۰۱/۰۵/۱۴ چاپ ایمیل و پی دی اف
مختصات زمان ما و آینده‌ای که تا ظهور در پیش داریم - جلسه ششم

اکثر پیشنهادهای ظاهراً علمی برای کنترل قدرت، در جهت ضعیف‌ کردن انسان‌هاست / طرح دین چیست؟ همه قوی بشوند! آسیب‌هایش چه می‌شود؟ این همان سؤال ملائکه بود که خدا پاسخ داد: شما نمی‌فهمید!  

شناسنامه:

  • زمان: 1401/5/12
  • مکان: دانشگاه امام صادق(ع)
  • موضوع: مختصات زمان ما و آینده‌ای که تا ظهور در پیش داریم
  • صوت: اینجا
علیرضا پناهیان در دهۀ اول محرم در دانشگاه امام‌صادق(ع) سلسله‌ مباحثی را با موضوع «مختصات زمان ما و آینده‌ای که تا ظهور در پیش داریم» آغاز کرده است. در ادامه، فرازهایی از جلسه ششم این مبحث را می‌خوانید:

برخی از گفتگوهای دینی و اخلاقی، فریبنده‌اند چون به‌جای نکات اصلی به نکات فرعی می‌پردازند  

بعضی از گفتگوهای دینی یا برخی از گفتگوهای اخلاقی یا برخی گفتگوها در علوم انسانی، وقتی می‌خواهند دربارۀ انسان و سعادت انسان حرف بزنند، فریبنده هستند؛ به این معنا که نکات فرعی را به جای نکات اصلی می‌گذارند و کمتر به اصل ماجرا می‌پردازند. مثلاً گفتگو، گفتگوی دینی هست، دین را توصیه می‌کند و تبلیغ می‌کند اما اصلی‌ترین محورهای دین را مورد توجه قرار نمی‌دهند. این نه فرد را نه جامعه را نجات نخواهد داد. یا گفتگو، گفتگوی اخلاقی است، توصیه‌های اخلاقی، فردی و اجتماعی دارد ولی چون اصلی‌ترین مفاهیم اخلاقی را مورد توجه قرار نمی‌دهند، برخی از این گفتگوها، به نوعی دارند انسان را فریب می‌دهند و موجب نجات انسان نخواهند شد، در علوم انسانی هم همین‌طور است، گفتگوهایی وجود دارد که این گفتگوها به ظاهر حق است، حرف‌های خوبی می‌زنند ولی چون به اصلی‌ترین مفاهیم کلیدی مورد نیاز بشر نمی‌پردازند، مشغول فریب‌دادن انسان‌ها هستند.

الان که شما دشمنان بشریت را می‌شناسید، مثلاً ببینید جریان صهیونیزم بین‌الملل، در گفتگوهای اخلاقی و دینی، یا در گفتگوهای علوم انسانی به چه موضوعاتی تأکید می‌کنند؟ روی چه مسائلی تکیه می‌کنند و تکرار می‌کنند؟ اینها دستگاه‌های گستردۀ رسانه‌ای دارند، اینها سیستم‌های تعلیم و تربیتی در جهان دارند، برای اینکه بتوانند افکار عمومی و احوال مردم را هدایت کنند، ببینید به چه مفاهیمی می‌پردازند، کاملاً رندانه، موضوعات فرعی را می‌گویند و اصلی‌ها را نمی‌گویند.

جریان‌های صهیونیستی دربارۀ بسیاری از خصلت‌های دینی حاضرند حرف بزنند، ولی اصلش را نمی‌گویند

همین‌ جریان‌های صهیونیستی وقتی دربارۀ دین صحبت می‌کنند، از بسیاری از خصلت‌های دینی حاضرند حرف بزنند، ولی اصلش را نمی‌گویند. در اخلاق هم همین‌طور است، در علوم انسانی هم همین‌‌طور است، مثلاً در علوم انسانی از آزادی حرف می‌زنند، و جهان را با شعار آزادی، پُر کرده‌اند، آزادی هم چیز بدی نیست، خیلی هم خوب است، از نظر دین هم حرف درستی است. شاید بگویید: این آزادی چه ایرادی دارد؟ کجایش فرعی است؟ این که یک موضوع اصلی و مهم است. بله؛ اما وقتی شما از آزادی حرف زدی ولی از قدرت بشر حرف نزدی، در واقع داری سرِ دیگران را کلاه می‌گذاری! انسانی که زور ندارد و ضعیف است اگر آزاد باشد و شعارش آزادی باشد، این آزادی چه فایده و اثری برایش دارد؟  آزادی برای مریض، آزادی برای افلیج، یا آزادی برای کسی که مرده است، چه فایده‌ای دارد؟

اگر راست می‌گویی و واقعاً دنبال حیات و حرکت انسان هستی، لااقل آزادی و قدرت را باهم بگو! اصلاً از آزادی کوتاه نیا، ولی قدرت انسان چه می‌شود؟ تو اگر راست می‌گویی که دنبال حقوق بشر هستی و آزای را محور قرار می‌دهی، پس چرا هزارتا ترفند برای ضعیف کردن انسان داری؟

طرح دین در مقابل اینها چیست؟ چرا قرآن پر از کلمۀ آزادی نیست؟ خدا در قرآن، به قدرت بیشتر از آزادی بها می‌دهد، و می‌فرماید: قدرتمند باش و نگذار آزادی‌ات سلب بشود، خودت را آزاد کن، نگذار کسی جلوی آزادی‌ات را بگیرد، «قدرت» اصل است، وقتی قدرت داشته باشی، آن‌وقت هر کسی بخواهد آزادی‌ات را بگیرد، او را زیر پای خودت له می‌کنی.

چرا کلمۀ «آزادی بیان» در قرآن نیست؟

در جلسه قبل گفتیم که عصر ما عصر تعیین‌تکلیف قدرت در حیات بشر است؛ چه قدرت فردی چه قدرت اجتماعی. چه آنچه مربوط می‌شود به حکمرانی، چه آنچه مربوط می‌شود به سبک زندگی. همۀ اینها یکی است، اصلاً نمی‌شود اینها را از هم جدا کرد. تعلیم و تربیت در مدرسه با آنچه به مسئولین کشور و نمایندگان مجلس باید گفت، اصولش یکی است و همیشه باید باهم همراه باشند. یک نمونه‌اش را عرض کنم؛ مثلاً یکی از متعلق‌های آزادی «آزادی بیان» است و خیلی مهم است اما چرا کلمۀ آزادی بیان در قرآن نیست؟

قرآن برای آزادی بیان، یک طرح دیگر دارد که خیلی بهتر است. می‌فرماید: کسی که حرف برای زدن دارد، این‌قدر باید شجاع باشد و از هیچ‌کسی نترسد و با قدرت حرفش را بزند. چقدر قشنگ است «الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَ یَخْشَوْنَهُ وَ لا یَخْشَوْنَ أَحَداً إِلَّا اللَّهَ» (احزاب/39) تو از کسی نترس و حرفت را بزن، نمی‌خواهد بروی آزادی بیان را گدایی کنی، هرکسی جلوی آزادی بیانت را گرفت نابودش می‌کنیم، فوقش می‌خواهد تو را شهید کند، آن‌وقت اگر هم بتواند، تو جاودانه خواهی شد.

این طرح قرآن است، قرآن به جای خیلی از مفاهیمی که مثلاً در علوم انسانی روی دست گرفته‌اند و فکر می‌کنند که خیلی کار شیک و درستی انجام دادند، می‌فرماید نه، این چه طرحی است؟! این که مشکلی را حل نمی‌کند! با «آزادی آزادی» گفتن که کسی آزاد نمی‌شود. پس مردم با چی آزاد می‌شوند؟ وقتی مردم قدرتمند باشند دیگر کسی نمی‌تواند آنها را اسیر کند، پس برو سراغ قدرت.

قدرتمندان زورگویی که جهان را اداره می‌کنند، حاضر نیستند قدرت را شعار و مبنای حرکت اجتماعی قرار بدهید

همان‌طور که قبلاً بیان شد، هرچیزی را که خواستی درباره‌اش صحبت بکنی، باید اول ببینی قدرت دست کیست؟ چه کسی دارد جهان را اداره می‌کند؟ وقتی که قدرتمندان زورگو دارند جهان را اداره می‌کنند، هرگز حاضر نیستند قدرت را تبدیل کنی به شعار و تبدیلش کنی به مبنای حرکت سیاسی و اجتماعی و به مبنایی برای طرح‌ریزیِ حکم‌رانی و به مبنایی برای تعلیم و تربیت.

یا وقتی به سراغ اخلاق می‌روید، آنها چه می‌گویند؟ می‌گویند مهربان باش، متواضع باش، قانع باش، عصبی‌مزاج نباش، حسود نباش، متکبر نباش، سخی باش، سخاوتمندانه رفتار کن، مهربان باش، لبخند بزن و... یک فهرست بسیار بلند از صفات خوب را جلوی تو می‌گذارند. خُب اصلش را بگو، اینها که همه فرعش است.

در کشورهای غربی، اگر کسی «معلم اخلاق» باشد، خیلی تحویلش می‌گیرند. چرا؟ اینها دنبال معلم اخلاق می‌گردند تا مردم را قانع و آرام و مهربان و مثل بره، بار بیاورند تا راحت بتوانند آنها را چپاول کنند. لذا برایشان ترجیح دارد که این ضعفا همه اخلاق داشته باشند. خرجت هم می‌کنند. عجب!

درحالی‌که این‌همه درس اخلاق لازم نیست، آدمی که قوی باشد، قدرتش به او طهارت و پاکی می‌دهد، به او استغنا می‌دهد. وقتی به او استغنا داد چه اتفاقی می‌افتد؟ دیگر نیاز ندارد خطا کند، نیاز ندارد خیلی از بدی‌ها را داشته باشد، خودبه‌خود بزرگوار می‌شود. انسانی که عزتمند تربیت شد، انسانی که عزت خودش را حفظ کرد، نه دروغ می‌گوید، نه خساست می‌کند، اصلاً هیچ‌کدام از بدی‌ها را ندارد. 

اینجا که مجلس روضۀ امام‌حسین(ع) است، درواقع مجلس عزت و قدرت است، عزت یک شعبۀ قدرت است، یک جلوۀ قدرت است. آیا موضوع بحث ما به محرم ربط دارد؟ بله؛ قدرت مفهومی بسیار برجسته است که یک جلوه‌اش عزت است، امام حسین(ع) در اصل به‌خاطر عزت کشته شد. یعنی بعد از اینکه ایشان را محاصره کردند، دیگر حکومت یزید را رها کرد، امر به معروف و نهی از منکر را هم رها کرد، چون محاصره‌اش کردند و گفتند: دیگر نه حکومت یزید را می‌توانی سرنگون کنی، نه می‌توانی امر به معروف و نهی از منکر کنی، نه امت را اصلاح کنی. فرمود: خب من برمی‌گردم. گفتند: نه نمی‌گذاریم برگردی! بیا ما دست‌بسته تو را ببریم. فرمود: نه، این ذلت است «هیهات منّا الذّلة» پس ایشان برای عزت شهید شد.

هر صفت اخلاقی خوبی که برآمده از قدرت روحی نباشد، ارزش ندارد / مهربانی و صداقت از سر ضعف، بی‌ارزش است

موضوع بحث ما هم قدرت است. قدرت، اصل عزت است و عزت، نامی از قدرت است، هر صفت اخلاقی خوبی که داری ولی برآمده از قدرت روحی تو نیست، فایده ندارد. مثلاً مهربانی از سر ضعف، بی‌ارزش است. سخاوت از سر ضعف، بی‌ارزش است. بقیه‌اش هم همین‌طور است. صداقت از سر ضعف، ارزش ندارد. حیا از سر ضعف، ارزش ندارد. پس ما زیرآب اخلاق توأم با ضعف را زدیم.

بعضی‌ها از دین حرف می‌زنند ولی موضوعات فرعی را می‌گویند و اصلی‌ها را نمی‌گویند. مثلاً اگر نماز می‌خواند، با نماز قوی نمی‌شود. نماز می‌خواند، ضعفش برطرف نمی‌شود. یا اینکه اعتقاد به توحید دارد اما قوی نمی‌شود، این توحید به چه دردی می‌خورد؟ تو چطور توحیدی داری اما هنوز می‌ترسی و ضعیف هستی. این چه ایمانی است؟ دین که بدون قوت و بدون قدرت نمی‌شود. آن‌وقت شما بچه‌ها را در مدرسه و دبیرستان شروع کن قوی بار بیاور، راحت‌ دین‌دار می‌شود، راحت اخلاقی می‌شود. در علوم انسانی هم هر شعاری دادند، کم نمی‌آورد و می‌گوید ما بهترش را داریم. مثلاً اگر از آن‌طرف دنیا یک کسی آمد و شعار آزادی آورد، در مقابلش می‌گوید: این را که داریم، این که بدیهی است. ما قدرتمند هستیم، ما پهلوان هستیم. ورزش‌های ما ورزش پهلوانی است، یک نمونه‌اش ورزش زورخانه‌ای است. اصلاً فرهنگش را نگاه کن، قدرت جسمی با قدرت روحی باهم پرورش پیدا می‌کند.

اگر شما اصل دین را بگیری، اصل اخلاق را بگیری، اصل آنچه از مفاهیم ارزشمند انسانی در علوم انسانی هست را بگیری، همه یک حرف می‌زنند، می‌گویند «از همۀ مقدمات باید به قدرت برسی و از قدرت باید به همۀ نتایج و فوائد و مفاهیم خوب بشری برسی» قدرت را بگذار وسط! قدرت یک چنین جایگاهی دارد.

هم در دین، هم در غیر دین، هم در تعلیم و تربیت و در هرجای دیگری اگر بخواهم سره از ناسره را تشخیص بدهم حرف درست یا غلط را تشخیص بدهم، باید قدرت را لحاظ کنم. مثلاً در سیاست، قدرت مردم لحاظ می‌شود یا نمی‌شود؟ اگر در عرصۀ سیاست فقط گفتند «رفاه» و از قدرت مردم چیزی نگفتند، این سیستم غلطی است، مردم باید قوی باشند، دست‌شان باید توی جیب خودشان باشد، باید شغل داشته باشند و باید عزتمند باشند.

ده سال است که نام‌گذاری ابتدای سال توسط رهبر انقلاب، اکثراً بر محور قدرت تعیین می‌شود

الان حدود ده سال هست که نام‌گذاری ابتدای سال توسط مقام معظم رهبری‌، اکثراً بر محور قدرت دارد تعیین می‌شود. مثلاً کارآفرینی، تولید و... اینها برای چیست؟ برای اینکه جامعۀ عزتمند یعنی قدرتمند! در روایت هست که امام صادق‌‌(ع) یک کسی را مثلاً حدود ساعت دهِ صبح دید که در وسط شهر، سرگردان است. به او فرمود: امروز نرفتی سراغ عزت خودت! او گفت: یعنی چه؟ مگر من تحقیر شده‌ام؟ مگر توهینی به من شده است؟ حضرت فرمود: چرا سرِ کار نرفتی؟ پول درآوردن یعنی عزت، کسب ثروت یعنی عزت.

رهبر انقلاب این‌همه تأکید دارند بر اینکه مردم باید شغل داشته باشند و تولید باید قوی باشد ولی در این سال‌ها بر روی کلمۀ «رفاه» تأکید نشده است چون رفاه نتیجۀ شغل داشتن و تولید داشتن است، رفاه بدون تولید، بدون شغل داشتن، اصلاً نه ممکن است و نه مطلوب. البته گاهی شاید ممکن باشد؛ مثل آن‌هایی که روی نفت خوابیدند و فقط نفت می‌فروشند و یک رفاهی پیدا می‌کنند. ممکن است یک‌جاهایی با جمعیت‌های کم و نفت زیاد، بشود این کار را کرد؛ ولی مطلوب نیست. شکننده است، پایدار نیست، زندگیِ شانسی است.

اقتصاد باید بر چه مبنایی باشد؟ بر مبنایی که افراد عزتمند و قدرتمند بشوند، جامعه قدرتمند باشند. اسم طرحی رهبر انقلاب دارند، اقتصاد مقاومتی است، کلمۀ مقاومت را در کنار اقتصاد آوردند، و چقدر زیبا است. اقتصاد ما باید آسیب‌پذیر نباشد، حالا بروید برنامه‌ریزی کنید. سیستم اداری ما چگونه باید باشد؟ نباید کارمند را ضعیف بار بیاورد. حالا شما برو ببین، کارت‌ساعت‌زنی چقدر افراد را ضعیف بار می‌آورد و چقدر قوی بار می‌آورد.

قدرت را اصل بگیرید و نگذارید کسی فریب‌تان بدهد و سراغ موضوعات فرعی برود

 پس قوّت و قدرت را اصل بگیرید و نگذارید کسی فریب‌تان بدهد و سراغ موضوعات فرعی برود. از آن‌طرف قدرتمندان و زورگویان عالم، دوست دارند که مردم ضعیف باشند. چرا صهیونیست‌ها خیلی علاقه دارند به اینکه در این کشور بی‌حجابی صورت بگیرد؟ یک منطق خیلی ساده دارد، آنها می‌خواهند شهوات را در جامعه تکثیر کنند، شهوات طبق آیۀ قرآن، موجب ضعف انسان است. آنها می‌خواهند انسان‌ها ضعیف بشوند، هم خود آن فرد بی‌حجاب انسان ضعیفی خواهد شد، هم دیگران را به ضعف می‌کشاند. خیلی منطقش ساده است!

چهل سال است که یک نفر نتوانسته است فیلمی بسازد که این منطق ساده را نشان بدهد. از ما انتظار می‌رود که فرهنگ حجاب را در جهان اصلاح کنیم، آن‌وقت چهل سال است که از نظر فرهنگی، درست و حسابی نتوانسته‌ایم حجاب را  توضیح بدهیم، بعضی‌ها بی‌حجابی برای‌شان کلاس شده است! خب ما باید درست توضیح می‌دادیم که رابطۀ حجاب و بی‌حجابی با قدرت انسان چیست؟

اصلاً اگر نگاه شما آقایان تسلیم بی‌بند و باری‌ها بشود تبدیل می‌شوید به آدم ضعیف، انواع ضعف‌ها به سراغ شما می‌آید، و فهم این مسئله اصلاً نیاز به دین هم ندارد، ایمان هم نمی‌خواهد، قیامت هم نمی‌خواهد، خدا هم نمی‌خواهد، اصلاً فرض کنید همۀ ما در یک جزیره‌ای گیر افتادیم که هیچ پیغمبری هم به ما نرسیده است و داریم دور هم زندگی می‌کنیم. اگر من با همین عقلم و شما با همین عقلت، می‌آمدیم در یک جزیره‌ای باهم زندگی می‌کردیم (مثلاً با یک جمعیت چند هزار نفره) خودمان خیلی راحت به این نتیجه می‌رسیدیم که حجاب برای این جزیره لازم است. خیلی چیز پیچیده‌ای نیست.

خداوند متعال در آیه 27 سورۀ نساء می‌فرماید: شما تمایل‌تان به شهوات زیاد است «وَ یُرِیدُ الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الشَّهَوَاتِ أَنْ تَمِیلُوا مَیْلًا عَظِیمًا» (نساء/27) در آیۀ بعد نسبت به آن تمایلات می‌فرماید: انسان ضعیف آفریده شده است «وَ خُلِقَ الْإِنْسَانُ ضَعِیفًا» (نساء/28) قران در اینجا که بحث شهوات به میان می‌آید می‌فرماید انسان ضعیف آفریده شده است. ولی در جاهای دیگر، از قوّت انسان صحبت می‌کند. مثلاً می‌فرماید «وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً» (بقره/30) من در زمین جانشین قرار داده‌ام! خدا چقدر قدرت دارد؟ آن‌وقت جانشین خدا چقدر قدرت پیدا می‌کند؟ شهید صدر می‌فرماید: وقتی که خدا می‌فرماید من انسان را خلیفه قرار دادم، یعنی قدرت تصرّف در طبیعت، قدرت ادارۀ حیات خودش و حیات بشر به او داده است.

آسیب‌های قدرت را چطور باید کنترل کرد؟

وقتی از جانشین پادشاه عالم، صحبت می‌شود، اولین چیزی که به ذهن‌تان می‌رسد چیست؟ قدرت! به همین دلیل در دین و دین‌داری مدام می‌فرماید «أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ» (نحل/36) مواظب باش کسی طغیان نکند و به تو زور بگوید. قدرت انسان این است! البته ملائکه در اینجا مشکلاتی را مطرح می‌کنند که اندیشمندان غربی هم اخیراً خیلی دربارۀ این مشکلات صحبت می‌کنند.

ملائکه گفتند: «اَ تَجْعَلُ فیها مَنْ یُفْسِدُ فیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ» (بقره/30) ملائکه گفتند کسانی را می‌خواهی خلق بکنی که خون بریزند و فساد کنند؟ یعنی رفتند آسیب‌شناسانه با قدرت برخورد کردند که بالاخره آسیب‌های قدرت را هم در نظر بگیرید. علوم انسانی هم خیلی وقت‌ها بر روی این مسئله برنامه‌ریزی کرده است که ما چه‌کار کنیم تا انسان‌ها قابل کنترل بشوند؟ اصلی‌ترین راهی که بلااستثنا همه‌شان برای کنترل انسان می‌روند چیست؟ از فرهنگ گرفته تا سیاست، از تعلیم و تربیت گرفته تا حکم‌رانی، چه پیشنهادهایی دارند برای کنترل قدرت انسان‌ها؟ نتیجۀ حدود بیست سال مطالعۀ پراکنده در این‌باره را خدمت شما عرض کنم: هر پیشنهادی که برای کنترل قدرت انسان‌ها داده‌اند چیست؟ ضعیف کردن انسان‌ها!

اکثر پیشنهادها برای کنترل قدرت که ظاهراً علمی هستند، در جهت ضعیف‌ کردن انسان‌ها است

اکثر پیشنهادهایی که علمی هم به نظر می‌رسند، در جهت ضعیف‌ کردن انسان‌ها است. از لیبرالیزم که پیشنهادهایی برای ضعیف کردن انسان‌ها دارد، تا نئولیبرال‌ها که آن هم یک‌‌جور دیگری و با یک شیوۀ دیگری دوباره برای کنترل انسان‌ها طرح‌ریزی می‌کنند. آخرین پیشنهادهای انسا‌ن‌ها چیست؟ این است که دولت‌ها کنار بروند و انسان‌ها در یک فضای آزاد رقابتی به جان همدیگر بیفتند و همدیگر را کنترل کنند و تضعیف کنند. این هم یک پیشنهاد دیگر برای کنترل قدرت انسان‌ها و ایجاد ضعف در بین انسان‌ها است.

حالا طرح دین چیست؟ ما می‌گوییم که همه قوی باشند؟ بله؛ خُب این آسیب دارد؛ آسیبش را چه‌کار می‌کنیم؟ این را در جلسات بعد، به مرور پاسخ می‌دهیم. اما هرکسی گفت که انسان وقتی قدرتمند بشود فساد می‌کند، طبق آیۀ قرآن به او بگویید که شما نمی‌فهمید؛ چون آخر آیۀ قرآن همین را می‌فرماید. ملائکه گفتند: چرا می‌خواهی انسان را این‌طور قدرتمند قرار بدهی؟ چون اگر انسان قدرت نداشته باشد که خون نمی‌ریزد و ظلم نمی‌کند. «وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ» (بقره/30) ما زور هم نداریم اما داریم تسبیح می‌گوییم و عبادت تو را انجام می‌دهیم. می‌خواهی این با زور بیاید عبادت بکند؟ اگر عبادت هدف است که ما داریم انجام می‌دهیم! 

بعد خدا به آنها فرمود: «إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ» من یک چیزهایی می‌دانم که شما نمی‌دانید، یعنی شما نمی‌فهمید. در آیۀ دیگری هم خداوند متعال دربارۀ مشکلاتی که در اثر قدرت بین انسان‌ها پدید می‌آید صحبت می‌کند. الان ما دربارۀ سرنوشت قدرت روی زمین و جایگاه قدرت انسان در حیات فردی و اجتماعی، از نگاه دین، داریم صحبت می‌کنیم. در جلسه قبل عرض کردیم که با تکنولوژی می‌خواهند قدرتی پیدا کنند که بر انسان‌ها مسلط بشوند و عرض شد که تکنولوژی امکان سلطۀ مطلق بر انسان‌ها را به هیچ‌وجه نمی‌دهد. اگر اعتقاد به خدا داریم، سنت‌های الهی نمی‌گذارد و اگر اعتقاد به خدا نداریم، به تجربه بشر هم نگاه کنیم، می‌بینیم که نمی‌شود. پس این قدرتی که امروز در منطقه پدید آمده و همۀ تکنولوژی‌ها را زمین زده است، مگر نمی‌بینیم؟ خیلی ساده است، زیاد پیچیده نیست. آنها هم دیگر با تکنولوژی خودشان نمی‌توانند قدرت‌ خودشان را بالاتر ببرند.

قدرت بین انسان‌ها چه مشکلاتی را ایجاد می‌کند

قدرت بین انسان‌ها چه مشکلاتی را ایجاد می‌کند. خداوند این را در قرآن بیان می‌فرماید. آن ملائکه هم یک‌کمی هوشیاری داشتند و دیدند که قدرت فساد می‌آورد. اما شیوه‌ای که فساد ایجاد می‌شود را خود خداوند در یک آیۀ دیگری توضیح می‌دهند؛ «وَ هُوَ الَّذِی جَعَلَکُمْ خَلَائِفَ الْأَرْضِ» (انعام/165) او شما را جانشینان زمین قرار داده است. حالا چه می‌شود که این قدرت موجب گرفتاری می‌شود؟ می‌فرماید: «وَرَفَعَ بَعْضَکُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ» درجه‌های شما را متفاوت قرار داد.

نمی‌شود که همه‌ یک‌جور، زور داشته باشند؛ یکی زور فکری دارد، یکی زور هنری دارد، یکی زور صنعتی دارد و... تا بتوانند باهم زندگی کنند. او تفاوت‌هایی بین شما قرار داد. حالا برای چه تفاوت قرار دادی؟ «لِیَبْلُوَکُمْ فِی مَا آتَاکُمْ» تا امتحان‌تان بکند در قدرت‌هایی که دارید، چون شما بالاخره جانشین خدا هستید، خیلی چیزها دارید، لذا امتحان می‌کند.

ترسیدن از نمرۀ کم، نباید انگیزۀ درس خواندن باشد / فقیر شدن نباید انگیزۀ کار کردن باشد

حالا دین، چگونه قدرت انسان‌ها را محدود می‌کند؟ این سؤال غلط است، اصلاً برای چه محدود کنیم؟ قدرت انسان‌ها را محدود کنیم که یک‌‌وقت ظلم نکنند. چرا محدود کنیم؟ اتفاقاً قدرتش را بیشتر کن، اگر نفس پاکی داشته باشد از قدرتش خوب استفاده می‌کند و اصلاً دیگر بدی نمی‌کند. اصلاً ببینید تعلیم و تربیت یک چیز دیگری می‌شود، تعلیم و تربیتِ برّه‌وار یک‌جور تعلیم و تربیت است، اما تعلیم و تربیتی که در مدرسه هرکدام از این بچه‌ها را یک دانه امام خمینی می‌خواهی تربیت کنی، خُب خیلی فرق می‌کند. وقتی که می‌خواهی مثل امام خمینی تربیت کنی و این دویست‌تا دانش‌آموز را دویست‌تا امام خمینی می‌خواهی تربیت کنی، هیچ‌کدام را نباید بترسانی، حتی از نمرۀ کم گرفتن، نباید بترسانی، اصلاً ترسیدن نباید انگیزۀ درس خواندن باشد. فقیر شدن نباید انگیزۀ کار کردن باشد، این یک تعلیم و تربیت دیگری است. بسیاری از عناصر زندگی سرمایه‌داریِ لیبرالی که دنبال ضعیف کردن انسان‌ها است، چون خلافِ بیّن شرع نبوده است خودمان آورده‌ایم در قانون‌ها و برنامه‌های زندگی‌مان قرار داده‌ایم.

خداوند می‌فرماید: من خودم طراحی کردم که انسان‌ها باهمدیگر فرق بکنند و درجات‌شان متفاوت باشد. یک‌جای دیگر قرآن هم همین را فرموده است، نه تنها من شما را باهمدیگر متفاوت آفریدم، بلکه این طرح را هم ریختم که هرکدام‌تان دیگری را به استخدام در بیاورید و در استخدام همدیگر در بیایید. این‌طوری طبیعتاً زمینۀ دعوا و درگیری هم پدید می‌آید. خدا می‌فرماید من این کار را کردم، بعد در این شرایط، نباید ظلم بکنی. یعنی قدرت داری ولی ظلم نکن.

طرح خداوند برای قدرت منهای فساد چیست؟

حالا طرح خداوند چیست؟  «لیظهره علی‌ الدّین کلّه» معنایش این است که روش خدا برای اعتلای قدرت بشر منهای ظلم و فساد، برتری پیدا خواهد کرد بر همۀ روش‌هایی که می‌خواهند قدرت بشر را محدود کنند و انسان‌ها را ضعیف کنند تا آرامش برقرار بشود. ضمن اینکه هرجا به شما گفتند که «قدرت باید محدود بشود تا آرامش برقرار بشود» شما بگو: چه کسی آن بالا هست؟ آنها فاسد باشند و هر ظلمی بکنند آن‌وقت قدرت ما محدود باشد که آرامش برقرار بشود؟

در کشورهای غربی دیده‌اید، جریمه‌های سنگین و زندان و مجازات می‌گذارند برای کسانی که خیلی از جرائم جزئی را انجام می‌دهند، اما خودشان بزرگ‌ترین قتل‌ها و جنایت‌ها را انجام می‌دهند و همه هم برای‌شان کف می‌زنند به عنوان آدم‌های موفق! خنده‌دار است.

در یک آیه‌‌ای از آیات قرآن، خداوند می‌فرماید: «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ کَانَ ظَلُومًا جَهُولًا» (احزاب/72) ما امانتی را به آسمان‌ها و زمین عرضه کردیم و گفتیم که می‌خواهید این امانت دست شما باشد؟ با همه عظمتی که دارند، گفتند: نه، ما نمی‌توانیم، و ترسیدند.

بعد می‌فرماید: « وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ» انسان این امانت را حمل کرد. شهید صدر، این آیه را قشنگ ترجمه می‌کند و یک نظر خاصی دارد که بعضی از علما این‌ نظر را ندارند. ایشان می‌فرماید: این امانت همان خلیفه بودن روی زمین است، همان قدرت الهی است که به او داده است. آخر آیه هم می‌فرماید: «إِنَّهُ کَانَ ظَلُومًا جَهُولًا» انسان، ظلوم و جهول است. شاید معنای «ظَلُومًا» این است که از این قدرت سوءاستفاده می‌کند، شاید معنای جهولا این است که می‌گذارد تا قدرتمندهای دیگر از او سوءاستفاده کنند. خُب این قدرت را به تو هم داده‌اند، نگذار بقیه به تو ظلم کنند. «ظلوما» کسی است که به دیگران ظلم می‌کند، «جهولا» کسی است که می‌گذارد به او ظلم کنند.

أمیرالمؤمنین علی‌‌(ع) وقت اذان که می‌شد، می‌فرمود: موقع عرضۀ آن امانت است، با این قدرتی که به تو دادم، چه‌کار کردی؟ من به کسی ظلم نکردم. من ضعفِ در مقابل قدرت‌ها را هم نپذیرفتم. درواقع موقع اذان، باید این را اعلام کنی، یکی باید بگویی که «من ظلم نکردم» یکی هم باید بگویی «من ظلم نپذیرتم» ظلم نپذیرفتنش که از خیلی از مساجد حذف شده است و الا «مرگ برآمریکا» را حذف نمی‌کردند. الان برخی از مساجد هستند که می‌گویند «مرگ برآمریکا» چیست که می‌گویید؟! شما که الان داشتی نماز می‌خواندی، خُب ظلم هم نباید بپذیری.

طرح اسلام برای قدرت چیست: 1.فرد باید قوی باشد از هر حیث 2. جامعه باید قدرتمند باشد / فرد هم باید به قدرت جامعه بیفزاید

پس جایگاه قدرت از نظر دین در یک جامعۀ انسانی این است: یکی اینکه خودت باید قوی باشی، قوای خودت را باید پرورش بدهی، از نظر روحی، از نظر معیشتی، حتی از نظر جسمی. رسول‌خدا(ص) از نظر جسمی قوی بودند، باید به ما آموزش بدهند چطور می‌شود از نظر جسمی قوی باشیم؟ بسیاری از پیشنهاد‌های دقیق خدا در دین، دستوراتی که در آداب زندگی و تغذیه داده است، برای همین است. البته این را به نوعی از ما آخوندها سلب کرده‌اند که مثلاً دربارۀ آموزش تغذیه در اسلام، صحبت کنیم. و الا اگر این آموزش بود و ما امام جماعت یک مسجدی می‌شدیم، هفته‌ای یک‌شب را اختصاص می‌دادیم به روایات باب تغذیه. مثلاً اینکه امام صادق‌‌(ع) می‌فرماید: من سر سفره‌ای که سبزی نباشد نمی‌نشینم.

پس جسمت هم باید قوی باشد، روحت هم باید قوی باشد، خانواده هم باید قوی باشد، تمام این دستورات برای این است که شما را به این قوت برساند. یک پزشک متخصصی می‌فرمود: یکی از آمارهای بالای قرص اعصاب در ایران برای خانم‌ها است، حدود سن سی‌ الی چهل سال! یعنی چه؟ پس مسجد مگر تعطیل است؟ این ضعف اعصاب برای چیست؟

طرح اسلام این است: یکی اینکه خودت قدرتمند باشی از هر حیث. دیگر اینکه جامعه باید قدرتمند باشد. بین این دوتا هم تو باید بر قدرت جامعه بیفزایی، تو نباید با ظلم، کسی را در جامعه تضعیف کنی.

در طول تاریخ، همۀ انبیاء آمدند و این حرف را زدند، اما خیلی‌ها می‌گویند که این خیال‌پردازی است و نمی‌شود. بنده می‌خواهم به شما عرض بکنم که در آخرالزمان مردم کم‌کم دارند به این طرح دین می‌رسند که می‌شود. اربعین یک نمونه‌اش است. اربعین با کمترین قانون، بدون دخالت سه قوه با کم‌ترین مدیران دولتی، با کمترین بوروکراسی، با کمترین دخالت قضایی، مردم مثل آدم دارند زندگی می‌کنند شاد هستند و هم لذت می‌برند. بیست میلیون نفر در کنار همدیگر در یک منطقۀ کوچک. آیا اینها قدرت ندارند؟ آیا اینها همه ضعیف هستند؟

بروید در هیئت ببینید که وقتی «یا أباالفضل» می‌گویند، زمین زیر پای‌‌شان به لرزه در می‌آید. اینها منتقم خون حسین هستند، اینها آمادۀ جان‌فشانی هستند. قدرت از این بالاتر؟ سینه می‌زند و می‌گوید: حسین‌جان فدایت بشوم، می‌دانی یعنی چه؟ دفاع مقدس را ببینید، دفاع از حرم را ببینید. همین سینه‌زن‌ها بودند که این کار را کردند. بسیاری از این روش‌هایی که پشت سر کلماتی مثل  «قانون» یا روش‌هایی مثل بروکراسی قایم می‌شوند، برای مهار کردن این انسان‌هایی است که از قدرت‌شان سوءاستفاده می‌کنند.

حالا یک جمعی ما داریم که نمی‌خواهد از قدرتش سوءاستفاده کند، مگر می‌شود؟ بله؛ این همان آخرالزمانی است که یا به آن می‌رسیم یا اینکه نابود می‌شویم! یعنی یا تکنولوژی و قدرت کسانی که از تکنولوژی می‌خواهند استفاده کنند، می‌آید نابودت می‌کند، اگر در ساختارهای معمولِ بوروکراسی مارکس‌وبری، و ساختارهای معمولِ لیبرالی و در ساختارهای معمولِ بازار بخواهی زندگی کنی، لای چرخ‌دنده‌های قوانین و سیاست‌های پلید صهیونیست‌ها نابود خواهی شد! یا اینکه از اینها بیرون می‌آیی و یک سبک زندگی دیگری انتخاب می‌کنی. در این سبک زندگی، او دیگر نمی‌تواند با تو کاری بکند. توضیحش بماند برای جلسات بعد.

هنوز دین را درست معرفی نکرده‌ایم که بعد بگوییم: آیا دین توانسته جامعه را درست کند یا نه؟

عصر ما عصر تعیین تکلیفِ قدرت در حیات بشر است. هم قدرت به صورت فردی، هم قدرت به صورت اجتماعی و سیاسی. اجتماعی یعنی چه؟ اخلاق و بحث‌های اخلاقی در جهان ثابت کرده است که هیچ زوری برای کنترل قدرت انسان ندارد، در تمام طول تاریخ، بحث اخلاق کرده‌اند و با این‌حال، این‌همه جنایت شده است. کجای جهان با بحث اخلاق درست شده؟ دین چطور؟ آیا دین تا حالا اجرا شده است؟ اصلاً آیا دین را درست معرفی کرده‌ایم؟ دین را کجا گفتیم و توضیح دادیم؟ کدام قسمتش را گفتیم؟

بنده ادعا می‌کنم که دین را تا حالا درست نگفته‌ایم که بعد بگوییم: آیا دین توانسته است جامعه را درست بکند یا نه؟ نگذاشتند دین را بگوییم، کشتند، اعدام کردند، سر به دار کردند تا دین گفته نشود. مگر شیخ‌ فضل‌الله نوری را وسط تهران دار نزدند؟ برای اینکه دین گفته نشود. بقیۀ آخوندها هم ایستادند و نگاه کردند! خیلی‌ها هم البته دفاع کردند، آنها را هم کشتند. دین کجا گفته شده؟ ولی اخلاق گفته شده است، حقوق بشر و مباحث علوم انسانی در همۀ جهان گفته شده است. اما کجا را آباد کرد؟ فرانسه را نجات داد؟ انگلیس را نجات داد یا گرگ‌شان کرد تا مردم را بدرند؟! مگر نمی‌بینید که شنبه‌ها تظاهرات می‌کنند که «ما گوسفند نیستیم، ما دیگر نمی‌خواهیم مثل بره‌ها زندگی کنیم و شما مثل گرگ، ما را بدرید...»

دین منهای قدرت‌بخشیدن به فرد و جامعه دین نیست!

تازه دین می‌خواهد بگوید که من می‌خواهم چه‌کار بکنم! تازه ما می‌خواهیم ببینیم که طرح دین چیست و چه می‌گوید؟ دین منهای قدرت‌بخشیدن به فرد و جامعه دین نیست! بعضی از جوان‌ها می‌گویند: اگر دین ما حق بود چرا ما را قوی نکرده؟ سؤال خوبی است ولی این چیزی که معرفی شده، اصلِ دین نبوده است؛ اصل جنس نبوده است. تازه داریم شروع می‌کنیم، اگر یک عده بگذارند و خفه‌مان نکنند.

ضمن اینکه غربی‌ها هم قوی نشدند. بله آنجا یک عده‌ای قدرت دارند و بقیه را به بردگی کشیدند بالاخره یک هرم تمدنی‌ای شکل داده‌اند؛ مثل اهرام ثلاثه که برده‌ها را لِه می‌کردند تا این سنگ‌ها را بالا ببرند و هرم بسازند. ما می‌خواهیم یک زندگی‌ای داشته باشیم که در این زندگی یک ویژگی‌هایی باشد، مثلاً اینکه دیگر کسی تماشاچی نباشد، کسی استرس نداشته باشد، کسی شانسی زندگی نکند و...

ماجرای قدرت انسان باید تعیین تکلیف بشود و الان در آستانۀ فهم این معانی و اجرای این معانی هستیم. همه حدس می‌زنند، انگار دین راه‌حل دارد، انگار داریم راه‌حل‌هایش را پیدا می‌کنیم. ریشۀ این راه‌حل‌ها تفکری است که در مکتب أباعبدالله‌الحسین‌‌(ع) داریم.

رهبر انقلاب: شهدا مظهر قدرت کشور هستند

امشب شب شهدای نوجوان است، شب قاسم‌بن‌الحسن. نوجوانانی که قدرت آفریدند یعنی به شهادت رسیدند. مقام معظم رهبری یکی از کلمات حکیمانه‌شان این جمله است. فرمودند: شهدا مظهر قدرت کشور هستند. از این قشنگ‌تر می‌توانستی تعبیر کنی؟ مظهر قدرت هستند. چقدر قشنگ است!

سیدالشهدا چقدر مظهر قدرت است؟ بیا اربعین به تو نشان بدهم. در هیئت‌ها ببینید این لشکر مشکی‌پوش‌ها، وقتی جمع می‌شوند و سینه‌ می‌زنند، چه ابهتی دارند. بعضی‌ها سعی دارند آن حماسه را از هیئت جدا کنند و هیئت را تبدیل کنند به یک جای ضعیف. ولی موفق نخواهند شد، بالاخره در کربلا «اباالفضل» هم داریم که مظهر قدرت است، ابالفضل را می‌خواهی چه‌کار کنی؟ نمی‌توانی که او را حذف کنی.

از مکتب امام حسین(ع) قدرت بگیرید

دوستان من، از مکتب امام حسین قدرت بگیرید. کتاب خاطرات شهدا را بخوانید. بزرگ‌ترین معلم اخلاق جامعه، بزرگ‌ترین طراح و معلم و مربی اخلاق در جامعۀ ما بلاشک سی‌سال است مقام معظم رهبری است با این روشی که مدام توصیه کرده است خاطرات شهدا را بنویسید، بچه‌ها خاطرات شهدا را بخوانند. ایشان سر این حرف ایستاد که این‌قدر کتاب خاطرات شهدا نوشته شد و این‌قدر ایشان تقریض زد. شما وقتی کتاب خاطرات شهدا را می‌خوانی، می‌دانی چرا خوب می‌شوی؟ می‌دانی چرا نورانی می‌شوی؟ می‌دانی چرا حس آدمیت پیدا می‌کنی؟ شهید قدرتش را به تو نشان می‌دهد و تو حس قدرتمندی پیدا می‌کنی، این آغاز سعادت انسان است!

یک مدیر خوب کارش همین است؛ ولایت هم این کار را می‌کند. ولایت که نمی‌آید مدام موعظه کند، خُب شما حکومت دستت آمده است، طراحی کن. ولایت طراحی می‌کند، طرح‌ریزی می‌کند برای قدرتمند شدن جامعه، بدون هیچ ادعایی و با کم‌ترین امکانات! اگر بقیۀ حرف‌های‌شان را هم گوش کرده بودند، چه می‌شد! مثلاً چرا رهبر انقلاب می‌فرماید که ما ده میلیون حافظ قرآن لازم داریم؟ قرآن اولین اثرش این است که اولاً دربارۀ قدرت خدا بر تو، بر حیات بشر و بر تاریخ حیات بشر سخن می‌گوید و این را برایت جا می‌اندازد. ثانیاً تو را قدرتمند می‌کند، تو قوی می‌شوی، دیگر زیر بار کسی نمی‌روی. اثر قرآن این است.

نظرات

ارسال نظر

لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دسترسی سریع سخنرانی ها تنها مسیر استاد پناهیان ادبستان استاد پناهیان درسنامۀ تاریخ تحلیلی اسلام کلیپ تصویری استاد پناهیان کلیپ صوتی استاد پناهیان پرونده های ویژه حمایت مالی بیان معنوی پناهیان

آخرین مطالب

آخرین نظرات

بیان ها راهکار راهبرد آینده نگری سخنرانی گفتگو خاطرات روضه ها مثال ها مناجات عبارات کوتاه اشعار استاد پناهیان قطعه ها یادداشت کتابخانه تالیفات مقالات سیر مطالعاتی معرفی کتاب مستندات محصولات اینفوگرافیک عکس کلیپ تصویری کلیپ صوتی موضوعی فهرست ها صوتی نوبت شما پرسش و پاسخ بیایید از تجربه... نظرات شما سخنان تاثیرگذار همکاری با ما جهت اطلاع تقویم برنامه ها اخبار مورد اشاره اخبار ما سوالات متداول اخبار پیامکی درباره ما درباره استاد ولایت و مهدویت تعلیم و تربیت اخلاق و معنویت هنر و رسانه فرهنگی سیاسی تحلیل تاریخ خانواده چندرسانه ای تصویری نقشه سایت بیان معنوی بپرسید... پاسخ دهید...