تاریخ بعثت و عصر ظهور - جلسه بیست و دوم
چرا امامزمان(ع) راحتتر از پیامبر(ص) دشمنان را شکست میدهد؟/ افراد «بیتفاوت» و «مرعوبِ زورگویان» مانع نجات جامعه از ظلم میشوند
شناسنامه:
- زمان: 1400/02/15
- مکان: برنامه وقت سحر شبکه افق
- موضوع: تاریخ بعثت و عضر ظهور
- صوت: اینجا
- فیلم:
یک جمعبندی مختصر از مباحث گذشته
مجری: از اوّلین شب قدر دربارۀ مظلومیت امیرالمؤمنین(ع) گفتگو کردیم. خوب است در شبهایی که تا پایان ماه مبارک رمضان باقی مانده اشارهای هم به عصر ظهور کنید و بفرمایید کسانی که منتظر هستند چهکاری باید بکنند؟ چطوری باید منتظر باشند؟ اصلاً معنای منتظر چیست؟
ممکن است نرسیم به تفصیل دربارۀ عصر ظهور صحبت کنیم اما در جایجای بحث به تناسبت، مقایسههایی انجام دادیم و تفاوتها و تشابههایی را عرض کردم. انشاء الله در این جلسه و جلسات بعد بیشتر به موضوع حکومت امامزمان(عج) و مقدمات ظهور حضرت خواهیم پرداخت. ولی اجازه بدهید در این جلسه یک جمعبندی از مباحث اخیر ارائه بدهم. خیلی از دوستان میگویند که آرامتر بحث بکنید، جزئیات را بیشتر بگویید تا ما بتوانیم دقیقتر یادداشت بکنیم، یا به خاطر خودمان بسپاریم اما چون فرصت برنامه خیلی کم است ناچاریم مطالب را خیلی فشرده و پشتسرهم بگوییم.
چرا پیامبر میخواست مردم را آزاد کند؟/ 1. برای اینکه بتواند رسالت خودش را آزادانه انجام بدهد
نمیخواهم همۀ آنچه را تاکنون گفتیم خلاصه کنم ولی مباحث اخیر را اینطوری جمعبندی میکنم. مطلب اول اینکه پیامبر گرامی اسلام، مردمش را آزاد کرد. چرا؟ به دو علت: علت اول این است که، اگر پیامبر گرامی اسلام(ص) میخواست وظیفۀ هدایت مردم را به انجام برساند، خودِ او را نمیگذاشتند زنده بماند؛ خودِ او را مورد هجمه قرار میدادند؛ از تهدید به قتل بلکه اقدام به قتل-که در جریان در لیلة المبیت انجام شد- تا محاصرۀ اقتصادی. ایشان باید بماند تا بتواند این رسالت را انجام بدهد. برای اینکه آزادی خودش را بتواند تأمین کند طبیعتاً باید یک قومی در اطراف او آزاد بشوند. نمیشود که یک نفر در بین دشمنان بدون محافظ آزاد باشد. خدا از این سنتها ندارد که ملائکة الله بیایند پیامبر گرامی اسلام را محاصره کنند تا هرچه به او سنگ میزنند - خلاف وضع طبیعی- به پیغمبر(ص) نخورد.
پیامبر گرامی اسلام(ص) مانند دیگر انسانها در جامعه زندگی میکند، البته گاهی ممکن است معجزات الهی همراهی بکنند، آن هم در شرایطی که مردم بیایند همراه بشوند. پس ایشان باید زنده بماند تا مأموریتاش را درست انجام بدهد. برای اینکه بتواند این کار را انجام بدهد باید یک قومی از او دفاع کنند. این قوم باید اول آزاد بشوند و آزاده باشند و بتوانند مقاومت کنند. پس دلیل اول برای اینکه میخواست مردماش را آزاد کند، این بود که امکان انجام رسالت خودش و نزول وحی محقق بشود. در این دلیل اول نکات تاریخی زیادی هست که به بعضی از آنها اشاره کردیم.
2. یک انسان یا جامعه برای اینکه بخواهد هدایت بشود اول باید آزاد باشد و کرامتش حفظ شود
علت دوم برای اینکه پیامبر میخواست مردم را آزاد بکند، این بود که کرامت مردم حفظ بشود. کسی نباید بندۀ غیرخدا باشد. چرا رسول الله(ص) میخواهد کرامت مردم را حفظ کند؟ اینجا هم شاید بتوانیم حداقل دو دلیل بشماریم. رسول خدا(ص) میخواهند مردم را هدایت کنند و برای اینکه یک انسان یا جامعه بخواهد هدایت شود اول باید آزاد باشد تا بشود امتحانش کرد. اصلاً پایه هدایت، کرامت است. شما با بیاحترامی به کسی نمیتوانی او را هدایت بکنی. یا وقتی دیگران به او بیاحترامی کنند، شما نمیتوانی او را هدایت بکنی.
مگر پیغمبر(ص) نمیخواهد مردم را هدایت بکند؟ بله، خُب این قوم باید به کرامت رسیده باشند تا بتوانند انتخاب کنند. اگر اسیر و برده و تحت ستم باشند، نمیتوانند تشخیص بدهند و هدایت را بپذیرند. پس دلیل اول این است که «مقدمۀ هدایت، آزادی است» و آزادی هم جلوهای از کرامت است. کرامت مفهوم بسیار مهمی است که بعداً در موردش بیشتر صحبت میکنیم.
کدام گناه است که خدا آنرا نمیبخشد؟ / شرک یعنی «عبد غیرخدا شدن»
دلیل دوم برای اینکه «پیغمبر وقتی میخواهد کرامت مردم را حفظ کند، آنها را آزاد میکند» این است که خدا نسبت به این موضوع خیلی حساس است. موضوعی که خدا در قرآن کریم روی آن خیلی حساسیت دارد این است که «بندگانی که من آفریدم نباید بندۀ کسی باشند. انسانی که بخواهد عبد من باشد، اگر گناه کند، من او را میبخشم؛ انسانی که عبد من باشد اگر ضعیف باشد دستش را میگیرم. انسانی که عبد من باشد حتی میتوانم گناههایش را به حسنه تبدیل کنم. من به او کمک میکنم.» ولی اگر انسان عبد غیرخدا باشد، خدا نمیتواند آن را تحمل کند. لذا «توحید» اصل است؛ توحید یعنی اینکه «عبد غیرخدا نباش»
عبد غیرخدا شدن شرک است و خدا شرک را نمیبخشد «إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ» (نساء،48). در واقع بُعد اجتماعی شرک، عبد غیرخدا شدن است. بعضیها به طاغوت ایمان دارند یعنی عبد طاغوت هستند و ربوبیت غیرخدا را پذیرفتند. خدا نسبت به این موضوع خیلی حساس است. تمام جوانها و حتی بچههایی که در خیابانها بازی میکنند باید بدانند، خدا نسبت به چه گناهی خیلی حساس است و نمیبخشد، جنگها راه میاندازد، پیامبران را میفرستد و...، آن گناه این است که انسانی که آفریده، عبد غیرخدا بشود و غیرخدا، آزادی انسان را از او سلب کند و او را به بردگی بکشد.
خدا میتواند با اشتباهات بندگانش کنار بیاید ولی به شرطی که خودش اشتباه کرده باشد، نه اینکه او را وادار به اشتباه کرده باشند. این همان «عبد طاغوت شدن» است. مثلاً یک کسی میترسد و جنگ نمیرود. میفرماید عیبی ندارد تو ترسو هستی، به جنگ نرو ولی به جبهه کمک کن. این فرق میکند با یک کسی که تحت ستم طاغوت، به جنگ نرود. خدا خیلی علیه آنها حرف میزند و نسبت به این موضوع حساس است.
چرا آزاد کردن جامعه برای پیامبر(ص) سخت بود؟
پس مطلب اول این است که رسول خدا(ص) میخواهد انسانها را آزاد کند. مطلب دوم این است که آزاد کردن مردم کار دشواری است. طاغوت بزرگ آن زمان، طواغیت و فراعنۀ قریش بودند. پیامبر(ص) میخواهد مردم را از سلطۀ اینها آزاد کند. آزاد کردن مردم سخت است. چرا؟ یک، گروهی از موافقان پیامبر(ص) آدمهای بیتفاوتی بودند. نمیشود مردمی را که نسبت به آزادی خودشان بیتفاوت هستند آزاد کرد. اینها میدانند که شما درست میگویی، اما وقتی ابوجهل لشکرکشی میکند، اینها هم همراهش میروند. میگوید زور من به اینها نمیرسد. آنها آدمهای سستعنصری هستند. آزاد کردن اینطور آدمها برای هر رهبر آزادیخواهی کار دشواری است.
چرا آزادکردن مردم برای پیامبر(ص) سخت بود؟ علت دوم این است که گروهی از مردم مخالفت میکنند. در داستان پیامبر گرامی اسلام(ص) مخالفان اصلی ابوجهلها و ابوسفیانها هستند. علت سوم سختی آزاد کردن یک ملّت این است که گروهی مرعوب زورگویان هستند. اینها ترسو و ذلیل هستند. همۀ دشواریهایی را که پیامبر گرامی اسلام(ص) تحمل میکرد، گردن دشمنان پیغمبر نیندازیم؛ دو گروه دیگر هم اینجا نقش داشتند. یکی بیتفاوتها، که برای خودشان یک عنوانی داشتند، چون نمیشود گفت اینها میترسیدند، ولی آدمهای بیمسئولیتی هستند، حاضر است برای خودش آدم خوبی باشد ولی هجرت نمیکند، کمک نمیکند. اینها در هر زمانی هستند. باید اینگونه مؤمنین خصوصاً در مساجد شناسایی بشوند و به آنها تذکر داده بشود. پس یک گروه بیتفاوت هستند، یک گروه مرعوب زورگویان هستند، یک گروه هم دشمن هستند. آزاد کردن چنین جامعهای خیلی سخت است.
در آستانۀ ظهور تعداد افراد بیتفاوت و مرعوبِ زورگویان کم میشود
اگر مرعوب و بیتفاوت نداشته باشیم، راحت میشود شرّ دشمنان را کَند. احتمالاً در زمان ظهور امامزمان(ع) اکثریت مردم مرعوب و بیتفاوت نیستند. چرا بیتفاوتی نیست؟ چون در زمان ظهور بیتفاوتی یک ننگ است. همه میفهمند بیتفاوت بودن چقدر زشت است. معنای دقیق بیتفاوتنبودن را در جلسات بعد توضیح خواهیم داد.
در زمان امامزمان(ع) تعداد افراد مرعوب در برابر قدرتها هم کمتر است؛ چون در آستانۀ ظهور همه میفهمند قدرتها پوچ هستند. همین الآن مردم فهمیدهاند که آمریکا چیزی نیست، مردم منطقه در مقابل اسرائیل جرأت پیدا کردند. اینها نمونههایش است. چون در آخرالزمان این دو گروه کم میشوند، نابودی آن دشمنها توسط حضرت بیش از هشت ماه طول نمیکشد درحالیکه ما در دفاع مقدس برای آزادیِ یک بخشی از خاک کشورمان هشت سال نبرد کردیم. هشت ماه مدت زیادی نیست، انگار حضرت فقط یک سفری به دور منطقه دارند و تمام میشود.
مرحلۀ بعد از آزادسازیِ ملت، «حفظ آزادی» است
مطلب اول این بود که پیامبر گرامی اسلام میخواستند مردم را آزاد کنند. چون اگر مردم را آزاد نمیکردند نمیتوانستند رسالت را انجام بدهند، مقدمۀ انجام رسالت آزادی و کرامت مردم است. مطلب دوم این بود که آزاد کردن سخت است. بسیاری از درگیریهای پیامبر به خاطر همین سختی بود. این سختی هم سه تا پایه دارد که عبارتاند از مخالفان، بیتفاوتها و مرعوبها.
در مدینه آزادسازی ملت عرب شروع شد و در جزیرة العرب ادامه پیدا کرد تا فتح مکه و سپس مابقی جزیرة العرب، تا وقتی که طواغیت و فراعنۀ قریش نابود شدند و مردم گروهگروه ایمان آوردند. «اِذا جاءَ نَصرُ اللهِ وَ الفَتحُ، وَ رَاَیتَ النّاسَ یَدخُلونَ فی دینِ اللهِ اَفواجًا» (نصر،1و2).
مطلب سوم یا مرحلۀ سوم «حفظ آزادی» است که این مرحله هم از مدینه شروع شد. حفظ آزادی یک مسئلۀ خیلی مهم است. این مسئله دیگر صد درصد یک مسئلۀ سیاسی است اگرچه بحثهای قبلیمان هم همه سیاسی بود. چون درگیری با قدرتهاست و ضعفهای مردم در برابر قدرتها و مرعوب شدنشان در برابر قدرتها و همۀ مقولههایی که به قدرت ختم میشود در این مرحله است.
یکی از موانع حفظ آزادی، طواغیت گذشته هستند که خود را بازسازی کرده و بالا میآیند
رسول خدا(ص) دست طواغیت را بریدند و یک جامعه درست کردند. حالا در همین جامعه طاغوت رشد میکند. طبع انسان این است. دو گروه طاغوت در جامعهای که رسول خدا(ص) درست کردند رشد میکند. یکی همان طواغیت قبلی هستند که وارد این جمع میشوند و خود را بازسازی میکنند و این بار به یک بهانۀ دیگر بالا میآیند، مثل معاویه و یزید که فرزندان ابوسفیان هستند. وقتی که یزید ملعون کنار سر مطهر اباعبدالله الحسین(ع) نشسته بود گفت: بنیهاشم با پادشاهی بازی کردند، خبری نشده بود و وحی نیامده بود «لَعِبَتْ هَاشِمُ بِالْمُلْکِ فَلَا خَبَرٌ جَاءَ وَ لَا وَحْیٌ نَزَلَ؛ احتجاج طبرسی/ج2/ص307) یعنی آنوقت دورِ بنیهاشم بود و حالا دور ماست. این همان جریان شرک قدیم است که خودش را در فضای مسلمانی بازسازی کرده است.
پس باید رسول خدا(ص) از این آزادی که در مردم ایجاد کرده و کرامت را به مردم داده، حراست کند. حفظ این آزادی و کرامت دشوار است. چرا دشوار است؟ به دلیل اینکه آن قدرت طاغوتی، خودش را به صورت دیگری بازسازی میکند و این بار از دین هم استفاده میکند. حتی میگوید که حسین(ع) خارجی شده است؛ یعنی بر حکومت خروجکرده و هر کسی خروج کرد باید اعدام بشود! باید به آنها گفت: شما نامردها از احکام اسلام استفاده میکنید که سرِ فرزند پیامبر اسلام را ببرید؟! آنها قبلاً این زور را نداشتند، حالا زورشان بیشتر هم شده است! مگر قبلاً دایرۀ نفوذ ابوسفیان چقدر بود؟ حالا به کمک اسلام، دایرۀ نفوذش از مصر تا آسیای میانه گسترده شده است. پس یک گروه، طاغوتهای این چنینی داریم که خودشان را بازسازی میکنند و نمونهاش یزید ملعون است.
یک مشکل دیگر برای حفظ آزادی جامعه، ظهور و بروز طاغوتچههای کوچک است
یک گروه دیگر طاغوتچههای جدید هستند که میگویند «آن زورگوها که رفتند، چرا این وسط یک چیزی گیر ما نیاید؟!» یا به اصطلاح عامیانۀ رایج، اینها دُم درمیآورند. طاغوتچههای جدید را چهکار کنیم؟ یک نظام اسلامی درست کردیم که این نظام اسلامی میخواهد آزادیها را حفظ کند و کرامت را به انسانها بدهد؛ سوءاستفادۀ از این کرامت و بزرگواری را چهکار کنیم؟ بعضیها که همیشه در جنگها فرار میکردند، حالا مدعی میشوند.
حالا یزید میگوید که ما بچۀ ابوسفیان هستیم و اصلاً ما از قبل، رئیس بودیم. اما بقیه این وسط چه میگویند؟ ابوموسی اشعری کجای قصه است؟ اینها مشکلات ادارۀ جامعهای است که پیغمبر، آن را آزاد کرده است. مشکل بعدی برای پیغمبر آزاد نگهداشتن مردم و مظلومیتهای پس از تأسیس جامعۀ اسلامی است. مشکل دیگر هم یک عدۀ مسلمانهای بیتفاوت است. همانطور که در جامعۀ شرکآلود، مردمِ بیتفاوت نسبت به آزادی خودشان داشتیم، حالا یک عدهای مسلمانِ بیتفاوت نسبت به ظهور و بروز طاغوتچهها داریم.
نزدیک انتخابات، تجلّیهای فراوانی از بردهداری نوین را در فضای تبلیغاتی رسانهای میبینیم
مثلاً بنده میگویم در جامعۀ ما اگر رسانه و فضای تبلیغات، اینطوری باشد... این در واقع طواغیت نوظهور و فراعنۀ کوچک هستند، لذا باید جلویشان را بگیرید. میگویند: ای بابا! ولمان کن تو رو خدا. اصلاً در این چهل سال بحثهای اخلاق وارد این عرصهها نشده است. امر به معروف و نهی از منکرِ مسئولین و رسانههایی که فرعونچههای کوچک هستند و لزوم رعایت تقوای زبان از اهل علم، کمتر شنیدهایم. مشخصات فرعون در قرآن به عنوان نماد قدرت فاسد در مقابل قدرت انبیاء آمده است. قدرت انبیاء میخواهد آزاد کند، قدرت فرعون میخواهد ذلیل کند.
خیلی زشت است که الآن اگر به جوان خودمان در خیابان میگوییم گناه بد است، یاد گناهانی مثل زنا و سرقت و قتل میافتد. این سه تا در مقابل گناه «بدحرفزدن مسئولین سیاسی» که ممکن است در آن غَدَر باشد، فریب باشد، دوقطبیسازی باشد، سخن سدید نگفتن رسانهها باشد، چیزی نیست. چون رفتار و گفتار آنها به ظهور فرعونچهها، اربابهای جدید و مدرن و بردهداری مدرن منجر میشود.
نزدیک انتخابات، تجلّیهای بسیار فراوانی از بردهداری نوین را در فضای تبلیغاتی رسانهای کشور خودمان میبینیم. همه میگویند اصلاً این چیزها در انتخاباتها طبیعی است. پس ما برای چه انقلاب کردیم؟ پس برای چه مسلمان شدیم؟ پس مشکل و سختی حفظ این آزادی و کرامت در جامعه سه عامل دارد، یکی طاغوتهای قدیمی که خود را بازسازی میکنند، یکی طاغوتچههای نو، یکی هم مردم بیتفاوت نسبت به ظهور این طاغوتها. با وجود این سه عامل، حفظ آزادی و کرامت خیلی مشکل میشود.
در حکومت پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) جلوگیری از طغیان فرعونچهها با رفتار کریمانه ممکن نشد
دلیل دیگر برای مشکلشدن حفظ آزادی نوع عملکرد ولیّ خدا است. یا رسول الله! یا امیرالمؤمنین! مقابل این طاغوتهای بازسازیشده و طاغوتچههای نوظهور و بیتفاوتیها را بگیر. میفرماید چهطور جلو آنها را بگیرم؟ سر ببُرم؟ تطمیع کنم؟ چهکار کنم؟ هم به رسول خدا(ص) گفتند تو ادارۀ جامعه را بلد نیستی، هم به امیرالمؤمنین علی(ع). دو نمونهاش را میخواهم برای شما بخوانم.
وقتی رسول خدا(ص) میخواهد این آزادی را حفظ بکند، باید برخوردش کریمانه باشد. «فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَکَ وَ لا تَطْغَوْا» (هود/112)؛ پایدار باش بدون طغیان. اگر کسب قدرت و تداوم حکومت با طغیان باشد کار سختی نیست ولی آن چیزی که خدا گفته نخواهد بود. شما باید بدون طغیان از طغیان فرعونچهها در جامعه جلوگیری کنی. آیا میشود؟ در حکومت رسول خدا(ص) و حکومت امیرالمؤمنین(ع) که نشد. بناست در حکومت امامزمان(عج) این کار بشود. سؤال اصلی بحث ما این است: ما باید چهکار کنیم که بشود؟ حکومت رسول خدا(ص) مردم را آزاد کرد، با آنها برخورد کریمانه کرد، رسول خدا(ص) میخواست با همین برخورد کریمانه طاغوتچهها را از بین ببرد. آن طاغوتچهها نگذاشتند حضرت وصیتنامه بنویسد. در حکومت امیرالمؤمنین(ع) آن طاغوتچهها سه تا جنگ به امیرالمؤمنین(ع) تحمیل کردند و بعد هم ایشان را ترور کردند.
نگذارید در جامعهای که آزادی در آن هست، طاغوتچهها دوباره بروز کنند
در حکومت آقا امامزمان(عج) همین برخورد کریمانه میخواهد صورت بگیرد، ولی آن طاغوتچهها دیگر نمیتوانند کاری بکنند. چه تفاوتی بین حکومت آقا امامزمان(عج) و آن دو تا حکومت ایجاد میشود؟ اینجا نقش منتظران و مقدمهسازان ظهور، خودش را نشان میدهد. اینجا آن وظائفی که ما در جمهوری اسلامی داریم، خودش را نشان میدهد. اینجا «یَخْرُجُ نَاسٌ مِنَ الْمَشْرِقِ فَیُوَطِّئُونَ لِلْمَهْدِی(یعنی سُلطانَه)»(کشف الغُمه/ج2/ص477) خودش را نشان میدهد که از رسول خدا(ص) نقل شده است یک قومی از مشرق قیام میکنند و مقدمۀ ظهور حضرت مهدی(عج) را آماده میکنند. مقدمۀ ظهور حضرت چیست؟ مقدمۀ دولت کریمه چیست؟ جمهوری اسلامی و ایران اسلامی. کاری که شما باید بکنید این است که نگذارید در یک جامعهای که آزادی داده شد، طاغوتچهها دوباره بروز کنند. اسمش را هرچه میخواهید بگذارید؛ عدالت، تقوا، سیاست، ولایت. البته در روزهای بعد یک کمی این مفاهیم را باز میکنیم.
اینکه مشخصات دولت کریمه در دعای افتتاح آمده، نمونهای از نسبت ماه رمضان با امامزمان است
دولت کریمه داشتن سه تا مشکل دارد. یکی منافقان قدرتطلب که در جامعه هستند، دیگری مؤمنان ضعیف و بعد هم مظلومیت اولیاء مثل مظلومیت امیرالمؤمنین(ع). یک خبر خیلی جالب از نسبت ماه رمضان با امامزمان(عج) به شما بگویم؛ و آن اینکه مشخصات دولت کریمه در دعای افتتاح آمده است.
در دعای افتتاح میخوانیم: «اللَّهُمَّ إِنَّا نَرْغَبُ إِلَیْکَ فِی دَوْلَةٍ کَرِیمَةٍ تُعِزُّ بِهَا الْإِسْلامَ وَ أَهْلَهُ وَ تُذِلُّ بِهَا النِّفَاقَ وَ أَهْلَهُ»؛ کریمه یعنی چه؟ یک معنایش این است که با کرامت برخورد کند و کرامت انسانها را حفظ کند. ما این دولت کریم را میخواهیم. مثل امیرالمؤمنین علی(ع). «تُعِزُّ بِهَا الْإِسْلامَ وَ أَهْلَهُ»، آن دولت کریمهای که اسلام و اهلش در آن عزیز بشوند، «وَ تُذِلُّ بِهَا النِّفَاقَ وَ أَهْلَهُ»؛ و نفاق ذلیل بشود. جالب است که امام باقر(ع) فرمودند: در هر جمعه و عید فطر و قربان وقتی برای خارج شدن (برای نماز) آماده شدی بگو «اللَّهُمَّ مَنْ تَهَیَّأَ فِی هَذَا الْیَوْمِ... اللَّهُمَّ إِنَّا نَرْغَبُ إِلَیْکَ فِی دَوْلَةٍ کَرِیمَةٍ تُعِزُّ بِهَا الْإِسْلامَ وَ أَهْلَهُ وَ تُذِلُّ بِهَا النِّفَاقَ وَ أَهْلَهُ»(اقبال الاعمال، ابن طاووس/ج1/ص280).
امیرالمؤمنین(ع) به مردم فرمود: من شما را بهزور شمشیر، درست نمیکنم
کتاب الغارات از قدیمیترین کتب شیعه است. شهید سلیمانی میفرماید این کتاب را بخوانید. البته این کتاب الآن قطور است، چون اَعلام متن را هم توضیح داده است، اخیراً شنیدم که اصل خودِ الغارات که شاید نصف حجم چاپ فعلی را دارد، چاپ شده است یا دارد چاپ میشود. شهید سلیمانی میفرمود این کتاب را بخوانید. موضوع الغارات چیست؟ تمام سخنرانیهای امیرالمؤمنین علی(ع) در ارتباط با غارتهایی که توسط معاویه در منطقۀ اسلامی انجام میگرفت و امیرالمؤمنین(ع) خون جگر خورد، گریه کرد، آرزوی مرگ کرد، مریض شد، برای اینکه میفرمود «مردم بروید جلوی این غارتها را بگیرید!» اما مردم نرفتند.
یکی از این متنها را از همین الغارات برای شما بخوانم: «أَ لَا تَرَوْنَ یَا مَعْشَرَ أَهْلِ الْکُوفَةِ وَ اللَّهِ لَقَدْ ضَرَبْتُکُمْ بِالدِّرَّةِ الَّتِی أَعِظُ بِهَا السُّفَهَاءَ فَمَا أَرَاکُمْ تَنْتَهُونَ وَ لَقَدْ ضَرَبْتُکُمْ بِالسِّیَاطِ الَّتِی أُقِیمُ بِهَا الْحُدُودَ فَمَا أَرَاکُمْ تَرْعَوُونَ» (الغارات، ثقفی/ج1/ص27)، ای مردم کوفه! آیا نمیبینید من هر طور شما را نصیحت کردم اما شما خود را اصلاح نکردید. «فَمَا بَقِیَ إِلَّا سَیْفِی»؛ فقط مانده است که من شما را با شمشیر درست کنم؛ بعد امیرالمؤمنین(ع) میفرماید من این کار را نمیکنم. یعنی من باید با زور با شما برخورد کنم ولی من این کار را نمیکنم.
در ادامۀ همین سخن میفرماید: «وَ الْعَجَبُ مِنْکُمْ وَ مِنْ أَهْلِ الشَّامِ أَنَّ أَمِیرَهُمْ یَعْصِی اللَّهَ وَ هُمْ یُطِیعُونَهُ وَ أَنَّ أَمِیرَکُمْ یُطِیعُ اللَّه وَ أَنْتُمْ تَعْصُونَه»؛ از شما و اهل شام عجب است، امیر آنها معصیت خدا میکند و مردم اطاعتاش میکنند؛ امیر شما از خدا اطاعت میکند شما اطاعتاش نمیکنید! سخن عجیبتری که در کتاب الغارات از امیر المؤمنین(ع) آمده این است که میفرماید او به سربازانش پول نمیدهد ولی آنها برایش مفت و مجانی کار میکنند، من به شما پول میدهم ولی شما نمیآیید.
یک جمله دربارۀ سردار سلیمانی بگویم. غارات غصۀ امیرالمؤمنین(ع) بود که دق کرد. یعنی چه؟ میآمدند غارت میکردند و میرفتند، امیرالمؤمنین(ع) میفرمود یکی برود دفاع کند. سردار سلیمانی چهکار کرد؟ بعد از 1400 سال رفت جلوی غارات داعشیها در همین منطقه ایستاد و به شهادت رسید. شهید سلیمانی سند ماست که میتوانیم افتخار کنیم و به امیرالمؤمنین(ع) بگوییم یا علی(ع)، بعد از1400 سال جلوی غارات گرفته شد.
(الف3/ن2)
ارسال نظر
لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید