تاریخ بعثت و عصر ظهور - جلسه بیست و سوم
سیستم حکومتی اسلام، مبتنی بر «زندگی به عشق حاکم» و «فدا شدن برای حاکم» است /دولت کریمه چیزی از جنس اربعین است؛ فراتر از قانون و عدالت
شناسنامه:
- زمان: 1400/02/16
- مکان: برنامه وقت سحر شبکه افق
- موضوع: تاریخ بعثت و عضر ظهور
- صوت: اینجا
- فیلم:
چهار گروه هستند که موانع تشکیل دولت کریمه میشوند
مجری: در جلسۀ گذشته فرمودید برای یک جامعهای که از بند آزاد شده، دوباره مشکلاتی پیش میآید و آن هم فرعونچههایی هستند که از وضعیت جدید سوء استفاده میکنند و آنها کسانی هستند که به ظاهر اسلام میآورند ولی خیانت میکنند. حالا مابقی بحث را بفرمایید.
واقعاً همینطور است. اگرچه آزادسازی یک جامعه دشوار است اما حفظ این آزادی دشوارتر است. ما در تاریخ اسلام میبینیم که بعد از رسولخدا(ص) چهار گروه از این فرعونچهها ظهور کردند. امیرالمؤمنین علی(ع) با سه گروه از آنها جنگیدند که انشاءالله جلسات بعد دربارۀ آنها صحبت خواهیم کرد. این سه گروه چه کسانی بودند: طلحه و زبیر، معاویه، خوارج. گروه چهارم ماندند که امیرالمؤمنین علی(ع) با آنها نجنگیدند. اینها در زمان امام حسن مجتبی(ع) خیانت کردند و بعد امام حسین(ع) را به قتل رساندند. یعنی غیر از این سه گروه هنوز فرعونچههایی بودند که خون به جگر امیرالمؤمنین علی(ع) کردند. این سه گروه که مقابل امیرالمؤمنین علی(ع) ایستادند با تقابلی که با حضرت داشتند خودشان را رسوا کردند. اما آن گروهی که رسوا نشدند، امام حسین(ع) با خون خودشان آنها را رسوا کردند. آنها را هم باید شناخت.
اینها موانع دولت کریمه هستند. اینها کمترین بذری در هر خاکی و در هر جامعهای بکارند، باید ریشهکن بشوند. دولت کریمه دولتی است بدون این فرعونچهها، و ما الآن در زمانی هستیم که قبل از ظهور باید این بذرها، نهالها و بوتههای علفهای هرز و خارهایی را که میخواهند سر راه دولت کریمه دربیایند ریشهکن کنیم. انشاءالله حضرت بعد از ظهورشان حدود هشت ماه با اینها نبرد خواهند کرد. مثل صدر اسلام نیست که زیاد طول بکشد.
چرا پیامبر با روش کریمانه، آنچنان موفق نشد ولی امامزمان(ع) با همان روش موفق میشود؟
حالا برویم سراغ دولت کریمه. دولت کریمه دولتی است که با فرعونچهها مبارزه میکند، اما نکتهاش اینجاست که با روش کریمانه اینکار را انجام میدهد؛ در زمان صدر اسلام، روش کریمانه از نظر ظاهری موفقیت لازم را بهدست نیاورد. در زمان امامزمان(ع) هم برخورد باید مانند صدر اسلام، کریمانه باشد. چطور میشود که امامزمان(ع) با برخورد کریمانه، موفق میشوند؟ ما باید این تفاوت را درک کنیم و باید در عصر ظهور این تفاوت را درست کنیم.
یکبار دیگر مرور کنیم: برقراری آزادی و حفظ آزادی در یک جامعه با مشکلاتی مواجه است که این مشکلات عبارتاند از آنهایی که قدرتطلب هستند، آنهایی که بیتفاوت هستند و آنهایی که مرعوب قدرتطلبها هستند؛ این سه گروه مانع حفظ آزادی در جامعۀ آزاد شده هستند. امامی که میخواهد بیاید این آزادی و کرامت را حفظ بکند، به چه روشی میخواهد عمل بکند؟ آیا به روش غیرکریمانه و غیرآزادمنشانه میخواهد آزادی را حفظ کند؟ مثل غربیهایی که با جنگ و خونریزی میخواهند دموکراسی را برقرار کنند؟ حفظ آزادمنشی و آزادی و کرامت به روش کریمانه و آزادمنشانۀ رهبری جامعۀ دینی کمی سخت است. در تاریخ اسلام هرچه مظلومیت هست مال اینجاست. با مثالهایی که عرض خواهم کرد توضیح مطلب خیلی ساده میشود.
منتها قبل از اینکه توضیح بدهم و برخی از اسناد را از قرآن و همچنین روایات معرفی کنم، یک دعایی هست برای امشب و این دهه که اوّل این دعا با مختصری تفاوت شبیه «اللّهمَّ کن لولیک الحجّة» هست و بقیهاش شبیه دعای افتتاح و شبیه دعایی میشود که مشهور است در زیارت هر روز صبح دربارۀ حضرت ولیعصر(ع) خوانده میشود. به ما امشب خیلی توصیه کردند که این دعا را بخوانیم: «اللّهمَّ إنّی أرغبُ إلیکَ فی دَولَةٍ کریمَة تُعِزُّ بها الاسلام و أهلَه...»؛ پس امشب شب دولت کریمه است، موضوع توجه ما باید دولت کریمه باشد؛ فرمودهاند امشب مدام این دعا را بخوانید.
مشخصه اول دولت کریمه این است که «اسلام و اهلش عزیز میشوند»
ما از این به بعد دربارۀ دشواریهای دولت کریمه و چگونگی زندگی در دولت کریمه صحبت میکنیم که در واقع مسئولیت ما را در دوران غیبت برای اینکه مقدمات ظهور را فراهم کنیم مشخص میکند. دولت کریمه دو تا مشخصه دارد یکی «تُعِزُّ بها الإسلام و أهلَه» است، یعنی در دولت کریمه اسلام و اهلش عزیز میشوند. اسلام و اهلش چهطوری عزیز میشوند؟ وقتی که بتوانیم برای کلّ دنیا، غربیها و شرقیها، کرامت انسانی و یک جامعۀ ایدهآل را به نمایش بگذاریم بهطوری که همه تحسین کنند و بگویند این بهتر است، این زیباتر است.
شهید بهشتی میفرمود برای مقدمهسازی و تعجیل فرج، هیچ چیزی بهتر از این نیست که ما یک جامعۀ نمونه بسازیم. قانون و عدالت بهمعنای انصاف، موضوعاتی مقدماتی برای امور بالاتر از اینها میشوند، ما بالاتر از اینها، شهر کمنظارت و پُر از ایثار میخواهیم؛ نه شهری که با قانون، یقۀ آدمها را بگیرد که مبادا خطا کنند!
جامعۀ سالم مثل اربعین است؛ یعنی جایی فراتر از قانون و عدالت
ممکن است بعضی از قانونپرستها یا عدالتپرستها بگویند که بنده عدالت یا قانون را نفی کردم. نه؛ هم قانون لازم است و هم عدالت. کریمبودن یعنی چه؟ یعنی با بخشش رفتار کردن. به اضافۀ عدالت و قانون چیز دیگری هم لازم است. خانوادۀ خوشبخت خانوادهای نیست که قانونی زندگی کند؛ خانوادهای است که همدیگر را ببخشند، کوتاه بیایند، سخت نگیرند. جامعۀ سالم هم همینطور است، مثل اربعین. اربعین شهر بیقانون نیست، فراتر از قانون است. شهر غیرعادلانه نیست، فراتر از عدالت است. امیرالمؤمنین(ع) فرمود «عَامِلْ سَائِرَ النَّاسِ بِالْإِنْصَافِ وَ عَامِلِ الْمُؤْمِنِینَ بِالْإِیثَار» (تصنیف غررالحکم/ص394) با بقیۀ مردم با انصاف برخورد کن و با مؤمنین با ایثار برخورد کن.
عدالت را نفی نکردم، قانون را هم نفی نکردم، ولی میگویم یک قلهای را ببینید؛ عدالت و قانون، بهعنوان مبنا یا «فنداسیون» هستند؛ هر کدام به نوعی، چارچوب هستند. بعد روی اینها چه چیزی سوار میشود؟ آن زیبایی را ببینید. در اربعین دزدی نمیشود، چون اصلاً دزدی جا ندارد! اصلاً مردم برای یک چیز دیگری آنجا رفتند. شما نمیتوانید بگویید مردم بهخاطر «عدالت» به زیارت اربعین رفتند؛ چون برای چیزی فراتر از عدالت رفتند. اینجا عدالت نفی نمیشود. بعضیها یکدفعهای از شنیدن این حرف، دچار وحشت نشوند. کسی به اربعین نرفته که قانونمدار باشد. هیچ قانونی هم زیر پا گذاشته نمیشود. اربعین خیلی زیبایی دارد. این خصوصیات دولت کریمه است. اینجاست که اگر ما یکچنین جامعهای را بنا کردیم «تُعِزُّ بهاالإسلام و أهله»؛ اسلام و اهلش عزیز میشود. ما میتوانیم اربعین را پشت ویترین بگذاریم به همۀ جهان نشان بدهیم. هر کسی آمده، واقعاً جذب زیبایی آن شده است.
مشخصه دوم دولت کریمه این است، منافق نمیتواند آنجا عرض اندام کند
مشخصه دوم دولت کریمه این است: «تُذِلُّ بِها النفاقَ و أهلَه» دولت کریمهای میخواهیم که نفاق در آن ذلیل باشد. در اربعین، نفاق ذلیل است. چون آنجا همه دنبال خرجکردن هستند. اصلاً جا ندارد کسی بخواهد سوءاستفاده کند. کسی که منافق باشد نمیتواند در آن جامعه تنفس کند. ممکن است دیگران از منافق پذیرایی کنند و بگویند «بفرمایید میل کنید» ولی خودش از درون، لِه میشود و آب میشود. اصلاً منافق نمیتواند آنجا عرض اندام کند. منافق چهطوری ذلیل میشود؟ با دولت کریمه.
ما باید خیلی به مسئلۀ نفاق دقت کنیم. امیرامؤمنین(ع) فرمودند: منافقین کمر من را میشکنند (قَطَعَ ظَهْرِی رَجُلَانِ مِنَ الدُّنْیَا رَجُلٌ عَلِیمُ اللِّسَانِ فَاسِقٌ وَ رَجُلٌ جَاهِلُ الْقَلْبِ نَاسِکٌ... سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص یَقُولُ: یَا عَلِیُّ هَلَاکُ أُمَّتِی عَلَى یَدَیْ کُلِّ مُنَافِقٍ عَلِیمِ اللِّسَان؛ خصال صدوق/ج1/ص69) (إِنِّی لَا أَخَافُ عَلَى أُمَّتِی مُؤْمِناً وَ لَا مُشْرِکاً... وَ لَکِنِّی أَخَافُ عَلَیْکُمْ کُلَّ مُنَافِقٍ عَالِمِ اللِّسَانِ یَقُولُ مَا تَعْرِفُونَ وَ یَعْمَلُ مَا تُنْکِرُونَ لَیْسَ بِهِ خَفَاء؛ الغارات/ج1/ص157)
منافقین هم پای رکاب پیغمبر(ص) بودند هم پای رکاب امیرالمؤمنین(ع). در صحرای کربلا هم منافقینی در مقابل امامحسین(ع) بودند که حضرت به آنها فرمود: «هَؤُلَاءِ قَوْمٌ کَفَرُوا بَعْدَ إِیمانِهِمْ» این کفر بعد از ایمان، یعنی اینکه شما نفاق ورزیدید. ما باید مسئلۀ منافقین و نفاق را در جامعه حل کنیم. (لقد استحوذ علیکم الشّیطان، فأنساکم ذکر اللّه العظیم؛ فتبّا لکم و ما تریدون؛ إنّا للّه و إنّا إلیه راجعون، هؤلاء قوم کفروا بعد إیمانهم، فبعدا للقوم الظّالمین؛ مقتلالحسین الخوارزمی/ج1/ص252)
در کرامت، آزادی هم هست؛ ولی ممکن است در آزادی، کرامت نباشد
آیا یک دولت کریمه، راحت میتواند یک جامعۀ خوب برقرار کند؟ دو تا کلمه را مقایسه کنم. گاهی میگویم آزادی، گاهی میگویم کرامت. وقتی میگویم کرامت، آزادی هم هست. اما وقتی میگویم آزادی، ممکن است کرامت نباشد. آزادی بدون کرامت، شبیه کبوتری است که بالش را قیچی میکنند بعد میگویند بپر! این بدبخت کجا میتواند بپرد؟ مثل این است که یک انسان را ذلیل کنی و بعد آزادش کنی. معلوم است کسی که کارهای پست انجام میداده دیگر نمیتواند مخالف قدرتمندان زورگو باشد.
چرا کرامت فراتر از قانون است؟ قانون دنبال دزد میگردد. وقتی که یک جامعه، کریم باشد، کریمانه اداره بشود و مردم کریمانه زندگی بکنند، اصلاً زشت است به کسی بگویی «میخواهیم ببینیم دزدی کردی یا نه؟ قانون گذاشتیم که ببینیم تو دزد هستی یا نه؟» در آنجا همه دوست دارند از دارایی و هستیشان به نفع جامعه بگذارند.
یک دیپلمات فرانسوی میگفت: شنیدهام در ایران، جوانهایتان را به میگساری و پارتی و... تشویق نمیکنید. کسی که مترجم بود خندید و گفت این چیزها در ایران ممنوع است. گفت پس چهطوری حکومت را اداره میکنید؟ اگر جوانها دنبال هرزگی نروند شورش میکنند و علیه حکومت، عدالتخواهی میکنند. گفتم: ما با همین شورشیها داریم جامعه را اداره میکنیم. یعنی چه جوانها را سراغ هرزگی بفرستید تا این جوانها دیگر نتوانند مسئولین را کنترل کنند؟! این حرف غلطی است. او باور نمیکرد و میگفت که در غرب، اینطوری کشور را اداره میکنند. یعنی در کشورهای غربی، اول کرامت را از آدمها میگیرند، بعد به آنها آزادی میدهند. ولی اگر بخواهی به کسی کرامت بدهی حتماً باید آزادی هم بدهی. در کرامت، آزادی هم هست؛ ولی ممکن است در آزادی کرامت نباشد.
شهید صدر -اعلی الله مقامه الشریف- دربارۀ آزادی میفرمود که آزادی در اسلام با آزادی در غرب خیلی فرق میکند. آزادی در غرب یک حق است، آدم میتواند از حق صرفنظر کند. ولی در اسلام حق نداری از آزادی صرفنظر کنی. چقدر گویا و قشنگ! خدا میفرماید چرا تو آزادیات را از دست دادی و برده شدی؟ البته در هر مرتبهای از مراتب آزادی تناسبی وجود دارد.
پیامبر(ص) با کسانی که او را آزار میدادند کریمانه برخورد میکرد
فضای دولت کریمه را چگونه میشود پیاده کرد؟ دولت کریمه را باید کریمانه برقرار کرد. یک مثال از تاریخ بعثت بزنم. پیامبر گرامی اسلام چگونه برخورد میکرد؟ در بین مردم گفته میشد که نعوذ بالله پیامبر(ص) دهانبین است، تعبیر آنها این بود که ایشان «اُذُن» است یعنی سراپا گوش است و به تعبیر ما «ساده و دهانبین» است. (وَ مِنْهُمُ الَّذینَ یُؤْذُونَ النَّبِیَّ وَ یَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ ؛ توبه/61)
عدهاى از منافقین خواستند که بر رسول خدا(ص) شبیخون بزنند، بعضى از آنها بعضى دیگر را منع کردند و گفتند: مىترسیم او خبردار بشود و قبل از اینکه شما او را از بین ببرید او شما را از بین ببرد. بعضى از آنها گفتند: محمد گوش است، ما برایش قسم مىخوریم باور مىکند و ما را تصدیق مىنماید «قال بعضهم انما محمد أذن نحلف له فیصدقنا» (الدر المنثور/ج3/ص253).
عبداللَّه بن نفیل (یکى از منافقین) همواره نزد رسول خدا(ص) مى آمد و سخنان آن حضرت را مىشنید و براى دیگر منافقین نقل مىکرد و به اصطلاح «سخنچینى» مىکرد، خداوند جبرئیل را فرستاد و به آن حضرت گفت: اى محمد(ص)! مردى از منافقین سخنچینی مىکند و مطالب تو را براى منافقین مىبرد. رسول خدا (ص) او را صدا زد و او قسم خورد که من چنین کارى نکردهام. حضرت فرمود: من از تو قبول کردم، ولى تو دیگر این کار را نکن «فَدَعَاهُ رَسُولُ اللَّهِ ص فَأَخْبَرَهُ- فَحَلَفَ أَنَّهُ لَمْ یَفْعَلْ- فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص قَدْ قَبِلْتُ مِنْکَ فَلَا تَقْعُد». آن مرد دوباره نزد رفقاى خود برگشت و گفت: محمد(ص) مردى دهنبین است، خدا به او خبر داده بود که من علیه او سخن چینى مىکنم و اخبار او را براى شماها مىآورم و او از خدایش قبول کرده بود، اما وقتى من گفتم که من چنین کارى را نکردهام، از من هم قبول کرد «إِنَّ مُحَمَّداً أُذُنٌ- أَخْبَرَهُ اللَّهُ أَنِّی أَنُمُّ عَلَیْهِ وَ أَنْقُلُ أَخْبَارَهُ- فَقَبِلَ وَ أَخْبَرْتُهُ أَنِّی لَمْ أَفْعَلْ ذَلِکَ فَقَبِل» (تفسیر قمی/ج1/ص300)
دولت کریمه، منافق پای رکابش را هم لو نمیدهد
این قصۀ «اُذُن» داستانها دارد که من از این داستانها میگذرم. رسول گرامی اسلام(ص) در قسمتی از خطبۀ غدیر شروع کردند به درد دل کردن. خطبۀ غدیر، در واقع خطبۀ شقشقیۀ رسول خداست، فرمود که من منافقین را میشناسم؛ فرمودند منافقین با من بسیار بدرفتاری کردند و به قدری من را اذیت کردند که «حَتَّى أَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِی ذَلِکَ قُرْآناً وَ مِنْهُمُ الَّذِینَ یُؤْذُونَ النَّبِیَّ وَ یَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُن»؛ این آیه را خواندند و فرمودند که آنها با من بد رفتار کردند. من میتوانم اینها را الآن با اسم معرفی کنم ولی با کرامت با آنها برخورد کردم «وَ لَوْ شِئْتُ أَنْ أُسَمِّیَ بِأَسْمَائِهِمْ لَسَمَّیْتُ... وَ لَکِنِّی وَ اللَّهِ فِی أُمُورِهِمْ قَدْ تَکَرَّمْت»(احتجاج، طبرسی/ج1/ص59)؛ دولت کریمه اینطور است که منافق پای رکابش را هم لو نمیدهد.
آنها دربارۀ این رهبر کریم و بزرگوار میگفتند که پیامبر اُذُن است، یعنی او سراپا گوش است، او دهانبین و خوشباور است، به تعبیری میگفتند پیامبر(ص) خیلی ساده است. این چنین بود که آیه نازل شد: «وَ مِنهُمُ الَّذینَ یُؤذونَ النَّبِیَّ وَ یَقولونَ هُوَ أُذُنٌ قُل أُذُنُ خَیرٍ لَکُم یُؤمِنُ بِاللَّهِ وَ یُؤمِنُ لِلمُؤمِنینَ»(توبه،61)؛ قرآن میفرماید او در جهت مصلحت شما سراپا گوش و زودباور خوبى است و اصلاً خوشباور بودن او به نفع شماست، او همانطوری که فقط به خدا ایمان دارد فقط به مؤمنین اعتماد دارد.
قرارداد پیامبر با مردم مدینه این بود که «آیا حاضرید خودتان را فدای پیامبر کنید؟»
در یک نقلی آمده است حضرت زهرا(س) عرضه داشتند یا رسول الله! دربارۀ مصائبی که میفرمایید بعد از شما واقع میشود دعا کنید برطرف بشود؟ مضمون کلام پیامبر(ص) این است که من دعا میکنم، ولی برطرف نمیشود، این مصیبتها امتحانهای این امّت است. ببینید دولت کریم چه دولتی است!
از اول، قراردادی که رسول خدا(ص) با مردم مدینه در بیعت عقبۀ دوم بست چه بود؟ ای مردم! آیا حاضرید خودتان را فدای رسولخدا(ص) کنید و بچههایتان را فدای بچههای رسولخدا(ص) کنید (فَقَالَ: وَ عَلَى أَنَّ تَنْصُرُونِی إذَا قَدِمْتَ عَلَیْکُمْ یَثْرِبَ تَمْنَعُونِی مِمَّا تَمْنَعُونَ مِنْهُ أَنْفُسَکُمْ وَ أَزْوََاجُکُمْ وَ أَبْنََاءَکُمْ وَ لَکُمْ الْجَنَّةَ؛ دلائلالنبوه/ج2/ص443) نه ایشان دستور داد که مردم اطاعت کنند، نه ایشان قانون گذاشت که مردم قانون را رد نکنند؛ نه ایشان ناظر گذاشت که ناظرهایش سختگیر باشند؛ حرف رسول خدا(ص) این بود اگر این را امضا میکنید، من به میان شما بیایم.
در چه جامعهای میشود عدل را برقرار کرد؟ در جامعۀ کریم
بعضیها خیلی ساده هستند؛ تصور میکنند فدای رسولخدا(ص) شدن، فدای امیرالمؤمنین(ع) شدن، فدای امامحسین(ع) شدن، فدای امامزمان(عج) شدن، بأبی أنت و اُمی گفتن در جلسات هیئت و سینهزنی و... اینها احساسات معنوی است و فوقش عقاید دینی است! نه؛ این سیستم حکومتی است، چون قوام این حکومت به همین فدا شدن است، به عشق او زندگی کردن است. اولیاء خدا جامعه را اینطور اداره میکنند و الّا اگر بخواهی جامعه را فقط با قانون اداره کنی مدام باید دزد بگیری.
بعضیها نگویند فلانی زیرآب قانون را زد! منکر قانون نیستیم ولی ما داریم از قلّه صحبت میکنیم، ما داریم از دولت کریمه صحبت میکنیم. شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان است دهۀ آخر ماه مبارک رمضان است.
وقتی از قلّه صحبت میکنیم یعنی اینکه امامزمان(عج) نهتنها عدل را برقرار میکند، بلکه بالاتر از عدل را برقرار میکند. اصلاً عدل را چه کسی برقرار میکند؟ در چه جامعهای میشود عدل را برقرار کرد؟ چه جامعهای مشارکت میکنند برای اینکه عدل برقرار بشود؟ جامعۀ کریم، دولت کریمه. کرامت مولا باید حفظ بشود.
ذکر صلوات، سیستم حکومتی ما را نشان میدهد
برای شما از آیات قرآن بخوانم. «إِنَّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذیرا * لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُعَزِّرُوهُ وَ تُوَقِّرُوهُ وَ تُسَبِّحُوهُ بُکْرَةً وَ أَصیلا» (فتح/8و9) ما تو را فرستادیم تا شاهد امت باشى و امت را بشارت و انذار دهى، ما برای شما شاهد و مبشّر و نذیر فرستادیم؛ تا (شما مردم) به خدا و رسولش ایمان بیاورید و از او دفاع کنید و او را بزرگ دارید، و خدا را صبح و شام تسبیح گویید. چرا ذکر صلوات بر محمد و آل محمد(ص) باید بلند گفته بشود؟ این همان «تُوَقِّرُوه» است، یعنی احترام گذاشتن و بزرگ شمردن (لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُعَزِّرُوهُ وَ تُوَقِّرُوهُ؛ فتح/9) ذکر صلوات، در واقع سیستم حکومتی ما است.
این سیستم حکومتی ما است، بهجای خیلی از بروکراسیهایی که خودشان را کشتند تا بتوانند نظم ایجاد کنند ولی با بروکراسی دزدی منظم جهانی علیه ملتهای مستضعف درست کردند. منظورم بروکراسی به معنای «مارکس وبری»اش است. اخیراً دارند در غرب کمکم بروکراسی را کمرنگ میکنند برای اینکه بتوانند زندگی کنند. ولی تا یک حدی میتوانند جلو بروند؛ دارند نظارتها را کاهش میدهند، میگویند این نظارتها باید از درون افراد بلند شود. چرا خدا به تقوا اهمیت داده است؟ چون تقوا عاملی است که افراد را از درون حفظ میکند.
عدالت با عشق به مولا اجرا میشود؛ مولایی که کریم است
میفرماید: «لَقَد أَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَیِّناتِ وَ أَنزَلنا مَعَهُمُ الکِتابَ وَ المیزانَ لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ وَ أَنْزَلْنَا الْحَدیدَ فیهِ بَأْسٌ شَدیدٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ لِیَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَیْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِیٌّ عَزیز» (حدید/25)؛ ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آنها کتاب (آسمانى) و میزان (شناسایى حقّ از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند. به عبارت ساده و ماحصلش این است که، ما رسول خدا(ص) را به این زیبایی فرستادیم تا تو به عشقش قیام کنی. و این چیزی فراتر از اطاعت است. جامعهای که مردم حاضرند برای مولا و امام، خودشان را فدا کنند، جامعهای است که عدالت در آن اجرا خواهد شد، عدالت با عشق به مولا اجرا میشود، مولایی که کریم است، مولایی که معشوق همه است و خودش هم عاشق همه است.
عبارت «وَ أَنزَلنَا الحَدیدَ فیهِ بَأسٌ شَدیدٌ» در آیۀ مذکور اشاره به قانون و حکومت و قوۀ قهریه دارد. فلسفۀ اینها چیست؟ «وَ لِیَعلَمَ اللَّهُ مَن یَنصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالغَیبِ»؛ میخواهم ببینم چه کسی خدا و پیغمبرش را کمک میکند؟ «بِالغَیبِ»؛ یعنی حتی اگر پیغمبر(ص) حضور هم نداشته نباشد برایش کار میکند و یاریش میکند.
ای کاش امیرالمؤمنین(ع) در سال آخر حیاتشان یک سرباز مثل شهید سلیمانی داشتند
امیرالمؤمنین(ع) میفرمود مردم حرکت کنید و خودش حاضر بود ولی مردم گوش نمیکردند. حضرت میفرمود جلوی این غارات (غارتگری عوامل معاویه) را بگیرید، ولی آنها گوش نمیکردند. یادمان نرود سردار سلیمانی در همان منطقه، در مقابل غارات ایستاد. ای کاش امیرالمؤمنین(ع) در سال آخر حیاتشان یک سرباز مثل شهید سلیمانی داشتند.
یک کسی بلند شد و گفت یا علی(ع)، اگر خودت جلو راه بیفتی ما هم پشت سرت میآییم و جلوی این غارات را میگیریم. آقا فرمود من اینهمه کار حکومتی دارم! اگر چند صد نفر از شما با یک نفر قهرمان بروید برای آنها کافی است. آیا درست است من مرکز حکومت را رها کنم و بروم!؟ بعد فرمودند چرا بلند نمیشوید حرکت کنید؟! هیچکس جواب نمیداد. حضرت میفرمودید لال هستید یا حرف من را نمیشنوید؟! یکبار هم حضرت خودشان پیاده راه افتادند. رفتند جلوی حضرت را گرفتند گفتند آقا ما میرویم درست میکنیم ولی آخر هم نرفتند. (فَقَالَ: «مَا لَکُمْ؟ أَ مُخْرَسُونَ أَنْتُمْ لَا تَتَکَلَّمُونَ؟» قَامَ أَبُو بُرْدَةَ بْنُ عَوْفٍ الْأَزْدِیُّ فَقَالَ: إِنْ سِرْتَ یَا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ سِرْنَا مَعَکَ! فَقَالَ: «اللَّهُمَّ مَا لَکُمْ لَا سَدَدْتُمْ لِمَقَالِ الرُّشْدِ؟ أَ فِی مِثْلِ هَذَا یَنْبَغِی لِی أَن أَخْرُجَ؟! إِنَّمَا یَخْرُجُ فِی مِثْلِ هَذَا رَجُلٌ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنْ فُرْسَانِکُمْ وَ شُجْعَانِکُمْ...؛ الغارات/ج2/ص429)
گلایۀ علی(ع) از مردم در ماجرای غارات این بود «چرا از حقّ خودتان دفاع نکردید؟»
در این ماجرای غارات، مشهور است که حضرت فرمودند: شنیدم خلخال از پای یک زن غیرمسلمان کندند، اگر کسی بشنود و بمیرد حق دارد... اما در واقع کلام حضرت اینچنین نیست، سخنی که حضرت میفرماید این است که من شنیدم خلخال از پای زن غیرمسلمان کندند و بعد با دست پُر برگشتند و هیچ کسی علیه آنها شمشیر نکشیده و دفاع نکرده است، بدون اینکه زخمی بردارند و خونی از آنها ریخته شود، رفتهاند. اگر کسی این ماجرا را بشنود و بمیرد شایسته است و قابل سرزنش نیست.
دزدی و جنایت هر کجای عالم ممکن است اتفاق بیفتد. آیا اگر در یک جایی جنایت شد ما باید در حدّ مرگ ناراحت بشویم؟ نه؛ میرویم دزد و قاتل را میگیریم. اینطور نیست که مثلاً اگر کسی بشنود و بمیرد حق داشته باشد. حضرت دارد میفرماید چرا هیچکس دفاع نکرد، چرا هیچکس قیام نکرد، چرا از حقّ خودتان دفاع نکردید؟ شما اینقدر بیمسئولیت شدهاید! «لَقَدْ بَلَغَنِی أَنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ کَانَ یَدْخُلُ عَلَى الْمَرْأَهِ الْمُسْلِمَهِ وَ الْأُخْرَى الْمُعَاهِدَهِ فَیَنْتَزِعُ حِجْلَهَا وَ قُلُبَهَا وَ قَلَائِدَهَا وَ رُعُثَهَا مَا تَمْتَنِعُ مِنْهُ إِلَّا بِالِاسْتِرْجَاعِ وَ الِاسْتِرْحَامِ ثُمَّ انْصَرَفُوا وَافِرِینَ مَا نَالَ رَجُلًا مِنْهُمْ کَلْمٌ وَ لَا أُرِیقَ لَهُمْ دَمٌ فَلَوْ أَنَّ امْرَأً مُسْلِماً مَاتَ مِنْ بَعْدِ هَذَا أَسَفاً مَا کَانَ بِهِ مَلُوماً بَلْ کَانَ بِهِ عِنْدِی جَدِیراً»(نهج البلاغه، صبحی صالح/ص70) حضرت فرمود اگر کسی برای چنین جامعۀ بیخاصیتی بمیرد حق دارد.
آنطور که نقل شده، حضرت-از شدت ناراحتی- خودش سخنرانی نکرد بلکه متن سخنرانی را به کسی داد تا برای مردم بخواند. حضرت را خیلی اذیت کردند. وقتی شب نوزدهم امیر المؤمنین(ع) در رؤیا رسولخدا(ص) را میبیند از انحرافات و دشمنیهای امت به رسولخدا(ص) شکایت میکند. آیا حضرت حق ندارد تقاضا کند که خدایا مرا از دست این امّت خلاص کن، در واقع آرزوی مرگ برای خودش بکند؟ «فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا ذَا لَقِیتُ مِنْ أُمَّتِکَ مِنَ الْأَوَدِ وَ اللَّدَدِ فَقَالَ ادْعُ عَلَیْهِمْ فَقُلْتُ أَبْدَلَنِی اللَّهُ بِهِمْ خَیْراً مِنْهُمْ وَ أَبْدَلَهُمْ بِی شَرّاً لَهُمْ مِنِّی» (نهج البلاغه، صبحی صالح/ص99)
«محبت» رکن آن سیستمی است که ما دنبالش هستیم
آیا دولت امامزمان(ع) هم همینطور است؟ بله، دقیقاً همین است. پس چرا امیرالمؤمنین(ع) با این روش موفق نشد ولی امامزمان(ع) موفق میشود؟ امامزمان(ع) همهجای عالم، فدایی دارد. مگر کسی جرأت میکند از فداییان امامزمان تخطّی بکند؟ تمام سیستمهای نظارتی بیکار میشوند، اصلاً کسی اجازه نمیدهد امام زمان(ع) نافرمانی بشود.
بعضیها فکر میکنند وقتی ما «حسین، حسین!» میگوییم «یابن الحسن!» میگوییم، صرفاً داریم احساسات معنویمان را شدید میکنیم و این یک کار عاشقانهای است که سلیقۀ بعضیهاست. ببینید بزرگان و اولیاء خدا در دستههای عزاداری چهطوری میدویدند و به سر و صورت میکوبیدند. چرا اینطوری است؟ خود ائمۀ هدی در احساساتشان چهطور گریه میکنند؟ حتی امام صادق(ع) نسبت به آخرین امام که در واقع نوۀ ایشان است و هنوز به دنیا نیامده با چه حرارتی اشک میریزد. این محبت، رکن آن سیستم و اصل آن سیستمی است که ما دنبالش هستیم.
(الف3/ن2)
ارسال نظر
لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید