۰۱/۰۵/۲۲ چاپ ایمیل و پی دی اف
مختصات زمان ما و آینده‌ای که تا ظهور در پیش داریم - جلسه هشتم

امام خمینی اصل تشکیل احزاب در ایران را نتیجۀ بازیخوردن ایرانی‌ها از نمایش انگلیس می‌دانند! / انگلیس احزاب صوری و نمایشی درست کرد، تا کشورهایی مثل ایران، با تقلید از آنها غرق در اختلافات حزبی بشوند و نتوانند قدرتمند و پیشرفته بشوند

شناسنامه:

  • زمان: 1401/5/14
  • مکان: دانشگاه امام صادق(ع)
  • موضوع: مختصات زمان ما و آینده‌ای که تا ظهور در پیش داریم
  • صوت: اینجا
علیرضا پناهیان در دهۀ اول محرم در دانشگاه امام‌صادق(ع) سلسله‌ مباحثی را با موضوع «مختصات زمان ما و آینده‌ای که تا ظهور در پیش داریم» آغاز کرده است. در ادامه، فرازهایی از جلسه هشتم این مبحث را می‌خوانید:

حیات انسان درگیر با حداقل‌ها است ولی باید دنبال حداکثرها باشیم    

روش تربیتی قرآن این‌گونه است که گاهی از اوقات، افق اعلی و آن چشم‌انداز بلند را نشان می‌دهد و اهداف بسیار والا را برای انسان ترسیم می‌کند تا انسان انگیزه پیدا کند و به سمت آن اهداف و آرمان‌های بلند، حرکت کند، گاهی از اوقات هم به حداقل‌ها تذکر می‌دهد و می‌گوید، مواظب باش در چاله‌ها نیفتی. مثلاً می‌فرماید: «إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَرِ» (عنکبوت/45) نماز، تو را از فحشاء و منکر باز می‌دارد. این یعنی نماز دست تو را می‌گیرد که از این گرفتاری‌ها نجات پیدا کنی یا گرفتار این مسائل نشوی. اما نباید گفت که غایة‌القصوای اهدافش، همین است. چون بعد می‌فرماید «وَ لَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ» این ذکرِ باعظمت الهی است. تو اگر بخواهی تا «قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنی» هم بروی، باز راهش نماز است.

بالاخره حیات انسان درگیر با حداقل‌ها است ولی آن حداکثرها را می‌‌خواهد. تربیت دینی هم گاهی احکامی را ذکر می‌کند یا نتایجی که برای این احکام ذکر می‌کند، آدم را به نتایج حداقلی درگیر می‌کند، گاهی هم آدم را به آن نتایج بلند، درگیر می‌کند.

برای قدرت‌گرفتن جامعه، گاهی با موانع حدقلی درگیر می‌شویم؛ مثل دوقطبی‌های دروغین

بحث ما دربارۀ قدرت هم، گاهی با یک مشکلات و موانع حداقلی درگیر می‌شود که چاره‌ای نیست و باید با آنها درگیر بشویم. مثلاً اینکه چه چیزی مانع قدر‌ت‌گرفتن جامعۀ ما و مردم ما هست؟ این باید از حداقل‌های آموزشی جامعۀ ما باشد که دوقطبی‌سازی، رذیلانه‌ترین صورت رفتار منافقانه است، ولی اصلاً دیده نمی‌شود. ما نمی‌خواهیم بحث قدرت و خلیفه‌الله بودنِ انسان و اینکه مستضعفین بناست وارث زمین بشوند را تقلیل بدهیم به درگیری با دوقطبی‌سازی. ولی این مثل یک میخی است که داخل چرخ ماشین رفته است و این ماشین باید توقف کند و پنچری را برطرف کند.

تصور نکنید که هدف ما از این مباحث این بوده است که این دوقطبی را کنار بزنیم. اینکه اصلاً نباید در جامعۀ ما باشد، ولی متأسفانه از بس به آن توجه نشد، از بس در نمازجمعه‌ها گفته نشد، از بس سیاسیون به آن تفوّه نکردند، از بس که علما دربارۀ آن، کتاب‌ها ننوشتند که الان به عنوان حرفی که برای خیلی‌ها عجیب است، به نظر می‌رسد و می‌گویند «یعنی واقعاً رذیلانه‌ترین صورت نفاق در جامعه، دوقطبی‌سازی است؟ پس چرا این‌قدر رایج است؟» در عین حال که ما این را یک مشکل و مانع بر سرِ راه قدرتمندشدن مردم و جامعه می‌دانیم، اما این هدف بحث ما نیست.

در مجلس امام‌حسین(ع) از بحث‌های سیاسی با این جزئیات تنفر داریم که بخواهیم کلمات سخیفی مثل دوقطبی اصلاح‌طلب-اصولگرا به‌کار ببریم یا مجلس امام‌حسین(ع) را در حد انتقاد از نمایندۀ مجلس، پایین بیاوریم. ولی این مسائل را چه‌کار باید کرد؟ بالاخره این حرکتی که برای تغییر عالم است و بنا نیست جز به ظهور منتهی بشود، باید این‌طور موانع خُرد و کوچک را هم کنار بزند. نمی‌شود که این موانع را نشان ندهیم و خیلی‌ها فکر کنند که با همین وضعیت باید به سمت ظهور رفت. نه؛ این جزئیات را هم باید اصلاح کرد.

بعضی‌ها دوقطبی دروغین اصول‌گرا- اصلاح‌طلب را باور کرده‌اند و نیروهای مستقل انقلابی را اصول‌گرا می‌نامند

بعضی‌ از دوستان پرسیدند: «شما چرا این دو جناح اصلاح‌طلب و اصول‌گرا را یکسان در نظر می‌گیرید درحالی‌که انصافاً برخی از اصول‌گراها منصفانه‌تر رفتار می‌کنند» و نمونه‌هایی را هم ذکر کردند. بنده به ایشان گفتم: شما چرا نیروهای مستقل انقلابی را اصول‌گرا می‌دانید؟ اصلاً چرا شما موجودیت این دوقطبی را قبول کردید؟ چرا این دروغ را باور کردید؟ یک عده‌ای اسم خودشان را اصلاح‌طلب گذاشتند و اسم کل مملکت را گذاشتند اصول‌گرا! بعد می‌گویند: همین دو جناح در مملکت هست! خُب این دروغ است. آن‌وقت هر کسی بگوید «من نه اصول‌گرا هستم و نه اصلاح‌طلب» از او قبول نمی‌کنند. با وقاحت زائد‌الوصفی همۀ آدم‌ها را برچسب می‌زنند و یک خفقان عجیبی ایجاد می‌کنند.

این دوقطبی اصلاً دروغ است و این یک گسل سیاسی واقعی نیست و بارها دروغ‌ بودنش اثبات شده است. مثلاً شما در انتخابات مجلس ششم، دیدید که این دو گروه در مقابل هم ایستادند. یک عده‌ای آمدند با آقای هاشمی درافتادند، اما در ادامۀ مسیر، دیدید که این دو تا یکی هستند و مردم سرِ کار بودند. در انتخابات ریاست جمهوری سال 76 هم به آقای هاشمی هجمه می‌کردند که رأی بیاورند، اما وقتی رأی آوردند، دولت تغییر چندانی نکرد. یعنی مردم را سرِ کار گذاشته بودند!

افراد شایسته‌ای در کشور هستند که این فضای دوقطبی، اجازه نمی‌دهد کارشان را درست انجام بدهند

این دروغ از پایه و اساس، فضای سیاسی کشور را گرفته است. سعی می‌کنند این‌طور القا کنند که در کشور، همین فقط همین دو جناح هستند، درحالی‌که این‌طور نیست، ضمن اینکه خیلی‌ها هم اصلاً هیچ طرفی نیستند ولی صدای‌شان در نمی‌آید چون می‌گویند «ما را به طرفداری از یک جناح، متهم می‌کنند» اگر از هر طرفی انتقاد کنی، متهم می‌شوی به طرفداری از جناح مقابلش. این خفقان برای جامعۀ ما زشت است.

نکتۀ بعدی این است که در کشور این‌طور نیست که همۀ افراد آلودۀ به این وضعیت باشند. افراد زیادی هستند که شایسته هستند، در دولت‌های مختلف هم خدمت کرده‌اند اما فضای سیاسی جامعه نمی‌گذارد که اینها کارشان را درست انجام بدهند. بنده هم در مجلس قبلی و هم در مجلسِ فعلی، به بعضی از نمایندگان و زحمت‌شان معتقد هستم و می‌بینم که زحمت می‌کشند. منتها گاهی از اوقات یک حرف‌هایی شنیده می‌شود که آن را مثل یک غدۀ سرطانی باید جراحی کرد نه اینکه همه‌اش را دور ریخت. یک‌‌وقت این بحث‌ها ناامیدکننده نباشد. این‌طور مشکلات، و این‌طور توقف‌ها، در شأن جامعۀ ما نیست.

برای حل مشکلات کشور، چه‌کار باید کرد؟ یکی از موانعی که باید برطرف شود، دوقطبی‌بازی است

بالاخره ما در فضای کلی هم سخنرانی کنیم و جلو برویم، مردم می‌گویند «الان گرفتاری هست، برای این مشکلات چه جوابی می‌دهی؟» پاسخ بنده به این گرفتاری‌ها این است که چند تا مشکل در کشور هست که اگر اینها حل بشود، بسیاری از مشکلات برطرف خواهد شد. یک مشکل را در جلسه قبل عرض کردم که «دوقطبی‌بازی و دوقطبی‌سازی کاذب» بود و یک مشکل هم در همین جلسه عرض خواهم کرد.

فعلاً در این دو جلسه، دربارۀ موانع کوچک صحبت می‌کنیم، ولی در جلسات آینده، از راه‌ها و شاهراه‌های نورانی و بزرگی صحبت خواهیم کرد که باید طی کنیم تا جهان را نجات بدهیم؛ جامعۀ خودمان که قطعاً نجات پیدا خواهد کرد. شب‌های بعد، از راه‌حل‌ها صحبت خواهیم کرد ولی این موانع واقعاً موانع جدی و مهمی بر سر راه ما هستند که باید این موانع را برطرف کنیم.

همان‌طور که در جلسه قبل بیان شد، سورۀ منافقون در شأنِ دوقطبی‌سازان نازل شده است. می‌فرماید: «یَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنَا إِلَى الْمَدِینَةِ لَیُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ» (منافقون/8) آنها می‌گویند که ما اگر به مدینه برگردیم، آنهایی که عزیزتر هستند(منظورشان انصار است) آن کسانی را که ذلیل‌تر و خوارتر هستند (منظورشان مهاجرین است) بیرون می‌کنیم.... این دوقطبی‌سازی محور سورۀ منافقین است.

منافقین غیر از ایجاد دوقطبی از یک جهت دیگر هم در جامعه اختلاف ایجاد می‌کنند

منافقین فقط این خاصیت را ندارند که جامعه را دوقطبی کنند، بلکه از یک جهت دیگری هم در جامعه اختلاف ایجاد می‌کنند که در آیه دیگری از قرآن آمده است. می‌فرماید: «فَمَا لَکمُ‏ْ فىِ المُْنَافِقِینَ فِئَتَینْ‏ِ» (نساء/88) چرا شما دربارۀ منافقین اختلاف نظر پیدا می‌کنید؟ برخی می‌گویند که با آنها با مدارا برخورد کنید و برخی می‌گویند باید با آنها محکم برخورد کنید...

این هم یک اختلاف دیگری است که منافقین در جامعه پدید می‌آورند. از یک طرف، خودشان که جامعه را دوقطبی می‌کنند، از طرف دیگر، منصفین و مؤمنین جامعه هم دربارۀ آنها اختلاف نظر پیدا می‌کنند که نسبت به آنها چه‌کار کنیم؟

در ادامۀ آیه می‌فرماید: «أَ تُرِیدُونَ أَن تَهْدُواْ مَنْ أَضَلَّ الله‏» آیا شما می‌خواهید هدایت کنید کسانی را که خدا هدایت‌شان نکرده است! دلت برای منافقین می‌سوزد؟ آیا اینها قابل اصلاح هستند؟

فقهای محترم شورای نگهبان، کسانی که به دوقطبی دامن می‌زنند شما به چه امیدی آنها را برای مسئولیت‌ها و پست‌ها تأیید می‌کنید؟ مگر ملاک ما قرآن نیست؟ آیا همین‌که اشکال امنیتی ندارد، اشکال اخلاقی ندارد و اشکال دزی بیت‌المال ندارد، کافی است؟ سورۀ منافقین در مورد هیچ‌کدام از این سه تا اشکال نیست، بلکه دربارۀ دوقطبی‌سازی است.

دوقطبی‌سازی چگونه موجب ضعف جامعه می‌شود؟ / دوقطبی‌سازی موجب می‌شود افراد ضعیف بالا بیایند

این دوقطبی‌سازی چگونه موجب ضعف جامعه می‌شود؟ دو سه موردش را جلسه قبل عرض کردم، دو سه مورد دیگرش را هم عرض می‌کنم و چند روایت در این‌باره می‌خوانم.

همان‌طور که جلسه قبل عرض کردم دوقطبی‌سازی موجب می‌شود افراد ضعیف بالا بیایند. ماجرای سقیفه و برخی جاهای دیگر، این را به ما نشان داده است. امیرالمؤمنین علی(ع) می‌فرماید: وقتی آد‌م‌های سفله، ناچیز و بی‌ارزش، حاکم بشوند دولت‌ها نابود می‌شوند. «زَوَالُ الدُّوَلِ بِاصْطِنَاعِ السِّفَلِ» (غررالحکم/5486) آن‌وقت دولت که نابود بشود یک ملتی نابود شده است.

امیرالمؤمنین(ع) در جای دیگری می‌فرماید: وقتی‌که اراذل بالا بیایند، افاضل هلاک می‌شوند. «إذا إِذَا مَلَکَ الْأَرَاذِلُ هَلَکَ الْأَفَاضِلُ» (غررالحکم/4033) فکر کرده‌اید که یک نمایندۀ مجلس، یک وزیر، یک مدیرکل، یک استاندار، اگر آدم قوی‌ای نباشد و بالا بیاید چه اتفاقی می‌افتد؟ مثلاً به دلیل جناحی‌بودن، مجبور بشوند این را بالا بیاورند و مردم به دلیل جناحی به او رأی بدهند تا آن جناح بالا نیاید، وقتی یک آدم ناشایست بالا بیاید، می‌دانید چندتا آدم شایسته هلاک و نابود می‌شوند؟ اینها سخنان امیرالمؤمنین(ع) است. فقط این نیست که مواظب باشیم این خلاف نکند یا جلوی خلافش را بگیریم. آنهایی که شایستگی داشتند و بالا نیامدند، هزار تا کار می‌توانستند بکنند و این ضربه بزرگی به ممکت است.

صهیونیست‌ها دوست دارند صحنۀ سیاسی ما این‌قدر کثیف بشود که آدم‌حسابی‌ها جلو نیایند

اصلاً صهیونیست‌ها دوست دارند صحنۀ سیاسی را این‌قدر کثیف بکنند تا هیچ آدم حسابی‌ای جلو نیاید. الآن شما به بعضی از آدم‌حسابی‌ها، رویت نمی‌شود که بگویی «وارد مجلس بشوید» اگر به او بگویی، ناراحت می‌شود و می‌گوید: اصلاً شأن من اجازه نمی‌دهد وارد این عرصه بشوم... نمایندگان محترم مجلس، ببخشند ولی فضای انتخابات‌ در بعضی از شهرستان‌ها این‌جوری است! خیلی از نخبگان‌شان حاضر نیستند جلو بیایند، می‌گویند: بروید نگاه کنید و ببینید که دعوا بین‌ چه کسانی است!

به بنده می‌گویند: شأن مجلس را حفظ کن. می‌گویم: خب شأن مجلس را خودِ مجلس در درجۀ اول باید حفظ کند. در بعضی از شهرها این چه فضای انتخاباتی است؟ این چه طرز رقابت‌های انتخاباتی است؟

امیرالمؤمنین علی(ع) می‌فرماید: «یُسْتَدَلُّ عَلَى إِدْبَارِ الدُّوَلِ بِأَرْبَعٍ تَضْیِیعُ الْأُصُولِ وَ التَّمَسُّکُ بِالْغُرُورِ وَ تَقْدِیمُ الْأَرَاذِلِ وَ تَأْخِیرُ الْأَفَاضِلِ» (غررالحکم/ 10965) نابودی دولت‌ها با این چهار عامل است: آن چیزهایی که اصل است تضییع بشود، به آن چیزهایی که فرع است، پرداخته بشود. اراذل جلو بیفتند، افاضل عقب بیفتند. درواقع اینها آثار همان دوقطبی‌بازی بیهوده در جامعه است. دوقطبی‌بازی باعث می‌شود کسانی بالا بیایند که شایستگی ندارند.

برخی از مشهورترین سیاست‌بازان و سیاست‌ورزان و سیاستمداران حزبی در کشور هستند که اگر حزب‌هایشان واقعاً حزب بود، اینها تا نیمۀ بدنۀ حزب هم بالا نمی‌آمدند؛ یعنی اگر واقعاً یک ساختار حزبیِ درست و حسابی داشتند که پایگاه مردمی داشته باشد و آدم‌ها به‌صورت کنگر‌ه‌ای بالا بیایند؛ مثلاً از یک میلیون نفر اعضای یک حزب، در گروه‌های کوچک‌تر، انتخابات بشود و همین‌طور افراد شایسته، به مرور بالا بیایند.

یکی از نتایج دوقطبی‌بازی‌، جلو آمدن اراذل و عقب ماندن افاضل است

مثلاً ببینید رسانه‌ها بعضاً دست چه کسانی افتاده است؟ چقدر واقعاً اطلاعات دارند و چقدر از افکار عمومی، نمایندگی می‌کنند؟ این یک حرفه است و باید با دید حرفه‌ای به آن نگاه کرد. درحالی‌که الان می‌بینید بعضی‌ها را به‌عنوان خبرنگار اتخاذ کرده‌اند که پول بگیرند و ترور شخصیت کنند. اما در ساختار حزبی، این تیپ افراد، اصلاً نباید جایگاهی داشته باشند.

بعضی از افراد مشهور انتخاب‌شده در حزب، از نظر سیاسی، قوی هستند هرچند ممکن است ما مواضعِ سیاسی او را قبول نداشته باشیم ولی معلوم است که این فرد سیاستمداری است. ولی بعضی از افراد هستند که از نظر سیاسی هم قوی نیستند به‌حدی که رفقای هم‌حزبی‌اش او را مسخره می‌کنند و به او می‌خندند ولی او را جلو می‌فرستند چون می‌گویند: او می‌تواند رأی بیاورد. فضا نباید این‌گونه باشد! این همان «تَقْدِیمُ الْأَرَاذِلِ وَ تَأْخِیرُ الْأَفَاضِلِ» است اینها نتیجۀ دوقطبی‌سازی است و سیاست واقعی نیست.

در هیچ هواپیمایی رأی‌گیری نمی‌کنند برای اینکه چه کسی برود خلبان بشود! البته معنایش این نیست که بنده رأی‌گیری را قبول ندارم! اگر هم بخواهند رأی‌گیری کنند از بین چندتا خلبان باید رأی‌گیری و انتخاب می‌کنند. اما دوقطبی‌سازی اجازۀ این را به شما نمی‌دهد!

یکی از آثار منفی دوقطبی‌بازی این است که مردم از سیاست، دل‌زده می‌شوند

جلسه قبل چند تا آثار از دوقطبی را گفتیم. از آن دوازده تا اثر بد دوقطبی‌سازی یکی دوتا اثر را به‌صورت کلی به شما بگویم. یکی از آثارش این است که وقتی این دوقطبی‌بازی‌ها و این جناح‌بازی‌ها صورت گرفت، شعارهای اصلی ملت فراموش می‌شود. چون هر کدام باید یک گربه‌ای برقصانند تا رأی بیاورند. لذا به کارهای پوپولیستی می‌افتند. درحالی‌که به‌جای این کارها، باید برنامه ارائه بدهند. مثلاً اگر رهبری یک شعاری را مطرح می‌کند برای تقویت تولید داخلی، این جناح‌ها اگر صادق باشند، باید بگویند «من این روش را دارم برای اینکه تولید را افزایش بدهم...» آن دیگری بگوید: «من هم آن روش را دارم...» مبارزات انتخاباتی باید این‌گونه شکل می‌گیرد.

الان این‌گونه نیست، اصلاً طرف می‌آید یک چیز دیگری می‌گوید که زیرآب کلّ مملکت را می‌زند. الآن حدود بیست و پنج سال است که در این کشور، ژست اپوزسیون گرفتن، رواج دارد. هیچ نتیجه‌ای هم نداشته است. بعضاً می‌گویند «می‌خواهیم مشارکت در انتخابات را افزایش بدهیم!» اتفاقاً هر وقت کسانی‌که ژست اپوزسیون گرفتند رأی آوردند، در دور بعدی آمار شرکت‌کنندگان در انتخابات کاهش پیدا کرده است. این تجربۀ سی سال اخیر است.

اینها یک هیجان کاذب درست می‌کند، یک درگیری خیابانی و پلاکاردکشی درست می‌کند و بعد همه را مأیوس می‌کند! درحالی‌که، سیاست در اصل، عرصۀ فداکاری مردان بزرگ است، عرصۀ خلوص و جهد و اجتهاد مظلومانه و معصومانه در راه خداست، عرصۀ عشقبازی با خداست. سیاست عرصه‌ای است که یازده امام ما در این عرصه شهید شدند، حضرت زهرا در این راه شهید شده، به‌خاطرش جان دادند. ولی با این دوقطبی‌سازی‌ها و ایجاد هیجانات کاذب، کاری می‌کنند که مردم حالشان از سیاست به‌هم بخورد. ما این‌جوری می‌خواهیم به جامعۀ امام زمان برسیم؟ سیاست یعنی معادلۀ قدرت، آیا این دست‌های کثیف می‌توانند قدرت را سر جای خودش بنشانند؟ نه؛ اجازه نمی‌دهند!

در فضای دوقطبی، شعارها و مسائل اصلی جامعه گُم می‌شود و شعارهای پوپولیستی مطرح می‌شود

الان ببینید کارشناسان چقدر از دست سیاست‌ورزان جامعه ناراحت هستند. این سیاست‌ورزان را چه کسانی وسط می‌آورند؟ جناحَین. یا آدم‌هایی که از این جناح‌بازی‌ها سوءاستفاده می‌کنند. بعضی‌ها هم می‌گویند «من مستقل هستم» ولی می‌خواهند از این جناح‌بازی‌ها سوءاستفاده کنند. بعضی‌ها هم نان به نرخ روزخور هستند، تا می‌بینند مردم از دو جناح بدشان می‌آید، می‌گویند «ما مستقل هستیم» اینها برای جامعۀ ما زشت است!

مدیران جامعه باید صالح‌ترین افراد باشند. شما قضاوت کنید از آدم‌های این مملکت بپرسید؛ از زرتشتی، از متدین به هر دینی، اصلاً از بی‌دین‌ها و وطن‌پرست‌ها بپرسید. اصلاً به هر کسی که می‌خواهید مراجعه کنید و این سؤال را از او بپرسید. در این فضا مدیر خوب پیدا کردن، آیا سخت نیست؟ بله سخت است، این فضا را باید درست کرد.

در این فضا، شعارهای اصلی جامعه گم می‌شود. چون شعارهایی مطرح می‌شود برای کارهای پوپولیستی تا بتوانند رأی بیاورند. مگر می‌شود در این فضا، درست کار کرد؟ شما باید در دولت، حدود سیصدهزار مسئول تعیین کنید. آن‌وقت بعضی از این سیصدهزار نفر، می‌روند سراغ اینکه «با کی ببندند؟» درحالی‌که ما از اینها تقوا و خلوص و فداکاری و ازخودگذشتگی انتظار داریم. البته در همۀ دولت‌ها افراد مخلصی هستند که اصلاً به این مسائل نگاه نکنند و کارشان را انجام بدهند! اما بالاخره چند درصدِ این مشکلات هم که پیش بیاید، همان کافی است برای اینکه مملکت را دچار مشکل بکند. مشکلاتی مثل به‌هم‌ریختن شعارهایی که جامعه باید به سمتش حرکت کند. مشکلاتی مثل طرح‌هایی که بدون اولویت هستند و کلید زده می‌شوند. مشکلاتی مثل تمام نشدن طرح‌ها در دولت‌های مختلف.

نظر حضرت امام(ره) دربارۀ تشکیل احزاب در یک جامعه چه بود؟

مشکل بعدی غیر از این ماجرای دوقطبی‌سازی، مشکل احزاب در جامعه هست. این مشکل از جهاتی، خیلی سنگین‌تر از مشکل قبلی است. در این‌باره اجازه می‌خواهم بخش‌هایی از سخنان حضرت امام را برای شما بخوانم تا ببینیم راه چاره چیست. حضرت امام(ره) در 9 آبان 1357 یعنی قبل از پیروزی انقلاب و زمانی که در پاریس بودند؛ این‌طور می‌فرمایند: «از اول، مثلاً شاید از مشروطه به این‌طرف، این احزاب پیدا شده باشند، این احزاب مختلفه خیال نکنید که من‌باب اتفاق یک دسته‌ای با هم جمع شدند و حزبی تشکیل دادند. این با یک نقشۀ شیطان بوده. قدرت‌های بزرگ برای اینکه ایران را نگذارند با هم متحد بشوند یک حزب درست کرده اسمش را این گذاشته، یک حزب درست کرده اسمش را آن گذاشته. این حزب با آن دشمن است، آن حزب با این دشمن است. احزاب در بطن این جامعه درست کرده‌اند، جبهه‌های مختلف درست کرده‌اند، و این احزاب و جبهه‌های مختلف هم این‌طور نیست که آن کار خودش را بکند و راه خودش را برود به آن کار نداشته باشد، آن هم کار خودش را بکند به این کار نداشته باشد. نخیر، با هم مختلفند، با هم مخالفند. یک راه استفادۀ غرب از ما، استفادۀ آمریکا و شووری از مخازن و ممالک ما همین معناست که در بطن خودِ یک جامعه که باید برای خودش یک حسابی داشته باشد، یک پیشرفتی بکند. در همان بطن جامعه از طریق‌های مختلف اختلافات درست می‌کنند. اختلاف مسلک‌های مختلف...»

در جلسه قبل، گسل‌های سیاسی را مثال زدم که به‌طور کاذب و دروغین درست کردند، گسل‌های قومی را هم امام در اینجا مثال می‌زند و می‌فرماید: «جنگ ترک و فارس، جنگ کرد و مثلاً غیرکرد. جنگ مثلاً فرض بفرمایید بلوچ و غیر بلوچ، از این مسائل درست می‌کنند، می‌تراشند. یک مملکتی که باید همۀ آن با هم مجتمع بشود و هر کدام را به راهی می‌برند، یعنی نقشه‌ها می‌برد اینها را به این راه‌های مختلف و به واسطۀ همین اختلافاتی که در بطن خودِ جامعه است نمی‌گذارند این جامعه رو به ترقّی خودش برود. آنها استفادۀ خودشان را می‌کنند. اینها می‌زنند توی سر هم، آنها می‌آیند نفت‌هایشان را می‌برند، گازهایشان را می‌برند، هرچه دارند اینها غارت می‌کنند. کسی هم نیست که حرف بزند، برای اینکه یک فکر واحد نیست، افکار متشتّت و مختلف است. بنابر این، این یک سنخ اختلافاتى است که توى جامعه و بطن جامعه ما مى‏اندازند، و مِن باب اتفاق نیست و نقشه است که این اختلافات را درست مى‏کنند.»

این نظر حضرت امام قبل از انقلاب دربارۀ تشکیل احزاب در یک جامعه است. ایشان در 3 دی 1357 دوباره به این موضوع اشاره می‌کند و می‌فرماید: «اصل این احزابى که در ایران از صدر مشروطیت پیدا شده است، آنکه انسان مى‏فهمد این است که این احزاب ندانسته به دست دیگران پیدا شده است؛ و خدمت به دیگرانْ بعضى از آنها کرده‏اند. من این‌طور احتمال مى‏دهم که در سایر ممالک-که آن وقت، مهم انگلستان بوده است- آنها یک احزابى درست کردند براى به دام انداختن ممالک عقب افتاده و ممالکى که از آنها استفاده مى‏خواستند بکنند. احزاب در آنجا این‌طور نبوده که دو حزب مثلًا با هم به حَسَب واقع یک اختلافى بکنند و یکى از آنها به نفع دولتشان یا مملکتشان، یکى آنها به خلاف او یک چیزى بگوید. لکن احزاب را به نظر مى‏رسد که درست کرده‏اند براى اینکه دیگران هم به آنها اقتدا کنند در درست کردن احزاب.» یعنی می‌خواهند به ممالک دیگر نشان بدهند که ببینید ما چه احزابی داریم که با هم مقابله می‌کنند! برای اینکه دیگران را استحمار کنند و آنها هم بروند چنین احزابی درست کنند و بعد احزابشان با هم اختلاف بکنند و ضعیف بشوند. درواقع آنها دارند ما را بازی می‌دهند که فریب بخوریم و همان کار را انجام بدهیم.

امام(ره) در ادامه می‌فرماید: «در ممالک ما، و خصوصاً در مملکت ایران، از اول که احزاب درست شده است، اینها- هر جمعیتى یک حزبى درست کردند دشمن با احزاب دیگر. یک صحنۀ مبارزه بین احزاب. و این از باب این بوده است که چون خارجیها مى‏خواستند از اختلاف ملتها، از اختلاف توده‏هاى مردم استفاده کنند، یکى از راههایى که موجب این مى‏شود که اختلاف پیدا بشود و مردم با هم در یک مسائلى مجتمع نشوند، قضیه احزاب بوده است. حزب درست مى‏کردند. این حزبْ حزبِ مثلًا «دموکرات»، این حزبْ حزبِ «توده»، آن حزبْ حزبِ چه «عدالت»- نمى‏دانم چه. در آن وقتها یک اَسمای دیگری داشت، کم‌کم اَسما هم اروپایى شد! اینها در ممالک خودشان یک چیزى درست مى‏کنند، صورت است، واقعیت ندارد؛ به واسطه آن صورتْ ممالک دیگر را به دام مى‏اندازند، که آنها وقتى که احزاب درست مى‏کنند واقعاً با هم دشمن مى‏شوند. حزب کذا با حزب کذا، اینها با هم دشمن هستند و تمام عمر خودشان را صرف مى‏کنند در دشمنى کردن با هم. وقتى بنا شد که آن اشخاصى که مؤثر هستند، آن اشخاصى که امید این است که مملکت به واسطه آنها اصلاح بشود، اینها تمام قوایشان را صرف کنند در اینکه خودشان به جان هم بیفتند، دعوا کنند خودشان با هم، تمام نوشته‏هایشان بر ضد هم، هر کدام دیگرى را رد کند، هر کدام دیگرى را طرد کند و اینها، یا بعضى آنها دانسته این کارها را مى‏کردند، و از عمال ابتدایى خارجیها بودند، و [یا] بعضى آنها هم ملتفت قضیه نبودند که دارند آنها را مى‏کشند به یک راهى که مخالف با مصلحت کشور خودشان است. اساساً باب احزاب، از اول که پیدا شده است و اینها با هم جنگ و نزاع کردند، به نظر مى‏رسد که با دست دیگران [بوده‏] براى اینکه اینها با هم مجتمع نشوند. و آنها از اجتماع یک توده‏اى مى‏ترسند، از این جهت به واسطه اینکه اینها مجتمع با هم نشوند و مربوط با هم نباشند، این امر را کردند و خودشان هم یک چیزى، صورتى آنجا درست کردند...» (صحیفه امام/ج5/ص275و276)

مگر بین فقها و پزشکان اختلاف نظر نیست؟ آیا آنها هم حزب درست می‌کنند؟

حضرت امام(ره) دارد می‌فرماید که این احزاب در غرب، دروغ است، شما چرا دارید مثل آنها حزب درست می‌کنید؟ مگر اختلاف‌نظر بین پزشک‌ها نیست؟ آیا آنها حزب درست می‌کنند؟ مگر اختلاف‌نظر بین فقها نیست؟ آیا حزب درست می‌کنند؟ الآن شما جمعیت، هر کدام مقلد یک مرجع تقلید هستید، آیا با هم دعوا می‌کنید و توی سر هم می‌زنید؟ نه؛ فقط سیاست است که هر کسی می‌آید هر کاری که خواست در عرصۀ سیاست انجام می‌دهد؟ شما هر پزشکی را که مثلاً برای دندانپزشکی انتخاب کردید، آیا می‌روید شیشۀ آن پزشک دیگری که انتخاب نکردید می‌شکنید و به او فحش می‌دهید؟ مگر بازی فوتبال است که دعوای قرمز و آبی راه بیندازیم. تازه قرمز و آبی هم در تیم ملی با همدیگر متحد می‌شوند اما سیاسیون جناحین متحد نمی‌شوند. ما اینها را چه‌کار کنیم؟

همین الآن نگاه کنید، برخی از سیاسیون، سرِ مسائل اقتصادی دارند توییت‌بازی می‌کنند، هر کدام از این توییت‌هایی که علیه همدیگر می‌زنند، یک کمکی به گرانی می‌کند و بازار ملتهب می‌شود. البته یکی از عواملش این است و عوامل دیگری هم دارد.

احزاب ما باید ثابت کنند ایرادهایی را که امام(ره) به احزاب وارد می‌کرد، آنها ندارند

حضرت امام در ادامه کلام فوق می‌فرماید: «صورتى آنجا درست کردند که اینها ببینند که مثلًا در مجلس انگلستان حزب کارگر داریم و حزب مثلًا کذا؛ خوب ما هم خوب است داشته باشیم! اما آنها یک‌جور دیگر فکر مى‏کنند، اینهایى که از آنها اخذ مى‏کنند یک‌جور دیگرى فکر مى‏کنند. اینها وقتى که با هم دو حزب تشکیل دادند، دو جبهه مخالف و دو جبهه دشمن تشکیل مى‏دهند! این دشمن اوست، او هم دشمن اوست، و آنها استفاده‌اش را مى‌کنند! آنها بازى مى‌دهند اینها را که البته مملکت متمدن باید حزب داشته باشد، احزاب داشته باشد؛ خوب پس ما هم باید احزاب داشته باشیم!» (صحیفه امام/ج5/ص276)

یعنی بازی می‌دهند که اینها فکر کنند مملکت متمدن باید حزب داشته باشد. سؤال این است که اگر حزب نداشته باشد، پس چه‌کار باید بکنند؟ ان‌شاءالله جلسات بعد، راهش را عرض می‌کنم؛ بر اساس آیات قرآن. بالاخره تکلیف این قدرت باید مشخص بشود.

بعد می‌فرماید: «اما احزابى که ما درست مى‏کنیم این طورى است که این حزب با آن حزب تمام عمرش را صرف مى‏کند در اینکه این او را بکوبد و او این را بکوبد. از اول این‌طورى زاییده شد احزاب در ایران- به حَسَب نظر من. حالا هم که به صورتهاى دیگرى درآمده است؛ حالا هم انسان مى‏بیند که اینها باز با هم همین‌طور دشمنى مى‏کنند و مخالفت مى‏کنند. و این را هم من احتمال مى‏دهم که یک دستى از خارج در کار باشد.» (همان)

انصافاً همین است. احزاب سیاسیِ ما دربارۀ این صحبت‌های امام، چه نظری دارند؟ آنها باید ثابت کنند که حزبشان این راهی که امام فرموده را نمی‌روند.

بعد از انقلاب هم نظر امام(ره) دربارۀ احزاب، عوض نشد؛ یعنی همان ایرادهای قبلی وارد است

حالا می‌رویم سراغ بعد از انقلاب و ببینیم که حضرت امام، بعد از انقلاب دربارۀ احزاب چه می‌فرماید؟ ایشان در تاریخ دهم دی‌ماه سال 1358 فرمود: «احزابى که در ایران پیدا مى‏شود، و جمعیتهایى که در این طرفها پیدا مى‏شود، اینها «کلٌّ یَلْعِنُ صاحِبَهُ» [هرکدام لعنت می‌کنند آن یکی را] همه مخالفند با هم. آنها هم همین را مى‏خواهند که از راه زیاد شدن احزاب، زیاد شدن اختلاف درست کنند. این راه، راه احزاب که از آن راه پیش مى‏آید، در قضایاى دیگر هم همین حرفها را پیش مى‏آورند، این زبانش چیست، آن زبانش چیست، این باید چه‌جور باشد، آن باید چه‌جور باشد. تمام اینها نقشه است. این غائله‏هایى که یکى بعد از دیگرى پیش مى‏آورند، این یک نقشه‏هایى است که طرح‏ریزى شده است و به دست خود ماها انجام مى‏گیرد که بین خود ماها را از هم جدا کنند، آنها نتیجه‏اش را ببرند. و خدا همه ما را حفظ کند از این‌طور اختلافات، از این‌طور چیزها.» (صحیفه امام/ج11/ص504)

پس امام بعد از انقلاب هم نظرشان در این‌باره عوض نشد. آن اختلاف بین روحانیَت و روحانیون که بنا شد دوتا لیست بدهند را دیشب عرض کردم. امام بیست تا نصحیت کردند که هیچ‌کدام از این بیست تا الآن در این حزب‌بازی‌ها رعایت نمی‌شود. آیا امام اجازۀ تحزّب به این صورت داده بودند؟ نه!

امام(ره) در چهاردهم دی‌ماه 1358 می‌فرماید: «مع الأسف ماها ملتفت نیستیم. عمق مسائل را ما نمى‏توانیم‏ درک کنیم که در ظرف یک سال کمتر، دویست تا گروه در یک مملکت پیدا شدند و دویست تا حزب اظهار وجود کردند، این یعنى چه! این چه بوده، چیست که این‌طور مى‏شود. دویست تا گروه در اینجا پیدا مى‏شود. هرچه گروهها هم زیادتر مى‏شوند اختلافات زیادتر مى‏شود. اصل حزب بازى را، به نظر من که در صدر مشروطیت حزب را در ایران درست کردند، حزب‌بازى را براى همین درست کردند که نگذارند این ملت با هم آشتى کنند... اینها کلاه سر ما می‌خواهند بگذارند تا ما اختلاف پیدا بکنیم. مثل یک بچه‌ای ما را حساب می‌کنند که یک توپ می‌اندازند میدان که سرگرم کنند مردم را» (صحیفه امام/ج12/ص25)

این صحبت‌های امام هم برای بعد از انقلاب است. ایشان در آن صحبتی هم که دوتا حزبِ به اصطلاح حزب‌اللهی درست شد، بیست تا توصیه به آنها فرمودند که اگر این توصیه‌ها واقعاً رعایت بشود، اصلاً این‌جور تحزب‌ها پدید نمی‌آید.

حضرت امام(ره) در سال 1359 می‌فرماید: «شیاطینی که در خارج نشستند و نقشه کشیدند برای نابودی همۀ ما، خود ما را وادار می‌کنند که تیشه به ریشۀ خودمان بزنیم. . توجه به این معنا داشته باشند که در صدر مشروطیت که احزاب مختلف پیدا شد دنبال آن پیروزى که ملت پیدا کرده بود، این احزاب مختلف به جان هم افتادند و این کشور را تباه کردند. شما گمان نکنید که احزابی که در ممالک دیگری هست، در صدر مشروطیت در انگلستان بود، آن احزاب با همان کاری که آنها می‌کردند و حزب‌بازی می‌کردند ماها را به اختلاف می‌کشیدند، و خود آنها با هم دشمنی نداشتند. هیچ حزبی بر ضد مصالح کشور خودش عمل نمی‌کرد. اگر هم با هم اختلاف سلیقه یا اختلاف رَویّه داشتند، عاقلانه بود؛ با حساب بود. در ممالکی که توجه به مسائل ندارند و دیدهای سیاسی ندارند، اینها چنانچه گروه‌هایی درست کنند یا احزابی درست کنند... اینها را اشخاصى که تعهد به اسلام ندارند تحریک مى‏کنند- چه از خارج و چه از داخل- و به جان هم مى‏اندازند [تا] بر خلاف مصالح کشور خودشان عمل کنند.»

اگر بگویم در کشورمان چه حزبی در چه زمانی با چه صدای بلندی در مجلس و صداوسیما و روزنامه‌ها چه پیشنهادهایی می‌دادند بعضی از جوان‌ها و بچه‌ها فکر می‌کنند من دارم لطیفه می‌گویم! مُصرترین افرادی‌که الآن برای افتادن در آغوش آمریکا اصرار دارند و تصریح می‌کنند که نباید از این مذاکره چشم‌پوشی کنیم و باید با آمریکا کنار بیاییم، سابقۀ سی سال پیش آنها را بروید نگاه کنید.  روزنامه‌هایشان می‌زدند «چرا وقتی آمریکا به کویت حمله کرد ما به آمریکا حمله نکردیم؟! وا اسلاما! از وقتی امام خمینی رفت، مبارزۀ با آمریکا هم رفت...» با این حرف‌ها رهبری را می‌کوبیدند که تو از خطّ امام خارج شده‌ای! این فقط یک موردش هست، یک لیستی از اقدامات اینها وجود دارد.

 همین‌ روزنامه‌های لیبرالی و غربزده، در یک مقطعی می‌گفتند «ما با طالبان باید کنار بیاییم!» ما تعجب می‌کردیم که چرا این غربزده‌ها این را می‌گویند؟ آن‌وقت همین‌ها در انتخابات بعدی به رقیب‌شان می‌گفتند «طالبان!» شما که خودت می‌گفتی که ما با طالبان باید کنار بیاییم! اصلاً این تناقض‌ها برایشان مهم نیست. یکی از همین‌ها گفت: مردم حافظۀ تاریخی ندارند، از آینده حرف بزن، تا رأی بگیری... این را در مصاحبه‌های شبکه‌های خودشان گفتند.

همان‌ها که علیه ولایت‌فقیه حرف می‌زدند، به «ولایت حزبی» معتقد بودند

حالا چند کلمه هم از کلمات مقام معظم رهبری بخوانیم. در سال 1381 ایشان این‌جوری می‌فرمایند: «عدّه‌ای دائم می‌خواهند با جناح‌بندی و اظهارات حزبی و ایجاد ولایت حزبی، به تنور اختلاف افکنی و آتش‌افروزی بدمند.» (۱۳۸۱/۰۴/۲۶)

این ماجرای ولایت حزبی چیست؟ آنها در آن زمان (یعنی حدود سال 81) علیه ولایت‌فقیه حرف می‌زدند اما اعضای حزب‌شان را به ولایت حزب دعوت می‌کردند، به این معنا که حزب بر شما ولایت دارد و حق ندارید از آن تخلف کنید. رهبر انقلاب به این آدم‌های حزبی می‌فرمود که هر کدام دیدید یک کاری و یک چیزی به مصلحت مملکت هست، آن را اجرا کنید و به ولایت حزبی این‌قدر مقید نباشید. همان‌هایی که علیه ولایت‌فقیه حرف می‌زدند، به چیزی به نام ولایت حزبی معتقد بودند و رسماً به آن توصیه می‌کردند، یعنی اینکه عضو حزب حق ندارد رفتار دیگری بکند و بعد هم عزل و نصب‌ها انجام می‌دادند.

بالاخره ولایت بد است یا خوب است؟ اگر ولایتِ تو باشد خوب است، ولی اگر ولایت کسی دیگر باشد بد است! پس تو با ولایت مشکل نداری، با ولایت فقیه مشکل داری. با ولایت حزب مشکل نداری! رهبر انقلاب است دارد تصریح می‌کند که اینها دنبال جاانداختن ولایت حزبی هستند.

رهبر انقلاب به مسئولین می‌فرمود که ولایت حزبی نداشته باشید! اگر یک اظهارنظری داشتید که خلاف حزب شما بود، نترسید و پای آن بایستید. می‌فرماید: «در مفهوم و معنای ولایت که جزو تعالیم اصلی دین و قرآن و جزو مصرّحات قانون اساسی است، شبهه می‌اندازند و خدشه ایجاد می‌کنند؛ ولی به جای آن، ولایت حزبی به وجود می‌آورند و این تناقض وحشتناک را ایجاد می‌نمایند.» (۱۳۸۱/۰۴/۲۶)

رهبر انقلاب: از ورود در مناقشات جناحی و حزبی پرهیز کنید

این حزب‌ها این‌طور نیست که وقتی قدرت گرفتند، حاضر بشوند رقیب داشته باشند. اصلاً در ادبیاتشان دیده‌اید که اینها رقیب را تحمل کنند؟ حاضرند مملکت را نابود کنند. 

رهبر انقلاب در آن صحبت می‌فرمایند؛ «اگر بخواهید در کارتان موفّق باشید، باید بعد از توکّل به خدای متعال و مستقیم‌تر کردن و مستحکم‌تر کردن رابطه قلبی خودتان، به‌طور دائم با ذات مقدّس ربوبی، از ورود در مناقشات جناحی و حزبی-که عدّه‌ای می‌خواهند در کشور ما اینها را روزبه‌روز بیشتر کنند- پرهیز کنید. راز موفقیّت شما این است. دستهایی در کار است تا سرِ مسائل هیچ و پوچ، عدّه‌ای را به جان هم بیندازد و سر موضع‌گیریهای گوناگونِ حزبی و جناحی و گروهی و گاهی گروهکی، افراد را با همدیگر مسأله‌دار کند؛ درست نقطۀ مقابل "إنّما المؤمنون اخوةٌ فاصلحوا بین اخویکم"» (۱۳۸۱/۰۴/۲۶)

ببینید ایشان چقدر پدرانه برخورد می‌کند و می‌گوید دنبال مصالح مملکت بروید. سال‌ها پیش، دو جریان سیاسی؛ یکی جریان سیاسی اصلاحات، یکی هم جریان سیاسی آقای هاشمی، دوتا طرح اقتصادی را به رهبر انقلاب ارائه دادند. ایشان در آن زمان، طرح اقتصادی جریان اصلاحات را تأیید کردند و بنا شد که همان طرح را پیش ببرند. اما یک هم نفر از آن جریان، نگفت که رهبر انقلاب طرح ما را ترجیح داد. چرا؟ چون توپخانه‌شان مدام علیه ولایت‌فقیه داشت کار می‌کرد و الآن هم نان‌شان در اپوزسیون‌بازی است.

رهبر انقلاب در دیدار شورای شهر تهران در سال 79، فرمودند: «ولایت حزبی و گروهی رایج در غرب و تسلیم بودن بی چون و چرا در مواضع حزبی و جناحی، هیچ نشانی از مردمسالاری واقعی ندارد. و در عمل، تحقق منافع ملی و مصالح عمومی جامعه و کشور را ناممکن می‌سازد.» (۱۳۷۹/۰۴/۲۷)

احزاب محترم، روش صحیفۀ ملعونه را نداشته باشید!

این احزاب چگونه تصمیم‌گیری می‌کنند؟ می‌نشینند در اتاق‌های دربسته با هم فکر می‌کنند و تصمیم می‌گیرند، بعد چهار تا شعار می‌سازند، چهار تا موضع‌گیری انجام می‌دهند که آدم نمی‌داند ریشه‌اش چیست. بعد همین‌ها، تقاضای شفافیت می‌کنند! مردم اگر تقاضای شفافیت کنند، درست است ولی این حزب سیاسی‌ای که در اتاق‌های دربسته فکر می‌کند و تصمیم می‌گیرد و مذاکرات حزبی خودش را شفاف نمی‌کند، می‌آید تقاضای شفافیت می‌کند، خُب این فریبکاری است. کسی که یک‌مقدار تاریخ اسلام مطالعه کرده باشد، یاد صحیفۀ ملعونه می‌افتد. رسول خدا(ص) این‌طرف داشت به‌صورت شفاف، امیرالمؤمنین را معرفی می‌کرد، آن‌طرف یک عده‌ای دور خانۀ کعبه یک قرارداد مخفی با هم امضا کردند که اجازه ندهند بعد از رسول خدا(ص) آنچه ایشان خواسته اتفاق بیفتد. اسم آن صحیفه در روایات ما «صحیفۀ ملعونه» است. احزاب محترم، روش صحیفۀ ملعونه را نداشته باشید.

این احزاب، اصلاً نقشه می‌کشند که ما الآن چه شعاری بدهیم تا مردم به ما رأی بدهند؟ درحالی‌که شعارهای اصلی قبلاً داده شده است؛ شعار اگر به عنوان محور هدف جامعه است، همین سیاست‌هایی است که قرار داده شده است. شما چرا به سمت این سیاست‌ها نمی‌روید؟

ما اگر بخواهیم به قرآن مراجعه کنیم، قرآن در بحث نجوا می‌فرماید: آی، دو سه نفری که دورهمدیگر جمع شدید و نجوا می‌کنید، نفر چهارم‌تان خداست. مواظب باشید! خداوند این را به چه کسانی می‌فرماید؟ آنهایی که دور هم جمع می‌شدند و جلسه می‌گذاشتند و علیه پیغمبر توطئه می‌کردند. (مَا یَکُونُ مِنْ نَجْوَى ثَلَاثَةٍ إِلَّا هُوَ رَابِعُهُمْ وَلَا خَمْسَةٍ إِلَّا هُوَ سَادِسُهُمْ ؛ مجادله/7) اینها اجازه نمی‌دهد یک مملکت قوی بشود. اینها اجازه نمی‌دهد کار پیش برود. نشستند

رهبر انقلاب: حضور مسئولین در بین مردم کافی نیست؛ مردم واقعاً باید در قدرت حضور داشته باشند

در جلسات بعد، به آن طرح ایجابی و مثبت خودمان می‌پردازیم، اما در اینجا فقط یک اشاره‌ای به راه‌حل داشته باشم. مقام معظم رهبری به رئیس جمهور این دولت می‌فرماید شما که بین مردم می‌روید، ارتباط با مردم دارید، حضور بین مردم دارید، این خوب است ولی کافی نیست؛ مردم واقعاً باید در قدرت حضور داشته باشند.

این‌طور نیست که رهبر انقلاب، حضور مسئولین در بین مردم را یک حرکت پوپولیستی بداند، بلکه می‌فرماید این کار خوبی است،  و زمانی که این‌طور نبود، ایشان گله‌مند بود که چرا مسئولین بین مردم نمی‌روند؟ اما حالا  که مسئولین بین مردم می‌روند، ایشان می‌فرماید این کافی نیست، بلکه باید کاری کنید مردم واقعاً وارد صحنه بشوند و قدرتشان افزایش پیدا بکند.

رهبر انقلاب: مشارکت مردم در سه جهت، باید تقویت بشود «در تصمیم‌گیری مسئولین، در نظارت بر رفتار آنها و در اقدام»

اگر بپرسید: شما موضوع بحث خودتان را که «باید قدرت مردم افزایش پیدا کند» بر اساس کدام‌یک از رهنمودهای مقام معظم رهبری انتخاب کردید؟ بر اساس صحبت دی‌ماه سال گذشته که مقام معظم رهبری فرمودند: مشارکت مردم در انتخابات کافی نیست، بلکه مشارکت مردم در ادارۀ حکومت از سه جهت باید افزایش پیدا کند؛ در تصمیم‌گیری‌های مسئولین، در نظارت بر رفتارهای آنها و در اقدامی که مردم می‌توانند بکنند. (مردم را در تصمیم‌سازی‌های دستگاه‌های مسئول کشور شریک کنند...ساز و کار درست کنند که مردم را در اقدام هم شریک کنند؛ بیانات 19/10/1400) این یعنی مردم در این سه جهت، باید قدرتمند بشوند.

اصلاً چرا همۀ کارها باید دست دولت باشد؟ خُب دولت خیلی از کارها را می‌تواند به مردم بسپارد و رهبر انقلاب هم فرمودند که اندیشمندان بروند فکر کنند راههایش را پیدا کنند. بعد فرمودند که وقتی نظرات نخبگان به‌کار گرفته بشود، این یعنی مردم! اینها کلمات رهبر انقلاب در همین دولت است و باید اجرا بشود.

آیا این حرف‌ها زیاد به دین، ربطی ندارد یا اینکه اصلِ اصلِ دین است؟ اینکه قدرت جامعه را رها کنید و به قدرت فرد بپردازید، درست نیست. اول باید جامعه را قدرت بدهید. راه قدرت‌بخشیدن به جامعه چیست؟ این را در جلسات بعد، بیان خواهیم کرد.
(الف3/ن2)

نظرات

ارسال نظر

لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دسترسی سریع سخنرانی ها تنها مسیر استاد پناهیان ادبستان استاد پناهیان درسنامۀ تاریخ تحلیلی اسلام کلیپ تصویری استاد پناهیان کلیپ صوتی استاد پناهیان پرونده های ویژه حمایت مالی بیان معنوی پناهیان

آخرین مطالب

آخرین نظرات

بیان ها راهکار راهبرد آینده نگری سخنرانی گفتگو خاطرات روضه ها مثال ها مناجات عبارات کوتاه اشعار استاد پناهیان قطعه ها یادداشت کتابخانه تالیفات مقالات سیر مطالعاتی معرفی کتاب مستندات محصولات اینفوگرافیک عکس کلیپ تصویری کلیپ صوتی موضوعی فهرست ها صوتی نوبت شما پرسش و پاسخ بیایید از تجربه... نظرات شما سخنان تاثیرگذار همکاری با ما جهت اطلاع تقویم برنامه ها اخبار مورد اشاره اخبار ما سوالات متداول اخبار پیامکی درباره ما درباره استاد ولایت و مهدویت تعلیم و تربیت اخلاق و معنویت هنر و رسانه فرهنگی سیاسی تحلیل تاریخ خانواده چندرسانه ای تصویری نقشه سایت بیان معنوی بپرسید... پاسخ دهید...