کلیپ تصویری | اگر صادقانه با خدا گفتگو کنیم ..
خاطره رزمندهای که از جبهه میترسید
شناسنامه
- تولید: بیان معنوی
- زمان: 02:32
- منبع: برای نزدیک شدن به خدا
- دریافت با کیفیت (پایین(4مگابایت) | متوسط(17مگابایت) | بالا(39مگابایت) | صوت)
- آپارات | یوتیوب
متن:
رفقا، هر کسی صادقانه نیت داشته باشد، خدا منتظر عملش نمیشود. خدا منتظر امتحانش نمیشود. خبر دارم بهتان میدهم. تو صادقانه بگو خدایا میخواهمت. منتظر نمیشود فردا ببیند چه میکنی. شروع میکند. فقط بفهمد تو راست میگویی!
دو تا شهید از یک سخنرانی برمیگشتیم زمان جنگ، رفتنی خیلی سرِحال بودند و شوخ، برگشتنی حرف نمیزدند. گفتم چی شده؟ گفتند که ما حالمان گرفته شد با این صحبت تو. چرا ما الآن نیامدیم جبهه؟ گفتم خب بیایید برویم. توی مرخصی گردان بودیم اینها هم بر و بچه آن گردان بودند ولی این دفعه نیامده بودند. گفت خب میترسم! بالاخره دیگر این است دیگر. گفتم خب به خدا این را بگو. گفت راست میگویی ها! گفتم بگو دوست دارم بیایم ولی میترسم. فردا حالت عوض میشود. فردا جفتشان توی قطار بودند. اِ! آمدید شما؟! آره دیگر! شوخ و شنگ! چی شد میگفتی من میترسم؟ گفت دیگر نمیدانم. خدا قدرت ندارد دل تو را تغییر بدهد، صادقانه گفتی من میترسم. ولی دوست دارم نترسی. تو صداقت به من نشان بده، من هم قدرت خداییام را بهت نشان میدهم. عوضت میکنم. تو به من راست بگو. من همۀ زیباییهای عالم را توی دلت میگذارم. تو به من بگو نمیتوانی، من توان تو میشوم.
تو صادقانه بگو خدایا میخواهمت. منتظر نمیشود فردا ببیند چه میکنی، شروع میکند. فقط بفهمد تو راست میگویی.
احسنت به حاج آقا پناهیان و ادمین زحمت کش سایت ❤️