مختصات زمان ما و آیندهای که تا ظهور در پیش داریم - جلسه دوم
مهمترین عاملی که وضعیت زمانه را تعیین میکند، قدرت است نه تکنولوژی
شناسنامه:
- زمان: 1401/5/8
- مکان: دانشگاه امام صادق(ع)
- موضوع: مختصات زمان ما و آیندهای که تا ظهور در پیش داریم
- صوت: اینجا
حذف زمان از دستورهای الهی یکی از مکائد نفس و فریبهای ابلیس است
یکی از مکائد نفس و فریبهای ابلیس این است که زمان را از دستورهای الهی حذف کند و انسان را به توجیهگری و انجام دستورهای خدا به نفع هوای نفس و به نفع جبهۀ باطل وادار کند. اساساً مشکل قرآن مشکل الحاد نیست ولی اینطوری که به ما دین را آموزش میدهند و اشتباهاً از اصول عقائد شروع میکنند، معمولاً همه تصور میکنند کسانی که مقابل انبیاء هستند با «وجود خدا» مشکل دارند، یا اینکه با «معاد» مشکل دارند، با «نبوت» یا حتی «امامت» مشکل دارند درحالیکه اصلاً اینطور نیست.
قرآن در زمانی نازل شد که آنهایی که مقابل قرآن بودند یک دین و ایمانی داشتند؛ هرچند یک دین تحریفشده. اما دینداری کردن در بین آنها باب بوده، و ایمان ناقص داشتن در بین آنها رواج داشته است. لذا وقتی از اول میآیند دین را به ما اینجوری یاد میدهند که «اصول دین چند تاست؟ اول توحید، دوم عدل...» اینقدر علما دورخیز کرده بودند برای مبانی بعیدۀ دینداری که ما از دوران کودکی تصور میکردیم قرآن نازل شده است به جنگ کسانی که نه به وجود خدا معتقد هستند، نه به خالقیت او معتقد هستند، نه به وجود معاد معتقد هستند و نه عبادتی را قبول دارند. اما بعداً که چشم و گوشمان باز شد فهمیدیم که آن مشرکین، قبل از بعثت پیامبر(ص) هم خانۀ کعبه را طواف میکردند، یعنی خدا را میشناختند و قبول داشتند و حتی قبل از اسلام هم به خداوند «الله» میگفتند.
مشکل قرآن با مشرکین «بیدینیِ مطلق» نبود؛ دینداری بد و تحریفشده بود/ مشکل قرآن، بد دینداری کردن است
مشکل قرآن با بد دینداری کردن بوده، با ایمان ناقص بوده، با دین تحریفشده بوده؛ مشکل قرآن بیدینی مطلق نیست، الحاد مطلق نیست، مشکل قرآن آتئیستها نیستند. البته ممکن است در برخی از آیات قرآن هم با منکر معاد برخورد شده باشد، ولی اصل ماجرا این نیست. شما بسیاری از آیاتی که ابتدائاً نازل شده است وقتی دقت میکنید میبینید که دارد موعظه میکند برای آدمهایی که هم به خدا معتقد هستند هم به معاد! اصلاً شهر مکه یک شهر مذهبی بوده و عبادتگاه بوده، پس سپاه ابرهه برای چه میخواست بیاید آنجا خانۀ کعبه را خراب بکند؟ چون آنجا به حرمت خانۀ کعبه به قدری رونق گرفته بود که تبدیل به تجارتگاه و چهارراه حضور مردمان در آن منطقه شده بود و الا آبادانیای که در مکه نبود.
پس یادمان باشد که مشکل قرآن، بد دینداری کردن است، قرآن با بیدینهای مطلق برخورد نمیکند. البته بیدینی مطلق هم یکی از مشکلات جوامع بشری است مثل کسانی که امروزه به آنها میگویند «بیدین» که نه هیچ دینی دارند و نه مطلقاً خدا را قبول دارند. اما قرآن زیاد به اینها نگاه نمیکند. قرآن بیشتر با آنهایی که نیمبند با دین خدا برخورد میکنند، مواجه میشود. شما با مطالعه و مرور قرآن میبینید آنهایی که با قرآن مشکل دارند، خودشان کلی اعتقادات دینی دارند.
این بد دینداری کردن چگونه پدید میآید؟ آیا این معضل، قبل از پیامبر پدید میآمده ولی بعد از پیامبر پدید نمیآید؟ اینطور که نیست. قبل از پیامبر(ص) این بد دینداری کردن با چه انگیزهای درست میشد؟ به چه روشهایی شکل پیدا میکرد؟ بعد از پیامبر(ص) هم این وضعیت «بد دینداری کردن» با همان انگیزهها و شکلها پدید میآید. پس زرنگیِ کسی که قرآن میخواند و هوشمندی و فراست تلاوتکنندۀ قرآن این است که هرجا خدا به کفار و منافقین نهیبی زد، این را به خودش بگیرد و به زمانۀ خودش بیاورد، در بین ما خیلی کفار و منافقین هستند. حالا ما نمیخواهیم به کسی برچسب بزنیم و تکفیری برخورد کنیم و هر کسی یک چیزی گفت بگوییم که تو کافر هستی! ولی شما کافرهای قرآن را نگاه کن، خیلیهایشان بهظاهر مؤمن هستند. مثلاً میفرماید: وقتی به کافر میگویی صدقه بده، میگوید خدا اگر میخواست خودش به او میداد. (وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ أَنفِقُواْ مِمَّا رَزَقَکُمُ ٱللَّهُ قَالَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ لِلَّذِینَ ءَامَنُواْ أَنُطْعِمُ مَن لَّوْ یَشَاءُ ٱللَّهُ أَطْعَمَه ؛ یس/47) پس این فرد کافر هم به خدا معتقد است، به روزیرسان بودنِ خدا هم معتقد است، ببین چه بهانهای آورد که از صدقه دادن فرار کند! در قرآن کریم، مشکل با رفتار دیندارها است.
یکی از عوامل تحریف دین در جامعه این است که زمان را از دین و احکام دین جدا کنیم/ بعضیها به سنت پیامبر گیر میدهند اما زمانۀ پیامبر را در نظر نمیگیرد
یکی از عواملی که دین در جامعه تحریف میشود این است که زمان را از دین جدا کنی، از احکام دینی زمان را برداری و کنار بگذاری؛ آنوقت راه بدعت باز میشود. خیلی از حرفها را سربسته عرض میکنم. یکدفعهای میبینید، گیر میدهد به سنت رسول خدا(ص) اما زمان رسول خدا(ص) را در نظر نمیگیرد، این آغاز بدعت است! هرچند ظاهرش، ظاهر دین است. نمونههایش را برای شما عرض خواهم کرد.
پس زمان را اگر کنار بگذاریم و در احکام و آداب دین و اولویتهای دینی، اگر زمانشناسی را حذف کنیم، ما هم میشویم جزو همان کسانی که بد دیندارانی میکنند، ما هم جزو کفار و منافقین و بدعتگذارانی میشویم که قرآن با ما دشمن است. اینطور نیست که خوارج شدن، دیگر ممکن نباشد، یا منافق و کافر شدن، دیگر بذرش در عالم پیدا نشود، اگر بنا باشد مانند قریش مکه در جوامع اسلامی دیگر پدید نیاید، نصف قرآن تعطیل میشود چون نصف قرآن درگیری با این مشرکین است.
نگویید: ما که هیچکدام مشرک نیستیم، ما کداممان بتپرست هستیم؟! پس اینهمه آیات قرآن برای کیست؟ اینها برای ما هم هست؛ این درد امروز ما است، قرآن کتاب روز است، روزنامه است نه یک کتاب تاریخی و آرشیوی! نه فقط آیاتی که دربارۀ مشرکین زمان پیامبر(ص) بود ما باید فرض کنیم که خطاب به ما هست، بلکه طبق روایات، هرچه در قرآن درگیری بین بنیاسرائیل و حضرت موسی میبینید، همهاش مال امت پیامبر هم هست (یَکُونُ فِی هَذِهِ الْأُمَّةِ کُلُّ مَا کَانَ فِی بَنِیإِسْرَائِیلَ حَذْوَ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ وَ حَذْوَ الْقُذَّةِ بِالْقُذَّةِ ؛ منلایحضرهالفقیه/ج1/ص203) داستان اقوام گذشته که در قرآن آمده، مال ما هم هست؛ حتی داستانهای حضرت ابراهیم که مربوط به چند هزار سال قبل است. پس حساب آن کسانی که قرآن با آنها درگیر شده است را از خودمان جدا نکنیم و نگوییم که اینها به ما چه ربطی دارد، ما که معتقد هستیم، ما که بتپرست نیستیم و... این سطحینگری است، زشت است آدم اینجوری با خدا برخورد بکند. خدا مگر کتاب قصه گفته است؟
اگر زمان را حذف کنی، به نام «سنت پیامبر» میتوانی بدعت بگذاری و سر ببُری/ تفاوتِ لباس امامصادق(ع) با پیامبر(ص) بهخاطر تغییر زمانه
پس چطور میشود که «بد دینداری» صورت میگیرد؟ اینطوری که زمان را از دین حذف کنیم. یک نمونه مثال برای شما بزنم از کلماتی که امام صادق(ع) فرمودند. یک کسی به نام سفیان ثوری، نزد امام صادق(ع) آمد و دید که حضرت یک پیراهن سفیدی به تن کرده است که مانند پوستۀ نازک روی تخممرغ، نرم و لطیف است و لابد خیلی هم گرانبها بوده است. گفت آقا این لباس، لباس شما نیست. زمان رسول خدا(ص) ایشان چنین لباسی به تن نمیکردند... ببینید؛ بحث زمان است، شما اگر زمان را حذف کنی، با کلمهای به نام «سنت رسول خدا» میتوانی سر ببری!
حضرت فرمود: بشنو از من و گوش بده، حفظ کن، اینها خیر تو است. بعد این جمله را از حضرت ببینید: «وَ لَمْ تَمُتْ عَلَى بِدْعَةٍ» این حرف من را گوش بده تا یک وقت بدعتگذار نمیری. بدعتگذار یعنی همان کسی که تحریف دین میکند. حالا حضرت چه میخواهد به او بگوید؟ میفرماید: «أُخْبِرُکَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص کَانَ فِی زَمَانٍ مُقْفِرٍ جَدْب» رسول خدا در زمان سرشار از فقر زندگی میکرد که کمبود آذوقه وجود داشت و زمان مشقتباری بود. اما وقتی دنیا اقبال کرده و همۀ مؤمنین در رفاه هستند، بهترین کسانی که خوب است خوب بپوشند، آدم خوبها هستند نه آدمهای فاجر. (دَخَلَ سُفْیَانُ الثَّوْرِیُّ عَلَى أَبِی عَبْدِاللَّهِ ع فَرَأَى عَلَیْهِ ثِیَابَ بِیضٍ کَأَنَّهَا غِرْقِئُ الْبَیْضِ فَقَالَ لَهُ إِنَّ هَذَا اللِّبَاسَ لَیْسَ مِنْ لِبَاسِکَ فَقَالَ لَهُ اسْمَعْ مِنِّی وَ عِ مَا أَقُولُ لَکَ فَإِنَّهُ خَیْرٌ لَکَ عَاجِلًا وَ آجِلًا إِنْ أَنْتَ مِتَّ عَلَى السُّنَّةِ وَ الْحَقِّ وَ لَمْ تَمُتْ عَلَى بِدْعَةٍ أُخْبِرُکَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص کَانَ فِی زَمَانٍ مُقْفِرٍ جَدْبٍ فَأَمَّا إِذَا أَقْبَلَتِ الدُّنْیَا فَأَحَقُّ أَهْلِهَا بِهَا أَبْرَارُهَا لَا فُجَّارُهَا وَ مُؤْمِنُوهَا لَا مُنَافِقُوهَا وَ مُسْلِمُوهَا لَا کُفَّارُهَا ؛ کافی/ج5/ص65)
چه کسی گفته است که هرکسی خوب شد باید لباس بد بپوشد؟! بله؛ یک وقت مردم فقیر هستند، رئیس جامعه فقیرانهتر میپوشد، اما یک وقت همه دستشان به دهنشان میرسد، در چنین زمانی اتفاقاً خوبها باید بهتر بپوشند. ببینید زمان چقدر قصه را تغییر داد! حالا شما بقیۀ موارد را حساب کن. اینها تازه نمونههای کوچک زمانشناسی است. نمونههای بزرگ زمانشناسی که امتحانهای ما آنجا تعریف میشود مسائلی است که باید شبهای بعد به آن برسیم.
در این زمینه سخنان فراوان و سیرۀ عجیب و غریبی در معصومین داریم. امام سجاد(ع) در مدینه بر مرکب گرانبهایی سوار میشد و در روایتها نوشتهاند شتر سرخموی گرانی را سوار میشدند بهخاطر عزتشان؛ برای اینکه در مقابل دشمنانی که میخواستند اهلبیت(ع) را خوار کنند، عزّت و کرامتش حفظ بشود. (إِنَّ عَلِیَّ بْنَ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِمَا اَلسَّلاَمُ کَانَ لَیَبْتَاعُ اَلرَّاحِلَةَ بِمِائَةِ دِینَارٍ یُکْرِمُ بِهَا نَفْسَهُ ؛ محاسن/ج2/ص639) البته زمانۀ امام سجاد(ع) را هم باید نگاه کنیم، الان مثل زمان امام سجاد(ع) نیست، بلکه الان فقر و گرفتاری هست، یک وقت مسئولین نروند مرکب گرانقیمت سوار بشوند و بگویند که امام سجاد(ع) اینطور رفتار میکرد! بنده میخواهم با این مثالها، تفاوت زمان را عرض بکنم.
تغییر دستورِ خضاب برای مؤمنین بهدلیل تفاوت زمان پیامبر(ص) با زمان امیرالمؤمنین(ع)
آمدند به امیرالمؤمنین علی(ع) گفتند: شما چرا خضاب نمیکنید؟ حالا زمان امیرالمؤمنین(ع) فاصلهاش با زمان رسول خدا(ص) چقدر است؟ مثلاً ده سال یا در همین حدود. گفتند مگر رسول خدا(ص) نفرمود که محاسنتان را خضاب بکنید تا شبیه یهودیها نشوید؟ ببینید امیرالمؤمنین علی(ع) چه جوابی میدهند؟ میفرماید: بله فرمودند ولی آن مربوط به زمانی بود که مسلمانها در اقلیت بودند، الان اینقدر مسلمانها در اکثریت هستند که اصلاً یهودی وجود ندارد، اینقدر آنها قبیلهشان کوچک است که هضم شدند، وقتی هضم شدند دیگر تشبّه به یهود از بین رفته است. (سُئِلَ ع عَنْ قَوْلِ الرَّسُولِ(ص) غَیِّرُوا الشَّیْبَ وَ لَا تَشَبَّهُوا بِالْیَهُودِ فَقَالَ(ع) إِنَّمَا قَالَ(ص) ذَلِکَ وَ الدِّینُ قُلٌّ فَأَمَّا الآْنَ وَ قَدِ اتَّسَعَ نِطَاقُهُ وَ ضَرَبَ بِجِرَانِهِ فَامْرُؤٌ وَ مَا اخْتَار؛ نهجالبلاغه، صبحیصالح/ص471) جانم به این دین! عجب دین باحال و قشنگی است!
روایتی از رسول خدا(ص) هست که میفرماید: «إِنَّکُمْ فِی زَمَانٍ مَنْ تَرَکَ عُشْرَ مَا أُمِرَ بِهِ هَلَکَ وَ سَیَأْتِی عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ مَنْ عَمِلَ بِعُشْرِ مَا أُمِرَ بِهِ نَجَا» (کنزالفواید/ج1/ص217) شما در زمانی هستید که اگر یک دهم دستورهایی که خدا بهتان داده ترک کنید نابود میشوید. اما زمانی خواهد رسید که مردم یک دهم دستورهای خدا را هم گوش بدهند نجات پیدا میکنند. یعنی یک زمانی میرسد که ما در بین مردم نیستیم، یعنی زمانهای است که مردم، پیغمبر را مقابل خودشان نمیبینند، امام را مقابل خودشان نمیبینند، در آن زمان، مردم نُهدهمِ دین را ترک کنند و یک دهم دین را اجرا کنند، نجات پیدا میکنند.
توصیۀ آقای بهجت(ره): در دینداری به مردم سهل بگیرید
حالا بعضیها در همین زمان، میخواهند سختگیریشان مثل زمان پیغمبر اکرم(ص) باشد؛ به مردم رحم کنید! حضرت آیتاللهالعظمی بهجت حدود بیست و پنج سال پیش به یکی از بزرگان و یکی از روحانیون مشهور، فرموده بودند: بروید در دینداری به مردم سهل بگیرید... چند بار این جمله را تکرار کردند. حالا چه مناسبتی داشت که ایشان این را گفتند؟ مگر چیزی شده بود؟ بعد از چند سال، بهخاطر بعضی از این سختگیریها، یک عدهای آمدند و به اسم تساهل و تسامح، سوءاستفادۀ سیاسیای کردند.
آقای بهجت فوقالعادگیهای خاصی داشتند؛ نهتنها زمان خودشان را میشناختند بلکه زمان آینده را هم میشناختند. آنوقت ببینید ایشان چه حرفهایی دربارۀ زمانشناس بودن شیخ فضلالله نوری بیان میکردند و چه سخنانی دربارۀ زماننشناس بودنِ برخی از علمای بسیار مشهور بیان میکردند؛ هرچند با احترام بسیار فراوان. ایشان یک مثالی میزدند و میگفتند: برخی از علما با مشروطه همراهی کردند و مشروطهخواهها آمدند شیخ فضلالله نوری را سربدار کردند، هرچند آنها بعداً پشیمان شدند. اما بعضی از علماء نجف، وقتی که مشروطه میخواست تصویب بشود، به خانوادهها و اقوام خودشان در ایران پیام دادند که برگردید و به عراق بیایید، چون آنجا دیگر حجاب امنیت ندارد. سالها بعد از مشروطه که رضاخان بیحجابی اجباری راه انداخت، تازه فهمیدند که دلیل این حرف چه بود. آقای بهجت میفرماید: آن علما چطور این مسئله را فهمیدند و پیشبینی کردند؟!
قانون اضافی، مناسبات اجتماعی را شکننده میکند / قانون اضافی زمینۀ رانت و فساد و لجبازی است
دربارۀ زمانشناسی، یک روایتی از امام هادی(ع) هست که شبیه آن، از برخی معصومین دیگر هم نقل شده است. ایشان میفرماید: در زمانهای که عدالت بیشتر از ستم است، حرام است به کسی سوءظن داشته باشی، بلکه باید با حسنظن برخورد کنی. تو نباید به کسی سوءظن داشته باشی مگر اینکه بدانی واقعاً آدم بدی است «إِذَا کَانَ زَمَانٌ الْعَدْلُ فِیهِ أَغْلَبُ [مِنَ الْجَوْرِ] فَحَرَامٌ أَنْ تَظُنَّ بِأَحَدٍ سُوءاً حَتَّى تَعْلَمَ ذَلِکَ مِنْه» (نزههالناظر/ص142) آقا ممکن است، طرف کلّاش باشد! بله، منتها تو وظیفهات این است که الان با حسنظن برخورد کنی. چرا؟ چون غلبه با عدل و خوبیها است. و بالعکس در ادامۀ روایت میفرماید: «وَ إِذَا کَانَ زَمَانٌ الْجَوْرُ فِیهِ أَغْلَبُ مِنَ الْعَدْلِ، فَلَیْسَ لِأَحَدٍ أَنْ یَظُنَّ بِأَحَدٍ خَیْراً حَتَّى یَبْدُوَ ذَلِکَ مِنْهُ» امام صادق(ع) هم در روایت مشابهی میفرماید، در زمانی که اکثر مردم صالح هستند حرام است به کسی سوءظن داشته باشی.
آقایان مجلس شورای اسلامی، به شما عرض بکنم، بعضی از قوانینی که شما دارید مینویسید، مثل قوانین زمان طاغوت است، مردم که دزد و کلاش نیستند، اینقدر قانونهای بیخود و اضافی تصویب نکنید؛ قانون اضافی زمینۀ رانت است، زمینۀ فساد است، زمینۀ لجبازی است، قانون اضافی مناسبات اجتماعی را شکننده میکند. خیلی علاقمند هستم بدانم در مجلس شورای اسلامی یا در مرکز مطالعات مجلس شورای اسلامی چند نفر متخصصِ این مطلب وجود دارد که «قانون اضافی چقدر برای مملکت، سمّ است» مثلاً چه کسی کار کرده است روی این موضوع که صهیونیستها گفتند «ما با قوانین اضافیای که سرِ ملتها میریزیم، ملتها را چپاول میکنیم، به حدی که دیگر تشخیص ندهند قانون خوب چیست و قانون بد چیست؟» قانون خیلی خوب است، قانون مثل نفَس میماند، ولی اگر این نَفَس برود و درنیاید چه؟ هرچیز خوبی که زیادیاش خوب نیست!
قانون اضافی سوءظن بین مردم را افزایش میدهد/ باید از قوانین اضافی کم کرد و امور را به خود مردم سپرد
اصلاً قانون اضافی سوءظن بین مردم را افزایش میدهد، یک جامعۀ خوب که اینقدر قانون نمیخواهد. چقدر باید مراقبت کرد، و باید از قوانین اضافی کم کرد و مردمسپاری کرد، و معتمدین را فعال کرد، و نخبگان را به کار گرفت و امور را به خود مردم سپرد. یک نمونۀ کوچکش که قوۀ قضائیه یک هوشمندی در آن انجام داده است، همان شوراهای حل اختلاف است که حکم آن محکمتر از حکم قضات هم هست. یعنی میروند یک حکمی انتخاب میکنند و قصه را بین خودشان جمع میکنند. دیگر آنهمه بگیر و ببند و وکالت ندارد. این یک نمونۀ کوچک است، خیلی از امور را باید اینطوری به شیوۀ محلهای و منطقهای حل کرد و به آئیننامهها و بروکراسی نسپرد.
زمانۀ ما چه زمانی است. زمان را باید شناخت. برخی از قوانین هست که باید در زمان طاغوت میبود ولی الان حق ندارید چنین قانونی بگذارید. آیا زمانی است که مردم ما مردم خوبی هستند فرق نمیکند با زمانی که مردم گرگ هستند. خب قوانینش خیلی باهم فرق میکند. اصل را بر حسنظن باید گذاشت یا اصل را بر سوءظن باید گذاشت؟
یک کسی از امام صادق(ع) پرسید: یک بردهای دارم که اصلاً عرقخور است، آدم لاابالی و بدی است، من الان با او چهکار کنم؟ آیا آزادش کنم یا بفروشم پولش را صدقه بدهم؟ یک بردۀ بد پیدا کرده است، این را آزاد کند بهتر است یا بفروشد؟ امام صادق(ع) فرمود: بستگی دارد؛ اگر زمانی است که فقر در جامعه، زیاد است، بفروش و پولش را صدقه بده، اما اگر زمانی است که فقر کم است و مردم همه دارا هستند، آزادش کن. (سَأَلَهُ رَجُلٌ وَ أَنَا حَاضِرٌ فَقَالَ یَکُونُ لِیَ الْغُلَامُ وَ یَشْرَبُ وَ یَدْخُلُ فِی هَذِهِ الْأُمُورِ الْمَکْرُوهَةِ فَأُرِیدُ عِتْقَهُ فَأُعْتِقُهُ أَحَبُّ إِلَیْکَ أَمْ أَبِیعُهُ وَ أَتَصَدَّقُ بِثَمَنِهِ فَقَالَ إِنَّ الْعِتْقَ فِی بَعْضِ الزَّمَانِ أَفْضَلُ وَ فِی بَعْضِ الزَّمَانِ الصَّدَقَةُ أَفْضَلُ الْعِتْقُ أَفْضَلُ إِذَا کَانَ النَّاسُ حَسَنَةً حَالُهُمْ وَ إِذَا کَانَ النَّاسُ شَدِیدَةً حَالُهُمْ فَالصَّدَقَةُ أَفْضَلُ وَ بَیْعُ هَذَا أَحَبُّ إِلَیَّ إِذَا کَانَ بِهَذِهِ الْحَال ؛ منلایحضرهالفقیه/ج3/ص135)
ببینید چقدر زمان تأثیر دارد! اینها را به عنوان نمونه برای اینکه ذهنمان توجه پیدا بکند عرض میکنم. یا امام رضا(ع) موضوع دیگری را دربارۀ لباس مطرح میکند و میفرماید: «إِنَّ أَهْلَ الضَّعْفِ مِنْ مَوَالِیَّ یُحِبُّونَ أَنْ أَجْلِسَ عَلَى اللُّبُودِ وَ أُلْبِسَ الْخَشِنَ وَ لَیْسَ یَتَحَمَّلُ الزَّمَانُ ذَلِک» (مکارمالاخلاق/ص98) بعضی از ضعفای از دوستان من، دوست دارند که من بر یک پوستین خیلی ناچیز بنشینم و لباس خشن تنم کنم، ولی زمان ما تحمل این را ندارد که من این لباسها را بپوشم. اینها دوستان من هستند، خودشان آدمهای ضعیفی هستند و میخواهند من اینجوری رفتار کنم ولی این رفتار در این زمان، صحیح نیست.
چه عناصری تعیینکنندۀ وضعیت زمان هستند؟
خُب ما تا حدی متوجه شدیم که زمان در حکم دینی، مؤثر است، در آداب هم مؤثر است، در اولویتها هم مؤثر است. زمان در همهچیز مؤثر است، حالا این زمانه اصلاً چه هست و مختصات زمان ما امروز چیست؟ قبل از اینکه به این بحث برسیم که اساساً مختصات زمان ما-از حیث بینالمللی، از حیث منطقهای و از حیث جامعۀ اسلامی- چیست (و بعضیوقتها این مختصات را در مکانهای مختلف هم باید حساب کنیم) ما اول باید این زمان را بهطور کلی بشناسیم که با چه چیزی تغییر میکند و چه عواملی تعیینکنندۀ ویژگیهای زمان هستند؟
چه چیزهایی تعیینکنندۀ ویژگیهای زمان هستند؟ افکار عمومی، فرهنگ، سبک زندگی، سطح افکار، سطح اطلاعات و آگاهی مردم، وضع زندگی مردم، وضع زندگی مادی مردم، وضع امنیت مردم و... اینها عناصری هستند که وضع زمان را تعیین میکنند؛ عوامل مختلفی که محدود به یکی دو مورد نیستند، اینها زمان را مشخص میکند.
شما فکر میکنید زمان ما چه ویژگیهایی دارد؟ عوامل مختلفی در شکلگیری وضعیت زمان و مختصات زمان دخالت دارند. مثلاً «فرهنگ» یکی از این عوامل است. الان فرهنگ در زمان ما چگونه است؟ اصلاً فرهنگ به چه چیزی میگویند؟ الان نمیخواهیم وارد بحث تعریف فرهنگ بشویم. بخشی از این فرهنگ را میشود سبک زندگی قرار داد، که خود سبک زندگی، تعیینکنندۀ وضعیت و ویژگیهای زمان است. یکی دیگر از عناصر مؤثر بر وضعیت زمان، «فکر مردم» یا سطح عقل و درک مردم است و اینکه افکار عمومی به چه مسائلی بیشتر توجه دارد؟
خیلی از این عناصر را میشود تغییر داد؛ مثلاً «افکار عمومی» را میشود تغییر داد؛ به همین دلیل است که بعضیها زمانه را دستکاری میکنند و یک ویژگیهایی را در زمان، زیاد و کم میکنند. مثلاً یکدفعهای میبینید که وضع مادی مردم بالا و پایین میشود، وضع امنیتی مردم، سطح رفاه عمومی و... اینها همه تعیینکنندۀ وضعیت زمانه است. یک نمونۀ دیگرش، ابزارهایی است که مردم دارند با این ابزارها زندگی میکنند؛ مثل ابزار ارتباطی. اینها خیلی در وضعیت زمانه، تعیینکننده است، الان تقریباً همۀ مردم یک موبایل در دستشان هست که با این ابزار، انگار یک جهانی را در اختیار دارند و با آن ارتباط دارند.
اصلیترین عاملی که میتواند زمانه را تغییر بدهد، چیست؟
در بین همۀ این عوامل، میخواهم بروم سراغ اصلیترین ویژگیای که زمانه را تغییر میدهد و ویژگیهای زمان را تعیین میکند. الان مهمترین ویژگی زمان ما چیست؟ عوامل مختلفی میتوانند زمان ما را تغییر بدهند ولی باید دید مهمترین عامل تعیینکنندۀ زمان چیست؟ مهمترین عاملی که میتواند بر روی زمان تأثیرگذار باشد چیست؟ آیا فرهنگ است؟ وضع مادی مردم است؟ افکار عمومی است؟ ابزار و امکانات است؟ اینها همه میتوانند مؤثر باشند. اما مهمترین عامل چیست؟ من میخواهم از این کلام امیرالمؤمنین علی(ع) استفاده کنم که در نهجالبلاغه میفرماید «إِذَا تَغَیَّرَ السُّلْطَانُ تَغَیَّرَ الزَّمَانُ» (نهجالبلاغه/نامه31) مهمترین عامل تغییردهنده و تعیینکنندۀ وضع زمان، قدرت است
وقتی شنیدید که دانشمندان یک چیزی را گفتند، کمی تأمل کنید، صبر کنید، ببینید که آیا دانشمندان در زمان سلطۀ صهیونیستها این را گفتهاند یا نه؟ ممکن است تحت تأثیر قدرتمندان، سخن بعضی از دانشمندها را برجسته کرده باشند. برخی میگویند: «امروز در دانشگاهها اینطور گفته میشود...» آیا در دانشگاههای تحت سلطۀ صهیونیست که استانداردهایش را صهیونیستها تعیین میکنند اینطور گفته میشود؟ این جهانِ آزاد علم نیست. یا میگویند: «امروز پول میرود به سمت...» صبر کن، تأمل کن! پول در زمان سلطۀ صهیونیستها به این سمت میرود؟ آنها کجا سرمایهگذاری میکنند؟
مهمترین عاملی که وضعیت زمان را تعیین میکند و زمانه را تغییر میدهد، قدرت است/ قدرت، مسئلۀ اول حیات بشر است
قدرت، مسئلۀ اول حیات بشر است، کسی نباید سرش را مثل کبک توی برف بکند و بگوید: هیچکسی من را نمیبیند! در مورد کبک میگویند، اینقدر نادان است که وقتی میخواهد مخفی بشود، کلهاش را مثلاً داخل برف میکند درحالیکه هیکلش بیرون است! خُب معلوم است که راحت آن را میزنند! اگر ما نگاه نکنیم به اینکه قدرت دست چه کسانی قرار دارد، لطمه میخوریم.
برخی میگویند: «در جهان پزشکی اینطور گفته میشود که...» صبر کن، تأمل کن! جهان پزشکی در زمان چه قدرتی؟ بعضیها اینقدر نادان هستند که فکر میکنند هیچ قدرتی در جهان وجود ندارد و همهچیز را در یک فضای کاملاً آزاد میبینند. نکند چند سالی است که حضرت ظهور کرده و جهان آزاد شده است که ما خبر نداریم! کسی که دربست تسلیمِ WHO بشود، انگار چنین تصوری دارد، یعنی تصور میکند که حضرت ظهور کرده و دیگر هیچ قدرت فاسد قاهر فریبکاری بر عالم مسلط نیست.
مثلاً میگویند: «از نظر هنری امروز اینطور است....» صبر کن! در زمان سلطۀ چه کسانی در عالم، دارید وضعیت هنر را بررسی میکنید؟ یا وقتی میخواهید فقر را در عالم بررسی کنید، باید فقر را با توجه به این نظام سلطهای که در عالم هست، بررسی کنید. مهمترین عاملی که وضعیت زمان را تعیین میکند و زمانه را تغییر میدهد، قدرت است.
حالا ما در زمانِ یک قدرت قاهرۀ مسلط، اگر بخواهیم زمانه را تغییر بدهیم یا بخواهیم خلاف زمان حرکت کنیم و یک زمانۀ دیگری بخواهیم ایجاد بکنیم، باید چهکار بکنیم؟ خُب شما همینجوری بحث میکنید که یکدفعهای سر از انقلابیگری درمیآورید. خُب معلوم است، قدرتها امروز در جهان تعیینکننده هستند. تکنولوژی تعیینکننده نیست. الان بعضی از تکنولوژیها هستند که قدرتها اجازۀ عرضه و تولید نمیدهند. مثلاً میگویند: نه، اینجور ماشینها یا دستگاهها الان نباید تولید بشود. چرا؟ چون همان ماشینهای قبلی، به نفع این قدرتها هستند.
مهمترین عامل تعیینکنندۀ زمانه «قدرتها» هستند نه تکلنولوژی
مهمترین عامل تعیینکنندۀ زمان چیست؟ قدرتها هستند؛ قدرتهای منطقهای و بینالمللی. امیرالمؤمنین علی(ع) میفرماید که وقتی یک سلطانی تغییر بکند زمان تغییر خواهد کرد. الان چه سلطنتی بر عالم وجود دارد؟ تکنولوژی نیست! باید ببینیم چه کسانی بر این عالم، سلطه دارند، از آنجا باید شروع کنیم. از مرکز عالم باید شروع کنیم.
برخی میگویند: الان یکجوری شده است که برهنگی در این عالم، رسم شده و همجنسبازی بین مردم رواج یافته و... باید ببینیم قدرتها چهکار کردند که اینطوری شده است. از زمانی که قدرتهای پولی در اروپا تصمیم گرفتند کارخانههایی با کارگر ارزان داشته باشند و اینها بر کارخانههای جهان، سلطه پیدا کردند، زن را از خانه بیرون آوردند و به بهانۀ حقوق زن و به بهانۀ آزادی در برهنگی و پوشش و... ایدئولوژی برایش درست کردند، تا کارگر ارزان پیدا کنند. بروید تاریخش را بخوانید. زن که خودش به این برهنگی نیفتاده است. اصلاً بحث عقیده نیست. تحلیل همهچیز را از این قدرتها شروع کنید و جلو بیایید.
در آن روایتی که خواندیم، امام هادی(ع) میفرماید: در زمانی که ظلم و جور در جهان غلبه دارد، تو حق نداری به کسی حسنظن داشته باشی، حرام است به کسی حسنظن داشته باشی. وَ إِذَا کَانَ زَمَانٌ الْجَوْرُ فِیهِ أَغْلَبُ مِنَ الْعَدْلِ، فَلَیْسَ لِأَحَدٍ أَنْ یَظُنَّ بِأَحَدٍ خَیْراً حَتَّى یَبْدُوَ ذَلِکَ مِنْهُ» لذا الان که جور در عالم غلبه دارد، به تمام اتفاقات بینالمللی باید سوءظن داشت. عیبی ندارد؛ بعضیها مسخرهات میکنند و میگویند توهم توطئه! اما کسی که توطئههای بینالمللی را نمیبیند، خودش مشکل دارد.
آیا الان یک قدرت قاهره در جهان غلبه کرده است یا نه؟ آیا صهیونیستها یک نظام استکباری جهانی درست کردهاند یا نه؟ همهچیز از آنجا شروع میشود، اینها تعیینکنندۀ در وضع زمان هستند، تو میخواهی مسئلۀ حجاب را بررسی بکنی؟ خدا لعنت کند آنهایی را که در این کشور موضوع حجاب را خارج از مسائل سیاسی امنیتی بین المللی تحلیل کردند و تبدیلش کردند به یک مسئلۀ صرفاً عقیدتی. اصلاً مسئله این نیست! چه کسانی نقشه دارند؟ از روز اول، برهنگی را چه کسانی تحمیل کردند؟ روی چه اهدافی؟ در خود اروپا چرا این کار را کردند؟ یک دانشمند فرانسوی یک کتاب چندصد صفحهای نوشته که تماماً اسنادی است که نشان میدهد یکذره مسئلۀ فکری و فرهنگی و دینی در مسئلۀ برهنگی فرانسه وجود نداشته است بلکه این دستساز است و عامدانه است.
در چه زمانی داری در مورد حجاب صحبت میکنی؟ وقتی موضوع حجاب یا هر موضوع دیگری بخواهد مورد بررسی قرار بگیرد باید ببینیم مهمترین عامل تعیینکنندۀ وضع زمان چیست؟ برخی میگویند: در زمان پیامبر(ص) مگر حجاب را اجبار میکردند؟ خُب زمان پیغمبر را شما میشناسی؟ تفاوت زمان پیغمبر با الان را میشناسی؟ وقتی آمدند درِ خانۀ أمیرالمؤمنین علی(ع) را آتش بزنند، گفتند: رسول خدا(ص) فرمود که هرکسی برای نماز نیاید، با خانهاش این کار را انجام بدهید... رسول خدا زمانی که خودش امام جماعت مسجد النبی بود این را فرمود، آن هم نه دربارۀ خانۀ علی(ع)!
عبودیت در هر زمانی متناسب با اجتناب از طاغوتِ آن زمان است
شما زمان را حذف کن، آنوقت میتوانی پدر دین را در بیاوری! در تعیین زمانه هم باید موضوع قدرت را لحاظ کرد، سلطان، سلطنت، سلطهجویی، و به تعبیر قرآن «طاغوت» را باید درنظر گرفت و امروز هم باید طاغوت جهانی را در نظر بگیریم، تو با طاغوت باید در بیفتی، معنای عبادت خدا و عبودیت در هر زمانی متناسب با اجتناب از طاغوتِ آن زمان است. «أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ» (نحل/36) خدا را عبادت کن و اجتناب کن از طاغوت. عبادت خدا آن روی سکۀ اجتناب از طاغوت است. درست است که وضع خدا همیشه ثابت است اما وضع طواغیت که ثابت نیست.
باید ببینیم که امروز برای اجتناب از طاغوت چه چیزی اولویت دارد؟ همان میشود دین ما، همان میشود مرام ما. امروز تو میخواهی حرفی از دین بزنی، باید ببینی چه گوشهای از این حرف میزند طاغوت را نابود میکند؟ البته ممکن است تحلیلها باهم فرق بکند، ولی مبنا این است. طاغوت در هر زمانی به یک شکلی است، در زمان ما طاغوت به چه شکلی است؟ الان در زمان ما طاغوت چقدر قدرت دارد؟ چقدر نفوذ کرده؟ چقدر ریشه دوانده؟
حضرت امام میفرمود که ما باید ببینیم بعد از انقلاب چه کسانی میخواهند فیلم بسازند، نکند ریشههایی از علاقۀ به طاغوت و از تفکر طاغوتی در وجودشان باشد، اینها هرکارشان کنید، در فیلم خودشان این را نشان میدهند... ولی الان در جمهوری اسلامی ممنوع است شما به فیلمساز کاری داشته باشی، میگوید «فیلم من را نگاه کن، تو به من چهکار داری؟!» اما حضرت امام فرمود: باید ببینیم فیلمساز کیست؟ اگر فیلمساز، خودش طاغوتی باشد طبیعتاً در فیلمش هم طاغوت را در میآورد؛ حتی اگر بهخاطر شما، عمامهای و مسجد و محراب هم در فیلم بگذارند تا شما را راضی کنند.
یکبار صحیفۀ حضرت امام را ببینید، امام خمینی دینش اینجوری بود؛ عبادت را براساس مبارزه با طاغوت در زمان خودش تفسیر میکرد. مثلاً اگر میخواست برای موسیقی، حکم حلال یا حرام بدهد، آن را به مبارزۀ با طاغوت ربط میداد.
طاغوت زمان خودت را بشناس
وقتی شما میگویی «ما ولایتمدار هستیم» یا از ولایت اولیای خدا صحبت میکنی، درواقع داری میگویی که ما ولایت طاغوت را نداریم، طاغوت زمان خودت را بشناس. پس مهمترین عامل تعیینکننده برای وضع زمان، نه فرهنگ است، نه علم است، نه ثروت است، نه رفاه است، نه هیچ چیز دیگر؛ آن عاملی که بر همۀ اینها در جوامع بشری تأثیرگذار است و شما دارید میبینید که ابزار همۀ اینها دست آنها است، قدرت است، ببینید که نظام سلطه، زمان را چگونه دارد تعیین میکند و چگونه دارد جلو میبرد. اخیراً هم اینها به سندهایی مثل 2030 و... روی آوردهاند و برای ما هم نقشه دارند. یکدفعهای میبینی که شما داری داخل پازل آنها بازی میکنی.
زمان تو چه زمانی است؟ آقا ما اصلاً نمیخواهیم سیاسی باشیم، اصلاً وضع سیاسی به ما چه ربطی دارد؟ اصلاً سیاست چیست؟ شما اگر به سیاست هم کاری نداری، فعلاً باید صهیونیستها را بشناسی، پروتکلهای دانشوران صهیون را خواندهای؟ إنشاءالله در جلسات بعد، یککمی پروتکلهای دانشوران صهیون را برای شما میخوانم که ببینید چقدر از این نقشههای صهیونیستی در کشور ما دارد اجرا میشود؟ بعد برایتان میخوانم که زمان ما زمان حضور این طاغوت منحوس است، ببین در کشور ما چهکار کرده است! نقشۀ صهیونیستها را در کشور ما دارد اجرا میکند بهصورتی که ظاهراً منکری هم انجام نشده که بخواهیم امر به معروف و نهی از منکر کنیم.
ما نباید بگذاریم تعیینکنندهترین عامل، طاغوت باشد، ما قدرت الهی را باید مجسم کنیم، قدرتها تعیینکنندۀ زمان هستند، ما میخواهیم قدرت امام زمان را برگردانیم، ما میخواهیم قدرت دین را برگردانیم، تا آنوقت قدرت دین باشد که تعیینکننده در ویژگیهای زمان باشد.
روانشناسها میگویند «حرفی که از طرف صاحبقدرت باشد، برای آدمها منطقیتر بهنظر میرسد» لذا وقتی اسم آمریکا میآید، خیلیها زود تسلیم میشوند
قدرت یکی از ویژگیهایی که دارد این است که خیلی منطقی جلوه میکند و آدم را کور و کر میکند، یعنی دیگر به این سادگی کسی در مقام نقدِ آن برنمیآید. به همین خاطر است که با قدرت پوشالی قدرتها فکرها را تسخیر کردهاند. یک گروه محقق مسائل اقتصادی چندین سال پیش، مثلاً حدود بیست سال قبل به بنده گفتند که ما اینجا یک پژوهشی انجام دادیم برای اینکه بانکداری بهتر بشود و این وضع ربوی بانک تغییر کند. ولی در داخل کشور، اصلاً ما را آدم حساب نکردند و برای این تحقیق علمی ما ارزشی قایل نشدند. ما رفتیم این مقاله را به زبان انگلیسی ترجمه کردیم و با یک مؤسسۀ علمی در خارج کشور، قرار گذاشتیم و از آنها خواستیم که از طریق آنها، این را منتشر کنیم. از آنجا همین مقاله را به بانک مرکزی ایمیل کردیم. بعد، به ما زنگ زدند و گفتند که «بفرمایید مذاکره کنیم عجب بحث علمیای!» شما اسم این را چه میگذارید؟ معلوم است که قدرت، کور و کرش کرده است.
روانشناسها میگویند: قدرت موجب میشود آدمها یک حرفی که از طرف صاحب قدرت میآید، منطقیتر ببینند. لذا وقتی اسم آمریکا میآید، خیلیها زود تسلیم میشوند. مثلاً اگر بگویید «امروز در آمریکا دانشمندان به این نتیجه رسیدهاند...» اینها خیلی راحت میپذیرند، و اصلاً بررسی نمیکنند که آیا این نتیجه درست است یا غلط است. ولی اگر یکی از بین خودمان یک حرف خوب و منطقی هم بزند، به راحتی قبول نمیکنند.
قدرتها تعیینکنندۀ زمان هستند، اصلاً نبض آدمها را قدرتها در دست میگیرند. شما فکر کردید ولایت چرا مهمتر از همه شد؟ چرا امام حسین فرمود که یزید میخواهد قدرت به دست بگیرد... چون وقتی یک فاسدی مثل یزید قدرت گرفت، تا داخل خون شما هم میخواهد همهچیز را به فساد بکشاند؛ فقط یکدانه مسئلۀ دزدی و غارتگری نیست، همهچیز را میخواهد تغییر بدهد.
امامحسین(ع) خواست در کربلا نشان بدهد که قدرتِ فاسد، چه وحشیهای جنایتکاری درست میکند
روضه بخوانم برای شما؛ امام حسین کربلا نرفت برای اینکه شهادتطلبی خودش و یارانش را نشان بدهد، شهادتطلبی برای ایشان و یارانش یک امر طبیعی است. امام حسین رفت در کربلا تا به شما نشان بدهد که قدرتِ فاسد، وحشیهایی میتواند درست بکند که نعل تازه به اسبهایشان بزنند و روی بدن حسین بتازند. یعنی آدمها را به این حد از رذالت میتواند برساند.
امام حسین نرفت در کربلا تا علیاصغرِ شهید بدهد، برای این خانوادۀ باعظمت، هزاران برابر بیشتر از این هم طبیعی است. امام حسین حرمله را خواست به ما نشان بدهد و بگوید که ببینید بعضیها به چه رذالتی میرسند! بعد به این رذلها وقتی میگویند: برای چه این کار را میکنید؟ میگویند: به دستور أمیرالمؤمنین یزید! ببینید قدرت چهکار میکند! ملعونها گریه میکردند و گوشوارهها را از گوش دخترهای امام حسین میکندند.
زمانه عوض شد یا أمیرالمؤمنین! این کوفه همان کوفهای است که شما به یتیمها نان و خرما میدادی! این یتیمها الان بزرگ شدند، ببین با یتیمهای شما چگونه برخورد میکنند، برای بچههایت از سیلی کم نمیگذارند، بله زمان عوض شد. یزید آمد، همان مردم کوفه، وحشی شدند، یاران حسین، قاتل شدند، ببینید زمان چطوری عوض میشود! تعجب نکن، تو نمیدانی ولایت طاغوت چهکار میکند! نگذارید کسی قدرت بر شما پیدا بکند و بر روح شما سلطنت بکند.
وقتی که امام میفرمود آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند، یعنی ایشان کفر به طاغوت داشت و ایمان خودش را داشت نشان میداد. نگذارید کسی بر شما سلطه پیدا بکند، سلطان، زمانۀ شما را تغییر میدهد؛ زمانۀ فردی، زمانۀ منطقهای، زمانۀ اجتماعی و زمانۀ جهانی را، همۀ محاسبات از آنجا باید شروع بشود. چهکار کردند با أباعبداللهالحسین؟ امام حسین در همۀ روضههایش به شما نگاه میکند، میگوید دیدید با بچههای من چه کردند؟
(الف3/ن2)
ارسال نظر
لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید