مختصات زمان ما و آیندهای که تا ظهور در پیش داریم - جلسه نهم
طرح دین برای اینکه قدرت از مستکبران به مستضعفان برسد، چیست؟/ گام اول «اتحاد بین مردم در حدّ زندگیِ جمعی و مواساتی» است؛ مثل اربعین!
شناسنامه:
- زمان: 1401/5/15
- مکان: دانشگاه امام صادق(ع)
- موضوع: مختصات زمان ما و آیندهای که تا ظهور در پیش داریم
- صوت: اینجا
طرح دین برای اینکه قدرت بهدست مردم برسد چیست؟
در جلسات قبل، بحثمان به اینجا رسید که در آخرالزمان وضعیتِ قوت و ضعف در جهان مشخص میشود؛ استضعاف از بین میرود و مستضعفین وارثان زمین میشوند. اما سؤال این است که این استضعاف، این ضعیف بودن و این ضعفپذیری چگونه از بین میرود؟ چگونه مستضعفان به قوت و قدرت میرسند و به جای اینکه قدرت در دست مستکبران عالم باشد، قدرت در دست عموم مردم قرار میگیرد.
دین برای این کار، یک طرح مشخص دارد؛ طرحی که اندیشمندان علوم انسانی اساساً نمیتوانند قبول بکنند، میگویند شدنی نیست. نه اینکه علیه آن حرفی بزنند و بگویند «این کار بدی است!» نه، میگویند «شدنی نیست!» طرحی که دین دارد برای اینکه قدرت به دست مردم برسد، چیست؟ بنده در دو گام، خدمت شما این طرح را عرض خواهم کرد؛ گام اول را در این جلسه و گام دوم را در جلسه بعد، عرض میکنم. گام اول بسیار سخت؛ حتی گام دوم از این آسانتر است، با اینکه گام دوم متعالیتر است اما بهنظر میرسد که «تا حدی» آسانتر باشد.
آیا طرحی وجود دارد برای اینکه استکبار در جامعۀ بشری از بین برود؟
آیا طرحی وجود دارد برای اینکه استکبار در جهان و در جامعۀ بشری از بین برود؟ آیا طرحی وجود دارد برای اینکه طغیان و طاغوت از بین برود، آیا طرحی وجود دارد که دیگر مستضعف نداشته باشیم؟ آیا مستکبران را که خوی فرعونی دارند، باید نصیحت اخلاقی بکنیم، تا بلکه متقاعد بشوند، آدم بشوند، درست بشوند، آیا این شدنی است؟ آیا حضرت موسی(ع) که با فرعون حرف زد، اثری داشت؟ آیا دوقطبیسازان فرعونصفت و منافق مسلک، باندبازان حرفهای که احزاب سیاسی را تولید میکنند، با نصیحت آدم میشوند؟ آیا همینکه علیه ظلم فریاد بزنیم، آنها درست میشوند؟
آیا اگر قوۀ قضائیه وارد بشود و مجرمان مستکبر و طاغوتیان سوءاستفادهچی را دستگیر بکند، مسئله حل میشود؟ آیا فقط مشکل ما این بود که ما عدالتخواه بشویم و علیه ظلم و رانتخواری فریاد بزنیم و بعد همهچیز درست میشود؟ نمیگویم این فریادها نباشد، نمیگویم حضرت موسی نرود با فرعون حرف بزند، نمیگویم این افشاگریها نباشد، ما خودمان هم در جلسات قبل، عدالتخواهی کردیم و عالیترین نوع عدالتخواهی هم درخواست و مطالبۀ عدالت سیاسی است، چون سر منشأ همۀ عدالتها است.
فضای سیاسی اگر سرشار از عدالت شد؛ آنوقت میشود امید داشد که در فضای اقتصادی هم عدالت جاری بشود. اگر در عرصۀ سیاسی رانتخواری و فساد صورت نگرفت، آنوقت فساد در عرصۀ فرهنگی هم برچیده خواهد شد و فساد در عرصۀ اقتصادی هم برچیده خواهد شد. مطالبهگری بهتر از این سراغ دارید؟ سخنان امام و رهبری علیه باندبازان سیاسی که اسم خودشان را «حزب» میگذارند ببینید که علیه این روشها و علیه دوقطبیسازان سیاسی چه فرمودهاند. چه فریادی از این بالاتر؟ چه عدالتی از این زیباتر و باشکوهتر و پراهمیتتر از اینکه سیاسیون سر جای خودشان بنشینند. ولی آیا با اینها، کار درست میشود؟ نه؛ اینها برای زمینهسازی بود، برای اینکه ما در وسط دریا سرمان را از آب در بیاوریم و یک نفسی بکشیم! اینکه ما سر از آب بیرون بیاوریم و یک نفسی بکشیم برای زنده ماندنمان خوب است، ولی برای نجات باید شنا کنیم تا به ساحل برسیم، ساحل کجاست؟
متفکرین غربی اساساً این راه را قبول ندارند؛ این راهحل مختص دین است
چه راهحلی وجود دارد برای اینکه به ساحل نجات برسیم؟ این راه حل چیست که در غرب تجربه نشده است؟ متفکرین در غرب اساساً این راه را قبول ندارند؛ این راهحل مختص دین است. دین دربارۀ این راهحل، اولاً ادعا میکند که راهحل درستی است، و ثانیاً مطالبه کند و آن را اجرا میکند. این خاصیت از دین برمیآید، البته نه از هر دینی، بهویژه دین ما و کسانی که دور ائمۀ هدی(ع) را گرفتهاند.
این طرحی که دین دارد، خصوصاً گام اولش، سختترین دستور دین است بهحدی که بسیاری از ما شرمنده خواهیم شد که نمیتوانیم برای اجرای این دستور دین، اعلام آمادگی کنیم. خیلیهای ما میتوانیم تن به شهادت بدهیم و بگوییم «یا أباعبدالله، پایش بیفتد من پای تو هستیم» این کار مثل شهادتطلبی نیست که نسبتاً آسان باشد، چهل سال است که در مملکت ما شعار شهادتطلبی هست، جوانمردهای فراوانی پای شهادتطلبی وایستادند، خیلیهای دیگر هم هستند که شهید نشدند ولی مرد این میدان هستند، اما با شهادت این مشکل حل نمیشود و با شهادتطلبی و فرهنگ شهادتطلبی این مشکل حل نمیشود. با دستورات اخلاقی ساده و نصایح معنوی هم این مشکل به این سادگی حل نخواهد شد. ضمن اینکه بنده، اثری از جدی بودن جامعۀ ما و آماده بودن جامعۀ ما برای اجرای این طرح دین، به این سهولت نمیتوانم ببینم. هرچند یک پیشنهادهایی هم در نهایت بین خودمان مطرح خواهیم کرد.
مقدمۀ اینکه مردم قدرتمند بشوند، این است که تکتک ما قدرتمند بشویم اما این، طاغوت را از بین نمیبرد
طرح دین برای اینکه قدرت از مستکبران و طواغیت در بیاید و به مردم برسد، چیست؟ ما مردم، میخواهیم قدرتمند بشویم، میخواهیم ضعفمان را کنار بگذاریم، یک بخشی از مقدمۀ این طرح را در جلسات قبل هم عرض کردیم که زیاد دشوار نیست و آن هم این است که هریک از ما قدرتمند بشویم و آدم ضعیفی نباشیم. بسیاری از معاصی، کارشان این است که ما را ضعیف کنند، مثلاً هرزگیها، انسان را ضعیف میکند، موسیقی نابجا انسان را ضعیف میکند و بسیاری از گناهها و رفتارهای بد هم علامت ضعف ما است، همچنانی که رفتار خوب، برآمده از ضعف ما هم ارزش ندارد.
خیلی از کارهای خوب هم برآمده از ضعف آدمها است لذا ارزش چندانی ندارد. این در حیطۀ زندگی فردی است، خیلی خوب است که تعلیم و تربیتمان به این سمت حرکت بکند که ما هریک به تنهایی قوت پیدا کنیم. اما این قدرت، طاغوت را از بین نمیبرد، استضعاف را این از بین نمیبرد؛ این مقدمه است. البته این لازم است و باید باشد اما کافی نیست و صرفاً مقدمه است. چه اقدامی باعث میشود که قدرت از دست طواغیت گرفته شود به نفع مستضعفین؟ این پروژه، پروژۀ امام زمان ارواحنا له الفداء است، در آیۀ قرآن هم صریحاً آمده است و میفرماید: « «وَ نُریدُ اَن نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ استُضعِفوا فِی الاَرضِ» (قصص/5) خدا بر مستضعفین منت میگذارد که وارثان زمین بشوند.
رسیدن به این هدف، خیلی دشوار است؛ البته گاهی از اوقات در ملت ما یک بروز و ظهوری پیدا کرده است؛ مثل یک شهابسنگ، یا مثل یک شهابی که در آسمان، یک برقی بزند و رد بشود و خیلی هم باافتخار بوده است، اثرش را هم در آسمان تاریک تاریخ بشر بر جای گذاشته و محو نشده است. ولی ما هنوز به این سطح نرسیدهایم، ما هنوز اینکاره نیستیم!
گام اول: «اتحاد بین مردم در حد زندگی جمعی و مواساتی و ایثارگرانه» است/ طبق روایت، عاملی که موجب ضعف و ذلت جامعه میشود، تفرقه است
آن راه حل چیست؟ گام اولش «اتحاد بین مردم در حد زندگی جمعی و مواساتی و ایثارگرانه» است و اینکه حسابمان را از هم جدا نکنیم، متفرق باهم زندگی نکنیم، و این خیلی سخت است.
فرمود «وَ اعتَصِموا بِحَبلِ اللَّهِ جَمیعًا وَلا تَفَرَّقوا» (آلعمران/103) أمیرالمؤمنین علی(ع) در خطبۀ قاصعۀ نهجالبلاغه میفرماید: به اخبار و احوال گذشتگان نگاه کنید، تنها عاملی که موجب شد به ذلت و خواری بیفتند، تفرقه بود (فَتَذَکَّرُوا فِی الْخَیْرِ وَ الشَّرِّ أَحْوَالَهُمْ وَ احْذَرُوا أَنْ تَکُونُوا أَمْثَالَهُمْ... وَصَلَتِ الْکَرَامَةُ عَلَیْهِ حَبْلَهُمْ مِنَ الِاجْتِنَابِ لِلْفُرْقَةِ وَ اللُّزُومِ لِلْأُلْفَة ؛ نهجالبلاغه/خطبه192)
تفرقه چیزی است که الان بین ما هست! ما متفرق زندگی میکنیم و انگار همهچیز در خدمت تفرقۀ ما است. مثلاً بسیاری از قوانین بانکداری در خدمت تفرقۀ ما است و ما این تفرقه را تئوریزه کردهایم، ما به این سادگی نمیتوانیم باهم زندگی کنیم، میگوییم «حساب حساب است کاکا برادر!»
متعاونانه زندگیکردن واقعاً سخت است / زندگی متعاونانه، ریشۀ برقراری عدالت است
الان شما میتوانید به یک فرد دیندار توصیه کنید که زاهدانه زندگی کند. او هم ممکن است قبول کند. ولی اگر بگویید «بیا جمعی زندگی کنیم» این واقعاً سخت است و بههمین راحتی نمیشود. حتی فقرا هم غالباً دوست دارند، همان پول کمی که دارند، مال خودشان باشد و حسابشان با بقیه قاطی نشود. ثروتمندان هم حوصلۀ این حرفها را ندارند. یک فرد ثروتمند اگر خیلی اهل کمک به دیگران باشد، میگوید «من کارخانه راه میاندازم و تمام سودم را صدقه میدهم و حتی حاضرم یک زندگیِ خیلی عادی داشته باشم، اما شریک نمیشوم» واقعیت این است که متعاونانه زندگی کردن سخت است.
این زندگی متعاونانه، ریشۀ برقراری عدالت است. ما یک سال در این جلسات، بهطور مفصل دربارۀ مواسات صحبت کردیم، بعضیها گفتند «فلانی از عدالت عدول کرده و به مواسات و فقیرداری، روی آورده است!» درحالیکه منظور از مواسات، فقیرداری نیست، مواسات ریشۀ ظلم را میکَند. عدالتخواهی هم اگر به سمت مساوات رفت، ریشۀ ظلم و طاغوت و طغیان را میکَند، اما اگر به سمت مواسات نرفت، خودش یک دکان است.
حقیقت اتحاد و ریشهکنی تفرقه در «زندگی جمعی داشتن» است
حقیقت اتحاد و ریشۀ تفرقه را کندن در «زندگی جمعی داشتن» است، ما زندگی جمعی نداریم، بانکداریمان این را میگوید، ما هرکدام تنهایی پولمان را بهصورت مضاربه در بانک میگذاریم که سودش را تحویل بگیریم. بیشترین نوع سرمایهگذاری آحاد مردم ما متعاونانه نیست، مضاربهگونه است و این قوانین در جمهوری اسلامی کاملاً قوانین غلطی است. نمیخواهم اسمش را ربا بگذارم، ولی نزدیک به ربا، برای جامعۀ ما زشتی دارد. قوانین باید تغییر کنند. آیا تو میتوانی پولت را با رفیق مؤمن خودت به اشتراک بگذاری؛ آنهم با اراده و تمایل خودت، نه با زور قانون؟ ما نمیخواهیم جامعۀ کمونیستی برقرار کنیم و بگوییم که مالکیت را از بین میبریم تا مردم به زندگی جمعی مجبور بشوند؛ این که میشود کمونیستی!
در مقابل کمونیستها، لیبرالها برنده شدند. لیبرالها گفتند «پول هرکسی مال خودش» بعد ما هم گفتیم «پول هرکسی مال خودش» البته ریش گذاشتیم و تسبیح گرفتیم و رو به قبله هم سجده میکنیم اما با زندگی لیبرالی چه فرقی میکند؟ زندگیات را چرا اسلامی نمیکنی؟
زندگی را چگونه اسلامی کنیم؟ اهالی یک مسجد، اهالی یک هیئت، باید با هم زندگی جمعی داشته باشند. نمیشود! بنده فعلاً پیشنهادم این است که سعی کنیم در این جهت حرکت کنیم، ما به این سادگی نمیتوانیم حسابهایمان را باهم قاطی بکنیم. مگر بشر نمیخواهد قدرت پیدا کند؟ مگر نظامهای لیبرالی و انواع تفکراتی که جهان را اداره کرده، فشل بودن خودش را نشان نداده است؟ پس راهحل چیست؟ اندیشمندان غربی که میگویند «دیگر نمیدانیم چهکار باید کرد؟ راه دیگری سراغ نداریم» راهحل چیست؟ این زندگی متعاونانه راهحلی است که دین ارائه میدهد، راهحلی است که ما هنوز به سمتش نرفتهایم.
این زندگی متعاونانه به ما میگوید: اگر پول داشتی، اول برو سراغ رفقا و همسایهها و همکیشان خودت، اول برو سراغ هممسجدیها و همهیئتیهای خودت و بگو «بچهها چه کسی میخواهد فعالیت کند؟ این پول را بگیرد و شروع کند!» بعد از ظهور آقا امام زمان ارواحنا له الفداء این رفتار واجب است! بعد از ظهور حضرت، سود گرفتن از برادر مؤمن خودت در یک تجارت عادی، عین ربا حرام است. (قُلْتُ فَالْخَبَرُ الَّذِی رُوِیَ أَنَّ رِبْحَ الْمُؤْمِنِ عَلَى الْمُؤْمِنِ رِبًا مَا هُوَ قَالَ ذَاکَ إِذَا ظَهَرَ الْحَقُّ وَ قَامَ قَائِمُنَا أَهْلَ الْبَیْتِ ؛ منلایحضره الفقیه/ج3/ص313) ما میخواهیم به آن سمت برویم.
در این صورت، آدم چطوری پولدار میشود؟ امام باقر(ع) میفرمود: اگر این را میفهمیدید و اجرا میکردید همهتان ثروتمند میشدید. (یا حَجّاجُ، کَیفَ تَواسیکُم؟ قُلتُ: صالِحٌ یا أبا جَعفَرٍ. قالَ: یُدخِلُ أحَدُکُم یَدَهُ فی کیسِ أخیهِ فَیَأخُذُ حاجَتَهُ إذَا احتاجَ إلَیهِ؟ قُلتُ: أمّا هذا فَلا! فَقالَ: أما لَو فَعَلتُم مَا احتَجتُم؛ کشفالغمه/ج2/ص121) ما این را نمیفهمیم، ما این را در علم اقتصادمان نداریم. علم اقتصاد میگوید: فعالیت براساس سود فردی است، سود جمعی هم از سر اجبار است.
ما در زندگی فردی، از برخی کشورهای غربی هم جلو زدهایم چون برخی سیاسیون ما فکر میکردند برای رونق اقتصادی، باید سبک زندگی غربی را انتخاب کنیم!
ضعیفترین بخش در اقتصاد ما در جمهوری اسلامی «تعاونی» است. البته تعاونی را بهعنوان یک مثل و نمونه عرض کردم، همهاش این نیست، یکوقت فکر نکنید تمام سخنرانی بنده برای راهانداختن تعاونی است! فاصلۀ ما با تعاونی، از برخی کشورهای جهان بیشتر است. ما علیرغم این دین کامل، زیبا، عمیق و دقیقی که داریم، در زندگی فردی از بعضی از کشورهای غربی هم جلو زدهایم و این بخاطر همان شخصیتهای سیاسیای است که فکر میکردند ما برای رونق اقتصادی، باید سبک زندگی غربی را انتخاب کنیم.
ما نتوانستیم در هشت سال دوران دفاع مقدس، از «جهاد» مدل اقتصادی بگیریم و آن را در جامعه پیاده کنیم، لذا بعد از ایمان در دوران دفاع مقدس، زندگی کافرانه انتخاب کردیم! در روایت میفرماید: مانند چهارپایانی نباشید که در کنار هم به چرا مشغول هستند ولی بههم کاری ندارند. (إِنَّ ائْتِلَافَ قُلُوبِ الْأَبْرَارِ إِذَا الْتَقَوْا وَ إِنْ لَمْ یُظْهِرُوا التَّوَدُّدَ بِأَلْسِنَتِهِمْ، کَسُرْعَةِ اخْتِلَاطِ قَطْرِ السَّمَاءِ عَلَى مِیَاهِ الْأَنْهَارِ، وَ إِنَّ بُعْدَ ائْتِلَافِ قُلُوبِ الْفُجَّارِ إِذَا الْتَقَوْا وَ إِنْ أَظْهَرُوا التَّوَدُّدَ بِأَلْسِنَتِهِمْ، کَبُعْدِ الْبَهَائِمِ مِنَ التَّعَاطُفِ، وَ إِنْ طَالَ اعْتِلَافُها عَلَى مِذْوَدٍ وَاحِدٍ؛ امالی طوسی/411)
هر زندگی جمعیای، زندگی جمعیِ دینی نیست
بیشتر قوانینمان، ما را مانند چهارپایان به زندگی وادار میکند. در آن پژوهشگاه مجلس شورای اسلامی چه خبر است؟ در تفکر و تمدن غرب، بنا بر این است که انسانها وحشی هستند، خودخواه هستند، هیچکسی برای نفع دیگری کار نمیکند و ما باید قوانینی بگذاریم برای کنترل این انسان.
آخرین نتایجی که غربیها به آن رسیدند، این است که ما با رقابت، افراد را متعادل کنیم تا همدیگر را کنترل کنند. آقای شاهآبادی میفرماید «این زندگی و تمدن وحوش است!» امام خمینی میفرمود: گرگها وقتی که میخوابند روبروی همدیگر میخوابند، مراقب همدیگر هستند تا خودشان همدیگر را پاره نکنند. (صحیفه امام/ج14/ص384) زندگی گلهای هم دارند. گرگها بهصورت جمعی به یک طعمه حمله میکنند و آن را میدرند اما خودشان به هم اطمینان نمیکنند. هر زندگی جمعیای، آن زندگی جمعیِ دینی نیست.
ما چقدر برای این زندگی جمعی دینی آماده هستیم؟ خیلی کم!
ما چقدر برای این زندگی جمعی دینی آماده هستیم؟ خیلی کم! مساجد ما باید چهکار کنند؟ هیئات ما باید چهکار کنند؟ الان در هیئتهایی مثل هیئت شما، از این جهت که بچههای برگزارکنندۀ هیئت، کار جمعی انجام میدهند و کار مردمی صورت گرفته تا این هیئت برگزار بشود، نمرۀ بیست باید به آنها داد. اما از این جهت که شرکتکنندگان در هیئت، شرکتکنندگان یک مراسم هستند نه اعضاء یک تشکیلات بزرگ، نمرۀ چندانی ندارد.
ما سعی کردهایم در مدرسه و حوزۀ علمیهمان، این زندگی جمعی را تمرین کنیم. البته سخت است. مثلاً هرکسی میآید در این حوزه ثبتنام بکند، به او میگوییم «شما عضو یک گروه شدهاید، ما اینجا یک گروه هستیم...» بچهها تعجب میکنند؛ «ما عضو یک گروه هستیم؟» یعنی چه؟ یعنی ما نمیخواهیم مانند حیواناتی زندگی کنیم که در کنار هم هستند ولی باهم کاری ندارند.
در مساجد، مدل زندگی جمعی باید پیاده بشود / اولین تعلیمات دینی «مواسات» است
در مساجد، مدل زندگی جمعی باید پیاده بشود، مثل مسجدالنبی که رسول خدا(ص) در آغاز حکومت خود در مدینه و در آغاز هجرت، اولین چیزی که به مردم مدینه یاد داد، همین مسئله بود. فرمود: هرکسی که مسلمان شد، باید به مدینه هجرت کند و بیاید در مدینه زندگی کند. این از نظر همۀ رشتههای علوم انسانی، غیرمدبرانهترین اقدامی است که رسول خدا(ص) انجام دادند! چرا؟ چون زیرساختها آماده نبود!
آنها هرکدام در همان جایی که قبلاً زندگی میکردند، برای خودشان شغل داشتند، خانه داشتند، زندگی داشتند، اما رسول خدا(ص) فرمود: همه را رها کنید و به مدینه بیایید. خُب در مدینه هم امکانات زندگی برای آنها فراهم نبود و مجبور بودند در خیابان بخوابند! یا در کنار مسجد زندگی کنند؛ مثل «اصحاب صفه» که در کنار مسجدالنبی زندگی میکردند. خُب اینها خانه و زندگی میخواهند. آنوقت مردم مدینه که مسلمان شده بودند، این وضعیت را میدیدند که مثلاً یک کسی جلوی دربِ خانهاش در کوچه و خیابان نشسته است. چهکار باید بکند؟ طبیعتاً میگوید: اینجا ما یک اتاق اضافه داریم، بفرمایید در خانۀ ما باهم زندگی کنیم... این اولین تعلیمات دین است، اولین تعلیمات دینی «مواسات» است! چند سال است شما دارید درس میخوانید؟ کِی به این درس مواسات رسیدهاید؟
وقتی خواستید برای زیارت اربعین بروید، همینطور تنهایی کولهپشتی خودتان را برندارید به جاده بزنید! برای مناجات با خدا که نمیروی! به سوی حسین میروی تا بگویی «من آماده هستم شما را کمک کنم» ملائکه میگویند: تنهایی چه کمکی میخواهی بکنی؟ تنهایی که نمیتوانی امام خودت را یاری کنی. خُب کاروانی بروید. وقتی بهصورت جمعی رفتید، آنوقت زندگی جمعی را به عشق حسین، به یاد حسین و برای حسین تجربه میکنید. در این مسیر، بههم کمک میکنید، مثلاً آذوقه خودتان را در اختیار رفقا میگذارید و...
اگر زندگی جمعی را در اربعین تجربه کردیم قدم اول برداشته شده
اگر زندگی جمعی را در اربعین تجربه کردیم قدم اول برداشته شده است، این یک آغاز است. اربعین که موکبدارها اینقدر به زائران حسین(ع) خدمت میکنند و دست و بال زائران را هم میبوسند، آنجا اگر به عشق حسین(ع) زندگی جمعی را تجربه نکردیم، هیچوقت دیگر درست نمیشویم! جاهای دیگر خیلی سخت است و به این سادگیها نیست. ما انواع روشهای تربیتی را دیدهایم، همۀ حرفهای تربیتی را هم شنیدهایم، دربارۀ اینکه کار اخلاقی چیست، کار حماسی و انقلابی چیست و... خیلی بررسی کردهایم، و بنده دارم نتیجۀ همۀ این بررسیها را عرض میکنم که در اربعین، باید زندگی جمعی را تجربه کنیم.
هیئت یعنی چه؟ یعنی یک جمعی، تصمیم میگیرند بر محور ذکر أباعبداللهالحسین(ع) زندگی جمعی داشته باشند، هیئتِ واقعی همین است، و الا بقیهاش «مراسم» است دیگر، هیئت نیست! مردم اکثراً وقتی به هیئت میروند، در واقع دارند در یک مراسم شرکت میکنند و آن زندگی جمعی را تجربه نمیکنند. اینکه أمیرالمؤمنین علی(ع) فرمود: تنها عاملی که امتهای گذشته را بدبخت کرد تفرقۀ آنها بود و عبرت بگیرید و به اتحادتان بپردازید، این یک توصیۀ اخلاقیِ موقتی در بحرانها نیست، یعنی شما باید دور هم جمع بشوید و یک کار جمعی انجام بدهید. با مفاهیم دینی باید درست برخورد کنیم، زشت است که برای اخلاق سکولار، کتاب بنویسیم، و برای اخلاق دینیِ حقیقی، کتاب ننویسیم.
مصرف توصیههای اخلاقی در زندگی جمعی و زندگی گروهیِ متشکل و متعاونانه است
اخلاق دینی حقیقی از همان اولین قدمها، برای زندگی جمعی و مواساتی است تا آخر! شما ببینید در اخلاق اسلامی چه موضوع اخلاقیای داریم که خارج از زندگی مواساتی و زندگی جمعی باشد؟ مثلاً میگویند «حسادت نکن» یعنی همینجوری که در خیابان داری رد میشوی، حسادت نکن! نه توصیۀ اخلاقیِ «حسادت نکن» مصرفش در زندگی جمعی و زندگی تشکیلاتی است، آنجایی که اسیرِ هم شدهایم و مجبور هستیم باهم زندگی کنیم، آنجا «حسادت نکن» معنا دارد، و الا همینجوری در خیابان که معنا ندارد بگویی «حسادت نکن» چقدر بیمار است آن کسی که همینجوری از کنار مردم رد میشود و حسادت میکند!
توصیۀ اخلاقیِ «تکبر نکن» مصرفش کجاست؟ مصرف اصلیاش در زندگی جمعی و زندگی گروهیِ متشکل و متعاونانه است. آنجاست که تکبر معنا پیدا میکند. یا اینکه «خساست نداشته باش» همینجوری در خیابان داری رد میشوی، خساست معنا ندارد. حتی ممکن است یک پولی هم از جیبت در بیاوری و به گدا بدهی. اکثر پادشاهان جنایتکار عالم، شبیه این صدقه را میدادند، فکر نکن خبری هست! اصلاً کلاس پادشاهان جنایتکار عالم این بوده که گاهی ببخشند. اتفاقاً خیلی هم بیشتر از ما بخشندگی میکردند.
این اخلاق اجتماعی و این صفات و رفتارهایی که میبینید در دین هست، اینها آداب زندگی جمعی است، ما که اصلاً زندگی جمعی نداریم! «سالبه به انتفاء موضوع» شده است. مثلاً فرمودهاند که «تواضع کن» یا «در گفتگوی دو نفره، سخن کسی را قطع نکن» اینها مصرفش کجاست؟ آیا در همین سلام و علیکهای رایج روزمره است؟ نه، برای زندگی جمعی است، ما اصلاً زندگی جمعی به معنای درست کلمه نداریم.
نماز جماعت، عبادت جمعی آن جامعهای است که دارند جمعی زندگی میکنند
نماز جماعت، عبادت جمعی آن جامعهای است که دارند جمعی زندگی میکنند. مسجد درواقع، محلِ زندگی جمعی آن گروهی است که دارند جمعی زندگی میکنند. الان هر امام جماعت محترمی، باید یک دوره آموزش ببیند که «چگونه مردم را برای زندگی جمعی، آگاهی بدهم؟ چگونه تمرین بدهم، چگونه انگیزه بدهم؟ اصلاً مصادیق این زندگی جمعی، چه چیزهایی است؟ چگونه شروع کنیم اینها را سازماندهی کردن؟ با توجه به اینکه آدمها باهم متفاوت هستند»
یک فقیری آمد در مسجد بنشیند، یک فرد ثروتمندی هم آنجا نشسته بود و یکمقدار عبایش را یا لباسش را جمع کرد. خوشش نمیآمد، احساس کرد که خیلی کلاسشان به هم نمیخورد. سوره نازل شد. چه خبر است؟ چر اینجوری رفتار میکنی؟ مگر او کیست؟ مگر چه فرقی با تو دارد؟ تازه اینها برای دوران رسول خدا(ص) است که بعداً همهچیز خراب شد! دوران امام زمان ارواحنا له الفداء قطعاً میخواهد بهتر از دوران رسول خدا(ص) بشود. پس طبیعتاً سختتر خواهد بود.
بنده به شما سروران خودم نمیگویم که «بیایید زندگی مواساتی داشته باشید» چون سخت است، خصوصاً در این جامعهای که لیبرالیزم و زندگی فردی برآمده از تمدن غربی، تا مغز استخوان ما نفوذ کرده است، اکثرش هم بهخاطر همین مقررات و آئیننامههایی است که میگویند اقتضاء زندگی مدرن است! هرکسی که این را میگوید اشتباه میکند. کجایش اقتضای زندگی مدرن است؟ پس این اربعین یکدفعهای از کجا درآمد؟ مقام معظم رهبری در دیدار با موکبدارهای اربعین، فرمودند که اربعین یک وسیلۀ گویا برای نشاندادن تمدن عظیم اسلامی به عالم است. میدانید تمدن یعنی چه؟ یعنی باید کلی نظریه، برای ادارۀ جامعه در ذیل آن باشد تا اسکلت این تمدن را برقرار کند. (27/06/1398)
بنده تقاضا میکنم غیر از برگزاری این مراسمها، چندتا هیئت بهمعنای واقعی هم در کشور راه بیندازیم، هیئت یعنی اینکه «ما یک گروهی هستیم که تصمیم گرفتیم باهم زندگی کنیم، خیر و شرّمان باهم باشد» آنوقت در این جمع خودتان که ممکن است بیست نفر یا دویست نفر یا دو هزار نفر باشد، اگر کسی شغل نیاز داشت، یا اگر کسی گرفتار شد، خودتان باهم مشکل او را حل میکنید. بالاخره در این جمع، هرکدامشان یک شغلی دارند، با همان شغلی که دارد، میتواند به اعضای جمع کمک کند، مثلاً یک کسی پزشک است، میتواند مشاورۀ پزشکی به آن جمع بدهد. مثلاً شماره تلفن خودش را به آنها بدهد، و توصیههای پزشکی لازم را به آنها بدهد و...
بیایید جمعی زندگی کنیم. آنوقت این جمعها در محلهها و مناطق مختلف کشور، سرگروههایشان باهم مرتبط باشند. تبلیغ دین در اصل باید اینطوری باشد. و الا امر به معروف و نهی از منکر چه میشود؟ نصیحت و دلسوزی برای دیگران چه میشود؟ پیامبر(ص) فرمود: دین، دلسوزی و خیرخواهی است «إِنَّ الدِّینَ النَّصِیحَةُ إِنَّ الدِّینَ النَّصِیحَةُ إِنَّ الدِّینَ النَّصِیحَة» (روضهالواعظین/ج2/ص424) نصیحت یعنی دلسوزی. خصوصاً دلسوزی برای کسانی که با هم زندگی جمعی دارید.
چرا دولت أمیرالمؤمنین(ع) شکست خورد؟
چرا میگوییم که ما باید زندگی جمعی داشته باشیم؟ شما فکر میکنید دولت أمیرالمؤمنین علی(ع) چرا شکست خورد و در نهایت کار به دست معاویه افتاد؟ دلایلی که مشهور است را یکی یکی بررسی کنیم: آیا تبلیغات معاویه قویتر از تبلیغات امام علی(ع) بود؟ نه، به هیچوجه. تبلیغات أمیرالمؤمنین(ع) قویتر از معاویه بود، أمیرالمؤمنین(ع) صاحب سخن و امیر کلام بود و معاویه اصلاً توان این حرفها را نداشت. یکچیزی سر زبانها افتاده است که میگویند «از بس که دشمن، تبلیغات کرد!» انگار آن طرف روزنامه و ماهواره داشتند و این طرف نداشتند. بله، الان دشمن تبلیغاتش قویتر است، ولی آن زمان، اتفاقاً أمیرالمؤمنین(ع) تبلیغاتش قویتر بود.
ضمن اینکه أمیرالمؤمنین(ع) در شهرِ چند هزار نفره که بین مردم زندگی میکند، اصلاً نیاز به تبلیغات هم ندارد، چون همه دارند رفتار حضرت را میبینند.
مسائل اقتصادی هم دلیل این مسئله نبود. در جامعۀ امیرالمؤمنین(ع) هیچ بحران اقتصادیای وجود نداشت. پول هم بیشتر به مردم میداد، خود حضرت فرمود: پول به شما میدهم اما خدمت نمیکنید! أمیرالمؤمنین(ع) مشکلات اقتصادی الان ما را هم نداشت. قدرت نظامی امیرالمؤمنین(ع) هم بیشتر بود. الان دشمن قدرت نظامیاش قویتر است ولی آن زمان، أمیرالمؤمنین(ع) قدرت نظامیاش بیشتر از معاویه بود.
برخی میگویند: «مردم بصیرت نداشتند» مردم به چه چیزی بصیرت نداشتند؟ مثلاً آیا نمیدانستند که أمیرالمؤمنین(ع) زاهد است؟ آیا نمیدانستند که ایشان علامۀ دهر است؟ آیا نمیدانستند متواضع است؟ نمیدانستند اهل عبادت است؟ اینها را که مردم میدانستند، پس مردم به چه چیزی بصیرت نداشتند؟ آیا مردم نمیدانستند که معاویه، کلّاش است و در کاخ سبز مینشیند؟
حکومت ولایی مبتنی بر زندگی متحدانۀ مردم است و این سخت است
اگر عاملش اینها نبود، پس عاملش چه بود؟ حکومت ولایی مبتنی است بر زندگی متحدانۀ مردم، و این سخت است، همین الان هم سخت است، آن زمان هم سخت بود.
چند نفر از ما حالش را داریم یک هیئت راه بیندازیم و در آن، یک زندگی جمعی داشته باشیم؟ همۀ ما حالش را داریم که به هیئت برویم و در محافل مذهبی شرکت کنیم، اما چند درصد ما حاضر هستیم که یک هیئت راه بیندازیم و در آن بهطور جمعی زندگی کنیم؟ بعضیها اصلاً حال ندارند یک گروه مثلاً در واتساپ درست بکنند و با همدیگر در ارتباط باشند و پیام بدهند، بعد انتظار دارید که اینها باهم زندگی جمعی داشته باشند؟ علت این است که حکومت ولایی، پایهاش بر روی تکتک آحاد مردم نیست، بر روی ارتباط جمعی مردم است و این سخت است و به این سادگی نمیشود.
خیلی از امورات ما دارد بهصورت فردی میگذرد، چه نیازی به ارتباط جمعی داریم؟ مثلاً همۀ ما الان پیراهن مشکی خریدهایم، آیا حالش را داریم که بهصورت جمعی، پیراهن مشکی بخریم؟ یعنی به این صورت که مثلاً پولهای خرید پیراهن را روی هم بگذاریم و از یک تولیدکنندۀ داخلی-که از خودمان است- خرید کنیم تا کارخانۀ او راه بیفتد. نه، حوصلهاش را نداریم. پس تا وقتی اینطوری زندگی میکنیم، صهیونیستها با فروش همین کالاها، بر ما و جهان حکومت میکنند م ما هیچوقت از استضعاف در نمیآییم. خب باید چهکار کنیم؟ باید تعاونی راه بیندازیم. سادهترین صورتش هم «تعاونی مصرف» است، یعنی باهم خرید کنیم و از آن جایی که میشناسیم کالاها را بخریم. باید بدانیم که با خرید هر کالایی، چه کسی را داریم تقویت میکنیم، اینطور نباشد که صهیونیستها یا چینیها را تقویت کنیم. تو حق نداری آنها را تقویت کنی، چرا آنها را تقویت میکنی؟ من مگر چقدر زورم میرسد؟ بله، تو به تنهایی زورت نمیرسد، برای همین باید جمع بشویم.
حدود دهتا دلیل هست که در ذهن مردم، مشهور شده است به دلایل ضعف حکومت أمیرالمؤمنین(ع) در مقابل معاویه. مثلاً میگویند دلیل ضعف حکومت ایشان، عدالت ایشان بود! اکثر مردم که با عدالت موافق هستند؛ خصوصاً وقتی فقرا میبینند که أمیرالمؤمنین(ع) به فقرا همانقدر از بیتالمال میدهد که به ثروتمندها میدهد، طبیعتاً باید عاشق أمیرالمؤمنین(ع) بشوند. درحالیکه معاویه این کار را نمیکرد و سعی هم نمیکرد در زمینۀ عدالت، با امیرالمؤمنین(ع) رقابت بکند مثلاً برای اینکه مردم را برای پیوستن به لشگرش جمع کند. پس عدالت، دلیل ضعف حکومت ایشان نبود.
مشکل این بود که مردم دوست ندارند جمع بشوند و کار جمعی انجام بدهند، و وقتی که مردم، زندگی فردی را ترجیح دادند، آنوقت با شیوۀ «کدخدا را ببین، دِه را بچاپ» میشود این مردم را غارت کرد. معاویه هم از همین اصل استفاده میکرد، یعنی سران قبایل را تطمیع میکرد، و آنوقت مردم قبالیل را تحت سلطۀ خودش قرار میداد. یکبار مالک اشتر به أمیرالمؤمنین(ع) گفت که شما هم اگر به سران قبایل، پول بیشتری بدهی، آنها میتوانند برایت لشکر جمع کنند آنوقت ببین چقدر آدم برایت میآورند. اما حضرت این شیوه را قبول نداشت و میفرمود که آدمها باید خودشان بفهمند و دور هم جمع بشوند. خُب معلوم است که این شیوه سخت است و به این راحتی جمع نمیشوند! برای همین بود که میگفتند: علی(ع) سیاست بلد نیست و معاویه بلد است!
پس ماجرا سرِ زندگی جمعی و زندگی مواساتیِ جمعی است. این را باید برجسته کنیم. خدا لعنت کند اخلاق اجتماعیِ بدون زندگی جمعی را که آدمها را مثل حیوان تلقی میکند و فقط به ما میگوید «به دیگران کاری نداشته باشید و بگذارید هرکسی زندگی فردیِ خودش را داشته باشد!» برای این حداقلها که اصلاً پیغمبر لازم نبود بیاید! امام حسین(ع) لازم نبود به گودی قتلگاه برود! این را سریالهای کرهای و ژاپنی هم میتوانستند به ما یاد بدهند!
زندگی جمعی و متعاونانه، مقدمۀ احیای امر به معروف و نهی از منکر است
میفرماید: ای مردم، بیایید بهسوی تعاون برای طاعت و بندگی خدا. «فَهَلُمَّ أَیُّهَا النَّاسُ إِلَى التَّعَاوُنِ عَلَى طَاعَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ» (کافی/ج8/ص354) نه؛ من به تنهایی میروم بندگی خدا را میکنم! خُب اینکه زندگی حیوانی است! نمیشود که زندگی حیوانی داشته باشی در آن انسان باشی و به خدا هم برسی! بعد میفرماید: «فَإِنَّهُ لَیْسَ الْعِبَادُ إِلَى شَیْءٍ أَحْوَجَ مِنْهُمْ إِلَى التَّنَاصُحِ فِی ذَلِکَ وَ حُسْنِ التَّعَاوُنِ عَلَیْه» مهمترین نیاز بشریت به چیست؟ مهمترین نیاز بندگان خدا به چیست؟ به تناصح، یعنی دلسوزی برای همدیگر.
«حسن التّعاون» یعنی خوب باهم متعاونانه زندگی کردن. امر به معروف و نهی از منکر، یکی از آداب این زندگی است. ستاد امر به معروف و نهی از منکر، برای حجاب فعالیت میکند و بنده هم از هر فعالیت خوبی استقبال میکنم، اما بیهوده است اگر اصل زندگی جمعی جا نیفتد، اصل زندگی متعاونانه جا نیفتد و ما بسیاری از اموراتمان را با امر به معروف و نهی از منکر راه نیندازیم و بعد یکدفعهای امر به معروف و نهی از منکر برای حجاب، سر در بیاورد! اول باید اصل زندگیِ متعاونانه جا بیفتد.
رهبر انقلاب به ستاد امر به معروف و نهی از منکر فرمودند که وظیفۀ شما امر به معروف و نهی از منکر نیست؛ وظیفهتان احیای امر به معروف و نهی از منکر است. خُب احیای امر به معروف و نهی از منکر یک مقدمهای دارد و آن هم «زندگی جمعی» است.
بسیج یک حرکتی را در این زمینه شروع کرده است به نام «محلۀ مردمسالار» که زندگی جمعی را دارند تمرین میکنند. البته در سراسر کشور، این کار شروع نشده است؛ چون این کار، آدمِ خودش را میخواهد، فعلاً در آن جاهایی که آدمش را داشتند راه انداختهاند. هر بسیجی، هر سپاهی یا هر آخوندی، آدمِ این کار نیست.
میگویند: در ایام کرونا، در شهرکی در نزدیکیِ سمنان، وضعیت بهگونهای شده بود که یک عدهای حتی پول نان هم نداشتند. اول میخواستیم اینها را شناسایی کنیم و به آنها پول بدهیم یا کوپن بدهیم که بروند نان بگیرند. دیدیم که این کار درستی نیست و به آنها بیاحترامی میشود که بخواهند با کوپن بروند و نان بگیرند. لذا گفتیم: اصلاً نان در این شهرک، مجانی باشد، هرکسی میخواهد برای نان پول بدهد، یک شماره حساب میدهیم که پولش را واریز کند، هرکسی هم نخواست، اصلاً پول ندهد.
ممکن بود این طرح شکست بخورد، و مردم بگویند: چرا پول بدهیم؟ چه کسی میخواهد بخورد؟ خودمان محتاجتر هستیم و... اما
وقتی گزارش را آوردند، گفتند: همین الان که داریم به شما گزارش میدهیم، تا سه ماه آینده هم پول نان شهرک در حساب هست. یعنی هرکسی تا جایی که توانسته، بیشتر از آن مقدار نانی برداشته، پول وازیر کرده است و هرکسی هم که نداشته، به اندازۀ نیازش گرفته و برده است؛ بدون اینکه شرمنده بشود یا به او بیاحترامی بشود. تازه این کار، در یک شهرکی انجام شده که به لحاظ اقتصادی و سطح درآمدی مردم، یک شهرک متوسط رو به پایین محسوب میشود. ببینید؛ زیبایی این کار، یک چیزی شبیه فرهنگ پیادهروی اربعین است!
بنده از دولت محترم تقاضا میکنم که اندیشمندانشان را یک جایی جمع کنند و این طرح نانی که براساس اصل «حساب حساب است کاکا برادر» میخواهند اجرا کنند را در آنجا بررسی کنند که آیا اصلاً این طرح، موفقیتآمیز هست یا نه؟ شاید بگویند: خُب همۀ مردم که نمیتوانند مثل اهالیِ آن شهرک زندگی کنند! مگر آنها فرشته هستند؟
رهبر انقلاب به دولت فرمود: زمینۀ مشارکت مردم در تصمیمگیری، نظارت و بهعهدهگیری امور را فراهم کنید
مقام معظم رهبری به دولت فرمود: برای دخالت دادن مردم در تصمیمگیری، در نظارت بر رفتار مدیران و در بهعهدهگیری کارهای دولت، برنامهریزی کنید. (مردم را در تصمیمسازیهای دستگاههای مسئول کشور شریک کنند... ساز و کار درست کنند که مردم را در اقدام هم شریک کنند...؛ بیانات 19/10/1400) واقعاً این دولت در این جهت، قدم برداشته است و بنده شخصاً از رئیسجمهور تشکر میکنم. ایشان یک دستیار ویژه برای اولینبار در تاریخ انقلاب اسلامی برای مردمیسازی دولت تعیین کردند. اما یکدفعهای میشنویم که استاندار یکی از شهرهای مرزی که در مسیر حرکت مردم به کربلا قرار دارد، به موکبها گفته است که ما خودمان دولتِ مردمی هستیم و دیگر کارها را انجام میدهیم، شما حق ندارید ستاد مردمی راه بیندازید!
دولتِ مردمی باید کار را به ستاد مردمی بدهد، نه اینکه ستاد مردمی را تعطیل بکند به نفع ستاد دولتی! اربعین را نباید دولتی کرد. تازه باید دولت، بقیۀ کارهای اربعین را هم به خودِ مردم بسپارد. آنوقت چه چیزی یکدفعهای این وسط خودش را نشان میدهد؟ بوروکراسی و دیوانسالاری که بنده عنوان بوروکراسی خبیث و کثیف را بهکار میبرم. برخی میگویند: بوروکراسی بالاخره یک نظمی برقرار میکند! بله، نظم بین وحوش!
ما باید یک مدل دیگری زندگی کنیم، در آن مدل زندگی، بنا بر ایثار است، بنا بر گذشت است. اگر یک عدهای سوءاستفاده کردند چه؟ اینقدر ایثارگرانه با آنها برخورد میکنیم که رویشان را کم میکنیم. فوقش دو نفر هم این وسط دزدی میکنند اما نباید زندگی متعاونانه و ایثارگرانه و مواساتی را بهخاطر دو نفر دزد، کنار بگذاریم و مدام قانون بگذاریم برای گرفتن دزد.
اگر دین نمیتواند این زندگی مواساتی را مبنای ادارۀ جامعه قرار بدهد، باید بگوییم که دیگر دین حرفی برای ادارۀ حیات بشر ندارد و بهتر است کنار برود! بهتر است همین اندیشمندان علوم انسانی ادامه بدهند. هرچند بعد نمیدانم که این اندیشمندان دیگر میخواهند چهکار بکنند؟ چون آنها الان به بنبست خوردهاند و راهحل جدیدی ندارند و میگویند ما دیگر نمیدانیم باید چهکار کنیم؟
راهش این است که «کار را بدهیم دست مردم» نه اینکه کار را به استارتآپ بازی بسپاریم که نوع جدیدی از نظام سرمایهداری باب بشود. کار را بدهیم دست مردم، یعنی «متعاونانه عمل کردن» یعنی کارِ تعاونی. البته نه فقط تعاونی به این معنای خاصی که بیشتر در قالب «تعاونیهای مصرف» برای مردم شناخته شده است. بلکه به معنای زندگیِ جمعی و متعاونانه. یک نمونۀ سادهاش همان ماجرای توزیع نان در آن شهرک است.
«لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ» (حدید/25) یعنی چه؟ یعنی ای مردم، شما خودتان باید قسط را برقرار کنید. قسط یعنی توزیع عادلانۀ ثروت. خُب راهش چیست؟ برای توزیع عادلانۀ ثروت، اگر هزاران پلیس و قوۀ قضائیه هم بسیج بشوند و هزارتا قانون هم بخواهد و هزارتا مدیر هم پای کار بیایند، اینها نصفشان خودبهخود فاسد میشوند چون اختیار را به دست اینها دادهاید تا قسط را برقرار بکنند، اختیار که در دستش قرار گرفت، خودش فاسد میشود! در آن شهرک هم اگر شما یکنفر را مسئول توزیع نان قرار بدهید، این افراد یکی در میان، خراب و فاسد میشوند. اما وقتی کار را به خودِ مردم سپردید، آنوقت درست میشود.
چرا پیامبرها را مسخره میکردند؟
میدانید چرا پیامبرها را مسخره میکردند؟ چون پیامبرها همین حرفها را میزنند! و الا پیامبرها که نعوذبالله رفتار غلطی نداشتند که مردم بهخاطر آن رفتار غلط، اینها را مسخرهشان کنند. آنها همین حرفها را میزدند و مردم هم میگفتند «این کار که شدنی نیست!» و الا اگر پیامبر به مردم بگوید که «بروید نماز بخوانید» این کجایش مسخره کردن دارد؟ الان هم در همۀ دنیا هرکسی یکجوری عبادت میکند، کسی که به خاطر عبادت کردن، ما را مسخره نمیکند.
پیامبرها چه میگفتند که مردم مسخرهشان میکردند؟ «یا حَسْرَةً عَلَى الْعِبادِ ما یَأْتِیهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ» (یس/30) ای حسرت بر بندگان خدا که هر پیغمبری آمد او را مسخره کردند. چرا آنها را مسخره میکردند؟ چون یک شیوهای برای ادارۀ جامعه ارائه میکنند که پذیرش آن برای مردم سخت است. هنوز هم اگر بگویید که «جامعه را اینطوری باید اداره کرد» شما را مسخره میکنند.
مثلاً اگر بگویید که ادارۀ مدرسه را به دانشآموزها بدهید، شما را مسخره میکنند و میگویند: «چهارتا ضابط بالای سر امتحانشان گذاشتهایم، باز هم تقلب میکنند! حالا شما میگویید که بدهیم دست خودشان؟» خُب شما با گذاشتنِ ضابط، متقلب درست کردهای!
أمیرالمؤمنین علی(ع) میفرماید: «وَ إِنَّمَا أَنْتُمْ إِخْوَانٌ عَلَى دِینِ اللَّهِ مَا فَرَّقَ بَیْنَکُمْ إِلَّا خُبْثُ السَّرَائِرِ وَ سُوءُ الضَّمَائِرِ» (نهجالبلاغه/خطبه113) شما برادرانی هستید در دین خدا و بین شما تفرقه نینداخته است مگر خبث باطن و ضمیرِ بد.
تفرقه یعنی «تک زندگی کردن»
تفرقه یعنی تک زندگی کردن؛ یعنی زندگیای که الان تقریباً همۀ ما داریم و بسیاری از قوانین شورای اسلامی هم مبتنی بر همین سبک زندگی است. این باید اصلاح بشود. باید دولت به عنوان یک عامل قدرتمند، به میدان بیاید و ببیند چهکار میتواند بکند تا مردم باهم زندگی کنند و قدرتمند بشوند. وقتی مردم قدرت گرفتند، قدرت دولت کاسته میشود و قدرت دولت کاسته بشود و مردم وسط بیایند، دیگر دعواهای سیاسی چپ و راست و احزاب هم جمع میشود. میدانید چرا؟ چون میبینند که دیگر آن بالا خبری نیست که همدیگر را بهخاطرش تکه پاره کنند برای اینکه به آن بالا برسند! الان چون میبینند که آن بالا خبری هست، لذا برخی حاضر میشوند دروغ بگویند و هر کاری بکنند تا به آن بالا برسند.
امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: چه چیزی بین شما تفرقه انداخت که اینمدلی زندگی میکنید؟ چیزی بین شما تفرقه نینداخت، مگر خبث باطن و ضمیر بد. «فَلَا تَوَازَرُونَ وَ لَا تَنَاصَحُونَ وَ لَا تَبَاذَلُونَ وَ لَا تَوَادُّون» به هم کمک نمیکنید، برای هم دلسوزی نمیکنید، بذل و بخشش به هم نمیکنید، به هم محبت نمیکنید.
در پیادهروی اربعین دیدهاید که مردم چطوری به هم کمک میکنند. وقتی میبینند یک کسی خسته شده است، پاهای او را ماساژ میدهند. این باید وضع زندگی ما در خیابانها باشد! ولی الان اگر کسی این حرف را بزند، مسخرهاش میکنند.
پیامبر اکرم(ص) یک گروهی را برای یک مأموریتی فرستاد. اینها رفتند و برگشتند ولی باهم اختلافشان شده بود. حضرت فرمود: «أذَهَبتُم مِن عِندی جَمیعا و جِئْتُم مُتَفَرِّقینَ ؟! إنّما أهْلَکَ مَن کانَ قَبْلَکُمُ الفُرقَةُ» (کنزالعمال/920) وقتی که رفتید باهم همدل بودید اما وقتی برگشتید دعوایتان شده و تفرقه پیدا کردید. همین تفرقه هر امتی قبل از شما بود را نابود کرده است. متاسفانه ما این تفرقه را تئوریزه کردهایم.
امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: خداوند امتهای قبلی را لعن نکرد مگر بهخاطر ترک امر به معروف و نهی از منکر...«فَإِنَّ اللّهَ سُبْحَانَهُ لَمْ یَلْعَنِ الْقَرْنَ الْمَاضِیَ بَیْنَ أَیْدِیکُمْ إِلاَّ لِتَرْکِهِمُ الاَْمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ» (نهجالبلاغه/خطبه192) دوباره وقتی امر به معروف و نهی از منکر مطرح میشود، ذهنت به سمت بیحجابیها نرود، بلکه این زندگی متعاونانه است که بستر اصلی امر به معروف و نهی از منکر است، یعنی همدیگر را کمک کنیم، مثلاً در آن شهرک، توزیع نان به آن صورت، یک معروف است است و آنها درواقع امر به معروف کردند؛ آنهم عملاً، نه زباناً. این عالیترین نوع امر به معروف و نهی از منکر است.
دولت باید زمینۀ حضور مردم و بستر زندگی جمعی و متعاونانه را فراهم کند
انتظاری که ما از دولت داریم این است که زمینهسازی بکنند و بستر اصلی امر به معروف را-که هماان زندگی جمعی و متعاونانۀ مردم است- فراهم کنند؛ از مجلس و قوۀ قضائیه هم همین انتظار را داریم. به عنوان مثال، یک جلوهاش در قوۀ قضائیه همین «شوراهای حل اختلاف» است و اخیراً هم یکمقدار بنا شده است که بروند در مساجد و امام جماعتها کمک کنند. این یککمی بار قوۀ قضائیه را روی دوش خود مردم گذاشتن است، یک قدم خیلی کوچک به این سمت است. امور دیگر هم باید به این سمت برود. بانکها هم باید به این سمت بروند. بانکها قوانینی دارند برای وام دادن به تعاونیها، اما کسی تعاونی تشکیل نمیدهد که برود از این وامها استفاده کند؛ اصلاً فرهنگش نیست.
بنده از مسئولین جدید تعاونی کشور پرسیدم، که الان برای موضوع تعاونی، میخواهید چهکار کنید؟ میگویند در روستاهای ما هم فرهنگ تعاونی نیست. ما به فلان روستا رفتیم و از مردم تقاضا کردیم که این پولهای خرد خودتان را بیاورید، ما هم فلان دستگاه را میخریم که یک کاری راه بیندازید... آنها اعتماد کردند و پولهایشان را جمع کردند و یک کسب و کاری راه انداختند، الان آن روستا اصلاً رونق گرفته است. اهالیِ آنجا میگفتند: ما باورمان نمیشود که ما خودمان میتوانیم. الان کاری که دولت باید بکند این است که زمینۀ حضور مردم را فراهم کند، اولش در آموزش و پرورش، اولش در مساجد، اولش در هیئات.
این گام اول بود. در جلسه بعدی، به سراغ گام دوم میرویم.
پیامبر میخواست مردم جمع بشوند برای نصرت امام ولی در کربلا جمع شدند برای کشتن امام
یا رسولالله! امت اسلامی درست کردی تا یک جمعی درست کنی که متحد پای رکاب ولیّ خدا حاضر بشوند و قدرت ولیّ خدا را افزایش بدهند. بیا کربلا ببین چه خبر است؛ متحد شدند برای اینکه حسین تو را قطعه قطعه کنند! برعکس شد. این درد است، نه اینکه یک نفر آمد که حسین تو را ترور بکند. چرا اینقدر تأکید بر ذکر مصیبت امام حسین هست که برای ذکر مصیبت دیگر ائمۀ ما نیست؟ چرا باید فریاد بزنیم؟ چرا ملائکه میآیند دل ما را تکان میدهند و دور هم جمع میکنند، میگویند «جمع بشوید و بیایید عزاداری بکنید» چرا؟ چرا فاطمیه و ایام شهادت أمیرالمؤمنین، مثل عاشورا نمیشود؟
دلیلش این است که بهصورت جمعی، حسین(ع) را قطعه قطعه کردند! این روزها اگر دستۀ عزا دیدید، لااقل چند قدم همراه آنها بروید و بگویید «حسین جان، آمدهایم کمکت کنیم» نوحه اگر یک جایی خواندند شما هم جواب بدهید، با صدای بلند هم جواب بدهید، اگر دیدید دارند سینه میزنند در هر فرمی که بود، شما هم بروید در همان فُرم، شرکت کنید. بهصورت جمعی، عزاداری کنید، اربعین هم جمعی بروید؛ کاروانی بروید. حضرت امام(ره) میفرمود: اگر تنهایی در خانهات زیارت عاشورا بخوانی با صد لعن و صد سلام، اینجوری اسلام زنده نمیماند، مکتب هیاهو میخواهد، به سر و سینه زدن میخواهد، دستۀ عزاداری میخواهد.
(الف3/ن2)
ارسال نظر
لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید