مختصات زمان ما و آیندهای که تا ظهور در پیش داریم - جلسه دهم
گام دوم برای اینکه ضعف مردم به قوت تبدیل بشود «ولایتمداری» است/ ولایت، نحوۀ حاکمشدن مردم را مدیریت میکند لذا دشمنان حاکمیتِ مردم، دشمن ولایت میشوند
شناسنامه:
- زمان: 1401/05/16
- مکان: دانشگاه امام صادق(ع)
- موضوع: مختصات زمان ما و آیندهای که تا ظهور در پیش داریم
- صوت: اینجا
هیچ جامعهای در اطراف ما و در جهان ما نیست که واقعاً خوشبخت شده باشد
ما جدای از اعتقاداتمان، جدای از احکام شرعی و جدای از آنچه به ایدئولوژی معروف است، جامعهای هستیم که میخواهیم در میان جوامع مختلفی که در اطرافمان هستند و هرکدام تاریخی دارند و دنبال آیندهای هستند، زندگی کنیم. الآن نظریههای مختلفی وجود دارد که شیوۀ ادارۀ جوامع را تنظیم میکند و بر اساس آن نظریهها زندگی میکنند.
متأسفانه یا خوشبختانه هیچ جامعهای در اطراف ما و در جهان ما نیست که واقعاً به نیکبختی رسیده باشد و خوشبخت شده باشد، پیشرفتهترین جوامع از نظر تکنولوژی، یا بردۀ کشورهای دیگر هستند؛ مانند ژاپن، یا اینکه خودشان جنایتکارترین کشورهای جهان هستند؛ مثل کشورهای غربی، یا اینکه در جوامعشان دارند با قواعدی دست و پنجه نرم میکنند که ما نمیتوانیم به آن قواعد تن بدهیم. اخیراً کشور چین هم اضافه شده است. معلوم است که ما نمیتوانیم مثل چینیها زندگی کنیم و شیوههایی را که در آنجا برای ادارۀ مردم اجرا میشود، قبول کنیم. خوب است اگر کسی، غربزده نباشد و روشهای درست و غلط را در مواجهه با غرب بررسی بکند و چین را هم مورد نقد قرار بدهد.
باید سبک آموزش دینی ما از حالت دفاعی به تهاجمی و صادراتی تبدیل شود و قابل ارائه به جهان باشد
شما به عنوان یک کشور اسلامی با اولیائی که از جانب خدا مأمور هستند به شما در مورد زندگی امروز و خصوصاً آینده طرح بدهند چگونه میخواهید زندگی کنید؟ من و شما نمیتوانیم چشممان را به روی جهان ببندیم و بگوییم «ما کاری نداریم، چندتا دستور از طرف خدا داریم و فقط میخواهیم اینها را اجرا کنیم!» خُب اگر این دستورها معقول است بگویید همۀ اهل جهان متوجه بشوند! به قول علامۀ نابغۀ جهان اسلام «شهید محمدباقر صدر» از دینت نظریه استخراج بکن، این نظریه را به دیگران ارائه بده، یا میپذیرند یا نقد میکنند. اگر شما برای جهان، راهحل دارید خُب بگویید، چه بسا مردم جهان پذیرفتند.
واقعیت این است که دینی که تا کنون در جامعه ما آموزش داده شده است، بیشتر به صورت یک دین اعتقادی-اخلاقی محدود بوده است. قبل از انقلاب و در دوران طاغوت، دینی که آموزش داده میشد، دینی بود برای افرادی که خودشان را داخل یک قلعهای مخفی کرده بودند و میخواستند کسی به آنها حمله نکند. چیزی که بیشتر آموزش داده میشده «اصول عقائد دین» بوده است. علت آن سبک آموزشها هم این بود که ما شیعیان میخواستیم خودمان را حفظ کنیم. اما حالا باید گارد خودمان را باز کنیم چون از قلعه بیرون آمدهایم. الان این تفکر دارد یک کشور را اداره میکند و میخواهد برای کشورهای اسلامی الگو بشود. جهان به ما میگوید «شما دارید چهکار میکنید؟ و چگونه جامعه را اداره میکنید؟» باید سبک آموزش دینی ما از آموزش دفاعی به آموزش تهاجمی و صادراتی تبدیل شود و قابل ارائه به جهان باشد. آنوقت جوان ما هم میفهمد که ماجرا چیست.
در جهان امروز، زندگی خوب سه معنا دارد: زندگی شانسی، زندگی ناپایدارِ خوب، زندگی بردهوار توأم با رفاه
چطور میخواهید جامعهتان را اداره کنید و در این جامعه چه اتفاقی قرار است بیفتد؟ ما از همان اول، سؤال را دقیق مطرح کردیم. اینطور مطرح نکردیم که در این جامعه، رفاه اتفاق بیفتد یا در این جامعه تکنولوژی پیشرفت بکند. کشورهای گرگ، بدسیرت و جنایتکاری هستند که در آنها پیشرفت تکنولوژی اتفاق افتاده است. ما اصلاً نمیخواهیم راه آنها را برویم. پیشرفت تکنولوژی در آغاز صنعتیشدن در مثلاً انگلیس با به بردگی کشیدن زنان، بیرون کشیدن زنان از خانواده و هتک حیثیت آنها همراه بود، خیلی اتفاقهای ناگواری در جهان افتاده است. ما سؤالمان را دقیق مطرح کردیم، ما نگفتیم که میخواهیم صرفاً رشد تکنولوژی داشته باشیم، نگفتیم که میخواهیم رفاه داشته باشیم مثل بعضی از کشورهایی که زیر پای ما هستند و دوتا موشک میتواند تمام هستیشان را به هوا ببرد و معلوم نیست که این اتفاق کِی برایشان بیفتد.
مردم ما زندگی شانسی خوب، زندگی ناپایدار خوب و زندگی مرفّه توأم با بردگی را نمیخواهند. امروز در جهان زندگی خوب همین سه تا معنا را بیشتر ندارد. برو در اینترنت زندگی خوب شانسی را ببین. قاعده این نیست که همه سعادتمند بشوند. خاک به سر زندگیای که شانسی برای یک نفر خوب بشود. در تمام جهان همینطور است، بستگی دارد که شانست بگیرد و عواملی دور همدیگر جمع بشود یا نه. میتوانم آدمهای بسیار شایستهای را در خود آمریکا و جاهای دیگر به شما نشان بدهم که کارتنخواب و بدبخت هستند. البته به یککسانی اجازه میدهند که شانسی بالا بیایند تا با نشان دادنِ زندگی مرفه آنها به دیگران، نمایش خیمهشببازیشان تکمیل بشود.
معنای دوم زندگی خوب در جهان امروز، «زندگی خوب ناپایدار است» یعنی معلوم نیست تا کِی، این خوشی را داشته باشند؟ معنای سوم زندگی خوب هم «زندگی بردهوار است» ارباب بالای سرش، هزارتا جنایت میکند، او هم مثل حیوان ساکت است و حرف نمیزند. ما این زندگی را نمیخواهیم، فقط رشد تکنولوژی را نمیخواهیم، رشد رفاه بردهوار را نمیخواهیم.
ما دنبال این هستیم که همۀ مستضعفین قدرتمند بشوند/ نمیتوانیم بدون نجات جهان، خودمان را نجات بدهیم
پس شما چه میخواهید؟ ما دنبال این هستیم که ضعف برطرف بشود و انسانها به قدرت برسند، بعد در اثر این قدرت، فرهنگ و اقتصاد و... درست بشود، در اثر این قدرت، همۀ مستضعفین قدرتمند بشوند و هیچ قدرتمند زورگویی وجود نداشته باشد.
برخی میگویند: نمیخواهد شما جهان را درست کنید، به خودتان برسید! در یکی از جلسات قبل، کمی در اینباره صحبت کردیم و گفتیم که ابداً اینطور نیست، یعنی امکان ندارد ما خودمان را خوشبخت کنیم درحالیکه جاهای دیگر جهان بدبخت باشند، خدا به ما اجازه نمیدهد، چه مسلمان باشیم چه نباشیم. اگر در مقابل ظلم سکوت کنیم به رفاه نمیرسیم.
إنشاءالله ما مردم غزه و فلسطین را کمک میکنیم و آنها هم اسرائیل خونآشام را که دارد کودککشی میکند نابود خواهند کرد. رهبرمان صریحاً و با افتخار فرمودند هرکسی در فلسطین حرکتی انجام بدهد ما از او حمایت خواهیم کرد. این یکی از اتفاقهای تاریخی بزرگ در چند صدسال اخیر است که یک جریانی اینطور در مقابل طاغوت عالم بایستد.
طرح ما طرح نجات جهان است، ما نمیتوانیم بدون نجات جهان، خودمان را نجات بدهیم. اگر میشد حرفی نبود؛ یعنی اول خودمان را حسابی قوی و رشدیافته میکردیم و بعد به سراغ عالم میرفتیم ولی نمیشود. همین مقدار که الحمدلله امنیت کشور ما از خیلی جاهای دیگر، بهتر است کفایت میکند. حالا طرحتان برای جهان و برای اینکه استضعاف به قدرت تبدیل بشود چیست؟
ما از اول بحث قدرت را مطرح کردیم، بعد در پاسخ به این سؤال که چطور ضعف خودمان را به قدرت تبدیل کنیم سراغ قرآن رفتیم و دیدیم که خداوند هم برای ظهور حضرت، همین طرح را دارد و میفرماید: «وَ نُریدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ» (قصص،5) یعنی من یک روزی این ضعف را به قدرت تبدیل میکنم و طواغیت عالم را که قدرتشان پوشالی و ظالمانه است از بین میبرم.
ما اول نظام اسلامی تشکیل دادیم، حالا باید دولت اسلامی داشته باشیم، بعد جامعۀ اسلامی و بعد هم تمدن اسلامی
طرح خدا چیست؟ طرح خدا این نیست که یک مرد نورانی سوار بر اسب سفید بیاید و با یک شمشیر معجزهکننده طواغیت را از بین ببرد و این ضعفا با همان حال ضعفشان سرشار از عدالت و خوشبختی باقی بمانند. اگر بگوییم میخواهد چنین معجزهای اتفاق بیفتد و جهان با معجزه آباد بشود، این اصلاً مسخره کردن قرآن است، پس اینهمه دعوا برای چیست؟ همۀ ما لِه شدیم چون خدا تا حالا نخواسته معجزه کند، اما الآن که دیده قرآن اجرا نمیشود و دیگر خسته شده، حالا میخواهد معجزه کند! متأسفانه این ذهنیتِ توهینآمیز، در ذهن خیلیها هست، مثلاً دعا میکند «یابنالحسن! آقا خودت بیا درست کن»
این چه طرز حرف زدن است؟ خودت بیا درست کن یعنی چه؟ میخواهی قرآن را کنار بگذاریم؟ پس دستوراتهایی که در قرآن داده است چه میشود؟ باید اینها را مو به مو پیاده کنیم و جلو برویم، بعدش آقا میآید و رهبری این حرکت عمومی در اقدامات صحیح را به عهده میگیرد. آن اقدامات صحیح دو گام اساسی دارد؛ گام اول زندگی جمعی است. در جلسه قبل در اینباره صحبت کردیم. بسیاری از ساختارهای اجتماعی ما خلاف زندگی جمعی است، به همین خاطر است که مقام معظم رهبری فرمودند: ما اول نظام اسلامی تشکیل دادیم، حالا باید دولت اسلامی داشته باشیم، بعد جامعۀ اسلامی و بعد هم تمدن اسلامی.
چرا به این ترتیب آمد؟ نظام اسلامی تشکیل شد تا شروع به ساختن یک دولت اسلامی کنیم، هنوز هم دولت اسلامی نشده است، چرا باید اول دولت اسلامی بشود بعداً جامعه اسلامی بشود؟ چون اسلامی شدن جامعه به عقائد و اخلاق نیست، اسلامی شدن جامعه به توزیع درست ثروتها و فرصتها در جامعه، ایجاد آرامش بین مردم، اصلاح قوانین و... است.
چرا اول باید دولت اسلامی بشود و بعد، جامعه اسلامی بشود؟
این نکته مهم است که بدانید ما بسیاری از گناهها و گنهکاران جامعهمان را معاف میکنیم، چون هنوز دولت اسلامی نشده است. اگر برخی افراد، مومنان خیلی خوبی هستند قرار نیست بقیه هم خیلی خوب باشند چون غالب افراد، ضعیف هستند. اگر رهبر انقلاب میفرماید «اول دولت اسلامی بشود، بعد جامعه اسلامی بشود» این خیلی مردمگرایی است، خیلی احترام به انسانها است، خیلی هوشمندی است. ایشان در کتاب «طرح کلی اندیشۀ اسلامی در قرآن» شبیه شهید صدر، قبل از انقلاب این حرف را میزد. آن زمان ایشان به دانشجوها درس میدادند و چون این حرفها را میزدند او را به زندان میبردند و شکنجه میکردند.
ایشان میفرمودند از پیغمبر اکرم(ص) تا امام صادق(ع) ایشان اینطور نبودند که مدرسه راه بیندازند و دانهای شروع به آدمسازی کنند. اسلام میگوید که باید دولت درست بشود، بعد در این دولت بستری فراهم بشود تا کرور کرور همه مسلمان و خوب بشوند. قرآن میفرماید: «یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَة» (آل عمران/ 164) پیامبر(ص) باید مردم را تزکیه کند، ایشان چطور این کار را میکند؟ آیا به صورت انفرادی و تکتک افراد را تزکیه میکند؟ خیر؛ باید قوانینی باشد که کرور کرور آدم درست بکند. ما عزاداران امامحسین(ع) در اینجا جمع شدهایم و میخواهیم امام حسین(ع) را یاری کنیم، به همین دلیل در جلسه گذشته به قوانین غیرجمعی حمله کردیم، قوانینی که مال زندگی فردی و جامعۀ وحوش است، نه مال جامعۀ مؤمنین. اگر این قوانین اصلاح بشود دولت اسلامی میشود.
برای اسلامی شدن دولت، اول باید از مجلس شروع کرد/ مجلس باید علیه قانون بد و ساختار باطل قیام کند
برای اسلامی شدن دولت اول باید از مجلس شورای اسلامی شروع کرد، یعنی اول قوانین باید درست بشود. وضع قانون در جامعۀ اسلامی با قانون در جامعۀ وحوش خیلی فرق میکند. بارها عرض کردم که نباید از جوامع غربی تقلید کرد. یک نمونه مثال میزنم، یکی از نمایندگان ادوار گذشته مجلس، خودش مصاحبه کرده و گفته است: من قوانین خانواده را از فرانسه و انگلستان آوردم. تلاش کردم به خوردِ نمایندگان مجلس در یک دورهای از ادوار بدهم و بالاخره اینقدر رایزنی کردم که با تغییراتی، شورای نگهبان را هم وادار کردم آن قانون را تصویب کردند. آیا انگلستان خیلی پیشرفت کرده است؟ انگلستان الان کارش به اینجا رسیده است که معضلی دارد به نام «تنهایی» و مجبور شدهاند یک وزارتخانه برایش اختصاص بدهند. حالا این آدم نادان، قانون آنها را به کشور ما آورده است و اینجا به تصویب رسانده است!
آیا در پژوهشگاه مجلس شورای اسلامی، چهارتا آدم باسواد پیدا نمیشوند که بگویند «وجود این قانون موجب افزایش آمار طلاق و کاهش آمار ازدواج شده است» مجلس شورای اسلامی باید علیه باطل قیام کند. باطل که فقط آدم بد نیست، قانون بد و ساختار بد هم باطل است. ما هم اینجا در مجلس امام حسین(ع) مینشینیم و به ساختارهای غلط اشکال میگیریم چون باطل است. مجلس امام حسین(ع) باید علیه این ظلمها هم قیام کند.
پروتکلهای دانشوران صهیون میگوید: ما سر جوامع گیوم (یعنی غیریهودیها) اینقدر قانون میریزیم که نفهمند فرق قانون خوب و قانون بد چیست، بعد با قانون، آنها را به بردگی میکشیم. از پژوهشگاه مجلس انتظار داریم که به این مسائل توجه کند چون بعضی از نمایندگان با همۀ احترامی که برایشان قائل هستیم، سواد درست و حسابی ندارند، البته کسی که معلومات لازم را ندارد اشتباه کرده که به مجلس رفته است.
در بدنۀ کارشناسیِ دولت هم کسانی هستند که نمیگذارند کارها جلو برود
ورود اینطور افراد به مجلس بهخاطر ساختار مسخرۀ باندبازیهای حزبی و لیستی و چپ و راستی است. اینها یا خودشان بعضاً خراب میشوند یا فرصتطلبها از آنها استفاده میکنند. بنده نمیتوانم این نحوۀ انتخابات را بپذیرم، این باید درست بشود. این روش انتخاب درست نیست، با این روش، نمایندگان خوب هم متهم میشوند. برای اینکه متهم نشوند وضع انتخابات بعدی را درست کنند. همۀ مملکت که نمیتواند علاف چهار نفر بشود. باید همۀ حدود سیصد نمایندۀ مجلس در حدی باشند که بشود دربارۀ آنها گفت: «یابنالحسن! اینها همان سیصد و سیزدهتا یاری هستند که شما میخواستی» ما باید به اینجا برسیم، توقع ما بالا است. توقع سینهزن امام حسین(ع) پایین نیست. البته بنده شنیدهام که در حدود چهل نفر از این سیصدتا دارند خوب کار میکنند. خدا کمکشان کند ولی این کافی نیست.
امروز الحمدلله رئیسجمهور محترم میخواهد پای کار بایستد، البته اگر بدنه بگذارد! گاهی یک زنجیر به دست یک نگهبان جلوی درب ورودی یک کارخانه میدهند که این نگهبان، صاحبِ کارخانه را هم راه نمیدهد! حالا وزیر هم بخواهد درست کار کند، بعضیها در بدنۀ کارشناسی هستند که اجازه نمیدهند و کارشکنی میکنند. خدا لعنت کند آن بدنۀ کارشناسیای را که کارنشناس و کارخرابکن است. آن بدنۀ کارشناسیای که هر دولتی عوض میشود آنها عوض نمیشوند، آن بدنۀ کارشناسیای که کار راه نمیاندازد. بنده صدها مورد از اینها در ذهنم هست، یک روزی هم نوبت آنها میرسد. الان در سیاست به دانهدرشتها دارند میپردازند، ولی در آینده نوبت آنها میرسد. باید شفافیت به سطحی برسد که بشود اسم این افراد را هم معرفی کرد.
قوانین باید طوری تنظیم شود که زندگی جمعی برای مردم تسهیل شود/ در اربعین، هیئتها و مساجد را محلی برای تمرین زندگی جمعی قرار بدهیم
طرح شما برای اسلامی شدن دولت چیست؟ اگر دولت بخواهد اسلامی بشود باید از مجلس شروع بکند، باید مثلاً چه کار کند؟ دولت، بیشتر مجری است و این مجلس است که قوانین را تنظیم میکند. باید قوانین طوری باشد که زندگی جمعی را برای ما تسهیل کنند. معمولاً آنجایی که قانون هست مردم ما فرهنگ زندگی جمعی را ندارند. ولی اگر یک جمعی پیدا بشود، میتوانیم تمرین زندگی جمعی را شروع کنیم، دوران جبهه هم این را تجربه کردهایم.
پیشنهاد بنده این است که بیایید در اربعین، هیئتها و مساجد را محلی برای تمرین زندگی جمعی قرار بدهیم، یک نقص بزرگ فرهنگی در میان ما این است که همۀ ما فردی زندگی میکنیم و این غلط است.
تشکیل حکومت جهانی امام زمان ارواحنا له الفداء و از بین رفتن استضعاف، هنگامی اتفاق میافتد که این بخش ماجرا درست بشود، یعنی فرهنگ زندگی جمعی ایجاد بشود. یکی از فعالیتهای زندگی جمعی امر به معروف و نهی از منکر است: «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ» (توبه،71) در همین سورۀ توبه چند آیه قبل از این آیۀ شریفه میفرماید: «الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمُنْکَرِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ» (توبه،67) منافقین و منافقات، قطعاتِ یک وجود هستند؛ «بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ» خیلی غلیظتر هستند. چطور منافقین اینقدر باهم همبستگی دارند ولی مؤمنین از هم پراکنده هستند؟ اینها حرفهای قرآن است.
در عین حالی که این حرف خطاب به مردم است ولی دولت باید برایش زمینهسازی کند تا ما به صورت جدی اینطوری زندگی کنیم، ما ظرفیتش را داریم. ما ملت امام حسین، ظرفیت زندگی جمعی را داریم. در آن جایی که در اختیار خودمان است و به قوانین مملکت بر نمیخورد، مردم یاعلی بگویند. خاک قدمهای همۀ ائمۀ محترم جماعت طوطیای چشم این طلبۀ کوچکترِ همکار شماست، این زندگی جمعی را ساماندهی کنیم، در مساجد شروع به فرهنگسازی کنیم. بسیجیها هم طرح محلۀ مردمسالار را اجرا کنند که مردم دور هم جمع میشوند، یاعلی بگویید و شروع به اجرا کنید.
برای اینکه حکمرانی «مردمسالار» بشود به «حلقههای میانی» بین دولت و مردم نیاز داریم/ وظیفۀ حلقههای میانی چیست؟
به دانشجوها عرض میکنم که مقام معظم رهبری در شرح بیانیۀ گام دوم با شما صحبت کرد، چهارسال پیش در شرح بیانیۀ گام دوم فرمود: ما به یک حلقۀ میانی بین دولت و مردم احتیاج داریم. این حلقۀ میانی گروههای خودجوش و جوانان خوشفکری هستند که مسئله را تشخیص میدهند، حل مسئله میکنند، تصمیمسازی میکنند، به تصمیمگیران کمک میکنند، بر تصمیمها و اجرایشان نظارت میکنند، قوا را بین مردم شناسایی و سازماندهی میکنند، شبکه درست میکنند، وقتی مسئله توسط مردم حل میشود آنوقت سیاسیون هم دیگر کمکاره و بیکاره میشوند و سیاستبازی هم از بین میرود.
وظیفۀ این حلقههای میانی چیست؟ رهبر انقلاب دهتا کار مختلف را مثال زدند که حلقههای میانی دانشجویی و جوانان فعال غیردانشجویی میتوانند این کارها را انجام بدهند و بعد فرمودند: این کارها نه کار دولت است، نه کار رهبر است و نه کار هیچ نهاد دیگری؛ کار خود شما جوانها است. (بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان؛ ۹۸/۰۳/۰۱) هنوز هم بعد از گذشت سه سال، این کارها کامل انجام نشده است، البته نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاهها، دورههای آموزشی جدی در این سالهای اخیر گذاشته است ولی کرونا یکمقدار فعالیت آن را متوقف کرده است.
حلقههای میانی، یک بخش از زندگی جمعی است و بخش دیگرش، فرهنگ زندگی جمعی است
حکمرانی دارد به این سمت میرود که باید به معنای واقعی کلمه «مردمسالار» باشد. این افتخار بزرگی برای کشور ما است، شما میتوانید با همۀ غربیها این را مطرح کنید، آنها در این موضوع ماندهاند و نمیتوانند حکومتهایشان را مردمی کنند. حکومتهای آنها دست سازمانهای صهیونیستی، کارتلها و تراستها است و نمایندههایی که آنها به مردم تحمیل میکنند، اصلاً نمایندههای حقیقی مردم نیستند. آیا رئیسجمهور فرانسه نمایندۀ حقیقی مردم است؟ بقیۀ کشورها هم همینطور است.
پس طرحی که ما برای قدرت گرفتن مردم داریم این است که مردم زندگی جمعی داشته باشند. یک بخش از زندگی جمعی، فرهنگی است، یک بخش دیگرش حلقههای میانی است، برای اینها ما باید حرکت کنیم. پس ای دوستان امام حسین(ع)، یاعلی بگویید و شروع کنید؛ این زندگی جمعی برای ما لازم است. بنا نیست خودتان را به کربلا برسانید و پای رکاب امام حسین(ع) شهید بشوید، بنا است خودتان را به امام زمان برسانید و پای رکاب امام زمان، جهان را اداره کنید. باید این زندگی جمعی را تمرین کنیم.
اینکه رهبر فرمود: دولت باید اسلامی بشود یعنی دولت، مردمی بشود و کارها در دست مردم باشد
اگر ما بخواهیم زندگی جمعی را پیشرفت بدهیم آیا بدون نقش دولت امکان دارد؟ نه؛ اینجاست که رهبر انقلاب فرمود که دولت باید اسلامی بشود. دولت اسلامی بشود یعنی دولت مردمی بشود، یعنی کار زیادی در دست دولت نباشد بلکه کارها در دست مردم باشد. دولت اسلامی بشود یعنی نظارت مردم در بدنهها و لایههای مختلف بر دولتمردان و عملکرد آنها بیشتر بشود. بنده باید این حرفها را در جلسۀ امام حسین(ع) با صدای بلند بگویم، تا به عنوان یک طلبه، وظیفهام را انجام داده باشم. این حرفها اعتبار خودش را از مجلس امام حسین(ع)، از آیههای قرآن، از روایات و از شما محبین اهلبیت(ع) میگیرد.
مقام معظم رهبری با نخبگان، دانشجویان و اندیشمندان جلسه میگذارد، چند ساعت مینشیند و نظراتشان را میشنود، ایشان که به عنوان یک اندیشمند، از قبل از انقلاب، خودش برای ادارۀ جامعه بشری نظریه داشته، الان که رهبر یک کشور شده است و همه به حکمت او اذعان دارند، متواضعانه مینشیند و نظر یک دانشجوی جوان را میشنود و بعد هم میفرماید: «متن صحبتهای این دانشجو را به من بدهید تا بعداً دقیقتر مطالعه کنم» خُب این کار را همۀ استانداران، فرمانداران و نمایندگان مجلس باید هر ماه در استان خودشان انجام بدهند و درددل همۀ مردم را بشنوند. نخبگان شهر را جمع کنند و حرفها و نظرات آنها را بشوند؟
رهبر انقلاب فرمود: وقتی میگوییم دولت باید مردمی بشود یعنی دولت باید با نخبگان در ارتباط باشند. نخبگان هم جزو مردم و بخش برجستۀ مردم هستند. خیلی از مردم عادی فقط میدانند که اوضاع خراب است و باید درست بشود، اما نمیتوانند طرح بدهند ولی نخبگان میتوانند طرح بدهند. این کار باید اجرا بشود و اگر اجرا بشود خیلی از مشکلات شهرها حل میشود. بنده برای سخنرانی به شهرهای مختلف کشور میروم. گاهی میبینم یک آدم دلسوز چهارتا طرح دارد و میگوید «من این طرحها را چه کار کنم؟ دستمان به استاندار نمیرسد. شما اینها را به مقام معظم رهبری بدهید...» آیا این سفارش أمیرالمؤمنین(ع) بود؟ اینها آن گامهای اساسی است، از اینجا شروع میشود، همهاش که رسیدگی به دزدی و قتل و غارت نیست.
در کشور ما کارشناسان باید تعیینکننده باشند، نه باندهای سیاست و قدرت در لایههای مختلف
ما داریم به سمت حکومت آقا امام زمان(ع) میرویم، باید یک الگوی جهانی ارائه بدهیم، در جهان امروز چه چیزی تعیینکننده است؟ پول و ثروت و تصمیمگیران بزرگ ثروتمند صهیونیست! آنها تصمیم میگیرند و بقیه را بازی میدهند. در کشور ما چه چیزی تعیینکننده است؟ در کشور ما که نباید مافیاها، باندهای سیاسی و قدرت در لایههای مختلف تعیینکننده باشند، کارشناسان باید تعیینکننده باشند.
یک جوان، یک استاد، یک معلم، یک امام جماعت و... که یک طرح خوب به ذهنش رسیده، کجا باید بروند؟ چرا فقط رهبر انقلاب باید اینطور جلسات را بگذارد؟ استاندارها و فرماندارها چه کار دارند میکنند؟ بسیاری از مسائل شهرها همینطور قابل حل است، بعضی از مسئولین هم خوب هستند، بعضی از آنها هم این کار را شروع کردهاند ولی این مراجعه به نخبگان، هنوز بین مسئولین و مدیران کشورمان، عمومی نشده است.
پس یک بخش طرح این است که زندگی جمعی جامعه را اداره کند که لازمهاش اسلامی شدن دولت است، اسلامی شدن دولت یعنی اینکه حکمرانی مردمی بشود. زندگی جمعی در فرهنگ جامعۀ ما ضعف است، لذا دوباره باید سراغ تلویزیون و آموزش و پرورش بروید. این بحثها نیاز امروز است. مسئولین آموزش و پرورش و معلمها خدمت مقام معظم رهبری رفتند، ایشان فرمود که آموزش و پرورش باید زندگی جمعی و تعاونی را به دانشآموزان یاد بدهد. یعنی همین حرفهایی که ما اینجا داریم میزنیم.
گام دوم برای قوی کردن انسانها که زندگی جمعی را سهل میکند «ولایتمداری» است
پس گام اول «زندگی جمعی» بود. گام دوم چیست؟ غیر از زندگی جمعی باید چه کار کنیم؟ أمیرالمؤمنین علی(ع) فرمودند که تفرقه، امتهای پیشین را نابود کرد، هر موقع وحدت داشتند سلطان عالم و اربابان جهان شدند. (فَتَذَکَّرُوا فِی الْخَیْرِ وَ الشَّرِّ أَحْوَالَهُمْ وَ احْذَرُوا أَنْ تَکُونُوا أَمْثَالَهُمْ... وَصَلَتِ الْکَرَامَةُ عَلَیْهِ حَبْلَهُمْ مِنَ الِاجْتِنَابِ لِلْفُرْقَةِ وَ اللُّزُومِ لِلْأُلْفَة ؛ نهجالبلاغه/خطبه192)
در جلسۀ قبل گفتیم که انصافاً سختترین قسمت دین، زندگی جمعی است. گام دوم که زندگی جمعی را سهل میکند گام «ولایتمداری» است. گام دوم، پذیرش امامتی است که این نخبهها دور آن جمع و ساماندهی بشوند، قدرت بین اینها درست توزیع بشود، هیچ استعدادی خفه نشود، ولایت در زمین، داوری میکند تا قاعدۀ بازی درست اجرا بشود. ولایت امکان گفتگو را بین مردم فراهم میکند. حدود بیست و پنج سال است که مقام معظم رهبری رسماً اعلام کردند باید کرسیهای نظریهپردازی و گفتگوی آزاد دربارۀ مناقشاتی که اندیشمندان باهم دارند، در دانشگاهها برقرار بشود. اینها شأن ولایت است.
ولایت به حوزه میفرماید که ما فقه نظام میخواهیم، تفکر کنید که نظام چگونه باید اداره بشود؟ ولایت برای تولید سند پنجاه سالۀ پیشرفت ایران به همۀ دانشگاهها و حوزویان نامه مینویسد که بیایید فکر کنید و نظریه بدهید. ولایت به دولت پیشنهاد میدهد که از متفکرین استفاده کنید و ببینید چگونه قوانین به گونهای تنظیم بشود که دخالت مردم افزایش پیدا بکند؟
ولایت کنترلکنندۀ کسانی است که میخواهند در جامعه زور بگویند
معنای ولایت، دیکتاتوری نیست. الان ولایت دارد در کشورمان اجرا میشود، ولی در هیچ کتابی درست و حسابی یک بار برای دانشآموزان ما توضیح داده نشده است که ولایت چیست و چه کار میکند. اصلاً لازم نیست شما از نظر اعتقادی، ولایت فقیه را قبول داشته باشید، اصلاً شما زرتشتی یا ارمنی باشید یا از یک کشور دیگر هم باشید، میتوانید کارکرد ولایت را ببینید.
باید دربارۀ کارکردها و آثار ولایت در جامعه بحث کنیم، مثلاً بگوییم که فرق ولایت حزبی در چین با ولایت اسلامی در ایران چیست؟ در این جلسات باید اینها را بگوییم. در ولایت حزبی در چین، اگر کسی آدمِ ضعیفی باشد و نخبه نباشد اصلاً او را به حزب راه نمیدهند. به او میگویند «تو کارگر هستی، حرف نزن!» اما ولایت اسلامی در ایران در رأی سیاسی برای کسی که ممکن است یک انسان معمولی باشد همان ارزشی را قائل میشود که برای نخبگان کشور قائل است. در خیلی چیزهای دیگر هم، همینطور است. در عین حال، ولایت کنترلکنندۀ کسانی است که میخواهند در جامعه زور بگویند. یکی از ابزارهای ولایت، برای کنترل زورگوها، شورای نگهبان است. لذا سی سال است که دارند شورای نگهبان را بمباران میکنند و معلوم است که هدفشان چیست.
ولایتمداری یعنی خودت تشخیص بدهی و امامت را نصرت کنی/ ولایت زمینۀ تشخیص را ایجاد میکند
الان طوری شده که خیلی از حزبالهیها، مرعوب هستند و نمیتوانند از ولایت دفاع کنند. اگر بپرسید چرا دفاع نمیکنید؟ میگویند: الان خوب نیست که ما بگوییم «باید از ولایت اطاعت کنید!» اصلاً چه کسی گفته است که شما دربارۀ اطاعت از ولایت، صحبت کنید؟! مگر ولایت گفت که از من اطاعت کنید؟ نه، ایشان گفت که بنشینید و فکر کنید! گفت که بگذارید اندیشمندان حرف بزنند.
مگر امام حسین(ع) در شب عاشورا دستور داد که از او اطاعت کنند؟ امام حسین(ع) فرمود «بروید»، ولی اصحاب فهمیدند که باید «بمانند». کار ولایت این است که زمینۀ تفکر و زمینۀ تشخیص را ایجاد میکند، مردم باید نصرت کنند نه اطاعت. اطاعت یک بخش حداقلی از ماجرا است. مگر معلم سر کلاس، همهاش باید دستور بدهد که بچهها بگویند چشم؟ او که دیگر معلم نیست، اینطوری دانشآموز هم درست رشد نمیکند. گاهی معلم باید بنشیند و حرفهای دانشآموزها و دانشجوها را بشنود، تا نظریات را سر کلاس جمع نکند و پای تخته ننویسد و همه درگیر نشوند، آموزش دادن فایده ندارد. رسولخدا(ص) مینشست و حرفهای مردم را گوش میکرد و بعضاً طبق نظر مردم عمل میکرد، هرچند بعدش مردم ضرر میکردند و چوبش را میخوردند.
ما در شب عاشورا یاد گرفتیم که ولایت برای همۀ موضوعات، دستور نمیدهد، ولایتمداری هم به این نیست که تو فقط دستور بگیری و آن را انجام بدهی، بلکه وظیفهات این است که تشخیص بدهی و امامت را نصرت کنی، چون مواقعی هست که ممکن است امام به تو بفرماید «برو!» درحالیکه باید تو بمانی. ولایت خیلی شیکتر از آن چیزی است که در جامعۀ ما مطرح شده است.
بر اساس تاریخ اسلام و 40سال تجربۀ انقلاب میتوانید کارکرد ولایتِ انبیاء و اوصیاء و ولایت فقیه را توضیح بدهید
حوزۀ علمیه هم در این زمینه مقصر است. حدود 25سال پیش، مقام معظم رهبری به اعضای مجلس خبرگان رهبری فرمودند برای ترغیب مردم به یک امر دینی آثار و فوائدش باید ذکر بشود و بعد هم حج و زکات را مثال زدند که باید آثار و فواید فردی و اجتماعی حج را برای مردم بگوییم. بعد فرمودند کارکردها و فواید ولایتفقیه را برای مردم توصیف کنید، آثار ولایت فقیه را برای جوانها ذکر کنید. (بیانات در دیدار با اعضای مجلس خبرگان رهبری؛ 15/11/1376( از آن موقع تا امروز، چند تا کتاب در اینباره نوشته شد؟ اول باید این کتابها نوشته بشود تا بعداً وارد درسها هم بشود و آثار خودش را نشان بدهد.
شما برای دنیای امروز، دیگر لازم نیست مبانی شرعی و مبانی اعتقادی ولایت فقیه را مطرح کنید، بلکه بر اساس تاریخ اسلام و چهل سال تجربۀ ملت ایران، کارکرد ولایت انبیاء، ولایت اوصیاء و ولایت فقیه را توضیح بدهید و بگویید اینها اینطوری عمل میکنند. آنوقت ببینید چه کسی نمیپسندد، چه کسی رد میکند و با کدام حقوق بشر منافات دارد؟
ولایت یعنی همین که امام حسین(ع) در شب عاشورا فرمود: من تبلیغات نمیکنم که شما را تحریک کنم و نگه دارم. امام حسین(ع) فرمود من از شما راضی هستم، از تاریکی شب استفاده کنید و بروید. «إِنِّی قَدْ أَذِنْتُ لَکُمْ فَانْطَلِقُوا جَمِیعاً فِی حِلٍّ لَیْسَ عَلَیْکُمْ مِنِّی ذِمَامٌ هَذَا اللَّیْلُ قَدْ غَشِیَکُمْ فَاتَّخِذُوهُ جَمَلا» (الارشاد، شیخ مفید/ ج2/ ص91) یا امام حسین(ع)! تبلیغات آنطرفی نکن که بگویی «برو» خُب میروند! شما چقدر به انسانها احترام میگذاری! حتی حاضر نیستی تبلیغات بکنی... بله؛ ولایت همین است. شما این تجربه را در زندگی امام خمینی و رهبری هم دارید. خیلیها سکوت کردهاند و از زیبایی و شکوه و انسانیت ولایت حرف نمیزنند که انگار ما باید خجالت بکشیم! درحالیکه زیباترین بخش دین ما همین است.
دهۀ اول محرم، هفتۀ نصرتِ ولیّ است و باید آداب نصرت ولیّ آموزش داده بشود
ستاد امر به معروف و نهی از منکر دهۀ اول محرم را «دهۀ امر به معروف و نهی از منکر» معرفی کرده است، درحالیکه امر به معروف و نهی از منکر، مال قیام امام حسین(ع) است، یعنی همان زمانی که امامحسین(ع) در «یومالترویه» (یعنی هشتم ذیالحجه) از مکه به سمت کربلا حرکت کرد. وقتی امام را در کربلا محاصره کردند آقا سر عزت خود ایستاد و مقاومت کرد. آیا امام حسین(ع) امشب برای امر به معروف و نهی از منکر در کربلا نشسته است؟ نه دیگر، امشب برای دفاع از عزت خودش نشسته است؛ فرمود «هیهات منّا الذلة» این ایام، درواقع هفتۀ عزت است.
امام الان «نصرت» میخواهد، لذا این ایام، هفتۀ نصرت ولیّ خدا است، نه هفتۀ امر به معروف و نهی از منکر. از اول دهه محرم، امام منتظر هستند، گاهی یک پیرمرد مثل حبیببنمُظاهِر از این گوشه، گاهی یک نفر از آن گوشه میآید تا حسین(ع) را نصرت کند. باید آداب نصرت ولیّ آموزش داده بشود. آداب نصرت ولیّ این است که اگر ولیّ به تو گفت «برو به زندگیات برس!» بدان که باید بمانی و برایش جان بدهی. امام زمان با یک چنین یارانی جهان را اداره میکند و کمتر از یاران امام حسین(ع) نمیخواهد. فقط فرقش این است که یاران امام حسین(ع) برای شهید شدن اینطور بودند، شما باید برای ادارۀ عالم اینطور باشی. این هفته، هفتۀ نصرت امام حسین(ع) است.
اگر بنا باشد امام زمان (عج) دانه دانه همه چیز را با جزئیات بگوید که نمیتواند جهان را اداره کند. الان ما در کشورمان سیصد هزار مدیر داریم، نیمی از اینها تقریباً در هیچ دولتی عوض نمیشوند. دوست دارم یک جایی اسم و مشخصات همۀ اینها به دیوار بخورد و گفته شود که چه پستهایی دارند. آیا اینها همه ولایتمدار هستند؟ اینها همه منتظر اشاره هستند که بگیرند و کار را انجام بدهند؟ آیا اینها مثل یاران امام حسین(ع) که به آنها فرمود «بروید» اهل تشخیص هستند که بگویند ما باید بمانیم و تو را کمک بکنیم.
ولایت، نحوۀ حاکمشدن مردم را مدیریت میکند لذا دشمنان حاکمیتِ مردم، دشمن ولایت میشوند
ما باید بتوانیم برای ولایت فقیه یک ابهتی ایجاد کنیم؛ البته نه با اطاعت! ولایت فقیه دنبال اطاعتِ کورکورانه نیست. پروندۀ چهل سالۀ ولایت فقیه، الان موجود است و میتوانید مراجعه کنید و این را ببینید. یکبار جامعۀ مدرسین حوزۀ علمیۀ قم میخواستند برای انتخابات مجلس به سراسر کشور لیست بدهند ولی حضرت امام به آنها اجازه نداد و فرمود «بگذارید خود مردم تصمیم بگیرند» حضرت امام به مردم خیلی بها میداد. پس چرا بعضی از حزبها با ولایت فقیه دشمنی میکنند؟ چون میخواهند چپاول کنند، چون دنبال ولایت مطلقۀ احزاب هستند.
درواقع ولایت به معنای حاکمشدن مردم است، چون ولیّ، نحوۀ حاکم شدن مردم را مدیریت میکند. ولایت فقیه این مطلب را ثابت کرده است، این چیزی نیست که ما در کتابها بخوانیم. چهل سال پیش، مارکسیستها در کنار دانشگاه تهران تظاهرات میکردند. مارکسیستها اولین تظاهرات را علیه ولایت فقیه در این کشور برپا کردند. اگر آنها این ولایت فقیه امروز را میدیدند نمیتوانستند آن فحشها را بگویند. همۀ نیروهای مستعد، مخترع، مکتشف و دانشمند میدانند که اگر در این کشور هیچ دلسوزی نباشد، رهبر انقلاب دلسوز و حامی آنها است و ایشان خیلی به دولتها تذکر میدهد که به کار این افراد مستعد و نخبه رسیدگی کنید. امسال هم اقتصاد دانشبنیان اسم سال شده است.
زندگی جمعی را چطور میشود درست کرد؟ بر محور ولایت
چه چیزی باعث قدرت یک جامعه میشود؟ زندگی جمعی. زندگی جمعی را چطور میشود درست کرد؟ بر محور ولایت. چرا زندگی جمعی سخت است؟ چون ما بهمعنای واقعی ولایتمدار نیستیم. یک عدهای هم که دشمنان کینهتوز حاکمیت مردم هستند میدانند که باید ولایت فقیه را بزنند.
دشمنان ولایت درواقع دشمنان حاکمیت مردم هستند. اینها میدانند که باید ولایت فقیه را بزنند و تضعیف کنند، تا قدرت به مردم نرسد. لذا یک عده از اینها، مدام ابزارهای ولایت فقیه (مثل شورای نگهبان) را میزنند. یک عدهای هم، نمایندگان ولایت فقیه را مسخره میکنند.
کسانی که دنبال آزادیخواهی و مشارکت مردم هستند، اگر غیر از طرح ولایت، طرح دیگری در جهان دارند، بیاورند. هرکسی در جهان، که میتواند مشارکت حقیقی مردم را بدون ولایت با هر ساختار دیگری برقرار کند، بیاید طرحش را ارائه کند. چه چیزی مانع شده است که در آمریکا و انگلیس، دموکراسی حقیقی پیاده بشود؟ مگر آنجا کسی مانع دموکراسی شده است؟ نکند حزبالهیها به آنجا رفتند و نگذاشتند که در آنجا واقعاً مردم حاکم باشند. آیا در آمریکا مردم واقعاً حاکم هستند؟
همۀ روضهها برای این است که اولیاء خدا میخواستند مردم را حاکم کنند ولی مردم آنها را کشتند
اصلاً مظلومیت اولیاء خدا برای این بود که میخواستند مردم را حاکم کنند ولی مردم زیر بار نرفتند. اصلاً همۀ روضهها برای همین است. امام حسین(ع) هم میخواست مردم جمع بشوند ولایت را کمک کنند، ولی مردم جمع شدند ولایت را کشتند. روضۀ کربلا این است. ما دقیقاً داریم روضهها را شرح میدهیم. بنده معتقد هستم بالاترین معارف و حکمتها در روضههای اهلبیت(ع) است. هرچه قرآن حرفِ روز دارد در روضه است، هرچه عترت حرف روز دارد در روضه است. روضه جایی است که حسین(ع) در آن قربانی شده است. مگر کم حرف دارد؟ هر سال ما از یک زاویه به روضه میپردازیم که بحث روز است.
اتحاد و زندگی جمعی، با ولایت پدید میآید
ما میخواهیم ضعف مردم به قوت تبدیل بشود. قدم اول هم اتحاد و زندگی جمعی است که با ولایت پدید میآید. یک نمونهاش اربعین است. ببینید مردم به خاطر امام حسین(ع) چطور دور هم اجتماع میکنند و فدای همدیگر میشوند، پاهای هم را مشت و مال میدهند و به هم خدمت میکنند درحالیکه اصلاً همدیگر را نمیشناسند. دشمنان بین دو ملت ایران و عراق، جنگ انداختند که باعث شد صدها هزار نفر را از همدیگر کشتند. ولی الان کسی که در جنگ، پایش قطع شده است با عصا میآید و پاهای زائر ایرانی را ماساژ میدهد.
چه کار کردی یا امام حسین(ع)؟ آیا اینها حکمت ندارد؟ آیا اینها حرف ندارد؟ آیا به دنبال این حوادث، تمدن نیست؟ آیا دانشمندی که اینها را نفهمد دانشمند است؟ آیا این فرهنگ، آینده جهان را نخواهد گرفت؟ در زمان امام زمان(ع) این صحنهها نه فقط برای اربعین بلکه در خیابانها و زندگی عادی مردم مشاهده خواهد شد. مردم بر محور امام زمان(ع) عاشق همدیگر میشوند.
بنده به این مردم، معتقد و خوشبین هستم. اگر همین الان امام زمان ظهور کند و به مردم تهران بفرماید که داراها دست ندارها را بگیرند، فعلاً این یک سال باید اینطوری بگذرد... به عشق مهدی فاطمه(ع) هیچ نداری در تهران باقی نخواهد ماند. مردم همۀ قوانین را کنار میگذارند. ولایت، زندگی جمعی را درست میکند. اندیشمندان غربی منهای ولایت میگویند که زندگی ایثارگرانه ممکن نیست؛ بله، بدون امام زمان نمیشود اما وقتی امام زمان بیاید ما میتوانیم حسابهایمان را با هم یکی کنیم.
طبق روایت، ولایت نظامدهندۀ اسلام و باعث قدرت اسلام است
اجازه بدهید چند آیه و روایت دربارۀ ولایت برایتان بخوانم. ولایت، قدرت میدهد. رسول خدا(ص) میفرماید: «اسْمَعُوا وَ أَطِیعُوا لِمَنْ وَلَّاهُ اللَّهُ الْأَمْرَ فَإِنَّهُ نِظَامُ الْإِسْلَام» (امالی، شیخ مفید/ص14)، بشنوید و اطاعت کنید از کسی که بر شما ولایت پیدا میکند و خدا او را تأیید کرده است؛ چون او نظامدهندۀ اسلام و باعث قدرت اسلام است.
وقتی فدک را از فاطمۀ زهرا(س) غصب کردند یک سخنرانی کرد، در آن سخنرانی فرمودند: «طَاعَتَنَا نِظَاماً لِلْمِلَّةِ وَ إِمَامَتَنَا أَمَاناً لِلْفُرْقَةِ» (احتجاج، طبرسی/ج1/ص99)، طاعت ما به ملت نظام میدهد، نظام یعنی نخ تسبیح که این دانهها را در کنار همدیگر نگه میدارد. فلسفۀ اطاعت از ولایت فقیه چیست؟ «نظاماً للأمة». دیگر توضیح نمیخواهد. «إمامتنا أماناً للفرقة». ولایت را باید اینگونه تبیین کرد.
بعضیها ولایتفیه را خوب تبیین نمیکنند چون در مقابل هجمههای دشمن علیه ولایت، مرعوب شدهاند. بعضیها هم با ادبیاتی از ولایت فقیه دفاع میکنند که اگر دفاع نکنند بهتر است، چون دیگران را دلزده میکنند؛ مثل اینکه شما در ارتباط با ولایت فقیه، فقط کلمۀ اطاعت را بیاوری ولی نصرت را نیاوری، یا اینکه فقط تکلیف را بیاوری ولی تشخیص را نیاوری. یکی فرماندهان محترم میگفت: ما نزد مقام معظم رهبری رفته بودیم، آنجا گفتم که «شما هرچه بگویید، ما اطاعت میکنیم» ایشان فرمود: این کافی نیست، شما باید خودت تشخیص بدهی... بله، ولایت این است.
مهمترین قسم قرآن که خدا به خودش قسم میخورد دربارۀ ولایت است
بعضی از آیات قرآن هست که سالهاست دربارۀ آنها با مردم صحبت کردهام و بعضی از آنها را از سی سال پیش، مطرح میکردم. در این سی سال در هر جلسهای که اینها را مطرح میکنم، باز هم یکی دو نفر میگویند «موضوع این آیات برای ما جدید بود و ما تا حالا نشنیده بودیم» ببینید چقدر ولایت غریب است. این آیات دربارۀ نحوۀ ولایتمداری است.
در مهمترین قسم قرآن که خدا به خودش قسم میخورد، میفرماید: «فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّى یُحَکِّمُوکَ فیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلیماً» (نساء،65) این آیه بیانکنندۀ یکی از آداب ولایتمداری است که یک جامعه را قدرتمند میکند و آن را به زندگی جمعی میرساند. میفرماید: به پروردگارت سوگند که آنان مؤمن حقیقى نخواهند بود، مگر آنکه تو را در آنچه میان خود نزاع و اختلاف دارند به داورى بپذیرند؛ سپس از حکمى که کردهاى در وجودشان هیچ دلتنگى و ناخشنودى احساس نکنند، و بهطور کامل تسلیم شوند. اگر کسی یک ذرّه ته دلش نسبت به حکم پیامبر خدا احساس سختی بکند، اگرچه در عمل اطاعت بکند، ایمان ندارد.
طبق آیه قرآن، مؤمن کسی است که وقتی پیامبر، همه را برای یک امر اجتماعی جمع کرد، از نزدش نمیرود مگر با اجازه
خداوند در آیۀ دیگری میفرماید: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ إِذا کانُوا مَعَهُ عَلى أَمْرٍ جامِعٍ لَمْ یَذْهَبُوا حَتَّى یَسْتَأْذِنُوهُ إِنَّ الَّذینَ یَسْتَأْذِنُونَکَ أُولئِکَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ فَإِذَا اسْتَأْذَنُوکَ لِبَعْضِ شَأْنِهِمْ فَأْذَنْ لِمَنْ شِئْتَ مِنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمُ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیم »(نور،62)، مؤمنان فقط آن کسانی هستند که به خدا و پیامبرش ایمان آوردهاند و هنگامى که بر سر کار مهمى [که طبیعتاً مردم را گرد هم مىآورد] با پیامبر باشند تا از او اجازه نگیرند [از نزد او] نمىروند. آنهایی که براى رفتن، از تو اجازه مىگیرند، به خدا و پیامبرش ایمان دارند. پس هنگامى که براى برخى از کارهایشان از تو اجازه مىخواهند، به هر کدام از آنان که خواستى اجازه بده و از خدا براى آنان آمرزش بخواه که خدا بسیار آمرزنده و مهربان است.
«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ» یعنی فقط اینها مؤمن هستند و کسی دیگر مؤمن نیست. تفسیر علامۀ طباطبایی را در این زمینه بخوانید، غوغاست! این آیۀ قرآن در آخر سورۀ نور میخواهد بگوید چه کسی مؤمن نیست. کسانی که وقتی همراه پیغمبر هستند و یک امر جامع پیش میآید، بدون اجازۀ پیامبر از نزد ایشان نمیروند. امر جامع یک مسألۀ اجتماعی است و همۀ مردم باید جمع بشوند تا در موردش برنامهریزی کنند. تو میخواهی مردم را جمع کنی تا در مورد یک مطلب با آنها صحبت بکنی.
قرآن میفرماید: مؤمن کسی است که وقتی تو برای یک امر اجتماعی مردم را جمع میکنی نرود مگر اینکه از تو اجازه بگیرد، اگر اجازه دادی برود. اگر کسی در یک امر اجتماعی که تو دعوت کردی بدون اجازه برود او مؤمن نیست. اجازه نگرفت و رفت. چرا رفت؟ مگر امر اجتماعی پیش نیامده بود؟ شما داری صحبت میکنی کجا دارد میرود؟ فقط کسانی که اجازه میگیرند و تو به آنها اجازه دادی ایمان دارند. بعد میفرماید: «فَأْذَنْ لِمَنْ شِئْتَ» ای پیغمبر(ص)! تو ولایت داری، به هرکسی خواستی اجازه بده و اگر نخواستی اجازه نده. بعضی از جوانها میگویند: آیا ما نباید این آیه را تا حالا شنیده باشیم؟ آیا ما نباید در مدرسه این آیه را خوانده باشیم؟
مگر بیانیۀ گام دوم امر جامع نیست؟ بنده بعضی از مذهبیها را میشناسم که بیانیۀ گام دوم را نخواندند، بعد میخواهند اینجا را دور بزنند و بروند دعای ندبه و بگویند «یابنالحسن(عج) آقا بیا...» کجا بیاید؟
اگر پیامبر صدا بزند و شما گوش ندهید جامعه یا دچار فتنه و بدبختی میشود یا دچار عذاب
آیۀ بعد میفرماید: «لا تَجْعَلُوا دُعاءَ الرَّسُولِ بَیْنَکُمْ کَدُعاءِ بَعْضِکُمْ بَعْضاً قَدْ یَعْلَمُ اللَّهُ الَّذینَ یَتَسَلَّلُونَ مِنْکُمْ لِواذاً فَلْیَحْذَرِ الَّذینَ یُخالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَنْ تُصیبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ یُصیبَهُمْ عَذابٌ أَلیم» (نور،63) دعوت پیامبر [به ایمان، عمل صالح و امور اجتماعى] را در میان خود، مانند دعوت بعضى از شما از بعضى دیگر قرار ندهید، خدا کسانى از شما را که براى [بىاعتنایى به دعوت پیامبر] با پنهان شدن پشت سر دیگران آهسته از نزد او بیرون مىروند، مىشناسد. پس باید کسانى که از فرمانش سرپیچى مىکنند، برحذر باشند از اینکه بلایى [در دنیا] یا عذابى دردناک [در آخرت] به ایشان برسد.
وقتی پیغبر اکرم(ص) برای یک کاری صدا میزند، این را مثل صدا زدن آدمهای عادی در نظر نگیرید. مگر پیامبر صدا نزد؟ کجا میروید؟ او حتماً کار دارد. آداب ولایتمداری را ببینید! بعد میفرماید: اگر او صدا بزند و شما گوش ندهید، جامعه یا دچار فتنه و بدبختی خواهد شد، یا دچار عذاب الیم خواهد شد.
یابنالحسن(عج)! میشود شما اجازه بدهید ما به دردتان بخوریم؟
شیعه هزار و چهارصد سال است میخواهد اثبات کند که پیغمبر اکرم(ص) و أمیرالمؤمنین(ع) ولایت دارد. خُب بعد از اینکه ولایت را اثبات کردید، باید بگویید کارکرد این ولایت چیست؟ آداب ما نسبت به ولایت چیست؟ الان باید اینها را بگویید. خیلیها فکر میکنند بحث در مورد ولایت، دعوای بین مذاهب اسلامی است. فعلاً بحث اعتقادی را رها کن. اصلاً فرض کن مخاطب شما مال آن لنگۀ دنیا است و مسلمان نیست. او را به کربلا بیاور و برای توضیح بده که «ولایت اینگونه است...»
نافعبنهلال میگوید من در تاریکیهای اطراف خیمهها أباعبداللهالحسین(ع) را دیدم که خارهای مغیلان را جمع میکند. امام حسین(ع) به نافع فرمود: نمیخواهی از اینجا بروی و خودت را نجات بدهی؟ «ألا تَسلُکُ بینَ هذینِ الجَبَلَینِ فی جَوفِ اللَّیلِ و تَنجو بِنَفسِک؟» (مقتل مقرّم/ص116) او خودش را روی پاهای حسین(ع) انداخت و گفت: آقا جان، هیچوقت از تو جدا نمیشوم.
آیا اینطور است که تا دقیقۀ نود، اگر کسی رفتنی هست باید برود؟ حواست باشد، شاید امام زمان(ع) امشب همینطوری با تو حرف بزند و بفرماید که اگر میخواهی بروی، برو... امشب شهادتنامۀ عشاق امضا میشود. امشب گدایی کنید. یابنالحسن(عج)، منتظر هستی ببینی من خودم سرم را میاندازم پایین بروم؟ میشود من شب عاشورا به محضر شما برسم و با شما دو کلمه مناجات کنم و حرف بزنم؟ یابنالحسن(عج)، میشود اجازه بدهید ما به دردتان بخوریم؟
برای اربعین سرمایهگذاری کنید، قدرت حسین(ع) را نشان بدهید
چه کسانی میخواهند برای اربعین ثبت نام کنند؟ همین امشب بگیرند. یک خبر خوب در وسط اینهمه مصیبت به شما بدهم. شما میدانید مُحال است امام حسن عسکری(ع)، پدر امام زمان ارواحنا له الفداء دعوت کند که اربعین به کربلا بیایید، ولی فرزندش حجةبنالحسن(عج) بین مردم نباشد. من اعتقاد راسخ دارم، آن شب که داری به سوی کربلا پیادهروی میکنی احتمال دارد شانهات به شانۀ مهدی فاطمه(ع) بخورد و عبور کنی.
در این مسیر، دنبال امام زمانت بگرد. ندیدی هم گِله نکن. بگو آقا تو من را دیدی؟ آیتالله بهجت(ره) میفرمود: بعضی وقتها انسان میبیند یک حال خوشی دارد! حالت نورانی دارد. درحالی که انسان نمیداند علتش چیست! هرچه فکر میکند، هیچ علتی پیدا نمیکند. نه کار خاصی کرده است، نه نماز خاصی خوانده است؛ هیچ کاری نکرده است. او نمیداند، شاید از کوچهای، جایی، رد میشده و فقط به نحو گذرا حضرت(عج) از کنارش رد شده است. این نورانیت و حال خوش به همین جهت در این شخص ایجاد شده است. آخر مگر میشود انسان از کنار کوه ایمان رد بشود و در او تأثیر نگذارد! (کتاب حضرت حجت/ص 352)
امشب دارند لیست مسافران اربعین را میبندند. یابنالحسن(عج)، ما هم میرویم؟! چرا اینقدر التماس میکنی؟ چون به ما یاد دادند که شب عاشورا باید به امام حسین(ع) التماس کنیم. در این دو سال گذشته، خیلی جای ایرانیها در اربعین خالی بود. امسال عقب نمانید. إنشاءالله راهها باز است. برای اربعین سرمایهگذاری کنید. قدرت حسین(ع) را نشان بدهید. هرکسی لب مرز هرکاری میتواند برای اربعین انجام بدهد. نیازها لب مرز زیاد است. چند میلیون نفر بروند و برگردند، بالاخره آب میخواهند، سایهبان میخواهند، چیزهای دیگر میخواهند. آنهایی که دستشان میرسد هم برای آنطرف مرز و هم برای اینطرف مرز یک فکری بکنند. آی هیئتیهایی که اگر رفقایتان به هیئت کوچکتان نیایند ناراحت میشوید، در اربعین خود ارباب، هیئت گرفته و صدا زده که بیایید، خواهرم دارد میآید. نگویید إنشاءالله میرویم. التماس کن، بگذار حضرت اجازه بدهد. اینجا همهچیز با تمنا و التماس است. أباالفضل(ع) هم شب عاشورا گفت: آقا اجازه بده، در راه تو کشته بشویم.
خدا میداند چند بار امام زمان(ع) ما را دنبال کارمان فرستاده و ما هم رفتهایم!
اصلاً امام حسین(ع) دنبال افراد گرفتار میگشت که آنها را بفرستد از کربلا بروند. گرفتارها توجه کنند! به یکی از اصحاب امام حسین(ع) به نام «محمد بن بشیر حضرمی» خبر دادند که پسرت را در مرز اسیر کردهاند. امام حسین(ع) صدایش زد و فرمود: پسرت را دستگیر کردند، تو دیگر نمان. لباسهایی آوردند که قیمتش هزار دینار بود و به او دادند تا با آنها پسرش را آزاد کند. محمد بن بشیر از رفتن خودداری کرد و گفت: درندگان مرا زنده بخورند اگر از تو جدا شوم. «وَصَلَ الْخَبَرُ إِلَى مُحَمَّدِ بْنِ بَشِیرٍ الْحَضْرَمِیِّ أَنَّ ابْنَهُ قَدْ أُسِرَ بِثَغْرِ الرَّی... فَسَمِع الْحُسَیْنُ ع قَوْلَهُ فَأَذِنَ لَهُ فِی الْمُضِیِّ فَقَالَ أَکَلَتْنِی السِّبَاعُ حَیّاً إِنْ فَارَقْتُک» (مُثیر الاحزان/ص54)
اینها درس امامت است. خدا میداند چند بار حجةبنالحسنالعسکری(ع) اینطوری ما را دنبال کارمان فرستاده و ما هم رفتهایم؛ خدا میداند چند بار مسئولین را فرستاده و آنها هم دنبال کار خودشان رفتهاند. همانطور که عدّهای از امام حسین(ع) از حضرت جدا شدند و رفتند...
(الف3/ن2)
ارسال نظر
لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید