بزرگداشت فقیه شهید، آیتالله سید نورالدین حسینی
کشورمان صدمات زیادی از دموکراسی غربی خورده است/ از آثار دموکراسی غربی است که 70 نماینده مجلس قبل، صلاحیتشان را از دست میدهند/ از آثار دموکراسی غربی است که مجلس ما شفافیت را تصویب نمیکند و برخی نمایندگان به مردم متعهد نمیشوند/ چگونه از آسیبهای دموکراسی غربی در جمهوریت نظام جلوگیری کنیم؟ با افزایش مشارکت مردم در امور جامعه
شناسنامه:
- زمان: 1400/11/27
- مکان: شیراز حرم مطهر شاهچراغ(ع)
- مناسبت: بزرگداشت فقیه شهید، آیتالله سید نورالدین حسینی
- صوت: اینجا
فقیه شهید «سید نورالدین حسینی» فخر شیراز و ایران است
در مجلس یادبود یک فقیه عالیقدر هستیم که بیش از شصت سال است از شهادت او میگذرد و فخر شیراز بلکه فخر ایرانیان است؛ اگرچه دوران غربت او هنوز به پایان نرسیده است. باید به شما مردمان خوبی که او را میشناسید تبریک گفت و البته مسئولیت بزرگی بر عهدۀ کسانی است که با او آشنا هستند تا این شخصیت شهید را به شهرت لازمی که هدایتگر جامعه است برسانند. نه حضرت آیت الله سید نورالدین حسینی شیرازی عزیز نیاز به تبلیغات دارد و نه خانواده و بستگان او، بلکه آنچه باید روشن بشود، راه ما است و دیرینه و سابقۀ روشنایی این راهی که امروز ما در آن هستیم که چنین قربانیهایی داده است. این قربانی عزیز که یک فقیه نازنین بود سند حقّانیت این راه است. امروز خیلی بیشتر و بهتر از سالهای قبل میشود دربارۀ این فقیه شهید سخن گفت و راه او را توضیح داد.
من نمیخواهم از فضائل شخصی و شخصیتی این شهید بزرگوار مطالبی را عرض بکنم. آنوقت مجلس ما یک مجلس بزرگداشت ساده خواهد بود. من میخواهم به عنوان موضوع بحث امشبمان به نکتهای در اندیشۀ این فقیه هوشمند و دارای تفکر راهبردی بپردازم. از چنین عالم فرزانهای شجاعت و بیباکی، یک امر طبیعی است. ایشان به آن رژیم سفّاک پهلوی میگفتند یا خون مرا بریزید یا من خون شما را خواهم ریخت. معلوم است که رژیم طاغوت، ایشان را تحمل نمیکند. به تصریح مسئول پزشکی قانونی همان زمان در شیراز، ایشان را مسموم کردند و اصرار داشتند که مخفیانه به خاک سپرده بشود و نگذارند شهادت او در جامعه بیداری دیگری ایجاد بکند.
اولین فقیه شهید انقلاب ما شیخ فضلالله نوری است
پیوند جالبی که خودِ ایشان برای زندگی و شهادت و رسالتشان با شیخ فضل الله نوری اعلام میکردند، نکتۀ فوقالعادهای است. شیخ فضل الله نوری، اولین فقیه شهید انقلاب ما است. او وقتی در وسط تهران به دار آویخته شد در واقع توسط مشروطهخواهان غربگرا مجازات شد و به شهادت رسید که «چرا در مقابل استعمار، استقلال مردم را طلب میکند؟!» همان خون مظلوم شهید شیخ فضل الله نوری بود که ثمر داد و امروز تهران عاصمۀ (پایتخت) جمهوری اسلامی و مرکز انقلاب جهانی اسلام شده است. اگرچه شهید فقیه بزرگوار شیخ فضل الله نوری، شاگرد میرزای شیرازی بزرگ، صاحب فتوای تحریم تنباکو بود اما در واقع، شیخ فضل الله نوری تثبیتکنندۀ حکم تحریم توتون و تنباکو در دوران قاجار بودند.
وقتی در پای چوبۀ دار، عمامه را از سر شیخ فضل الله نوری برداشتند، ایشان فرمود که عمامهها را از سر برخواهند داشت. چه پیشبینی دقیقی بود؛ وقتی در دوران رضاخان احمق و بیعرضه و وابستۀ قلدر، عمامهها از سر برمیداشتند، بسیاری از علما و فقها تازه فهمیدند که شیخ فضل الله نوری چه میگفت.
سید نورالدین حسینی هم مانند شیخ فضل الله نوری برای حفظ ایران و اسلامیبودن ایران خون داد
شیخ فضل الله نوری کسی بود که علمای بزرگی مانند مرحوم حائری مؤسس حوزۀ علمیه قم و آیت الله مرعشی نجفی پای درس او حاضر میشدند. وقتی دولت قاجار گفت «از کجا معلوم است میرزای شیرازی در عراق چنین فتوایی داده باشد؟» این شیخ فضل الله نوری بود که با دست خودش تلگراف میرزای شیرازی را آورد و در کشور پخش کرد و آن ضربه را به استعمار زد. استعمار هم انتقام گرفت و ایشان را به شهادت رساند.
آیتالله سید نورالدین حسینی میفرماید: همانطور که شیخ فضل الله نوری برای اسلامیشدن قانون اساسی به شهادت رسید و خون داد، من هم پای حفظ ایران و اسلامیبودن ایران خون خواهم داد و واقعاً هم به او پیوست. ما در جریان انقلاب، دو فقیه برجستۀ شهید داریم که خیلی پیشتر از پانزده خرداد و حرکت امام به شهادت رسیدند. یکی شیخ فضل الله نوری، یکی هم این شهید غریب یعنی شهید سید نورالدین حسینی.
شهید نورالدین حسینی از معدود فقهایی است که به تشکیلات مردمی پرداختهاند / او با تأسیس حزب برادران، با دموکراسی به شیوۀ غربی مبارزه کرد و ما هنوز به این مبارزه محتاجیم
بنده نمیخواهم در تقدیر این رشادتها در مقابل رژیم سفّاک پهلوی مطلبی عرض کنم. از چنین عالم فرزانهای چنین شهادت و رشادتی طبیعی است. این سید اولاد پیغمبر، اولاد ائمۀ هدی(ع) ارثیۀ طبیعی از ائمۀ هدی بردند و شهادت برای این خانواده فخر است.
اما از یک نکتۀ بینظیر دربارۀ این شخصیت شهید باید یاد کنیم و آن اینکه ایشان مؤسس حزبی به نام حزب برادران بود. ما هنوز به این تفکر در جمهوری اسلامی محتاجیم. ایشان در کنار تأسیس حزب برادران، با دموکراسی به شیوۀ غربی مبارزه میکرد. ما هنوز به این مبارزه محتاجیم. این است که اندیشۀ او را هنوز مورد نیاز ما قرار میدهد. کاش او هنوز در بین ما بود، یا لااقل اگر عمر طبیعی او کفاف نمیکرد اندیشۀ او در بین ما زنده بود و بیش از چنین مراسم و چنین بزرگداشتهایی این الگوهای برجسته و اندیشۀ آن بزرگوار مورد مطالعه قرار میگرفت.
مردمسالاری دینی که رهبرمان دنبال آن هستند، همان طرز تفکر آیتالله نورالدین است
در تاریخ تشیّع چند عالم شیعی به موضوع تشکیلات مردمی پرداختند؟ یکی، مرحوم آیتالله شاهآبادی بزرگ، استاد حضرت امام. دو، شهید سید محمد باقر صدر و دیگری شهید آیتالله سید نورالدین حسینی. فقهایی که به موضوع تشکیلات مردمی پرداخته باشند بسیار اندک هستند. ایشان حزبی به نام حزب برادران راه انداختند. مرحوم شاهآبادی بزرگ میفرمودند «باید تشکیلاتی به نام خیط اخوّت راه بیفتد» یعنی همان برادران به لسان عربی.
وقتی حضرت امام از استادشان مرحوم شاه آبادی درس میگیرد، انقلاب راه میاندازد، بسیج راه میاندازد. بسیج همان کمیتههای مردمی است که انقلاب را شکل دادند. آنچه امروز مقام معظم رهبری به دنبالش هستند یعنی مردمیشدن حکمرانی و مردمسالاری دینی، همان طرز تفکری است که این شهید بزرگوار داشتند.
کشورمان صدمات زیادی از دموکراسی غربی خورده است/ از آثار دموکراسی غربی است که 70 نماینده مجلس قبل، صلاحیتشان را از دست میدهند
شهید سید نورالدین، ضدّ دیکتاتوری بود و مخالف دموکراسی غربی که در واقع بدتر از دیکتاتوری است. کشورمان صدمات زیادی از دموکراسی غربی خورده است و آثار آن به مردمسالاری دینی ما لطمه زده است. آثار دموکراسی غربی است که موجب میشود امروز مجلس شورای اسلامی شفافیت را تصویب نکند. چون برخی نمایندگان از طرقی به مجلس میآیند که به مردم متعهد نمیشوند.
آثار دموکراسی غربی است که از سیصد نفر نماینده مجلس در دور قبل، هفتاد نفر صلاحیتشان را برای دور بعدی از دست بدهند. آثار دموکراسی غربی است که تعداد قابل توجهی از اعضای شورای شهر در شهرهای مختلف بهخاطر رانتخواری دستگیر میشوند. آثار دموکراسی غربی است که رکن چهارم دموکراسی یعنی رسانههای وابسته به قدرتها اینقدر راحت در مملکت ما دروغگویی میکنند و با پشتیبانی قدرتهای فاسد دروغهای بزرگ میگویند مثل دروغ بزرگی که دربارۀ بزک برجام گفتند.
این شهید مظلوم با مظاهر این دموکراسی مخالفت میکرد. او دنبال چیزی بود که امروز به آن میگوییم مشارکت حقیقی مردم، بسیج تودۀ مردم و مردمسالاری دینی که رهبر انقلاب حتی با این دولت هم همین حرف را دارند. رهبر انقلاب به این دولت نگفتند جهادی کار کنید، چون این دولت دارد جهادی کار میکند؛ یا نگفتند به عدالت توجه کنید، چون این دولت بنا دارد به عدالت توجه کند؛ یا نگفتند به محرومین توجه کنید، به میان مردم بروید، زندگی زاهدانه داشته باشید و... این دولت دارد این سفارشها را اجرا میکند و انشاءالله بهتر هم بتواند اجرا کند.
پس چه چیزی باقی میماند که باید به این دولت گفته بشود؟ رهبر انقلاب در نوزدهم دیماه امسال فرمودند که باید مشارکت مردم در ادارۀ حکومت از سه جهت افزایش پیدا کند؛ در تصمیمگیریها، در نظارت بر رفتار مسئولان و در اقدام. (مردم را در تصمیمسازیهای دستگاههای مسئول کشور شریک کنند...ساز و کار درست کنند که مردم را در اقدام هم شریک کنند؛ بیانات 19/۱۰/1400) این یعنی بعضی از اقدامها را دولت انجام ندهد و مردم انجام بدهند. سطح مشارکت مردم افزایش پیدا کند. کافی نیست که دولت و دولتمردان آدمهای خوبی باشند. این حرف خیلی عمیق است. این همان چیزی است که مرحوم شاهآبادی به عنوان «ولایت عرضی» دنبال میکردند.
توجه یک عالم دینی به قدرت مردم، نشانۀ فهم راهبردی عمیق او از دین و جامعۀ دینی است
اگر به کتاب «طرح کلی اندیشۀ اسلامی» رهبر معظم انقلاب مراجعه میکنید میبینید که خیلی از حرفهای رهبری و شهید سید نورالدین شبیه همدیگر است. آیتالله سید نورالدین حسینی، شصت و چند سال پیش به شهادت رسیدند و قبل از آن، حزب برادران را راه انداختند. اما پنجاه سال پیش حرفهای ایشان در مشهد از زبان رهبر انقلاب شنیده میشد که ما یک ولایت طولی داریم و یک ولایت عرضی. در ولایت عرضی، مؤمنین برادرانه پشتسرهم هستند و ارتباط قوی دارند. آنوقت ایشان، تشکیلات و حزب هم راه میاندازند. چقدر این راه برای ما، ایستگاههای روشنی دارد.
هیچکسی نمیتواند بگوید که ایشان با حضور مردم و احساس مسئولیت و مشارکت مردم در حکومت و اینکه ادارۀ کار به عهدۀ مردم باشد مخالف بود. ایشان خودش یک حزب راه انداخته بود. اگر یک عالم دینی اندیشۀ عمیق نداشته باشد حزب راه نمیاندازد بلکه میگوید «هرچه من گفتم گوش کنید، چه نیازی به تشکیلات هست؟!» پیامبراکرم(ص) در مدینه تشکیلات راه انداختند، مردم را در گروههای ده نفره سازماندهی کردند، نام مسئول گروههای ده نفر را «عریف» گذاشتند، یک شورای مرکزی دوازده نفره به نام نقبا درست کرده بودند. پیامبراکرم(ص) یک مدینۀ کوچک را که آن زمان، از یکی از محلات شهر شیراز هم کوچکتر بود به صورت مردمی اداره میکردند. در میان علما هر کسی که به قدرت مردم توجه دارد، بدانید او فهم راهبردی عمیقی از دین و جامعۀ دینی پیدا کرده است.
هر کسی به حزب برادران میآمد باید سه بار به لفظ «الله» قسم میخورد که «من حافظ ایران هستم»
جالب است هر کسی به حزب برادران میآمد باید سه بار به لفظ «الله» قسم میخورد که من حافظ ایران هستم. چقدر زیبا! جای این حرف در کتابهای درسی کجاست تا برداشت دانشآموزان ما از فقاهت و عالم دینی اصلاح بشود و یک برداشت حقیقی پیدا کنند و فکر نکنند که آخوندها همین چند روز اخیر است به بحث ایران و ایرانی پرداختهاند.
امام باقر(ع) فرمود هر چیزی در عالم سیّد و بزرگی دارد و سیّد سرزمینها سرزمینی است که شیعیان ما در آنجا زندگی میکنند. امام باقر(ع) سرزمینی را که شیعیان در آن زندگی میکنند تقدیس کردند. باید برای این سرزمین جان داد. امام همان طرز تفکر را دنبال کردند، دویست هزار شهید برای حفظ این سرزمین داده شد. آیا کسانی دیگر میتوانند در کنار چنین فقیه وارستهای که در این مسیر خون داده است، ایرانیگرایی بکنند؟ به خاطر عمل انقلابی او بود که او را تحمل نکردند.
نتیجۀ دموکراسی غربی چیست؟ جنایتکارترین انسانها روی کار میآیند و داعش درست میکنند
نقد دموکراسی غربی آن چیزی است که در کنار مبارزه با استبداد، دیدگاه و نگاه عمیق شهید سید نورالدین حسینی بود؛ نه گفتن به استبداد و دموکراسی غربی. هیچکسی نمیتواند بگوید «ایشان که مخالف دموکراسی بودند طرفدار دیکتاتوری بودند!» چون دیکتاتورها ایشان را به شهادت رساندند.
کسی نمیتواند بگوید ایشان علیه دموکراسی بود و به نفع دیکتاتوری. ایشان یک فرصت عالی در مبارزه با دموکراسی غربی است. ایشان میفرماید که ما خون میدهیم ولی اجازه نمیدهیم دموکراسی از مدل غربیاش در این کشور پیاده بشود... و در عین حال، با دیکتاتوری هم مبارزه میکند. نتیجۀ دموکراسی غربی چیست؟ جنایتکارترین انسانها در تاریخ با رأیبازی و انتخابات مسخره و مشارکت موهوم مردم در سیاست، روی کار میآیند و داعش درست میکنند. دولتهای غربی یکییکی دارند اعتراف میکنند چه پولهایی به آدمخوارهای داعش دادند. اینها منتخبین مردم در دموکراسی دروغین غربی هستند. در مجلس سید نورالدین خیلی راحت میشود علیه دموکراسی غربی سخن گفت.
با افزایش مشارکت و احساس مسئولیت مردم، باید از آسیبهای دموکراسی غربی جلوگیری کنیم
ما الآن باید از آسیبهای دموکراسی غربی در جمهوریت نظام خودمان جلوگیری کنیم. چهطوری باید جلوگیری کنیم؟ با افزایش مشارکت، ، با تقویت مغز و حقیقت دموکراسی، با افزایش احساس مسئولیت مردم، با بسط فرهنگ زندگی جمعی. هنوز ما در هر کجا که زندگی میکنیم به سبک زندگی برادرانه مثل هفتاد سال پیش که ایشان مبدعش بود محتاجیم. ما این سبک زندگی برادرانه یعنی حقیقت حزب برادران ایشان را نفهمیدیم.
بیست و پنج درصد اقتصاد مملکت باید اقتصاد تعاونی باشد ولی در طول این چهل سال بیشتر از پنجدرصد محقق نشده است که آنهم چندان درست نیست، بلکه تعاونی صوری درست کردند تا از بهرههای قانونیاش یک نفعی ببرند. نه مصرفمان تعاونی است نه تولیدمان. قانون اساسی فرموده است باید بیست و پنج درصد اقتصاد ما تعاونی باشد. فرهنگش را نداریم! چرا؟ چون کسانی مثل سید نورالدین را کشتند تا ما فرهنگش را پیدا نکنیم. زندگی برادرانه را از این استادان حقیقی دین باید یاد میگرفتیم. طبیعی است که اینها را میکشند. شما چنین ایستگاهی دارید برای آموزش و ترویج آن چیزی که امروز مورد نیاز است.
مطالبۀ رهبری این است که راههای افزایش مشارکت مردم را پیدا کنیم تا دولتسالاری به نفع مردمسالاری تغییر کند
ببینید مرحوم شاه آبادی استاد عرفان حضرت امام، در کتاب «شذرات المعارف» چه زندگی جمعی و تشکیلاتیای را پیشنهاد میدهند؟ الآن مقام معظم رهبری میفرمایند «متفکرین بروند فکر کنند...» ایشان در مرز دانش سیاسی تاریخ تشیّع قرار دارد، هرچه بوده دیده و هرچه باید میاندیشیدند محصولاتش را مرور کرده و خودش هم از نیمقرن پیش، در اینباره اندیشیده است و با این وجود، الآن دارد این حرف را به ما میزند.
رهبر انقلاب، حدود یک ماه قبل، فرمودند که بروید بیاندیشید چگونه میشود مشارکت مردم را در زمینههای مختلف افزایش داد؟ یعنی چگونه میشود بروکراسی را کاهش داد. این یعنی دولتسالاری و «حزب سیاسی سالاری» به نفع مردمسالاری تغییر کند. بروید راههایش را پیدا کنید! کمتر از یکماه پیش با صنعتگرها صحبت کردند و فرمودند من همیشه مخالف دخالت زیادی دولت بودم (نظر من را همه میدانند؛ من با دخالت دولت و دستگاههای دولتی در فعّالیّتهای اقتصادی موافق نیستم ؛ 10/11/1400)
مردم چگونه میتوانند جای دولت بیایند؟ مردم تکتک نمیتوانند؛ باید تعاونی راه بیندازند
مردم چگونه میتوانند جای دولت بیایند؟ مردم تکتک نمیتوانند؛ باید تعاونی راه بیندازند. راه دیگری نیست! اگر کار را به بخش خصوصی بدهید، بازی به نفع سرمایهداران میشود. فرهنگ تعاونی کجا باید آموزش داده بشود؟ در مساجد، در هیئات و در کار جمعی. در مساجدی که فقهایی مثل شهید سید نورالدین حسینی آن مساجد را اداره کنند. چقدر زیباست که اندیشۀ کسی یک قرن بعد، نیاز اوّل جامعه باشد.
با وجود ساختارهای دولتی، با وجود این ثبات بسیار عالی نظام جمهوری اسلامی، حتی با وجود مسئولین خوب، رهبر انقلاب میفرماید که فکر کنید چگونه مردم بیشتر مشارکت کنند؟ من همینجا در یک پاسخ کوچک به یک فرمان بزرگ برای اندیشیدن مطلبی را عرض میکنم. اندیشۀ سید نورالدین حسینی را در حزب برادران دنبال کنید. ببینید سطح مشارکت مردم چطور میتواند افزایش پیدا کند. نمیشود مردم را به زور وادار به مشارکت کرد. فرهنگ مشارکت هم از اینطرف باید باشد، دولتمردان هم باید میدان بدهند. تبریکی که من به رئیس جمهور منتخب فعلی عرض کردم بهخاطر حرفی بود که ایشان در مجلس شورای اسلامی در آغاز کارشان فرمودند که «انتخابات پایان مشارکت نیست، آغاز مشارکت است.» الآن مقام معظم رهبری میفرماید بروید بنشینید و در اینباره فکر کنید. چرا میفرماید فکر کنید؟! چون برای مشارکت همۀ راههای قانونی باز نیست، برای مشارکت فرهنگسازی نشده، برای مشارکت فکر و ایدۀ ناب و عملیاتی، کم داریم و از دین برای این مشارکت کمتر استفاده شده است.
طبق آیه قرآن، منافقین با هم برادرانه زندگی میکنند و خوب پشت همدیگر در میآیند
دو آیۀ قرآن کریم را برای شما تقدیم کنم تا بابی برای اندیشیدن پیرامون همین کار «حزب برادران» و اندیشۀ آن فقیه شهید بشود. خیلی جالب است که یک عالم در زمان دیکتاتوری رضاخانی به فکری برسد که ما همین امروز به آن محتاجیم.
قرآن کریم میفرماید: «الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمُنْکَرِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَ یَقْبِضُونَ أَیْدِیَهُمْ نَسُوا اللَّهَ فَنَسِیَهُمْ إِنَّ الْمُنافِقینَ هُمُ الْفاسِقُون» (توبه/67) «الْمُنَافِقُونَ وَ الْمُنَافِقَاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ» یعنی منافقین و منافقات پارۀ تن همدیگر هستند و پشت همدیگر در میآیند، آنها خوب با هم برادرانه زندگی میکنند. نتیجۀ پیوند بین منافقین چیست؟ «یَأْمُرُونَ بِالْمُنْکَرِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ». منافقین همدیگر را امر به منکر و نهی از معروف میکنند؛ یعنی همدیگر را به کار بد وادار میکنند و از کار خوب باز میدارند. بعد میفرماید «وَ یَقْبِضُونَ أَیْدِیَهُمْ»؛ دست همدیگر را میگیرند و نمیگذارند انفاق کنند. انفاق میتواند شامل زکات و زندگی مواساتی و برادرانه هم باشد.
قرآن چند آیه بعد در همین سوره میفرماید: «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ یُطیعُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُولئِکَ سَیَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزیزٌ حَکیم» (توبه/71) همانطوری که منافقین و منافقات پشت هم و با هم هستند، مؤمنین و مؤمنات باید پشت هم باشند. نتیجۀ پشت هم بودن یا همان «بَعضُهُم أَولِیاءُ بَعضٍ» چه میشود؟ اینکه همدیگر را به کار خوب وادار میکنند و از کار بد باز میدارند «یَأمُرونَ بِالمَعروفِ وَ یَنهَونَ عَنِ المُنکَرِ»
مهمترین کار ستاد امر به معروف باید این باشد که زندگی جمعی و متعاونانه و سطح مشارکت مردم در ادارۀ جامعه را افزایش دهد
امر به معروف و نهی از منکر در جامعۀ ما به امر به برخی از طاعات و نهی از برخی از معاصی تقلیل پیدا کرده است. مهمترین کار ستاد امر به معروف و نهی از منکر باید این باشد که سطح مشارکت مردم را در ادارۀ جامعه افزایش بدهد، کار اصلی ستاد امر به معروف و نهی از منکر این است که زندگی جمعی و متعاونانه را به ما یاد بدهد. اصلاً امر به معروف و نهی از منکر تجلّی «بَعضُهُم أَولِیاءُ بَعضٍ» است در مقابل «بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ» که قرآن دربارۀ منافقین میفرماید.
مسئولیت طرح اخوّت مرحوم شاه آبادی و مرحوم سید نورالدین حسینی بر عهدۀ ستاد امر به معروف و نهی از منکر است. خدا میتوانست بفرماید امر به «طاعت» و نهی از «معصیت» ولی فرمود امر به «معروف» و نهی از «منکر»؛ معنای معروف و منکر را اعمّ از عبادت و طاعت گرفته و حتماً غرضی داشته است. خدا میخواهد به سبک زندگی متعاونانه تأکید کند، نه آن طاعت و معصیت خاص که به حجاب تقلیل پیدا کرده است. موضوع امر به معروف و نهی از منکر ناشی از «بَعضُهُم أَولِیاءُ بَعضٍ» است؛ مسئله زندگی متعاونانه و برادرانه است.
بنده یقین دارم با اینکه ستاد امر به معروف و نهی از منکر در قانون اساسی کشور ما ذکر شده است-و البته اصلاً ذکر کاملی نیست- اما به هیچ وجه در جای خودش قرار نگرفته است. چرا؟ چون درصد تعاونی در زندگی اقتصادی ما، بهجای اینکه بیست و پنج درصد را پر کند بیشتر از دو سه درصد را پر نکرده است. ما اصلاً زندگی متعاونانه را بلد نیستیم. به فرمودۀ رهبری در پنجاه سال قبل، امر به معروف و نهی از منکر ناشی از «بَعضُهُم أَولِیاءُ بَعضٍ» یعنی «ولایت عرضی» است. الآن آمدن شما به حرم، یعنی ولایت طولی، یعنی یابن رسول الله! ما به شما ارادت داریم. «السلام علیکم یا أهل بیت النبوّة»؛ یعنی ولایت طولی. ولایت عرضی یعنی چه؟ یعنی ما ارادتمان را به همدیگر ثابت کنیم. این همان نکتۀ برجسته در دیدگاههای روشن آیتالله نورالدین حسینی است.
صهیونیستها با تعاون و زندگی برادرانه با هم توانستند جهان را چپاول کنند
چرا این آیه به ما انگیزه میدهد؟ شما میتوانید برادرانه زندگی نکنید اما در مقابل، صهیونیستها خیلی برادرانه زندگی میکنند، شما راحت باشید! آنها باهم ندار هستند. آنها با یک تعاونیِ بزرگ صهیونیستی، جهان را اداره میکنند. واقعاً بین خودشان مثل تعاونی عمل میکنند و از هم سود نمیگیرند. به فرمودۀ امام صادق(ع) بناست بعد از ظهور حضرت، شیعیان در کاسبی از هم سود نگیرند و این سود، حکم ربا را خواهد داشت «عَنْ عَلِیِّ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِیهِ قَالَ ... قُلْتُ فَالْخَبَرُ الَّذِی رُوِیَ أَنَّ رِبْحَ الْمُؤْمِنِ عَلَى الْمُؤْمِنِ رِبًا مَا هُوَ؟ قَالَ ذَاکَ إِذَا ظَهَرَ الْحَقُّ وَ قَامَ قَائِمُنَا أَهْلَ الْبَیْتِ وَ أَمَّا الْیَوْمَ فَلَا بَأْسَ بِأَنْ یَبِیعَ مِنَ الْأَخِ الْمُؤْمِنِ وَ یَرْبَحَ عَلَیْه»(من لایحضر الفقیه/ج3/ص313) صهیونیستها همین الآن دارند این کار را با هم میکنند. با این اتحادی که بینشان هست جا دارد به آنها تبریک گفته شود چون توانستند با همین روش، جهان را چپاول کنند!
خدا میفرماید منافقین پشت هم هستند «الْمُنَافِقُونَ وَ الْمُنَافِقَاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ» شما نمیخواهید پشت هم باشید؟ این چه انذار سنگینی برای مؤمنین است؟! «وَالمُؤمِنونَ وَالمُؤمِناتُ بَعضُهُم أَولِیاءُ بَعضٍ»؛ این را بپذیرید. آنها امر به منکر و نهی از معروف میکنند، نتیجۀ «بَعضُهُم أَولِیاءُ بَعضٍ» برای شما هم باید این باشد که امر به معروف و نهی از منکر کنید «یَأمُرونَ بِالمَعروفِ وَیَنهَونَ عَنِ المُنکَرِ»
عیبی ندارد که یک عالم در زمان خودش به شهادت رسیده باشد و بعد از شصت و پنج سال حرف تازۀ درسآموزی نداشته نباشد که در این زمان مطرح کنند، همینکه او در رشادتها یک الگو باشد و تعداد زیادی در آن راه قرار گرفته باشند کافی است تا از آن عالم تقدیر بشود. ولی این فقیه شهید یعنی آیتالله سید نورالدین، اینطور نیست، او حرفی دارد که حرف امروز جامعه است. بروکراسی دارد، مسئولیت اجتماعی مؤمنان را از بین میبرد و مؤمنان در مساجد و هیئات یادشان رفته که چنین مسئولیتی دارند. ما باید پای کار بایستیم. اگر ما آن اتحاد را نداشته باشیم، دشمنان ما اتحاد دارند.
دینداری یعنی زندگی برادرانه / با وجود جمهوری اسلامی، از زندگی برادرانه مستغنی نمیشویم
نمیخواهد برای همدیگر بمیریم، ولی لااقل بیایید برای هم تب کنیم! بیایید کارهای جمعی انجام بدهیم، بیایید تعاونی راه بیندازیم در هر موضوعی؛ اقتصاد، معیشت، فرهنگ و... بیایید خودمان قیام کنیم، پیامبران آمدهاند تا مردم قیام به قسط کنند «لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» (حدید،25). ما تا «ما» نشویم، نمیتوانیم قیام به قسط کنیم.
امروز دیگر دورۀ تنهایی به زیارت رفتن و برگشتن و نماز خواندن گذشته است، اسلام در خطر است! امروز دیگر تنهایی مسجد بروی تنهایی هیئت بروی و هیچ کار جمعی نکنی، این غلط است، این دینداری نیست! دینداری یعنی زندگی برادرانه! با وجود جمهوری اسلامی ما از زندگی برادرانه مستغنی نمیشویم. جمهوری اسلامی ایجاد شده است که اگر ما از زندگی برادرانه و حزب برادری صحبت کردیم، ما را نکشند! این فایدۀ جمهوری اسلامی است که وقتی ما با هم برادرانه و متعاونانه زندگی کردیم، ما را نکشند و در امان باشیم. بلکه رهبر انقلاب میفرماید من همین را میخواهم! شما این را بیشتر کنید و تقویتاش کنید.
اربعین را نگاه کنید؛ چقدر زندگی برادرانه عالی است!
«الْمُنَافِقُونَ وَ الْمُنَافِقَاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ»؛ نامردها چقدر خوب پشت هم درآمدند وقتی میخواستند حسینِ فاطمه(ع) را محاصره کنند و به قتل برسانند و زینب(س) را به اسیری ببرند. چندسال قبل هرچه امیرالمؤمنین(ع) به اینها میگفت بلند شوید برویم با دشمن بجنگیم، متحد نمیشدند و پشت هم درنمیآمدند. ولی موقع کشتن حسین(ع) خوب پشتهم درآمدند! «بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ» پارۀ تن همدیگر شدند.
صدها بلکه هزاران کشته در نبرد با حسین(ع) دادند! محاصره کردند نگذاشتند آب به خیمهها برسد. کشته میدادند تا جلوی اباالفضل عباس(ع) را بگیرند که دستش به آب نرسد. چقدر امیرالمؤمنین(ع) به اینها فرمود که بیایید متحد باشید و من را یاری کنید؟ اما گوش نمیکردند. چرا منافقین خوب متحد میشوند؟! چرا «بَعضُهُم أَولِیاءُ بَعضٍ» در مؤمنین اتفاق نمیافتد اما آنطرف در بین منافقین، راحت این اتفاق میافتد و آنها خوب پشت هم میایستند؟
یا اباعبدالله(ع)، فدایت بشوم که فقط در هیئتها تا اسم تو و اسم زینب تو به میان میآید، همه دور هم جمع میشوند و یک جلوهای از زندگی برادرانه دیده میشود. آنجا همه با هم ندار میشوند، همه برای هم فداکار میشوند، غذا به هم میدهند... اربعین را نگاه کنید؛ چقدر زندگی برادرانه عالی است!
(الف3/ن2)
ارسال نظر
لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید