنند، برای اینکه جلوی فساد را بگیرند- اگر ولایت را بشناسند متوجه خواهند شد که تنها تضمین برای دموکراسی و حاکمیت مردم بر سرنوشت خودشان، ولایت است.
ولایت مثل داور زمین مسابقه، یا مثل یک مربّی، زمینه را فراهم میکند و آموزش میدهد، بازی را خودِ افراد و اعضای تیم باید انجام بدهند، گل را آنها باید بزنند، حرکت را آنها باید در زمین انجام بدهند و مدال افتخار و درآمد این بازی هم برای آن بازیکنان خواهد بود. داوران شاید در این فضا، کمترین حقوق را دریافت کنند، آنها جای کسی گل نمیزنند. امام حسن مجتبی(ع) جای مردم گل نزد. امیرالمؤمنین علی(ع) جای مردم گل نزد، بلکه گذاشت آنها خودشان گل بزنند ولی آنها اینقدر ضعیف عمل کردند که گل خوردند و نصیحتهای دلسوزانۀ امیرالمؤمنین علی(ع) را عمل نکردند. یکبار مقام معظم رهبری در بیانات خودشان، برخی از کارکردهای ولایت فقیه را به داوری، تشبیه میفرمودند.
ولایت فقط مخصوص معصومین نیست/ ولایت یک مکانیزم است؛ نه صرفاً یک اعتقاد دینی
ما اگر ولایت را توضیح بدهیم واقعاً همۀ ابناء بشر درک خواهند کرد که ولایت تنها راه نجات است؛ حالا اگر کسی مسیحی است، میتواند منتظر مسیح بن مریم باشد یا اگر مسلمان است، منتظر مهدی(عج) باشد که فرزند پیامبر(ص) است. اختلاف نظری هم که بین مذاهب وجود دارد، فعلاً مهم نیست. برخی از مذاهب میگویند که ایشان هنوز به دنیا نیامده، ولی مذهب شیعه میگوید آن کسی که پشت پردۀ غیبت است و نام مقدس او مهدی(عج) است، به دنیا آمده است.
مسئلۀ محوری، جا انداختن اصل ولایت است و داشتن افرادی که در این شایستگی باشند. ولایت فقط مخصوص معصومین هم نیست. وای بر جامعهای که افرادی نداشته باشد که خصلتهایی نزدیک به خصلتهای معصومین داشته باشند و ولایت را به آنها نسپارد؛ فرقی هم نمیکند این جامعه اسلامی باشد یا غیر اسلامی. ولایت یک مکانیزم است، یک اعتقاد دینی خاص نیست. این مکانیزم را باید درک کرد. این یک سیستم برای ادارۀ جامعه است که باید شیرینی و زیباییهایش را دید. حتی میشود در فضاهای مختلف فرهنگهای مختلف، آن را تصوّر کرد.
ولایت هرچه قدرت پیدا کند، فاسد نمیشود؛ قدرت را به چنین افرادی باید سپرد. آیا ما چنین افرادی در جامعۀ بشری نداریم؟ ولایت هرچه قدرتمندتر میشود مهربانتر میشود؛ مقتدرِ مهربان است. این روح حاکم بر ولایت است. قرآن میفرماید: «لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَریصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنینَ رَؤُفٌ رَحیم» (سوره توبه/ 128) برای پیامبر سخت است که چیزی شما را اذیت کند و پیامبر حریص شماست. اینها جلوهها و اوصاف ولایت است.
با موضوع ولایت، مبلّغانه برخورد کنید و ابعاد ولایت را توصیف کنید
من امیدوارم شما دانشجویان عزیز و عموم جوانان که مؤمن هستید، با موضوع ولایت مبلّغانه برخورد کنید و ابعاد ولایت را توصیف کنید. نمیخواهیم به اثبات حقّانیت ولایت بپردازیم برای اینکه دیگران به ولایت معتقد بشوند. فقط میخواهیم مردم جهان بدانند این حقیقت چقدر زیباست و بدانند که این حقیقت، راه نجات از مشکلات است و بدانند که در هر جامعهای باید دنبال چنین چهرههایی باشند. آنوقت ببینید عرصۀ سیاست چقدر پاکتر خواهد شد و چقدر انتظار برای منجی افزایش پیدا خواهد کرد. حالا این منجی یا مسیح باشد یا مهدی (علیهما آلاف التّحیّة و الثناء).
برای همۀ شما آرزوی خیر دارم و مجدداً عید ولایت را تبریک میگویم. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته.
جلسه بعد>>
ارسال نظر
لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید