۹۰/۰۹/۱۴ چاپ ایمیل و پی دی اف
عنصر شجاعت در هنر و حماسه - 10

چرا عده ای همه چیز هنرمندان را به آبرو و تشویق گره زده اند؟ / کسی که خود را مورد تأیید امامش ببیند، از سرزنش نمی ترسد / باید ترس را به عنوان یک نکبت از همه ابعاد زندگی دور کرد / ترس از تشویق و تنبیه دیگران نباید روی هنرمندان و اهل سیاست اثری داشته باشد / شجاعت هنرمندان و اهل رسانه، ارزش مضاعف دارد

حجت الاسلام علیرضا پناهیان در دهۀ اول محرم، در دانشگاه هنر با موضوع «عنصر شجاعت در هنر و حماسه» به ایراد سخنرانی پرداختند. گزیده‌ای از دهمین جلسۀ این سخنرانی در ادامه می‌آید:

آبرو دادن سخت‌تر از جان دادن است/ شجاعت در مقابل دشمنان راحت‌تر از شجاعت در مقابل دوستان است/ شجاعت در میدان صلح، سخت‌تر از شجاعت در میدان جنگ است

  • انسان در مواقع مختلفی به شجاعت نیاز دارد. گاهی در مقابل دشمنان و گاهی در مقابل دوستان. به نظر می‌رسد شجاعت در مقابل دشمنان راحت‌تر از شجاعت در مقابل دوستان است. گاهی از اوقات یک رو در بایستی ساده که از یک ترس بی‌پایه ناشی شده است. ترس از اینکه مبادا دوستانم با من قطع ارتباط کنند یا مرا تحقیر یا تمسخر کنند یا از من ناراحت بشوند، باعث می‌شود که انسان حق را در مقابل دوستان خود نگوید. ولی با دشمنان راحت‌تر می‌توان شجاعت داشت. کما اینکه شجاعت در میدان صلح، سخت‌تر از شجاعت در میدان جنگ است. چون در میدان جنگ «مرگ یکبار و شیون هم یک بار» است، ولی در میدان صلح مرگ هزاربار و شیون هم هزاربار است. اگر قرار باشد شجاعتی در میدان صلح بروز داده شود و رفقا بخواهند انسان را مسخره و سرزنش کنند، آنوقت ترس از دیگران، تمام لحظات زندگی را پر از «مرگ و شیون» خواهد بود. استدلالش هم این است که من می‌خواهم بمانم و زندگی کنم، چه کسی جواب این همه محرومیت من از منافعم را می‌دهد؟ فلذا می‌ترسد. به همین دلیل هم جان دادن سخت‌تر از آبرو دادن است.

ترس، خودش را پوشش‌های مختلف پنهان می‌کند/ باید ترس را به عنوان یک نکبت از همه ابعاد زندگی دور کرد

  • گاهی انسان شجاعت ندارد که منافع خودش را حفظ کند. بعضی وقت‌ها شجاعت ندارد تا منافع دیگران را حفظ کند. گاهی هم شجاعت ندارد تا امر خدا را حفظ کند. هر کدام از این موارد شجاعت خاصی نیاز دارد و هر کدام یک ترس ویژه دارد. اگر کسی در مواردی شجاعت دارد، باید ببیند آیا موارد دیگری نیست که بترسد؟ چون ترس خودش را در پوشش‌های دیگری پنهان می‌کند. باید ترس را به عنوان یک نکبت از همه ابعاد زندگی دور کرد. ترس، پنهان می‌شود و خودش را در لابه‌لای سینۀ انسان پنهان می‌کند و نهان انسان را از بین می‌برد.

ترس از تشویق و تنبیه دیگران نباید روی هنرمندان و اهل سیاست اثری داشته باشد/ شجاعت هنرمندان و اهل رسانه، ارزش مضاعف دارد/ چرا عده‌ای همه چیز هنرمندان را به آبرو و تشویق گره زده‌اند؟/ متأسفانه امروزه مهمترین ابزار کنترل در عرصه هنر، تشویق‌ها و تنبیه‌ها است

  • شجاعت هنرمندان و اهل رسانه، ارزش مضاعف دارد. چون مانند شجاعت در میدان جنگ نیست که «مرگ یکبار، شیون یکبار». اگر قرار شد کسی از آبرو و عزت خودش بگذرد، چگونه می‌تواند عمری بدون عزت زندگی کند؟ مخصوصاً هنرمندان. چرا عده‌ای همه چیز هنرمندان را به آبرو و تشویق گره زده‌اند؟ آیا اوج یک هنرمند این است که روی سن برود و همه برایش سوت و کف بزنند؟ چرا هنرمند باید اینقدر وابسته به تشویق باشد؟ هنرمند وابسته به تشویق، ترسوی از تحقیق خواهد شد.
  • اساساً از دست دادن عزت و آبرو نزد هم‌پیاله‌ها سخت‌تر است. گاهی یک تحقیر، نیشی به جان انسان می‌زند که هزاران تشویق آن را التیام نمی‌بخشد. لذا شوق به تشویق اثر کمتری در انسان دارد تا اثر تحقیر. اگر هزاران نفر کسی را تشویق کنند ولی یک نفر به او نیشی بزند و او را تحقیر کند، او به فکر این است که چگونه می‌تواند آن یک نفر را هم جزء تشویق‌کننده‌ها بیاورد. چنین کسانی در کنار ترس از تحقیر و مسخره شدن، طمع عجیبی هم دارند.
  • در دنیای سیاست هم همینطور است. چنین فردی اگر اقبال بالایی در گروههای مختلف داشته باشد، باز به فکر کسانی است که او را قبول ندارند یا به او رأی نداده‌اند. طمع می‌کند که دل همه را بدست بیاورد. دایره تقاضای خودش را برای اینکه طرفداری‌اش کنند، گسترش می‌دهد و از تحقیر گروه باقی مانده می‌ترسد و برای جذب همه، کم‌کم از ایمان به نفاق تبدیل ماهیت می‌دهد و این خطر اهل سیاست را هم تهدید می‌کند.
  • متأسفانه امروزه مهمترین ابزار کنترل در عرصه هنر، تشویق‌ها و تنبیه‌ها است. هنرمند باید خودش را از تشویق‌ها و تنبیه‌ها جدا کند. یک شاعر می‌تواند یک عارف بزرگ باشد، به شرط اینکه تشویق و تنبیه دیگران در او اثری نگذارد. اگر کسی خود را مورد تشویق‌ خدا و اهل بیت(ع) ببیند، دیگر نیازی به تشویق دیگران ندارد.

تأیید امام، انسان را از هر تشویق و تنبیهی بی‌نیاز می‌کند/ کسی که خود را مورد تأیید امامش ببیند، از سرزنش نمی‌ترسد

  • در زمان آخرین امامان ما فردی به نام «یونس بن عبدالرحمن» هست. امام رضا(ع) می‌فرماید: «یونس برای ائمه زمان خودش مانند سلمان برای پیامبر(ص) بود؛ یُونُسُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ فِی زَمَانِهِ کَسَلْمَانَ الْفَارِسِیِّ فِی زَمَانِهِ»(رجال کشی/488)، سی جلد کتاب دارد. امام جواد(ع) یکی از کتاب‌هایش را از ابتدا تا انتها ورق می‌زدند، و برای هر صفحه، برای او طلب رحمت می‌کردند(...فَجَعَلَ یَتَصَفَّحُهُ وَرَقَةً وَرَقَةً، حَتَّى أَتَى عَلَیْهِ مِنْ أَوَّلِهِ إِلَى آخِرِهِ، وَ جَعَلَ یَقُولُ: رَحِمَ اللَّهُ یُونُسَ، رَحِمَ اللَّهُ یُونُسَ، رَحِمَ اللَّهُ یُونُس‏؛ رجال کشی/484). اما از برخی روایات اینطور معلوم می‌شود که غریب بود و مردم او را دوست نداشتند.(رک: رجال کشی، «یونس بن عبدالرحمن») در روایت آمده است که: «روزی یونس میهمان امام رضا(ع) بود. عده‌ای از اهل بصره نزد حضرت آمدند و اجازۀ ورود خواستند. امام رضا(ع) از یونس خواستند که در اتاق مجاور بماند، آن عده بعد از احوالپرسی شروع به بدگویی از یونس کردند و امام رضا(ع) سرشان را به زیر انداخته بودند و چیزی نمی‌فرمودند. چراکه حتی این مقدار ظرفیت نداشتند که امام در نزد آنان از یونس دفاع کنند. بعد که آن افراد رفتند، حضرت، یونس را صدا زدند. یونس گریه می‌کرد و می‌گفت: آقا می‌بینید اینها که از شیعیان هستند، با من چه می‌کنند؟ امام رضا(ع) فرمودند: چه اشکالی دارد؟ وقتی که امام تو از تو راضی است. بگذار هر چه می‌خواهند، بگویند. بعد حضرت به یونس فرمودند: اگر در دست راست تو مرواریدی باشد، و مردم بگویند: پشگل است، یا پشگلی در دست تو باشد، و مردم بگویند مروارید است، آیا تو را سودی می‌رساند؟ یونس گفت: خیر. حضرت فرمودند: وضع تو هم اینگونه است. وقتی تو بر راه صحیح هستی، و امامت از تو راضی است، سخن مردم ضرری به تو نمی‌زند.»(1)

------------

(1) عن جَعْفَرِ بْنِ عِیسَى، قَالَ، کُنَّا عِنْدَ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا (ع) وَ عِنْدَهُ یُونُسُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ، إِذَا اسْتَأْذَنَ عَلَیْهِ قَوْمٌ مِنْ أَهْلِ الْبَصْرَةِ، فَأَوْمَى أَبُو الْحَسَنِ (ع) إِلَى یُونُسَ: ادْخُلِ الْبَیْتَ! فَإِذَا بَیْتٌ مُسْبَلٌ عَلَیْهِ سِتْرٌ، وَ إِیَّاکَ أَنْ تَتَحَرَّکَ حَتَّى تُؤْذَنَ لَکَ! فَدَخَلَ الْبَصْرِیُّونَ وَ أَکْثَرُوا مِنَ الْوَقِیعَةِ وَ الْقَوْلِ فِی یُونُسَ، وَ أَبُو الْحَسَنِ (ع) مُطْرِقٌ، حَتَّى لَمَّا أَکْثَرُوا وَ قَامُوا فَوَدَّعُوا وَ خَرَجُوا: فَأَذِنَ لِیُونُسَ بِالْخُرُوجِ، فَخَرَجَ بَاکِیاً فَقَالَ: جَعَلَنِیَ اللَّهُ فِدَاکَ إِنِّی أُحَامِی عَنْ هَذِهِ الْمَقَالَةِ وَ هَذِهِ حَالِی عِنْدَ أَصْحَابِی! فَقَالَ لَهُ أَبُو الْحَسَنِ (ع): یَا یُونُسُ وَ مَا عَلَیْکَ مِمَّا یَقُولُونَ إِذَا کَانَ إِمَامُکَ عَنْکَ رَاضِیاً! یَا یُونُسُ حَدِّثِ النَّاسَ بِمَا یَعْرِفُونَ، وَ اتْرُکْهُمْ مِمَّا لَا یَعْرِفُونَ، کَأَنَّکَ تُرِیدُ أَنْ تُکَذَّبَ عَلَى اللَّهِ فِی عَرْشِهِ، یَا یُونُسُ وَ مَا عَلَیْکَ أَنْ لَوْ کَانَ فِی یَدِکَ الْیُمْنَى دُرَّةٌ ثُمَّ قَالَ النَّاسُ بَعْرَةٌ، أَوْ بَعْرَةٌ فَقَالَ النَّاسُ دُرَّةٌ، هَلْ یَنْفَعُکَ ذَلِکَ شَیْئاً فَقُلْتُ لَا، فَقَالَ: هَکَذَا أَنْتَ یَا یُونُسُ، إِذْ کُنْتَ عَلَى الصَّوَابِ وَ کَانَ إِمَامُکَ عَنْکَ رَاضِیاً لَمْ یَضُرَّکَ مَا قَالَ النَّاسُ.(رجال کشی/487)

نظرات

ارسال نظر

لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دسترسی سریع سخنرانی ها تنها مسیر استاد پناهیان ادبستان استاد پناهیان درسنامۀ تاریخ تحلیلی اسلام کلیپ تصویری استاد پناهیان کلیپ صوتی استاد پناهیان پرونده های ویژه حمایت مالی بیان معنوی پناهیان

آخرین مطالب

آخرین نظرات

بیان ها راهکار راهبرد آینده نگری سخنرانی گفتگو خاطرات روضه ها مثال ها مناجات عبارات کوتاه اشعار استاد پناهیان قطعه ها یادداشت کتابخانه تالیفات مقالات سیر مطالعاتی معرفی کتاب مستندات محصولات اینفوگرافیک عکس کلیپ تصویری کلیپ صوتی موضوعی فهرست ها صوتی نوبت شما پرسش و پاسخ بیایید از تجربه... نظرات شما سخنان تاثیرگذار همکاری با ما جهت اطلاع تقویم برنامه ها اخبار مورد اشاره اخبار ما سوالات متداول اخبار پیامکی درباره ما درباره استاد ولایت و مهدویت تعلیم و تربیت اخلاق و معنویت هنر و رسانه فرهنگی سیاسی تحلیل تاریخ خانواده چندرسانه ای تصویری نقشه سایت بیان معنوی بپرسید... پاسخ دهید...